مرور زمان جرايم حدي در مذاهب اسلامي - مرور زمان در جرایم مستوجب حد و تعزیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرور زمان در جرایم مستوجب حد و تعزیر - نسخه متنی

عادل ساریخانی، جعفر کوشا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرور زمان جرايم حدي در مذاهب اسلامي

قبل از ارائه ديدگاه مذاهب مشهور اسلامي، لازم به ذكر است كه «حق» در حقوق اسلامي دائمي و زوال‏ناپذير است. حتي اگر مدت زمان طولاني از آن بگذرد. امّا از نظر علمي و قضايي ممكن است استيفاء حق محدود و مشروط به شرايطي باشد. به بيان ديگر سوء استفاده از حق و اصرار به ديگران در هنگام استيفاء حق و... از نظر اسلامي پذيرفته نيست. يعني هر حقي در اسلام با شرايط خاصي قابل استيفاء است. بنابراين مطلق و دائمي بودن حق استيفاء محل اشكال و ترديد است. يكي از ادله اين مدعا قبول مرور زمان و عدم استماع دعوي در امور كيفري و مدني در برخي از مذاهب اسلامي مي‏باشد. بنابراين اگر چه حق در مقام ثبوت ممكن است دائمي باشد، ولي در مقام اثبات و استيفاء با شرايط و محدوديتهايي مواجه است كه ممكن است حق واقعي غيرقابل اثبات و استيفاء گردد.

الف ـ آراء مذاهب اسلامي

علماء و انديشمندان مذاهب اسلامي درباره اعمال قاعده مرور زمان در حدود اختلاف نظر دارند. با توجه به متون فقهي هر يك از مذاهب (شيعه، مالكي، شافعي، حنفي، حنبلي) مي‏توان، آراء آنان را به چهار گروه ذيل تقسيم نمود:

1ـ برخي معتقدند كه «حد» با مرور زمان ساقط مي‏شود، و تفاوتي ندارد كه دليل اثبات آن شهادت شهود باشد، يا اقرار مرتكب؛ در نتيجه مرور زمان بطور كلي در جرايم حدي جاري است. اين قول ابن ابي ليلي است.(ابن همام، 4، 162)

2ـ در جرايم حدي كه دليل اثبات جرم شهادت باشد، با اعمال قاعده مرور زمان جرم حدي ساقط مي‏شود. ولي در صورتي كه دليل اقرار باشد، مشمول مرور زمان قرار نمي‏گيرد. مگر در جرم شرب خمر كه مرور زمان با شرايطي مطلقا در آن جاري مي‏شود. و اين قول ابوحنيفه و ابويوسف است.(ابوزهره، 81)

3ـ دليل شهادت با اعمال مرور زمان ساقط مي‏شود، ولي اقرار به حد به هيچ عنوان مشمول مرور زمان نمي‏شود. حتي نسبت به جرم شرب خمر، و اين قول محمد از مذهب حنفي است.3

4ـ جمهور مسلمانان بر اين اعتقاد و نظرند كه، جرايم مستوجب حد بطور كلي (چه دليل اثبات آن بينه يا اقرار باشد) مشمول مرور زمان نمي‏شود. اين قول را مي‏توان به علماي شيعه (نبراوي، 302) شافعي، مالكي، حنبلي و ظاهري نسبت داد.(الغامدي، 86)

لازم به ذكر است كه طرفداران اعمال قاعده مرور زمان در جرايم مستوجب حد، معتقدند كه اين حدود بايد تنها جنبه حق اللهي داشته باشد، لكن در حدودي كه جنبه حق‏الناس داشته باشد، مانند حد قذف، آن را مشمول قاعده مرور زمان قرار نمي‏دهند.

اينك پس از نقل آراء و اقوال مختلف ادله هر يك از مذاهب فوق را در پذيرش يا ردّ قاعده مرور زمان مورد بررسي قرار مي‏دهيم.

ب ـ ادله آراء و اقوال

1- پذيرش مرور زمان در جرايم حدي

ابن ابي ليلي (از فقهاي مدينه است و معاصر امام صادق عليه‏السلام در مدينه زندگي مي‏كرده است) وي در مقام استدلال مي‏گويد: «مجازاتهاي حدي براي ايجاد انزجار و بازداشتن و ترساندن مجرمين، تشريع شده است و اين اهداف هنگامي تحقق مي‏يابد كه، مجازات بدون فاصله پس از وقوع جرم، اجرا گردد. و تأخير در اجراي مجازات حالت بازدارندگي آن را از بين مي‏برد.

دليل ديگري كه از سخن ابن ابي ليلي قابل استفاده است اين كه «مجرم پس از گذشت زمان در مظان توبه قرار مي‏گيرد؛ يعني احتمال قوي دارد كه از عمل خود نادم و به پيشگاه الهي توبه كرده و اين كه در نزد قاضي اقرار مي‏كند در حقيقت اين اعتراف، نشانه توبه و بازگشت اوست و براي پاك نمودن خود اقدام به اقرار مي‏نمايد.»(آخوندي، 246)

همان گونه كه روشن است، ابن ابي ليلي در استدلال فوق به علت و فلسفه و هدف و نقش، از اجراي مجازات توجه نموده است كه در حقيقت اجراي مجازات حدي براي، پاك كردن مجرم و ايجاد بازدارندگي براي ديگران است و با گذشت زمان طولاني اهداف مذكور با مجازات تأمين نمي‏گردد. زيرا اولاً، اجراي مجازات، بازدارندگي لازم را نخواهد داشت و ثانيا، احتمال بسيار زياد دارد كه مجرم در دوران سپري شده توبه كرده باشد، و در حقيقت اقرار نشانه توبه و تحول دروني وي است.

