شهيد دکتر بهشتى الحمد الله رب العالمين و الصلواه و السلام على جميع انبيائه و رسله. و على سيدنا و مولانا و نبينا ابى القاسم محمد ( الهم صل على محمد و آل محمد) و على ابن عمه و وصيه من بعده. مولانا على اميرالمؤمنين و على الائمه الهداه من ولده و الخيره من آله و صهبه و السلام علينا و على عبادالله الصالحين . امروز حضورم در اينجا و در جمع شما دوستان عزيز، به مناسبت سالگرد شهادت برادر پر ارج و عزيز و فقيدم، عالم و محقق بزگوار مرحوم آيت الله مطهرى است. با اينكه در اين روزها، حوادث و رويدادهاى تازه ايجاب مىكند، بحث درباره اين رويدادها باشد، وظيفه اين است كه مطلبى را عنوان كنم كه بيشتر با نقش و مكان و منزلت روحانى، در جامعه ارتباط پيدا كند. در ياد بود يك روحانى جليل، سخن از نقش روحانيت، اولى است. به علاوه، در بحثى كه چند هفته قبل اينجا داشتم، قول دادم يك بار ديگر در جمع دوستان بيايم و در اينباره آنچه مىدانم عرض كنم .يكى از برادران روحانى ضمن سئوالهاى كتبى، سئوالى در اينباره فرستاده بودند و در پاسخ ايشان گفتم كه اين سئوال، سئوالى نيست كه با چند جمله در پايان سخنرانى پاسخ داشته باشد و نيازمند يك بحث مستقل است . موضوع عرايض من نقش روحانيت در جامعه امروز ما است و روى سخن، نه فقط روحانيانى كه اينجا تشريف دارند و عدهشان هم بحمدالله زياد است، بلكه با همه برادران و خواهرانى است كه در اين مراسم پرشكوه نمازجمعه، به نيايش خداوند حاضر شدهاند. مسئله مسئله صنفى نيست، مسئله، مسئله بنيادى، در رابطه با جامعه اسلامى ماست. در رابطه با نظام اسلامى ماست. در رابطه با جمهورى اسلامى ماست. در عين آنكه درباره نقش يك گروه و صنف است، درباره كل جامعه هم هست. براى اينكه نقش روحانيت را در امروز و فرداى جامعه بهتر بشناسيم، ناچار هستيم نقش همين روحانيت را در اين دو سال اخير قبل از پيروزى انقلاب مورد بررسى قرار بدهيم . برادران روحانى روحانيت يك سلسله نقشهاى ديرينه داشت از سالها و دهها سال و قرنها پيش. اين نقشها را يكى يكى برمىشماريم روحانيت، نقش بيان اسلام اصيل را براى جامعه بر عهده داشت. اگر مردم مىخواستند بفهمند دينشان، اسلامشان، قرآنشان، كتابشان، سنتشان، عقايد اسلامى و احكام اسلامى و اخلاق اسلامى چه گفته است، به روحانى مراجعه مىكردند. روحانيان كم حركتتر، آنهايى بودند كه در ايفاى اين وظيفه مىنشستند، تا مردم به آنها مراجعه كنند. روحانيان پر حركتتر و مسئوليت شناستر، آنهايى بودند كه نزد مردم مىرفتند تا رسالت خداوند را تبليغ كنند. ولى به هر حال وظيفه بيان اسلام، در درجه اول برعهده روحانيت بود. وظيفه تحقيق درباره اسلام، اسلام شناس، مجتهد، صاحب نظر، مرجع، كسانى كه صلاحيت مرجعيت در زمينه مسائل اسلامى داشته باشند، اينها در درجه اول بايد از حوزههاى علوم اسلامى و از حوزههاى روحانيت بيرون بيايند. آنجا بايد نشو و نما كنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند شناختنى كه در آن مدرك نبود و مدرك بود. آنچه نبود، مدرك كتبى كاغذى بود و آنچه بود، مدرك عينى