196 ـ امام باقر عليه السّلام : رسول خدا صلّى الله عليه و آله چون از مزدلفه آمد ، روز عيد قربان بر جمره عقبه گذشت وهفت سنگ بر آن زد، سپس به منى آمد واين از سنّت است.197 ـ زهرى : رسول خدا صلّى الله عليه و آله هرگاه جمره اى را كه نزديك مسجد مناست ، سنگ مى زد ، با هفت سنگ مى زد و با هر سنگى تكبير مى گفت . سپس جلو مى رفت و در مقابل آن رو به قبله مى ايستاد و دستانش را بلند مى كرد و ايستادن را طول مى داد . سپس نزد جمره دوّم مى آمد وهفت سنگ مى زد و با هر سنگى كه مى زد تكبير مى گفت . سپس برمى گشت و از سمت چپ به طرف وادى سرازير مى شد ، در حالى كه دستانش را به دعا بلند مى كرد . سپس نزد جمره اى كه نزديك عقبه است مى آمد ، آن را هم هفت سنگ مى زد و با هر سنگى تكبير مى گفت : آنگاه بر مى گشت و نزد آن نمى ماند .198 ـ امام باقر عليه السّلام : نزد جابر بن عبدالله رفتيم . از او خواستم تا از حج پيامبر صلّى الله عليه و آله ما را خبر دهد . گفت : رسول خدا صلّى الله عليه و آله جمره اى را كه نزديك درخت است ، هفت سنگ مى زد ، با هر سنگى تكبير مى گفت و سنگها را با انگشت ، پرتاب مى كرد ، سنگ را از دل آن وادى مى زد ، آنگاه به قربانگاه بر مى گشت و قربانى مى كرد .199 ـ سليمان بن عمرو بن احوص از مادرش روايت مى كند : رسول خدا صلّى الله عليه و آله را ديدم كه سواره ، از دل وادى بر جمرات سنگ مى زد و با هر سنگى تكبير مى گفت و مردى از پشت سرش، او را نگهبانى مى كرد. پرسيدم : آن مرد كيست؟ گفتند : فضل بن عبّاس است . مردم ازدحام كردند :