2- پذيرش مرور زمان در حدود اثبات شده با شهادت نه با اقرار

در مذهب حنفي براي اعمال مرور زمان در جرايم حدي كه با شهادت ثابت مي‏شود و عدم جريان مرور زمان در جرايم حدي كه با اقرار ثابت مي‏شود ادله‏اي آورده شده است كه براي رعايت سهولت و اختصار، اين ادله را به شيوه ذيل بطور منظم ارائه مي‏نماييم:

دليل اول ـ ادله نقلي

1ـ از قول رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل شده، كه فرمودند: «شهادت دشمن و مظنون و متهم پذيرفته نيست.» (سرخسي، 139) و اداء شهادت پس از مدتي طولاني، شهود را در معرض اتهام قرار مي‏دهد.

2ـ حنفي‏ها از قول خليفه دوم نقل مي‏كنند كه «هر شاهدي بر حدي شهادت بدهد لكن شهادت وي در زمان وقوع جرم نباشد. شهادت بر ضغن است و شهادت ضغن پذيرفته نيست.»

ضغن در لغت به معناي كينه توزي شديد، دشمني و بغض آمده است.(ابن منظور، 8:68)

3ـ از خليفه دوم رواياتي مشابه (الغامدي، 584) روايت فوق بيان شده است مثل اين كه: «هر كس شاهد جرمي بوده و هنگام مشاهده بر آن شهادت ندهد، شهادت وي، شهادت بر ضغن است».(هندي، 7:21)

4ـ پرسش و پاسخي است كه درباره حارث بن زيد نقل شده است كه علي عليه‏السلام به عامل خودش در بصره اين گونه مرقوم فرمودند: «همانا حارث بن زيد از محاربين و قطاع الطريق بوده، ولي اين جرم را ترك كرده، پس شما بجز خير و نيكي برخوردي با وي نداشته باشيد».(بهسني، 387)

دليل دوم: اجماع

ابوحنيفه و ابويوسف بر سقوط حدي كه شهادت، دليل اثباتي آن باشد (بر اثر مرور زمان) ادعاي اجماع مسلمانان را نموده‏اند؛ زيرا معتقدند هنگامي كه خليفه دوم روايات مربوط به مرور زمان را بيان مي‏كرد. مسلمانان كه عده‏اي از صحابه رسول ا... صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بودند و سخنان خليفه را مي‏شنيدند، ولي كسي سخن خليفه را انكار ننمود. بنابراين معلوم مي‏شود كه مسلمانان ديگر هم، اين حكم را قبول داشته‏اند. پس مسأله اجماعي است.(كاساني، 7:68)

دليل سوم: استدلال عقلي

ابوحنيفه و ابويوسف معتقدند كه شاهد پس از مشاهده صحنه جرمِ مستوجب حد، بين دو واجب فوري مخير است، و هر كدام را اختيار نمايد بايد براي خداوند تبارك و تعالي، طبق آن عمل كند.

اولين واجب، اداء شهادت بر جرم حدي است. زيرا خداوند در قرآن مي‏فرمايد. «شهادت را براي خدا اقامه كنيد»(سوره طلاق، آيه 2) و اينك شاهد با اداء شهادت امكان اقامه حدود الهي را در زمين فراهم مي‏نمايد و از اين طريق در قطع ريشه فساد و برقراري نظم و امنيت در جامعه و ساختن اجتماعي بر اساس پاكي و فضيلت، كمك و ياري مي‏دهد پس بر شاهد واجب است كه براي تأمين اهداف و مصالح فوق فورا اقامه شهادت نمايد.

واجب دوم، بر شاهد جرم مستوجب حد، اين است كه، عمل زشت و قبيح مسلماني را بپوشاند؛ زيرا پيامبر گرامي اسلام فرمودند «كسي كه جرم برادر مسلماني را بپوشاند خداوند زشتي او را در قيامت خواهد پوشاند.» و با شهادت بر جرم عمل فاحشه مكشوف و در زمين گسترانيده مي‏شود.

با توجه به دو واجب فوري مذكور، بر شاهد، فرض است كه بين دو واجب مقايسه كند كه، كدام يك داراي منفعت و مصلحت برتر است، آيا پوشاندن عمل قبيح به خاطر اين كه مرتكب رسوا نشود و منزلت رفيع اجتماعي وي از بين نرود و فحشاء منتشر نگردد و... برتر است؟! يا اين كه اقامه شهادت و اعلام جرم برتر است؟ زيرا مجرم با اين شيوه زندگي، در زمين موجب فساد مي‏شود و با قبول مرور زمان از چنگال عدالت مي‏گريزد و بر عمل خود متجري مي‏گردد و در نهايت حيات و مصالح اجتماعي را در معرض خطر و زوال قرار مي‏دهد!