اجتماعى بود. چهرههاى محقق مجتهد بحد بلوغ رسيده، در اين نظام بى تكلف به مرور زمان، بوسيله شاگردان برجسته يا همطرازان با انصافشان معرفى مىشدند. هم شناخته مىشدند، هم شناسانده مىشدند و در اين شناختنى و شناساندن كندى بود، سرعت لازم نبود، اما اطمينان فراوان وجود داشت. چهرهاى كه در يك حوزه علميه بزرگ شكوفا مىشد، گل مىكرد، شناخته مىشد، تقريباً عموم مردم مىتوانستند به صلاحيت علمى و حتى به صلاحيت فضيلتى و معنوى و تقوائيش، اعتماد و اطمينان پيدا كنند. بنابراين وظيفه تحقيق درباره اسلام، بر عهده روحانيت بود و روحانيت اين وظيفه را خود، عهدهدار شده بود. سوم: وظيفه تهذيب اخلاق. روحانيت نقش عمده خود را در اين مىديد كه بايد با سخنش، با بيانش، با عملش و با رفتارش، با معاشرتش، با هدايتش، با تذكرش، مردم را به اخلاق پاك دعوت كند. اخلاق جامعه را مهذب كند، جامعه را از آلودگيها دور كند و به كمالات اخلاقى بيارايد. اين نقش سوم نقش بسيار مهم روحانيت بود. در حدود نوزده سال قبل، پس از رحلت مرحوم آيت الله العظمى بروجردى اين استاد بزرگوارى كه به خصوص در شناساندن روش تحقيقى فقه، حق بزرگى بر همه ما دارد، براى ايجاد حركتى سازندهتر درحوزه، دوستانمان، مدرسين گردهمائيها بحثها و برنامه ريزيهائى داشتند. برنامههائى به ثمر رسيده بود وبراى شروعش با چهرههائى كه در معرض مرجعيت بودند و يك مرجع بودند، تبادل نظر داشتيم. از جمله شبى همراه با برادران عزيز و مجاهد، آيت الله مشكينى و آيت الله ربانى شيرازى، خدمت حضرت آيت الله العظمى آقاى گلپايگانى بوديم. بحث بود درباره اينكه: چه بايد كرد كه مسئله تربيت اخلاق و تهذيب اخلاق در حوزه علميه قم، نقش بالاتر و سازندهترى بخود بگيرد؟ بحث بود، صحبت بود. ياد مىكرديم از درس سازنده اخلاق مرجع عاليقدر، امام خمينى در قم. و تأثيرى كه درس ايشان در آن سالها در ساختن و تربيت كردن فضلائى كه به آن درس حاضر مىشدند، داشت و تأسف از اينكه سالهاست اين درس تعطيل است و ادامه ندارد. البته در آن موقع امام در قم بودند اما درسهاى ديگرى را داشتند. به اين مناسبت من پرسيدم كه در آن موقع كه شما طلبهاى جوان بوديد، در اين حوزه قم سازندگى اخلاق در حوزه قم بر عهده چه كسى بود؟ چه كسى درس اخلاق داشت ؟ ايشان پاسخى دادند كه به ياد من همچنان مانده و مىماند. گفتند در آن موقع ما درسى به نام درس اخلاق نداشتيم، اما الگوهائى به عنوان الگوهاى عملى اخلاق داشتيم و در ميان اين الگوها از چند نفر به عنوان الگوى برجسته نام بردند؛ از جمله از مرحوم آيت الله و استاد و عالم ربانى فقيه مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم قمى رحمه الله عليه. گفتند رفتار اين عالم جليل در محيط جامعه، در شهر و در حوزه براى همه ما طلاب آن موقع، آموزنده و سازنده بود. از هر سخنش، از هر قدمى و از هر برخوردى و از هر رفتارى ما چيزها مىآموختيم . داستانها نقل كردند كه از آن مىگذرم. اين را بدين مناسبت نقل كردم كه توجه به تهذيب اخلاق چه براى خود طلاب و روحانيون و چه نقشى كه اينها بايد در جامعه از اين نظر داشته باشند.
