جنگ و قشر بندی اجتماعی یک مطالعه خاص بر روی بسیجیان جبهه رفته شهر قزوین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ و قشر بندی اجتماعی یک مطالعه خاص بر روی بسیجیان جبهه رفته شهر قزوین - نسخه متنی

اصغر مهاجری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جنگ و قشر بندي اجتماعي يك مطالعه خاص بر روي بسيجيان جبهه رفته شهر قزوين

محقق: اصغر مهاجري

استاد راهنما : دكتر توسلي استاد مشاوره : دكتر كتبي

مقطع تحصيلي/ رشته تحصيلي: كارشناسي ارشد/ علوم اجتماعي

محل نگهداري/سال: دانشگاه تهران - دانشكده علوم اجتماعي/ 1374

تعداد صفحه : 260پژوهش مورد نظر در پي آن است تا با يك مطالعه خاص جامعه شناختي معين سازد كسانيكه به صورت داوطلب در جنگ شركت كرده‌اند بيشتر از كدام قشر اجتماعي بوده‌اند و آيا شركت در جنگ در وضعيت اقتصادي واجتماعي آنان تغييري ايجاد كرده است، به عبارت ديگر جنگ به عنوان يك پديده اجتماعي باعث تحرك اجتماعي رزمندگان داوطلب مي‌شود؟ و ميزان اين تحرك چقدر است؟ همچنين به سوالاتي همچون در تحليل ساختي ، پديده جنگ و قشربندي اجتماعي چگونه بررسي مي‌شود؟ آيا اين دو در ارتباط با هم هستند؟ چه قشرهاي اجتماعي در جنگ شركت مي‌كنند ؟ درزمينه هد از اين پژوهش اينگونه نوشته شده‌است: هدف اساسي واصلي پژوهش حاضر دستيابي به شناخت علمي از گروه بسيجيان است كه به طور داوطلبانه و با سطح ايثارگري بالا در هشت سال جنگ در جبهه ها حضور داشته‌اند و ارائه تصويري درست و واقعي از موقعيت اقتصادي و اجتماعي و به تعبير جامعه شناختي« قشر اجتماعي» آنان قبل و بعد ازجنگ مي‌باشد.اين تحقيق در 4 بخش كلي تشكيل شده است.دربخش اول محقق به بررسي مباني بينشي - نظري تحقيق پرداخته است. در فصل اول آن ابتدا نگاه جامعه شناختي به جنگ را مورد تحليل قرارداده است واينگونه مي‌نويسد:«جنگ به عنوان بخشي از كنشهاي اجتماعي - كنشهاي گسسته - در شكل دهي روابط اجتماعي جامعه تاثير به سزايي دارد. از اين رو بررسي جنگ به عنوان يك نظام اجتماعي و راه حلهاي سازگاري با وضعيت جنگ از وظايف جامعه شناسي و روان شناسي است . به طور قطع بدون توجه به جامعه شناسي و ياري گرفتن ازبينش جامعه شناختي، بررسي اين پديده يك بررسي ابتر خواهد بود».سپس جنگ را به عنوان يك پديده اجتماعي عنوان مي‌كند و معتقد است تا يك جامعه شناس آن را به عنوان يك پديده در نظر نگيريد نمي‌تواند آن را بررسي كند. او مي‌گويد :«جنگ به عنوان يك پديده اجتماعي ناشي از مقتضيات زندگي انسانها است و قانون منديهاي اجتماعي را با خود دارد . ستيزه هاي انساني به خصوص ستيزه هاي گروهي از آنجائيكه ذاتي ( غريزي) نبوده، و لذا همه جوامع يكسان به چشم نمي‌خورد وحتي در بعضي از جوامع وجود ندارد . از اين رو جوامع در اين خصوص باهم متفاوتند و مطابق قوانين اجتماعي آداب و رسوم و بالاخره فرهنگ آن جامعه، شكل‌هاي خاصي پيدا مي‌كند و بنا به همين دلايل است كه جامعه شناسان اعتقاد دارند كه بايد ستيزه گريهاي انسان را ناشي از مقتضيات زندگي اجتماعي بدانيم و قوانين آن را با علوم اجتماعي بجوئيم». در اين ميان از نظريه پردازاني همچون دوركيم(جنگ به عنوان يك پديده اجتماعي مي‌باشد)، پارسنز( جنگ به عنوان نهاد پذيرفته است) نيز استفاده نموده است . ونتيجه مي‌گيرد كه: «به هرحال جنگ يك نوع ارتباط اجتماعي است و هدف آن تلاشي براي همسازي است و اگر لازم باشد براي رسيدن به اين همسازي، كنشهاي متقابل پيوسته و مثبت با كنشهاي منفي و گسسته - ستيزه و جنگ - توامان انجام مي‌گيرد». محقق تلاش مي‌كند تعريفي از جنگ ارائه دهد و در اين مورد به بررسي نظرات مختلف نظريه پردازان اجتماعي همچون باتامور، جوزف روسيك، گاستون بوتول مي‌پردازد . محقق ياد آور مي‌شود جنگ به عنوان يك پديده اجتماعي دارا ي ويژگيهاي زير است : ويژگي جمعي ، قاعده‌مند بودن، يك پديده فرهنگي و اجتماعي ، يك ويژگي سياسي ، خشونت بار وخونين بودن جنگ، جنگ و تغييرات پس از آن ، از سويي اثرات جنگ بر جنگجويان.او دلايل رخ دادن جنگ را بر مي‌شمارد وآنها را به صورت زير ذكر مي‌كند:

