حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد
موضوع : آزادي ومحدوديت-پرسش و پاسخ در تمامي مسائلي كه مربوط به بشر مي شه ، دين راه وسط و راه تعديل رو ( راه دور از افراط و تفريط ) به ما معرفي مي كنه و معمولاً اگر ما بخوايم از تفكر خودمون منهاي دين استفاده كنيم يا به افراط كشيده مي شيم يا به دام تفريط
مي يوفتيم . يكي از مسائل مهم در جامعه بحث محدوديت و آزادي در اسلامه . مي خوايم حد و حدود محدوديت و آزادي رو از طريق ديني كشف كنيم و ببينيم از نظر دين ما تا چه حد مي تونيم از اين دو استفاده كنيم .
سؤال
چه كسي بايد خطوط قرمز رو در مورد پرسش در اصول و فروع و بطور كلي در ديدگاههاي دين مشخص كنه ؟ آيا اصولاً محدوديت و خط قرمزي در اين موارد وجود دارد ؟ چرا بعضي از اسم آزادي ، اين حق طبيعي انسان كه خداوند به او عطا كرده است ، مي ترسند ؟ اصلاً چرا بعضي آزادي رو هرج و مرج و بي بند و باري بيان مي كنند ؟جواب
از همه چيز مي شه سؤال كرد . غير از اون چيزهايي كه خداوند تبارك و تعالي فرموده شما عقلتون به اين قضيه نخواهد رسيد . مثل تفكر در ذات خداوند . كه مثلاً خداوند از كي بوده و تا كي خواهد بود ؟ اينها رو كاملاً اثبات كردند كه چرا عقل بشر به اون درجات نمي رسه . خُب بعضي چيزها رو كه ما واقعاً خودمون هم مي دونيم كه هيچ وقت نخواهيم فهميد رو گفتند تفكر ممنوع ! چرا ؟ چون گفتند كه انسان فكرش جواب نخواهد داد و حتي به مرز ديوانگي خواهد رسيد و تفكري هست كه هيچ سودي براي ما نداره . به اين مي گن تفكر ممنوع ! خارج از اين امور اتفاقاً در اصول دين دستور دادند كه بايد پرسشگر باشيد و بايد اصول دين رو بلد باشيد و بتونيد ازش دفاع كنيد . سؤال كنيد و نبايد اصول دين رو طوطي وار قبول كنيد . ديگه فروع دين كه حتماً اينطور نيست .در مورد پرسش دوم
خُب دو دليل داريم ، يه دليل به اونهايي كه مي ترسند برمي گرده . كه اينها دو گروهند : يك گروه مي ترسند چون آزادي اونها رو محدود مي كنه ، فرض كنيم كه بنده دوست دارم هر كاري مي كنم هيچ كس ، هيچ سؤالي از من نپرسه . من از آزادي مي ترسم چون اگر از من سؤال كنند گير مي افتم و هر كاري كه دوست داشته باشم ، نمي تونم انجام بدم . بنده دوست دارم كه دستم باز باشه و هر كاري دوست دارم انجام بدم ، ولي در حيطة وظايف و اختياراتم نيست . آزادي بقيه رو محدود مي كنم تا من رو مورد سؤال قرار ندن . اين نوع اولي هست كه از آزادي مي ترسند يعني كساني كه مي خوان زور بگن و ظالم هستند ، اينها از آزادي بشر مي ترسند و آزادي رو به دليل اينكه اونها رو محدود مي كنه ، براي خودشون منفي مي بينند . چون آزاديه بدون هيچ قيد و شرطي براي خودشون قائلند .نوع دوم