در اين جا اگر واجب دوم را انتخاب نمايد، طبعا اقامه شهادت نخواهد كرد؛ ولي اگر واجب اول را انتخاب كند به مقتضاي فوريت واجب بايد فورا اقامه شهادت نمايد.

بنابراين اگر شاهد، براي مدتي طولاني و بدون هيچ عذر و مانعي شهادت را اقامه ننمود، و پس از گذشت زمان خواست شهادت دهد، طبعا اين پرسش پيش مي‏آيد كه چرا در اين مدت با توجه به وجود قدرت و عدم مانع و با توجه به فوريت واجب، سكوت كرده و اقامه شهادت نكرده است؟

مذهب حنفي پاسخ اين پرسش را اين گونه مي‏دهد كه، پس از مرور زمان وعدم اداء شهادت در زمان مناسب، احتمال قوي دارد كه انگيزه شاهد براي اداي شهادت، دشمني و كينه ورزي است كه شاهد با مشهود عليه پيدا كرده است و الاّ مي‏بايست فورا پس از مشاهده شهادت مي‏داد. بنابراين شاهد در موضع تهمت قرار مي‏گيرد. و اين شبهه باعث مي‏شود كه مجازات حد بر اثر مرور زمان اجراء نشود.

علاوه بر اين در روايت متعددي آمده است كه، شهادت شاهد متهم پذيرفته نيست. بر اساس استدلال فوق مقدمات تشكيل يك قياس منطقي فراهم مي‏گردد. آن هم قياس شكل اول كه اگر مواد آن صحيح باشد بطور طبيعي نتيجه بخش خواهد بود كه عبارت است از:

مقدمه اول: مرور زمان و عدم اداء شهادت، شاهد را در معرض تهمت و عداوت قرار مي‏دهد.

مقدمه دوم: هر شاهدي كه در معرض تهمت و عداوت قرار گيرد شهادتش مسموع نيست.

نتيجه: بنابراين مرور زمان موجب عدم قبول شهادت در جرايم حدي مي‏شود.

البته اين استدلال را ما با مطالعه كتابهاي متعدد به اين شكل بيان نموديم.

دليل حنفي‏ها بر عدم تأثير مرور زمان در جرايم حدي ـ كه، دليل اثبات آن اقرار است مگر در شرب خمر ـ اين است كه، در اقرار به حد شبهه متهم بودن يا شبهه عداوت وجود ندارد. زيرا مقر عليه خودش اقرار مي‏كند و كسي كه از خودش خبر مي‏دهد، در موضع اتهام قرار نمي‏گيرد. بخصوص انسان عاقلي كه به مجازات بسيار شديدي اقرار كند (در حدود معمولاً مجازاتها شديدند) بنابراين در اقرار به حد، شبهه تهمت وجود ندارد.

ولي در جرم شرب خمر مرور زمان بطور مطلق و كامل موجب سقوط حد مي‏شود و تفاوتي ندارد كه دليل اثبات جرم شرب خمر شهادت شهود باشد يا اقرار مجرم؛ زيرا جرم شرب خمر تا زماني قابل اجراست كه يا مجرم در حالت مستي و سكر باشد و يا بوي شراب از دهان مجرم استشمام گردد. و در غير اين صورت مطلقا با گذشت زماني كه سكر يا بوي شراب زائل گردد، حد ساقط مي‏گردد.

استدلال ديگر ابوحنيفه و ابويوسف در مجازات شرب خمر عبارت است از: «مجازات شرب خمر در قرآن و سنت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مورد تنصيص قرار نگرفته است؛ بلكه مجازات شرب خمر بوسيله اجماع اصحاب رسول اللّه‏ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ثابت شده است و اجماع صحابه بدون موافقت عبداللّه‏ بن مسعود، صحابي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله منعقد نمي‏شود و از عبداللّه‏ بن مسعود نسبت به جايي كه بوي شراب زائل شده باشد فتوايي ملاحظه نشده است. نقل شده كه مردي پسر برادر خود را نزد عبداللّه‏ بن مسعود آورد و او اقرار به شرب خمر نمود. عبداللّه‏ به او گفت: «سرپرست بدي براي پسر برادرت بودي؛ زيرا او را در كودكي تربيت نكردي و در بلوغ گناه او را مستور نداشتي. سپس گفت پسرك را آزمايش كنيد اگر بوي شراب را ملاحظه كرديد او را جلد كنيد.» ولي نسبت به جايي كه بوي شراب از بين رفته از عبداللّه‏ حكمي يافت نشده است. پس اجماع در اين صورت وجود ندارد. و جرم شرب خمر بطور مطلق با زوال بو و مستي مشمول مرور زمان مي‏گردد.

البته حنفي‏ها استدلالهاي ديگري درباره اعمال يا عدم اعمال مرور زمان در حدود دارند كه به دليل رعايت اختصار به همين اندازه بسنده مي‏گردد.

/ 12