1- دلايل اجتماعي -جامعه شناسي

2- انفجار جمعيت

3- شرايط اقتصادي وتكنولوژي

4- دلايل سياسي

5- دلايل مذهبي و ايده ئولوژيك .

او به بررسي و ضرورت جنگ مي‌پردازد و اذعان مي‌كند كه:«در بررسي نظريات دانشمندان به اين نتيجه مي‌رسيم كه اولا توجه نظريه پردازان و محققان براي شناخت جنگ كمتر از ساير پديده‌ها بوده است. ثانيا نگرش جامعه شناسان به پديده جنگ متفاوت و متضاد بوده است». سپس عقايد و نظريه هاي مذهبي در زمينه وقوع جنگ را ذكر مي‌كند.

در فصل دوم اين بخش به بررسي جامعه شناسي قشر بندي اجتماعي پرداخته و اينگونه اظهار مي‌كند كه:«قشربندي اجتماعي يك پديده اجتماعي است كه هم از بعد زمان و هم از بعد مكاني بايد مورد مطالعه قرار گيرد . پس قشر بندي اجتماعي

1- يك پديده است

2- يك پديده جهاني است

3- قشربندي اجتماعي يك پديده قديمي است

4- يك پديده ايست كه پيامدها و نتايج ويژه‌اي دارد». از نظر محقق قشربندي اجتماعي عبارت است از: نظامي كه در آن هرگروه اجتماعي و يا جامعه بر اساس امتيازشان بر روي يك مقياس موقعيت يا در سطح مختلف پايگاه‌هاي اجتماعي ، توزيع مي‌شوند و از نظر اقتصادي ، قدرت وحيثيت اجتماعي از هم متمايز مي‌گردند. و از سويي پايگاه اجتماعي ارتباط تنگاتنگ با نظام قشربندي اجتماعي يك جامعه دارد.