كساني كه مي ترسند ، ترسشون به جاست ، عده اي هستند كه آزادي رو دوست دارند . دوست دارند كه آزادي در جامعه باشه اما از بي ظرفيتي بعضيها مي ترسند . مي ترسند كه اگر آزادي داده بشه ، اينها خارج از دايرة عقلانيت ، بي بند و باري رو رواج بدن . اينكه سؤال كرديد : چرا آزادي رو بي بندو باري بيان مي كنند ؟ چون عدة زيادي اسم آزادي رو بي بندو باري گذاشتن . آزادي در جاي خودش قابل احترامه ، اما عده زيادي در جامعه ، ظرفيت هاي خيلي پائيني دارند و از نظر فرهنگي خيلي ضعيف هستند . تا اسم آزادي مي ياد ، بي بند و باري انجام مي دن . هرج و مرج انجام مي دن . تو خيابون راه مي افتن و آتيش مي زنند ، مي سوزونند ، مي دزدند ، اسم اين كارشون رو هم مي ذارن : آزادي ! پس ترسِ نوع دوم ، ترس به جاست . براي مقابله با اين ، اولاً به ترس گروه اول نبايد بها داد ، بايد آزادي رو در جامعه رواج داد تا دكان زورگويي بسته بشه . هر كسي تحت عنوان آزادي ، مي تونه پرسشگر باشه . سؤالي كنه . نوع دوم : اين بي ظرفيت ها رو هم بايد كنترل كرد تا آزادي حقيقي ، مخدوش نشه .سوال
چرا در كشور اسلامي ما ، جو سياسي جامعه طوري شكل گرفته كه كوچكترين صحبت در خصوص چگونگي رفتار مسؤولان كشور ، در مورد اوضاع كشور ، توهين به مسؤولان و خدشه دار كردن شخصيت آنان برداشت مي شود و به سرعت موضع مي گيرند در صورتي كه حتي ممكن است اين سؤالات و سخنان از طرف شخص مصلحي بيان شود ، آيا به نظر شما اين مغاير آزادي بيان نيست ؟جواب
شما خانواده خودتون رو در نظر بگيريد . مثلاً توي خانواده از رفتار پدر و مادرتون انتقاد داريد و به نظرتون مي رسه كه اگر اين پدر و مادر ، فلان رفتارها رو حذف كنند و فلان رفتارها رو اضافه كنند ، پدر و مادرموفق تر و بهتري خواهند شد ( به نيت اصلاح ) حالا شما آزاد هستيد و حتي منطق مي گه كه شما بايد اين مطلب رو بيان كنيد . انتقاد انسان مصلح از خيلي از تشويق ها ، مثمرثمرتر و بافايده تر هست . پس بايد بيان كنيد . اما اگر شما همين مطلب رو به همسايه بگيد ، نتنها دردي رو دوا نكرديد بلكه يه مشكل ديگه هم اضافه كرديد . بيان انتقاد نسبت به مسؤولين مملكت ، دو حالت داره : يه حالت اينه كه شما بخوايد نظام رو تضعيف كنيد كه ما به اين گروه كاري نداريم . اينها به هرحال توي راديوهاي بيگانه و جاهائي كه دشمنان خوراك جمع مي كنند ، بحث ها رو بيان مي كنن و باعث تضعيف نظام مي شن . يا اينكه دو تا جناح سياسي هستند ، اينها توي روزنامة خودشون نقاط ضعف همديگه رو مي گن . دو طرف همديگه رو تضعيف مي كنند و هر دو طرف ضرر مي كنند . حالت دوم اينه كه شما مي خوايد نظام اسلامي تضعيف نشه و مي خوايد اين شخص و اين مسؤول تقويت بشه . اينجا ، بيان انتقاد نسبت به اين شخص طبق وصيت حضرت امام (ره) مراتب داره . اول بايد به خودش بگي . آزادي ديگه ! بايد هم بگي . اگر تذكر شما مثمر ثمر واقع نشد ، در مرحله دوم مي توني به بالا دستش بگي . اگر باز مثمر ثمر نشد ، به بالاتر و بالاتر تا جائي كه صدات مي رسه . اگر نظر حق شما ، اعمال نشد اون