چهارم: نقش روحانيت در خدمت به مردم و گره گشائى از مردم
مردم ببينند كه روحانى مرد دنيا و آخرت، هر دو است. براى اينكه اسلام دين دنيا و آخرت، هر دواست. در اسلام دنيا و آخرت جدا نيست و آخرت هم از دنيا جدا نيست. اينجا دار عمل است و آنجا دار جزا. اينجا جاى ساختنى است و آنجا جاى بهره و رشدن. و ساختنى كه اينجا داريم فقط نماز و عبادت نيست كه البته نماز و عبادت، ستون دين است ولى فقط آن نيست، خدمت به خلق هم هست. روحانيون هر قدر در مناطقشان به مردم بيشتر خدمت كنند، خدمت روحانيتشان را، بهتر انجام دادهاند، خوب يادم مىآيد عدهاى از طلاب پر تلاش عزيز ما به روستاها مىرفتند. و همان كارى را مىكردند كه امروز جهاد سازندگى مىكند. پيشگام و پيشتاز جهاد سازندگى، طلاب متعهد و متحرك و با ايمان و خداپرست و خلق دوست و مردم دوست حوزهها بودند. مسئله، مسئله افتخار كردن نيست. در جامعه كسى قصد تقسيم افتخارات ندارد. مسئله، مسئله به ياد آوردن و بياد آمدن است . روحانيون در نقش خدمت به مردم، بهتر مىتوانند پيام اسلام را تبليغ كنند. حمام مىساختند، راه مىساختند، به بينوايان كمك مىكردند، درمانگاه مىساختند، غسالخانه مىساختند، مدرسه مىساختند، حتى در آن اواخر شايد درحدود هفت، هشت، ده سال قبل رفته بودند سراغ اينكه با خوديارى مردم، برق و روشنائى براى مردم درست كنند و امثال اينها. يك خدمت ديگر روحانيت كه در اين خدمت بسيار هم حساس عمل مىكند و بايد هم حساس عمل بكند، روشنگرى براى مردم بود، در جهت شناساندن انحرافات فكرى كه به نام اسلام تحويل مردم داده مىشود. روحانيون در بيدار كردن مردم نسبت به افكار انحرافى، نقش بسيارمؤثرى داشتهاند. براى اينكه مىدانستند كه؛ (اذا ظهرت البدء فليظهر عالم علمه) وقتى نوآوريهاى انحرافى و التقاطى را مىديدند، در گوشه و كنار جامعه، با آنها به مبارزه بر مىخواستند، مردم را روشن مىكردند، به مردم مىگفتند كه آنچه مايه نجات است، اسلام اصيل است نه اسلام آميخته به غير اسلام . يك روشى هم روحانيون ساخته شده و تربيت شده در اينباره داشتند كه من، اين را اينجا مىگويم و آن روش اين بود: روحانيون زبده در برخورد با كسانى كه دچار انحراف شناختى درباره اسلام بودند، مىكوشيدند اينها را در درجه اول جذب كنند، بعضىها بودند خيلى خوش سليقه نبودند، از همان اول دعوا مىكردند. بنابراين بيشتر دفع مىكردند و سخن ما همواره با اين دوستان اين بود، كه براى يك عالم دينى، براى يك مسلمان متعهد به خصوص يك عالم و روحانى قدم اول، جاذبه است . تلاش در راه جذب كردن ، از راه روشن كردن با سخن و با انديشه روشنگر و از راه ايجاد جاذبه اخلاقى و عملى است تا دافعه . بنابراين اگر همه شما روحانيون عزيز، امروز هم اين قانون و اين اصل رامى پسنديد، اين فرمول رامى پذيريد بكوشيم همه با هم روحانيتى باشيم در درجه اول پرجاذبه، ولى جاذبه بدون دافعه به درد نمى خورد. هر انسان مكتبى ، خود بخود دافعه هم دارد. آنهائى كه مى خواهندسراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اينها