در جاى خود خواهد آمد که در معناى (عَقار) ديدگاههاى گوناگونى از اهل لغت و فقيهان ديده مى شود: با کمک روايات، مى توان گفت: در اين جا، حق با کسانى است که در معناى (عقار) زمين کشاورزى و بستان را نيز گنجانده اند; زيرا اگر پذيرفته شد، هر سه روايت يکى است (که به نظر مى رسد چنين باشد و بعيد مى نماد دو تن از اصحاب خوبِ امام و از فقيهانِ اصحابِ امام(ع) يک مطلب را از امام بپرسند و حضرت ايشان را پاسخ بدهد و باز دوباره و سه باره، همان پرسش را تکرار کنند. پذيرفتن تکرار پرسش و تکرار پاسخ، بى اعتمادى اصحاب را به امام(ع) مى رساند، بويژه در مسأله اى که خلاف نظر اهل سنت نيست و احتمال تقيّه در آن نمى رود.) روشن مى شود که از ديدگاه آنان (عقار) به همان معناى گسترده آن منظور بوده، يا دست کم در آن زمان، از (عَقار) چنين معنايى را مى فهميده اند. 9. (على بن الحسن بن فضال عن احمد بن الحسن عن ابيه عن عبداللّه بن المغيره عن موسى بن بکر الواسطى قال: قلت لزرارة انّ بکيراً حدثّنى عن ابى جعفر(ع) ان النساء لاترث امراة مما ترک زوجها من تربة دار ولا ارض الاّ ان يقوم البناء والجذوع والخشب فتعطى نصيبها من قيمة البناء. فامّا التربة فلاتعطى شيئاً من الارض ولاتربة دار. قال زراره: هذا لاشک فيه.)55 موسى بن بکر مى گويد: به زراره گفتم: بکير از حضرت باقر(ع) برايم حديث نقل کرد: زنان از جهت زن بودن از دارايى شوهر، از زمينِ خانه و زمين ارث نمى برند، مگر اين که ساختمان، تيرهاى سقف و چوبها قيمت شود و سهم وى از قيمت ساختمان داده شود; امّا از زمين و زمين خانه چيزى به او داده نمى شود. زراره گفت: بله اين هيچ شک و شبهه اى ندارد.