وقت مي توني فرياد بزني ! تا مجبور بشن حرف رو گوش بدن . همه ، آزادي بيان دارن . اگر مي گن نظام رو تضعيف نكن ، حبس و چيزي پشت سرش نيست و مردم آزادند حرفشون رو بزنن . پس با فرض اين كه با دلسوزي به نظام باشه ، بايد اين مراتب رعايت بشه : اول به شخص ، بعد به مقام بالاتر و بالاتر تا جائيكه مي تونيد . اگر نشد و جواب نگرفتيد ، مي تونيد انتقادتون رو به جامعه بكشونيد و شخصيت رو در مقابل موجي قرار بديد كه مجبور بشه حرف شما رو گوش بده .سؤال
چرا ما بعنوان يك انسان در مسائلي كه مي دانيم باعث رشد معنوي ماست ، در صورت مخالفت والدين ، آزادي عمل نداريم ؟ مثلاً آمدن به جلسات مذهبي .جواب
اولاً كه در واجبات ، ايرادي نداره . يعني اگر والدين مخالفت هم بكنند ، شما مجاز به انجام واجبات هستيد ، اگر منظور مستحبات هست ، در بعضي جاها مراجع اجازه دادند ، ولي گفتند يكي از بالاترين مستحبات ، اطاعت امر پدر و مادره . خُب اين خودش يه مستحبه و باعث ارتقاء معنوي مي شه . مثلاً مي خوايد به يه جلسه اي بريد كه ارتقاء معنوي پيدا كنيد ، چون مستحبه ، خُب اطاعت از والدين واجبه و خيلي واجب قويي هست و اگر جنبه مستحبي داشته باشه از اين مستحبات خيلي بالاتره . لذا با همين هم مي شه ارتقاء معنوي پيدا كرد . مگر اينكه واقعاً در خطر باشيد كه اون وقت مستحب نيست بلكه واجب هست و اگر واجب شد و مطمئن شديد كه اگر به فلان جا نريد ، به گناه كشيده مي شيد واجب هست كه بريد . جاهائي كه واجب مي شه ، مراجع به ما اجازه دادند . مي تونيد مخالفت كنيد ، حتي به دروغ . براي مثال : پدري به بچه اش اجازه مي داده كه بعنوان ميهمان پيش دوستش بره ، اما اجازه نمي داده كه به جلسة مذهبي بره . اون هم به دورغ مي گفته كه من مهماني مي رم . اين موضوع از مراجع استفتاء شده و اجازه دادند .سؤال
در مسائلي مانند انتخاب رشته و ادامه تحصيل در دانشگاه ، با توجه به اينكه آينده خودمان مطرح مي باشد و مي دانيم در يك رشته مورد نظر پيشرفت بيشتري خواهيم داشت ، با وجود مخالفت والدين ، آيا آزادي اين را داريم كه خود راه خودمان را انتخاب كنيم ؟جواب
اين ربطي به دين نداره . در اين مورد آزادي داريد ، منتها بينش بعضي از پدر و مادرها بهتر از بينش ماست . شايد براي انتخاب رشته ، ما همين طوري انتخاب كنيم و دقيقاً نمي دونيم كه اين رشته چي هست . مي گيم : علاقه داريم ولي در حقيقت آشنايي با اون نداريم . اگر در جاهايي بينش والدين بالاتر نبود شما آزاد هستيد هر رشته اي رو انتخاب كنيد .سؤال
آيا آزادي كه الان هست در حدّ بي بند و باري پيشرفته است يا در آينده رو به بي بندو باري مي نهد ؟ وقتي كه از بسياري از مردم مي پرسيم كه چرا اينگونه لباس مي پوشيد يا در جامعه ظاهر مي شويد ؟ مي گويند : آزادي است . ما هم آزاديم ! آيا اين طرز تفكر بعلت بي ظرفيتي مردم نيست ؟ و در كل علل سوء استفاده از كلمة آزادي چيست ؟جواب