در فصل سوم تحقيق حاضر نتايج مطالعات وتحقيقات حاصله نشان مي‌دهد كه دو پديده جنگ و قشربندي اجتماعي در هيچ زماني و مكاني جداي از هم نبوده است بينش جامعه شناسي نشانگر در ارتباط بودن پديده هاي اجتماعي است از اين روي اين دو پديده را مي‌توان با هم مطالعه كرد . محقق معتقد است نحوه جمع آوري نيرو براي جنگ ها در اين دوران با دوران گذشته فرق دارد.كه در امروز نيروها به دوگروه سرباز و نيروهاي داوطلب تقسيم مي‌شوند. در ادامه محقق اين گونه مي‌گويد:«كه جنگ با پذيرش نيروهاي داوطلب و سربازان دو كاركرد جديد را ايفا مي‌كند: الف) جنگ را از انحصار ارتشها و حكومتها بيرون كرده و كاملا جنبه ميهني به آن مي‌دهد ب)‌اثرات جنگ بيش از پيش بر روي مردم و زندگي آنها لحاظ مي‌شود و از اين طريق تغيير و تحولات را در روابط اجتماعي و رفتارهاي افراد جامعه ايجاد مي‌كند».در اين ميان نيروي داوطلب را محقق با ويژگيهاي زير بر مي‌شمارد: جنگ براي داوطلب از جايگاه خاصي برخوردار است زيرا با روي گشاده آن را مي‌پذيرد و در آن شركت مي‌جويد و پس از پايان جنگ به خانواده باز مي‌گردد. داوطلب بيشتر ماموريتهاي مرگ آور و مهيج را مي‌پذيرد. محقق همچنين به نظريه سه گانه جنگ پرداخته و اين چنين مي‌نويسد كه:«گاستن بوتل اثرات سه گانه را براي جنگ قايل مي‌شود و سومين نوع اثرات و احساسات را به زمان پس از جنگ و صلح منتسب مي‌كند».

در فصل چهارم بخش اول محقق شيوه مطالعات و شاخص قشربندي و تحرك اجتماعي را ذكر مي‌كند و در اين جا از دو روش ذهني و عيني صحبت به ميان مي‌آورد . او اذعان مي‌كند كه در اين تحقيق از هر دو اين روشها استفاده گرديده است و مي‌گويد:« شاخصها ي اجتماعي را مي‌توان به دو دسته اكتسابي و غير اكتسابي تقسيم كرد. در زمينه شاخصهاي اكتسابي به دليل عيني بودن آن بسياري از محققان اين شاخص ها را مورد استفاده خود قرار داده اند و براي دستيابي به آن به پيامدهاي قشربندي اجتماعي روي آورده و اين پيامدها را به دو دسته :‌الف) فرصتهاي زندگي ب)‌سبك زندگي تقسيم كرده‌اند».

محقق در بخش دوم به بررسي متغيرها و فرضيات مربوط به آن را و چگونگي بررسي آنها وهمچنين تعاريف عملياتي پرداخته است . متغيرهاي وابسته اين تحقيق به نقل از محقق به دو گروه تقسيم مي شود : الف) در مرحله اول سنجش ميزان مشاركت و ايثارگري بسيجيان جبهه رفته شهر قزوين ب) در مرحله دوم ميزان تحرك اجتماعي بسيجيان جبهه رفته شهر قزوين پس جنگ را سنجيده است. متغيرهاي مستقل در قسمت الف عبارتند از : سن، وضع تاهل ، ميزان تحصيلات، درآمد و... همچنين متغيرهاي مستقل در قسمت ب عبارتنداز : ميزان مشاركت و ايثارگري در جنگ

او همچنين فرضيات تحقيق را به صورت زير عنوان مي‌كند:

1- فرضيه هاي مربوط به قسمت الف :

بررسي رابطه ميزان مشاركت و ايثارگري بسيجيان جبهه رفته شهر قزوين با هر كدام از موارد سن، وضعيت تاهل ، محل تولد ، قشر اجتماعي فرد، قشر اجتماعي پدر

2- فرضيه هاي مربوط به قسمت ب:

احتمالا تحرك اجتماعي پس از جنگ و ميزان آن در بين بسيجيان جبهه رفته با ميزان مشاركت و ايثارگري آنان ارتباط دارد.

درزمينه تعريف مفاهيم مي‌توان اين گونه گفت :در پژوهش مورد نظر، بسيجي به كسي اطلاق مي‌شود كه حداقل 6 ماه در جبهه حضور داشته باشد يا يكبار در عمليات نظامي و جنگي شركت كرده باشد. در تحقيق حاضر، مقصود از جنگ، جنگ هشت ساله ايران و عراق است.