از آن صلح كلىهائى هستند كه خود دچار نوعى التقاط وانحرافاند، صوفى مابانه هستند. اهل حقى كه حقش مشخص نيست، همه چيز برايش حق است. اصلا باطلى برايش وجود ندارد. نه ،اين طور هم نمىشود. اسلام خود يك مكتبى است كه جاذبه دارد و دافعه دارد. تبشير دارد و تنذير دارد انذار و تبشير هر دو در اسلام هست. اين هم نقش پنجم . نقش ششم: مبارزه با ظلم و ظالم؛ تا وقتى كه اصل رژيم، رژيم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود با كل رژيم يا با نوچهها و ايادى رژيم در مناطق خودش، روحانيت مىجنگيد و مبارزه مىكرد. حالا هم كه اصل نظام، نظام اسلامى است اما هنوز اياديش، ابزارش، كاركنانش، همه متناسب با نظام اسلامى نيستند، روحانيت هر جا ظلم و ستمى از اين بازماندههاى طاغوت، در اداره ها و مؤسسات و در جامعه ببيند همچنان با او مىجنگد و مىرزمد و روحانيت در ايفاى اين نقشها مدتها از زبان و بيان استفاده مىكرد. حق هم داشت، براى اينكه فرهنگ جامعه ما بيشتر فرهنگ گوش بود تا فرهنگ خواندن، فرهنگ شنيدن بود تا فرهنگ خواندن. مردمى كه بتوانند بخوانند، عدهشان زياد نبود. از وقتى كه در جامعه ما فرهنگ خواندن به صورت يك فرهنگ دلنشين ، جوانساز، عميق و شخصيت ساز در آمد، روحانيت متوجه شد كه بايد اهل قلم نيز باشد. نهضت قلم و نوشتن، درست در زمانى كه ما اينجا به صورت طلاب جوان در حوزه درس مىخوانديم، آغاز شد و رو به اوج رفت. فضلاى حوزه ديدند بايد توانائى نوشتن داشته باشند، بنويسند آن هم با عبارات و الفاظى كه متناسب با زمان باشد و درس خواندهها از خواندن نوشتههايشان استقبال كنند. قلم، بيان، تحقيق، تجزيه و تحليل پيرامون مسائل اسلامى و مسائل اجتماعى، نوشتهها وسخنرانيهاى تحقيقى و تحليلى و نوشتهها و سخنرانىهائى كه آهنگ موعظه يا خطابههاى مؤثر داشت .روحانى از اين راههائى كه عرض كردم توى متن جامعه جا داشت روحانى و روحانيت از هر قشر ديگر پايگاه مردميش اصيلتر و مؤثرتر بود. چون روحانى با مردم زندگى مىكرد. خدا مرحوم آقاى حاج شيخ ابراهيم نجف آبادى را رحمت كند، ايشان از فضلاى برخاسته از قم بود. عالمى ارزنده و خدوم و مردمى كه اين مدرسه علميه فعلى نجف آباد را ايشان ساخته و براى اينكه با هزينه كمتر اقتصادى ساخته بشود سنگها و آجرها را مىآمدند دم خيابان مىريختند و قبل از نماز و بعد از نماز خود ايشان با مردم اينها را پاى كار مىآوردند. از ويژگىهاى ايشان، مردمى بودنش بود. چه جور مردمى؟ دوستان نجف آباد براى من نقل مىكردند كه حاج شيخ ابراهيم هميشه براى خدمت به مردم آماده است گاهى مىشود زن و شوهرى توى خانه نصف شب، دعوايشان مىشد، همه آنها كه در خونه بودند حريف نمىشدند كه دعوا را بخوابانند. بالاخره يك نفر دو بعد از نيمه شب مىآمد درب منزل حاج شيخ را مىزند: آهاى حاج شيخ؟ حاج شيخ خوابند. بيدار شود. بيدار مىشود مىآيم. خانه كربلائى على، دعوا هست بين زن وشوهر. بريم اينها را با هم آشتى بدهيم. ايشان نمىگفت صبح. مىگفت: برويم. لباسش را مىپوشيد، مىآمد وارد خانه مىشد، با روئى گشاده و خندان مىگفت: جائى را درست كنيد ببينيم فعلا. مىنشست پاى سماور، يك چاى خودش مىخورد، يك چاى به آنها مىداد، زن و شوهر را با هم آشتى مىداد، قال را مىخواباند، پا مىشد مىرفت خانه . اگر روحانى در متن جامعه زندگى مىكند و با وجدان جامعه رابطه برقرار مىكند براى اين است كه به راستى با مردم زيست مىكند. در يك گفتگوئى كه به همين مناسب دو سه روز قبل با امام داشتيم، ايشان با همان دقت نظر، روى اين نكته تكيه داشتند. مسئله اين بود، مشكلى بود درباره روحانيت، مطرح شد. يك راه حلى مطرح شد. فرمودند نه، اين راه حل خوبى نيست . اين، روحانى را از مردم جدا مىكند. روحانى، بايد با مردم زندگى كند. كمال روحانى اين است. بعد فرمودند: آن وقتها كه ما طلبه بوديم و به تعبير خودشان، اراك بوديم، خانواده مرحوم حاج آقا محسن اراكى كه روحانى متعين و متحول و كيا بيادار بودند، خوب اينها در شهر اراك سيادت و آقائى داشتند.مرحوم آيت العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى رحمه الله عليه بنيانگزار اين حوزه، ايشان هم به دعوت اينها از عراق آمده بودند به اراك كه آنجا، جلسات درسى داشته باشند. امام مىفرمود: رياست وكيا بيا و نوكر و خدم و حشم مال آن آقايان بود ولى مردم، با آنها نبودند مردم با حاج شيخ بودند، كه عبايش را زير بغلش مىگذاشت مىآمد توى بازار. با مردم زيست كردن، اين شأن روحانى است و روحانيت بايد به اين عامل، بيش از هر عامل ديگر توجه كند. براى اينكه اگر مىخواهد: روشنگر اسلام باشد و بيانگر اسلام باشد، براى مردم، بايد در دل مردم جاى داشته باشد. اگر مىخواهد آنها را موعظه كند، بايد در قلب مردم جاى داشته باشد و در متن مردم. اگر مىخواهد آنها را ارشاد كند، اگر مىخواهد آنها را از نظر اخلاقى اصلاح كند و تهذيب كند اين بايد در متن مردم باشد. اينها امتياز نقش روحانى بوده است در گذشته. تا سال 1341 نقش روحانيت در همين هائى كه عرض كردم خلاصه مىشد. به اضافه تحصيل و تدريس در حوزهها، سال 1341 يك روحانى برجسته آمد، نقطه عطفى در نقش روحانيت بوجود آورد. تا آن موقع روحانيون به دو بخش تقسيم مىشدند، يك عده روحانيونى كه در سياست هم وارد بودند و يك عده روحانيونى كه از سياست پرهيز مىكردند. روحانيون سياسى، آدمهائى بودند خيلى محدود و معدود، اكثريت قاطع روحانيت آنهائى بودند كه از سياست كنارهگيرى داشتند كسى هم از اين بالاتر. نشانه تقواى بيشتر و عدالت كاملتر و صرفنظر كردن بيشتر از دنيا، براى يك روحانى اين بود كه، كارى به كار سياست نداشته باشد. بودند چهرههاى برجسته محبوب در عالم روحانيت كه، چهرههاى سياسى هم بودند، اما ورود به سياست همان و تنزل درجه روحانيت همان. سال 1341 يك روحانى جامع الشرائط كه در مكارم و ارزشهاى والاى او، جاى سخن نبود، فقاهتش، علمش، عدالتش، اخلاقش، مهذب بودنش، مدرس عاليمقام بودنش، همه جا زبانزد بود و در حوزه، اين آمد اين تابو، اين خاطره و ياد بود نامطلوب دوره اعتزال روحانيت از نقش خلاق سياست را از بين برد. آمد و گفت: روحانى بايد بيان اسلام بكند، تبليغ اسلام بكند، به مردم خدمت بكند، در متن جامعه بماند، موعظه بكند، با انحرافات مبارزه بكند ولى مطلب به اينجا تمام نمىشود، روحانى بايد پيشتاز و پيشگام در مبارزات سياسى گسترده نيرومند همراه با زد و خورد و كشته شدن وكشتن باشد، تا يك، روحانى تمام عيار باشد. على وار، حسين گونه، پيامبروار. مگر نه روحانى ميگويد من جانشين پيامبرم؟ مگر نه اينكه مىگويد من نايب امام زمان سلام الله عليه هستم ؟ پس چگونه مىتواند خود را از مسئوليتهاى سنگين سياسى و مبارزاتى بركنار بداند؟ روحانى بايد مرد سياست و مبارزه نيز باشد. آن شخصيت والائى كه توانست اين نقطه عطف تاريخى را براى تكامل نقش روحانيت در جامعه ايفا كند، امام بود. چه شد كه در سالهاى، 1356 و 57 روحانيت نقشش در جامعه اوج گرفت؟ جايش در جامعه بسى بازتر شد؟ چه شد؟ آن هم نه به صورت يك گروه معدود، عده زيادى از روحانيون از مسجد به راهپيمائيها آمدند. مسجدها جاى تداركات مبارزهها شد، پلاكاردها را همان جا مىنوشتند، مردم را همان جا جمع مىكردند، شعارها را همان جا ياد مىدادند، ترجيح بندهاى راهپيمائى ها كجا تنظيم مىشد؟ در همان مساجد. مسجد پايگاه اصيل خودش را باز يافت و تكميل كرد. تا وقتى كه در مبارزه پيروز شد. اكنون سؤال اين است كه روحانيت امروز بايد چه نقشى داشته باشد؟ آنچه به عنوان پاسخ مىتوانم خدمتتان عرض كنم اينكه اولا: روحانى بايد همه آن نقشهاى گذشته را حفظ كند. حوزهها بايد محل درس خواندن و درس گفتن و تحقيق كردن باشد. بيان و قلم روحانيت بايد همچنان نافذ باشد و روز بروز نافذتر. طلاب جوان عزيز! براى ياد گرفتن، سخن گفتن بهتر و نافذتر و نوشتن رساتر و بليغتر بايد وقت صرف كنيد مىدانيد بيان بليغ و نوشته بليغ كدامست؟ فقط الفاظ نيست. بلاغت به الفاظ ارتباطى ندارد. فصاحت بيشتر به الفاظ ارتباط دارد. بلاغت به اين است كه، شما بايد دائماً در فرهنگ معنوى و اخلاقى و سياسى و اجتماعى روز، حضور داشته باشيد. بايد بدانيد امروز جوانها چه كتابهائى را مىخوانند، چه سئوالاتى برايشان مطرح است، توده مردم چه سؤالاتى برايشان مطرح است. حتى اين كافى نيست. روحانى اگر مىخواهد در نقش امامت و پيشوايى نقش ايفا كند بايد دو روز و سه روز و ده روز و يك ماه و يك سال هم از جامعهاش جلوتر باشد. بايد دور هم بنشينيد بحث كنيد، كه مسئلهاى كه فردا براى مردم ما مطرح مىشود كدامست، ما امروز جواب او را آماده كنيم. مسئله دينى، اعتقادى، عملى، اخلاقى، اجتماعى، سياسى، تربيتى، اقتصادى و هر گونه مسئله ديگر. روحانيت عزيز تو همچنان عزيزي. نگران نباش .مىكوشند تا تو را از آن مقام رفيعى كه با تواضع و فروتنى و خدمت و ايمان و عمل صالح بدست آوردهاى فرو آورندت، ولى بدان، اگر در راه خدا باشى و با خدا باشى و در خط خدمت صادقانه به خلق خدا بمانى خدا اين منزلت را براى تو تضمين كرده است تو همچنان الگوى ايمان و عمل صاحل بمان، تو همچنان نمونه تواضع و فروتنى و خدمت به مردم بمان، تو همچنان داراى سرمايه شناخت عالى و مؤثر از اسلام بمان و بشو، تو همچنان رابطه مردميت را با متن