هر واقعة جديدي كه در جامعه اتفاق بيوفته ، يك سري تبعات و مسائل به همراه داره كه بايد تحمل كرد . بعنوان مثال ، اگر قرار باشه مملكت ، مملكتي باشه كه آزادي بيشتري به مردم داده بشه ، ما اعتقاد نداريم كه آزادي در جامعه نبوده و جديداً مطرح شده ، اعتقادمون اين هست كه جامعه آزادتر مي شه ، يعني آزادي بيشتري اگر داده بشه ، طبيعتاً يك سري حماقت ها و بي ظرفيتي ها هست كه اينها رو بايد تحمل كنيم . تا آرام آرام اين مسئله آزادي در جامعه جا بيوفته . الان ممكنه به اسم آزادي ، هزار تا حرف بزنند ، ولي معني آزادي اين نيست . از طرفي اون معناي عرفاني خيلي قوي كه ما براي آزادي مطرح مي كنيم ، تحت عنوان : آزادي از هواهاي نفساني . اين هم يه معناي خاص هست . وقتي كه مردم ، قبل از انقلاب شعار مي دادند : استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي . منظورشون از آزادي ، آزادي از هواي نفس نبوده و اونها هنوز توي اين خطها نبودند . منظورشون همين آزادي بيان بود كه هرچي دوست دارند بگن . اين آزادي در جامعه يواش يواش داره كاناليزه مي شه . شايد الان از اوايل كار بهتر شده باشه . يعني مفهوم آزادي ، بيشتر جا افتاده باشه . اوايل كار وقتي گفتند : آزادي ! همه فكر مي كردند يعني بي بندوباري . همه فكر مي كردند يعني بي حجابي و ماهواره و همه چيز ( همه كه نه ، عده زيادي ) اما بعد از چند سال مشخص شد كه آزادي يه كلمة خيلي زيباست . آزادي كلمه خيلي خوبيه . جداي از معناي عرفاني آزادي ( آزادي از هواي نفس ) كه اين هم در جاي خودش خيلي عاليه ولي خود آزادي ، في نفسه خيلي كلمة زيباييه . آزادي كلمه اي هست كه به دنبال خودش عدالت رو داره . وقتي كه آزادي بيان باشه ، عدالت اجتماعي رو هم خواهيم داشت . وقتي در هر كاري آزادي باشه ، مثلاً آزادي هايي كه خيلي جاها نيست ، براي نمونه بعضي از قوم ها نمي تونن بعضي از شغل ها رو انتخاب كنند . آزادي اينه كه انسان شغلش رو طبق علاقه اش پيدا كنه . آزادي نسبت به اينكه انسان جائي كه دوست داره بره و راحت تفريح كنه . اگر واقعاً آزادي كامل در جامعه پياده بشه . انسانهاي مذهبي هم آزادند اون طوري كه مي خوان باشن . در اين جامعه اگر بنده در تاكسي بشينم و بخوام از جايي به جاي ديگه برم ، آزاد هستم كه توي ماشين گناه نكنم و نوار مبتذل گوش ندم . جامعة آزاد به معناي واقعي ، خيلي جامعه زيبائي هست . براي چي ؟ براي اينكه بر طبق گفتة روانشناس غربي : آزادي هر شخصي ، خطي است كه دور اون شخص كشيده مي شه . و اشخاص مختلف آزادي شون تاجايي ادامه پيدا مي كنه كه به محدودة اشخاص ديگه برسند . يعني بنده در اين دايره تا حدي آزاد هستم كه به دايرة نفر بعدي برسم . هر كسي بايد در حد و حدود دايره خودش باشه . اگه يه زمان وارد دايره شخص ديگه اي شدم يعني اينكه آزادي اون رو محدود كردم . چرا ؟ چون اون هم آزاد هست كه در دايره اش آزاد باشه . مثلاً انسان آزاد نيست كه توي خونه اش دودي رو بپا كنه كه همة محله اذيت بشن . چون آزادي به چهارچوب خونه اش برمي گرده . خُب ، يك سري زياده روي ها و افراط ها قبلاً بوده ، الان يواش يواش داره باز مي شه . ديگه انسانها در چهارچوب خونة خودشون آزاد هستن و هر كسي آزاده در خونه خودش گناه نكنه ، و اگه كسي در چهارچوب خونه خودش گناه كنه كسي جلوش رو نمي گيره . كسي نمي تونه در زندگي ديگران تجسس كنه . مگر اينكه اين گناه ، دامنه اش به اجتماع سرايت پيدا كنه . پس ، آزادي اگر آزادي واقعي باشه ، بسيار مفهوم زيبائيه و بسيار قابل دفاع و ديني و عقليه . اين كلمه در اوايل كار هست و شايد مملكت ما بيست سال روي آزادي تمرين كنه تا آزادي واقعي حاكم بشه .سؤال
حدود آزادي براي فرزندان تا چه حد است ؟ نقش و جايگاه آزادي در مسائل خانواده در چه حد است ؟جواب
فرزندان تا يك سني در محيط خانواده ، آزاد نيستند و اون سني هست كه تحت ولايتند . قانون ما اين سن رو 18 سالگي تعيين كرده يعني بچه ها تا سن 18 سالگي تحت ولايت هستند . از 18 سالگي به بعد ديگه فرزندان آزادند . به شرطي كه از ولايت خانه خارج نشن و براي خودشون خونه و زندگي درست نكنن . اگر توي همون خونه زندگي كنه و هر كسي بنا به سليقه خودش رفتار كنه و كسي حرف آخر رو نزنه ، هرج و مرج مي شه . مثل جامعه . در جامعه شناسي خانواده هم يه واحد جامعه است . يه واحد كوچيك . لذا بچه ها تا 18 سالگي كه تحت ولايت هستند ، بايد مطيع باشند . از 18 سالگي و حتي زودتر ، كه از تحت تكفل خارج بشن و از اون خونه خارج بشن ، ديگه آزاد هستند . جايگاه آزادي از نظر ديني در خانواده هاي ما تا جايي باز مي شه كه خانواده به تشنج و درگيري دچار نشه . يعني زن رو تا جايي آزاد گذاشتند كه حرف مرد رو گوش بده . يعني تحت ولايت مرد باشه . و حتي به مرد گفتند كه اگر قدرت ولايت در خونه نداره و زن در خونه ولي هست ، تاجايي آزاده كه حرف زن رو گوش بده . به هر حال توي خونه حرف آخر رو يه نفر بايد بزنه . و اين لازمة سر و سامان دادن و نظم دادن به خانواده است . پس جايگاه آزادي در خانواده بازه تا جائي كه به تشنج و درگيري و ( خداي نكرده ) طلاق نكشه . طوري كه خانواده آرامش داشته باشه و محل قرار باشه . لذا آزادي رو محدود كردند تا جائي كه به تشنج كشيده نشه .سؤال
انتخاب رهبري در جامعة اسلامي ، در حضور امام معصوم (ع) و يا در زمان غيبت ، در كدام چهارچوب حكومتهاي جهاني قرار مي گيرد و آزادي انتخاب چگونه تعيين مي شود ؟جواب