درقسمت تعريف عملياتي محقق براي بررسي هر كدام از متغيرهايي كه به صورت مستقيم مورد بررسي قرار مي‌گرفتند مانند: رضايت از قشر اجتماعي و قشر اجتماعي، تحرك شغلي، شاخص بندي سطح بندي تحرك شغلي و... به صورت ترتيبي سوال تعيين كرده است و براي متغيرهاي همچون تحرك اجتماعي، تحرك پايگاه اجتماعي ،ميزان مشاركت بسيجيان جبهه رفته و... از طريق شاخص سازي به بررسي آنها پرداخته است.

در ادامه محقق جامعه آماري خود را اينگونه تعريف مي كند: بسيجيان جبهه رفته شهر قزوين.

و در اين ميان از شيوه تصادفي ساده استفاده گرديده است.در اين تحقيق اطلاعات مورد نظر از طريق روش پيمايشي و ابزار پرسشنامه‌اي جمع آوري گرديده است . در سطح آمار توصيفي روشهاي نما،ميانه، ميانگين، واريانس ، انحراف معيار، و جداول يك بعدي استفاده شده است. در سطح آمار استنباطي با توجه به نوع متغيرها در سطوح آنها اسمي و ترتيبي ، فاصله اي ، از آمار زير استفاده گرديده است : كااسكوئر ،‌ كندال، كرامر، گاما .

بخش سوم تحقيق به بررسي و تجزيه تحليل جداول پرداخته است .

بخش چهارم شامل نتيجه گيري ، پيشنهادات تحقيق مي‌باشد. براساس اطلاعات حاصل شده نتيجه بررسي فرضيات به صورت زير است:

1- بين سن و متغيرهاي تعداد ماههاي حضور در جبهه و تعداد دفعات اعزام به جبهه، تعداد دفعات شركت درعمليات و زخمي شدن رابطه وجود دارد.جوانان بيشتر ايثارگري كرده‌‌اند، همچنين جوانان دارا ي تحرك تحصيلي و تحرك شغلي- اقتصادي بالاتري هستند. از سويي جوانان بيشتر در جبهه حضور داشته‌اند.

2- روستازادگان بيشتر در جبهه حضور داشته و بيشتر به جبهه اعزام شده‌اند.

3- متاهلين بيشتر از مجردين درجبهه حضور داشته‌اند.

4- كسانيكه داراي مشاغل متوسط و متوسط روبه‌بالا هستند بيشتر ايثارگري كرده‌اند.

5- فرزنداني كه پدرانشان داراي مشاغل پايين و بيكار بوده‌اند، همچنين آنهايي كه پدرانشان داراي قشر اجتماعي متوسط و پايين هستند بيشتر ايثارگري كرده‌اند. هرچه درآمد بالا تر باشد شدت ايثارگري پايين‌تر خواهد بود.

6- تحصيل كردگان از شدت ايثارگري بالاتري برخوردار بوده‌اند. كسانيكه ايثارگري بيشتري كرده‌اند از جايگاه ويژه اي و تحرك در پايگاه اجتماعي بيشتري بر خوردارند.

7- بسيجيان تحصيل كرده داراي تحرك تحصيلي بيشتري بوده‌اند. همچنين صاحبان مشاغل متوسط بيشترين تحرك تحصيلي را دارا هستند.

8- اقشار اجتماعي بالا داراي تحرك اجتماعي بالاتري هستند. .

9- فرزندان افراد با اقشار اجتماعي بالا تحرك اجتماعي بيشتري دارند.

در قسمت پيشنهادات محقق اين چنين مي‌گويد:

ارائه تحقيق علمي در اين زمينه و دوري از تعميم ناروا ، آمادگي مسئولين و منفعل بودن آنها در زمينه تغييرات اعتقادي و داشتن يك برنامه ريزي مناسب در اين مورد، توجه و سرمايه گذاري بر روي نيروهاي جنگي تا باعث ترميم روحيات آنان شود. توجه به همه ابعاد زندگي جانبازان وايثارگران، مهمتر اينكه به سازگاري و انطباق بسيجيان و داوطلبان جنگي كه در سطح بالا در جنگ ايثار گري داشته اند با ارزشهاي فرداي جنگ توجه شود.

آخرين بروز رساني ( ف شهريور فف )

/ 1