ابوالقاسم گرجي ايران، 26 و 27/11/80چكيده: در اين گفتوگو دكتر گرجي به ماهيت عمل خبرگان رهبري ميپردازد. وي عمل خبرگان را از باب كارشناسي و كشف ميداند و در عين حال، اعتبار اجتهاد و كارشناسي ديني را در خصوص اعضاي مجلس خبرگان محل ايراد ميداند.در اسلام، بهويژه نزد شيعه، عناويني وجود دارد كه موضوع بسياري از آثار ديني و مذهبي است. برخي از اين عناوين عبارتند از: نبي؛ رسول؛ امام؛ خليفه؛ نايب خاص و نايب عام. بيشتر اين عناوين به علت محدوديت و عدم امكان دستيابي به شرايط و ضوابط آنها، مورد تصريح و تنصيص شارع قرار گرفته است. اما در مورد برخي عناوين ديگر، همچون نائب امام، به علت كثرت و عدم امكان تصريح به نام يكايك آنها، تنها به ذكر شرايط و ضوابط اكتفا شده است. آثار شرعي مترتب بر نواب عام امام عليهالسلام و به عبارتي مناصب مجتهد عادل سه چيز است: جواز تقليد عوام از او؛ اعتبار قضا؛ حكومت. در مورد دو منصب اول هيچ محذوري در تعدد نيست؛ يعني مردم ميتوانند به هر مجتهدي كه اجتهاد و عدالتش را احراز كردند، به عنوان كارشناس مراجعه كنند و از او تقليد كنند. همين طور افراد مختلفي ميتوانند از سوي دادگستري براي قضاوت در نظر گرفته شوند. اما حكومت با اين دو منصب فرق دارد و بديهي است كه حكومت كشور اسلامي نميتواند متعدد باشد. از اين رو امام خميني قدسسره ، رهبر كبير انقلاب، براي فرار از تفرق و تشتت، مجلس خبرگان را تأسيس كردند و بدون ترديد فكر صحيح و انديشه والايي موجب تأسيس آن شده است. مجلس خبرگان مجموعهاي از افراد متعادل و متعارف است كه داراي تخصصهاي شناخت شرايط رهبر ميباشند. البته لازم نيست تك تك اعضا اين تخصصها را دارا باشند؛ بلكه اين مجلس بايد در مجموع، واجد چنين تخصصهايي باشد. به نظر من لازم نيست همه اعضاي مجلس خبرگان، مجتهد يا روحاني باشند. البته در مجموعه بايد افراد عالم عامل هم وجود داشته باشند. لزوم اجتهاد و عدالت در يكايك خبرگان هيچ دليل موجهي ندارد؛ بلكه حتي در خود رهبر هم دليلي بر لزوم و اعتبار اجتهاد به معناي وسيع، به آن معنا كه در مرجع تقليد شرط كردهاند، نداريم. آنچه ضرورت دارد آن است كه رهبر بتواند، ولو به كمك ديگران، مقررات اسلام يا هر چه را به صلاح جامعه است، پياده سازد. اجتهاد به معناي وسيع كلمه، كه حد اكمل آن اجتهاد مطلق ناميده ميشود، براي هيچ فرد عادلي ميسور نيست و اساسا امكان عادي ندارد؛ بنابراين توقع آن حتي در مرجع تقليد نادرست است.وظيفه خبرگان رهبري، نظارت بر كار رهبر و احيانا عزل است. آيا مقوله نظارت كه امروزه مطرح ميشود، مستند ديني دارد؟نظارت به آن صراحت نيامده است؛ اما عباراتي هست كه ميتوان از آنها در اين جهت استفاده كرد؛ مثل اينكه بر رعيت واجب است كه حاكم را نصيحت كند. در متون ديني، اعم از نهجالبلاغه و روايات، آمده است كه حق حاكم بر رعيت آن است كه رعيت او را نصيحت كند.به نظر شما مجلس خبرگان، جمهوريت نظام را تأمين ميكند يا اسلاميت آن را؟مجلس خبرگان بايد كليه اموري را كه وجود آن در يك حكومت صحيح و قابل اعتماد ضروري است، تأمين كند؛ نه تنها اجتهاد و عدالت رهبر، بلكه هر آنچه در يك حكومت مردمي ضروري است؛ از جمله فراهم آوردن رضاي اكثريت.به نظر شما آنگاه كه مجلس خبرگان رهبر را تعيين ميكند، انتخاب صورت ميگيرد يا كشف؟انتخاب نيست؛ بلكه كشف است. به موجب هيچ دليلي، خبرگان حق چنين انتخابي را ندارد. شارع مقدس يك سري ضوابط را براي حاكم اعتبار كرده است و خبرگان خبر ميدهند كه فلان فرد اين ضوابط را داراست. در واقع، خبرگان به تعيين مصداق يا به تعبير ديگر، تطبيق كبرا بر صغرا ميپردازند. كلياتي را امامان عليهمالسلام بيان فرمودهاند و خبرگان خبر ميدهند كه آن مشخصات كلي در اين شخص خاص وجود دارد.بعضي معتقدند قانون اساسي و همه نهادهاي حكومتي، از جمله مجلس خبرگان، مشروعيت خود را از ولي فقيه ميگيرند. از ديگر سو يكي از وظايف مهم مجلس خبرگان تشخيص موارد عدم صلاحيت و در نتيجه عزل رهبر است. آيا با اين وجود گرفتار دور نميشويم؟در اينجا دور اتفاق نميافتد. خبرگان در مقام تشخيص، خبر از يك واقعيت ميدهند. وقتي خبرگان خبر ميدهند كه فردي واجد شرايط رهبري است، صرفا خبر ميدهند؛ نه اينكه آن را ايجاد كنند. همچنين آنگاه كه ملاحظه ميكنند فرد فاقد آن صلاحيت شده است، باز هم از عدم تحقق فعلي آن شرايط خبر ميدهند؛ نه اينكه او را عزل كنند. حتي اگر چنان بود كه رهبر به خبرگان مشروعيت ميبخشيد، باز دور لازم نميآمد؛ چه رسد به اينكه او به خبرگان مشروعيت نميدهد؛ بلكه صرفا حكم آنها را تنفيذ و امضا ميكند.به نظر شما عضويت زنان و غير روحانيون در مجلس خبرگان محذور شرعي دارد؟هيچ دليل معتبري مبني بر اينكه كارشناس اين نوع مسائل بايد قشر خاصي باشد، وجود ندارد؛ بلكه آنان ـ اعم از مرد يا زن، روحاني معمم يا غير روحاني ـ بايد واجد شرايط كارشناسي باشند.