در حضور امام معصوم (ع) كه مشخصه . انتصاب امام معصوم (ع) با خداوند تبارك و تعالي است . اين كاملاً مشخصه و اثباتش از نظر عقلي و ديني در بحث امامت صورت مي گيره كه امام (ع) چرا بايد انتصابش از طرف خداوند باشه ؟ و در اينجا انسانها در انتخاب رهبر نقشي ندارند . اما اگر منظور انتخاب رهبري جامعه اسلامي در زمان غيبت هست ، چهارچوب انتخابات ، همين روالي هست كه مي بينيد . مجتهدين يك مملكت جمع مي شن و اجماع مي كنند . يعني مردم مجتهديني رو انتخاب مي كنند كه اينها روي يه مطلب اجماع مي كنند ، يعني با هم مشورت مي كنند . و يك نفر رو تحت عنوان ولي فقيه و رهبر جامعه اسلامي مشخص مي كنند . و چون اين شخصيت معصوم نيست ، از اون به بعد هم بر ايشون نظارت مي كنند . نظارت بركاركردها و رهبري و اگر ايرادي ديدند ،حتي تاعزل رهبر مجاز هستندپيش برن . پس در حقيقت ، همون طوري كه شما براي قانونگذاري توي مملكت نماينده داريد و نمايندة مجلس رو انتخاب مي كنيد و اونها وقتي كه قانون تعيين كردند به اين قانون گردن مي نهيد ، به همين نحو هم براي رهبري ، مجتهديني رو انتخاب مي كنيد و اونها كه متخصصين اين امر هستند رهبر رو انتخاب مي كنند . انتخاب رهبري در حقيقت انتخاب غير مستقيم شماست . قانون اساسي هم انتخاب غير مستقيم شماست و همچنين قوانين مجلس . در خيلي از كشورها انتخاب رياست جمهوري هم غير مستقيمه يعني مجلس براي رئيس جمهور رأي مي ده . اما در كشور ما ، رئيس جمهور به شكل مستقيم از طريق مردم و و رهبري و قانون ، غير مستقيم از طريق نماينده هاي مردم انتخاب مي شن . پس در اين چهارچوب شما هم آزاد هستيد كه به مجتهدين مختلف رأي بديد و نظرتون رو اعمال كنيد .سؤال
چه نوع آزادي و محدوديتي به ضرر انسان هست ؟جواب
هر آزادي كه باعث شكوفا شدن استعدادهاي مادي و معنوي ما بشه به سود ماست و هر آزادي كه باعث كور شدن استعدادهاي ما بشه به زيان ماست و بالعكس محدوديت هم همين طور . هر محدوديتي كه باعث بشه ما شكوفا بشيم ، مثل محدود كردن ما از بعضي از لذتهاي سال قبل از كنكور براي اينكه در كنكور موفق بشيم ، اين به سود ماست و هر محدوديتي كه عقل ما رو به سمت جمود ، تفريط ، كوته انديشي ، تنگ نظري ببره ، اين هم به ضرر ماست . يعني هم محدوديت خوب داريم و هم محدوديت بد . هم آزادي خوب داريم و هم آزادي بد . آزادي في نفسه خوبه ، اما اون چيزهايي كه به ضرر انسان هست و بهشون آزادي هم مي گن ، آزادي واقعي نيست .سؤال
چطور مي توانيم با آزادي از ديدگاه مقام معظم رهبري و حضرت امام (ره) آشنا شويم ؟جواب
كتابهاي آزادي از ديدگاه امام (ره) ، و همچنين آزادي در كلام رهبر انقلاب چاپ شده كه در اين دو كتاب ، آزادي به شكل كامل توضيح داده شده ، اما بطور اجمالي و كلي مي توان گفت مفهوم آزادي در كلام امام (ره) ، يه مفهوم جديد بوده كه حتي در حوزه هاي ما كسي به اين قدرت هيچ وقت از آزادي دفاع نكرده و همين طور در ادامة راه امام (ره) ، مقام معظم رهبري . حالا به اين كار نداريم كه چقدر به اين صحبتها عمل مي شه ، همين كه در كلام اين بزرگواران هست در حوزه هاي ما بي نظيره . حوزه هاي ما حتي قبل از ظهور امام (ره) ، آزادي رو به اين نحوي كه بيان شده بيان نكرده بودند ، ايشون خيلي زيبا و خيلي باز روي آزادي كار كردند و واردترين مصداقش اينه كه بعد از اينكه اين همه زحمت كشيدند جمهوري اسلامي رو به رأي گذاشتند و اعلام رفراندوم كردند .سؤال