مردم نگهدارى كن و تقويت كن، تو همچنان با نسل جوان حتى جوان اغفال شدهاش همچون يك برادر يا پدر مهربان روشنگر برخورد بكن مطمئن باش فردا از آن تو و شعار تو و راه توست . بنابراين توصيه مىكنيم حوزه علميه قم در ايفاى اين نقش عظيم همچنان پايمردى كند. به همين جهت با همه گرفتاريهاى گوناگونى كه دارم دوستان تأكيد كردهاند كه كلاسى براى حدود ششصد نفر از طلاب تشكيل دادهاند كه اينها معارفشان را بالاتر ببرند. گفتند بجاست يك بحث با اينها بپذيرى و پذيرفتم و انشاءالله دو هفته يك بار با آنها ديدار خواهم داشت . باور كنيد در اين ايام، مكرر غبطه مىخورم هم خودم، هم دوستان هم فكر و همكار و همرزم، كه فرصت ما، براى ايفاى اين نقش در حد مطلوب نيست و اين به خاطر اهميتى است كه، براى اين نقش قائل هستم. خوب، از نظر مشاغلى كه امروز در جامعه هست روحانيت چه كار بكند؟ اين سئوال مهم مطرح است. من اين مشاغل را يكى يكى اينجا مطرح مىكنيم. اما همگامى و همكارى با مجاهدان جهادسازندگى كه شما خودتان پيشگام آن بودهايد: چرا در گروههاى جهاد روحانى نيست؟ با هر گروه جهاد بايد يك طلبه روحانى هم برود. يك شرط هم دارد و آن اين است كه: طلبهاى كه آنجا مىرود بداند كه مىرود هم در آنجا تبليغ اسلام كند و هم بيل به دست بگيرد، طلابى كه نمىتوانند بيل و كلنگ به دست بگيرند توصيه مىكنم در گروههاى جهاد شركت نكنند. وقت كم است والا يك خاطره شيرين از يك عالم ارزنده و مربى مؤثر در يك روستاى بزرگ برايتان نقل مىكردم. باشد تا وقت خودش تا ديدار ديگر. جوانها علاقمندند با شما طلاب عزيز در جهاد سازندگى هم صف و همرزم باشند و برادر عزيزمان آقاى ناطق نورى كه به عنوان روحانى در شوراى مركزى جهاد و به عنوان نماينده مردم، آنجا شركت دارند وظيفه دارند اين برنامه را براى امسال تابستان تنظيم كنند و به قم بيايند و با روحانيونى كه اينجا داوطلب اين كار هستند آشنائى بيشتر پيدا كنند. در عين حال به همين ششصد نفر طلابى كه عازم هستند بروند به اطراف ايران در تابستان، از همين جا توصيه مىكنم كه خود آنها هم پيشقدم بشوند براى تنظيم اين برنامه . در سپاه پاسداران؛ اين پاسدارها اين قدر دلشان مىخواهد يك كسى از شما طلاب عزيز، طلاب ساخته شده برويد در داخل آنها، با آنها زندگى كنيد. البته مىدانيد جالب ترش چه هست؟ جالبرتش اين است كه در آن ساعاتى كه در پادگان تشريف مىبريد، همان لباس سپاهى را هم به تن كنيد. شما حتماً در آن نوشته ولايت فقيه امام، اين را خواندهايد كه امام انتقاد مىفرمايد ( اگر اشتباه نكنم در آن نوشته است ) از كسانى كه لباس جندى را براى روحانى يك لباس خلاف روحانيت و خلاق مروت مىشمردند. خواندهايد اين را در نوشتههاى امام؟ دوستان؛ من اعلام خطر حتى مىكنم، ميگويم كه سپاه پاسداران اگر بخواهد گسترش پيدا كند و نقش انقلابيش را در پاسدارى از نظام اسلامى شما همچنان با اوج ايفا بكند، بدون حضور جمعى فعال و با ايمان و مبارز و سلاح آشنا از طلاب و جوانان غير طلبه از دانشگاه، جوانان خود ساخته دانشگاهى ميسر نيست. اينها نياز دارند. برويد به آنجا. خوب مىپرسيد كه يعنى در اينجا درس و كار و همه را رها كنيم و بريم؟ نه جانم، هيچ نيازى نيست چه عيب دارد كه طلاب آماده دورههاى دو ماهه در سپاه بگذارند؟ دوماه آنجا و ده ماه اينجا. آيا عيبى دارد؟ جائى آسيب مىبيند؟ نمايندگى مجلس و نمايندگى در شوراهاى استان و شهرستان و شهر و روستا؛ بسيار خوب است، در هر يك از اين شوراها يك روحانى واجدالشرائط شركت كند، ولى به يك شرط. به شرط اينكه آنجا كه مىرود از نظر مطالعات سياسى و اجتماعى و محكى خودش را مجهز كند. با فقه و اصول و حديث و تفسير و فلسفه و كلام تنها، توى اين شوراها نمىتوان منشاء اثر خوب بود. آن وقت به عنوان يك فردى كه در آنجا فقط نظارت شرعى مىكند در مىآيد. اين درست نيست. اگر يك روحانى عضو شوراى اسلامى است همينطور بايد مطالعه كند. در قضا، قاضى شدن. آنهم در مراحل مختلفش؛ شأن روحانيون است كه در قضا شركت كنند. البته به يك شرط به شرط اينكه با مسائل قضا و با خصلتهاى قضا و با مصائب و مصيبتهاى قضا آشنا شوند. قضا كار دشواريست. مجلس قاضى مجلس است كه : ( الا يجلسه الا نبى او وصى نبى او شقى) اگر آگاهى و خود سازى وصى نبى نباشد، شقاوت به دنبالش مىآيد. دوستان اهل علم كه براى دادگاهها و دادستانى انقلاب به اطراف مىروند بايد بدانند قبول اين مسئوليت يعنى قبول يك بار سنگينى و بزرگ . در فرهنگ و آموزش و پرورش و دانشگاه و تدريس و مدارس؛ البته، جاى شماست خودتان را براى تدريس ممتاز مؤثر در يكى از شاخههاى مورد نياز در مدارس و دانشگاهها آماده كنيد و به آنجا بيائيد انقلاب فرهنگى كه وظيفه امروز ماست و انقلاب اقتصادى كه هنوز موفق نشدهايم و آن هم وظيفه امسال ماست، امسال فقط سال امنيت نيست. سال امنيت، سال انقلاب فرهنگى و سال انقلاب اقتصادى درجهت تقسيم عادلانه امكانات رفاهى موجود در كشور و توليد داخلى بر همه 36 ميليون جمعيت ايران است و در همه اين مراحل شما روحانيون عزيز مىتوانيد، نقش مؤثرى داشته باشيد. وقت براى پايان يافتن مطالب كم است. دعائى دارند كه بايد اين دعا خوانده شود. يكى از نونهالان جامعه مىخواهد بيايد اينجا و دعا بخواند و دعا روح جامعه ماست. دعا حضور انسان مسلمان و ذكر و يادى است كه او در برابر خدا دارد. وقتش را نگه مىداريم، ولى چون جلسه به مناسبت ياد بود مرحوم استاد مطهرى است بايد بگويم كه اين دانشمند بزرگ و محقق عاليقدر در بسيارى از اين نقشها كه برشمردم فردى ممتاز و برجسته بود تحقيقش، بيانش، قلمش، تدريسش، سازندگيش و براستى جاى او در حوزه علميه و در كل جامعه ما، بسيار خاليست. خدايش بهترين مقام و منزلت، منزلت شهد و صالحين و علما و صديقين عنايت كند (آمين) و خداى متعال به همه ما، به شما روحانينى عزيز، به شما مردم عزيز مسلمان كه پيوندتان را با روحانيت متعهد و با ايمان و مسئول و مبارز ارج بنهيد توفيق دهد كه راه انقلاب اسلاميمان راكه حالا حالاها شهادت و خون و مقاومت و ايثار مىطلبد تا پيروزى نهائى انشأالله ادامه دهيم ( آمين) والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.