آزادي كلام ، كلاً بازگو كردن واقعيت هاست . چرا در كشور با اين امر مخالفت مي كنند و نظر شما در رابطه با آزادي مطبوعات چيه و مطبوعات آزاد چه نوعند ؟جواب
الان به اون صورت با آزادي بيان مخالفت نمي شه . در گذشته به درجات مختلف با آزادي بيان مخالفت مي شد و الان هم مي شه و خواهد شد به هر حال اگر بيان آزاد باشه ، يه عده اي محدود مي شن و به ضرر يه عده ديگه هست و طبيعتاً اين عده با اين بيان مخالفت مي كنند . اين كاملاً مشخصه . اگر بنده نقاط ضعفي دارم ، خُب شايد برام سخت باشه كه نقاط ضعفم رو بيان كنند . ولي مطمئن باشيد بيان كردن اون در همه جا دلسوزي نيست . انسان دلسوز در همه جا نقاط ضعف رو بيان نمي كنه . انسان دلسوز وقتي كه نقاط ضعف رو بيان مي كنه ، نقاط قوت رو هم مي گه و بعد راه حل رو براي برطرف شدن اين نقاط ضعف مي ده . اين مطلب انشاءالله در جامعه ما جا خواهد افتاد . باز بحث آزادي بيان مطرح مي شه و باز يه عده اي سوء استفاده مي كنند ولي مطمئن باشيد اگر روي همين كار بشه و روي آزادي تمرين بشه ، بحث آزادي بيان هم جا مي افته . در غرب آزادي بيان بطور مطلق وجود نداره ومحدوديت هايي دارند . مثلاً شما مي تونيد بگيد رئيس جمهور آمريكا روابط نامشروع داره و اين مسئله رو به روزنامه ها بكشيد ، آبروريزي راه بيندازيد و همه مملكت رو به هم بريزيد اما نمي تونيد بگيد صهيونيسم پشت قضيه رئيس جمهور آمريكاست . اونها به يه چيزهايي آزادي بيان دادند به يه چيزهايي ندادند . خُب طبيعتاً ما هم اينطوري هستيم . ما هم نسبت به بعضي چيزها حساس هستيم و آزادي بيان رو قبول نمي كنيم . در جامعه باز . در مجامع علمي و . . . مي توان هر حرفي رو زد . اما اگه يه نفر توي جامعه به پيغمبر ما (ص) توهين كنه ، به امام (ره) توهين كنه ما اين رو جزء آزادي بيان نمي دونيم . اين رو توهين مي دونيم . همين توهين رو مي تونه در مجامع علمي بياره و باز كنه و جوابش رو بگيره و يا نگيره . ولي به هرحال بحث بشه . اما اگه يه نفر بره به مقام صديقه كبري (س) توهين كنه ، به اين دليل كه من آزادي بيان دارم ، ما جلوي اين رو مي گيريم . اگر اونها نسبت به صهيونيسم حساسند ، ما هم نسبت به اين مسائل حساسيم . اين نظر كلي ماست . در غرب هم همين مسائل هست . پس هيچ جا آزادي بيان بطور مطلق نداريم . در جامعة ما اون چيزهايي كه واقعاً ضرري نداره رو اگه كسي باهاش مخالفت كنه ، قبول نمي كنيم و مي گيم مخالفت با آزاديه . اما چيزهايي كه اگه به صورت عمومي مطرح بشه ، واقعاً ضرر مي زنه و يا دلسوزي پشت سرش نيست ، بايد اول در مجامع خصوصي و علمي بحث بشه اگه به نتيجه نرسيدند ، در مجامع عمومي و بازمطرح بشه .