سكولاريسم، تلاش در جهت نفي فطرت انسان - سکولاریسم، تلاش در جهت نفی فطرت انسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سکولاریسم، تلاش در جهت نفی فطرت انسان - نسخه متنی

محمدجواد رودگر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سكولاريسم، تلاش در جهت نفي فطرت انسان

محمدجواد رودگر

جام جم ، 15 و 17/5/80

چكيده: نويسنده پس از بررسي معناي لغوي و اصطلاحي «سكولاريسم»، به بررسي زمينه‏هاي تاريخي ظهور انديشه‏هاي سكولار در غرب مي‏پردازد. در بخش ديگر مقاله، شاخص‏هاي اساسي سكولاريسم، پيامدها و نتايج آن در جوامع سكولار و ارتباط سكولاريسم با انديشه ديني مورد بحث قرار گرفته است.

سكولاريسم از منظر لغت‏شناسي و اصطلاح‏شناسي: مترجمان براي واژه «سكولاريسم» معادل‏هاي متعددي از قبيل «دنيويت و اين جهاني»، «لاديني»، «عرفي شدن»، «جدا شدن دين از دنيا»، «غير ديني شدن»، «اعتقاد به اصالت امور دنيوي»، «گيتي گرايي» يا «دنياگرايي»، «دنيا مداري»، «جدايي دين از سياست» و... ذكر كرده‏اند كه برخي از آنها ناظر به بُعد شناختي و بعضي ديگر ناظر به بُعد اجتماعي و سياسي است. براي مثال گفته شده است: «سكولاريسم، برخلاف سكولاريزاسيون كه يك پروسه و حادثه خارجي است، يك مسلك و طرز فكر و نگرش جهان‏بيني است كه بشر را بي‏نياز از ارزش‏هاي الهي و اخلاقي و معنويت و فضايل ديني و آموزه‏هاي وحياني مي‏داند. سكولاريزه شدن دين يك پديده و جريان است كه در متن جامعه و واقعيت خارجي رخ مي‏دهد؛ اما سكولاريسم يك انديشه و ايدئولوژي است و از جنس فكر و معنويت است و اين دو را نبايد با هم درآميخت.» در يك جمع‏بندي اجمالي، ترجمه دقيق «سكولاريسم» در برخي ديدگاه‏ها عبارت است از: گيتي‏گرايي، اين جهاني بودن، دنيامداري، دنيا گرايي و طرفداري از اصول دنيوي و عرفي.

سكولاريسم از منظر معرفت‏شناختي و تاريخي: واژه «سكولاريسم» در اواخر قرن شانزدهم و اوايل قرن هفدهم در قرارداد «وستفالي» به كار رفت. در آن ايام، مقصود از اين واژه توضيح اين نكته بود كه نهادها و سرزمين‏هايي كه زير سيطره كليسا قرار داشت، از نظارت و حاكميت كليسا خارج شود و زير سلطه اقتدار سياسي غير روحاني و نهادهاي عرفي دولتي و غير كليسايي برود.

سكولاريسم در غرب به دو صورت ظاهر شد:

1. به صورت الهي كه جنبه‏هاي فردي و شخصي مذهب را پذيرفته، دين را دربُعد اخلاقي و معنوي و اُخروي خلاصه مي‏كرد و آن را تنها متعلق به جنبه دروني و روحي مي‏دانست و در نتيجه بين دين و جامعه و حكومت ديوار مي‏كشيد.

2. به صورت الحادي كه دين را از متن نيازهاي دروني و شخصي، در كنار امور اجتماعي و سياسي، حذف مي‏كرد.

در مجموع مي‏توان شاخص‏هاي سكولاريسم را به شرح ذيل خلاصه كرد:

الف) حذف دين از متن حيات اجتماعي و سياسي بشريت يا دنيايي ديدن و اين جهاني شمردن زندگي بشري؛

ب) نگرش مادي و ماترياليستي به اخلاق؛

ج) بي‏نيازي از هدايت‏هاي وحياني و اكتفا به هدايت عقل بشري؛

د) تجددگرايي و نوگرايي افراطي يا مدرنيسم؛

ه··) تكيه افراطي بر علوم تجربي يا تحصل‏گرايي پوزيتيويستي؛

و) تكيه بر عقلانيت ابزاري و فني؛

ز) اباحي‏گري و تساهل و تسامح در عرصه فكر و فعل و اعتقاد و اخلاق.

پيامدها و نتايج سكولاريسم: غرب در فلسفه‏هاي نظري و سياسي خويش دچار يك تناقض شد و نتوانست بين دموكراسي و نقض آشكار حقوق بشر در كشورهاي مختلف، بين آزادي‏خواهي و جنگ‏هاي ويران‏گر سلطه‏جويانه، التيام و آشتي برقرار كند و نيز نتوانست با حكومت‏هاي بشري و غيرديني، نيازهاي اساسي آدميان را برآورده كند. اگرچه غرب با تسري و توسعه انديشه سكولاريستي به پيش مي‏رفت و فلسفه‏ها و مكاتب مختلفي را پشتوانه تئوريك اين نظريه قرار مي‏داد، اما با بحران‏هاي فرهنگي يا بحران هويت در عالم فكر و انديشه و اخلاق و تربيت روبه‏رو شد. از اين رو، امروزه غرب در حال تحولي دوباره و تولدي جديد است و متفكران غربي به جاي مدرنيسم، از پُست مدرنيسم سخن مي‏گويند و گرايش به سنّت پيدا كرده‏اند. بزرگاني چون شووان، رنه گنون، تيتوس بوركهارت، هانري كربن و ... از فقدان اخلاق و بحران معنويت رنج مي‏كشند. به قول اقبال لاهوري، غرب نياز شديد به تفسيري روحاني و معنوي از جهان، قانون الهي و روحاني و اخلاق الهي و روحاني دارد و نداي بازگشت به ايمان و معنويت راستين، بيان‏گر پناهندگي غربيان به مذهب و ديانت است و روزگار جديد غرب، روزگار وصل به اصل خويشتن و آشتي با فطرت است.

بنابراين، در يك دوباره‏نگري مي‏توان پيامدهاي منفي سكولاريسم، نظير بحران عقيدتي، اخلاقي و حكومتي را زمينه حدوث جريان پُست مدرنيسم دانست كه رجعت به ارزش‏هاي انساني و نوعي اخلاق و معنويت است.

سكولاريسم و روشنفكران ايراني: ريشه‏هاي تاريخي و فلسفي سكولاريزاسيون و سكولاريسم در ايران را مي‏توان به‏اختصار به شرح زير فهرست كرد كه عبارتند از:

الف) جهل به مباني ديني و جامعيت انديشه ناب اسلامي و عدم فهم بُعد اجتماعي و حكومتي دين؛

ب) جهل به مباني سكولاريسم و عقلانيت ابزاري؛

ج) تفسير ماترياليستي و ديالكتيكي از دين و تفسير انقلابي و سياسي و اجتماعي از دين كه به التقاط منتهي شده است؛

د) وابستگي‏هاي سياسي به غرب و داشتن قصد و غرض سياسي؛

ه··) بشري دانستن، تقدس‏زدايي، عصريت، تغيير و تحول معرفت ديني.

انديشه ديني و سكولاريسم

داستان انديشه ديني و سكولاريسم، داستان نسبت‏شناسي دين و فرهنگ و تمدن غربي است. درباره نسبت‏شناسي انديشه ديني با سكولاريسم دو طرز تفكر وجود دارد:

الف) تباين و تفكيك بين انديشه ديني با سكولاريسم به صورت مبنايي و اصيل؛

ب) ترابط بين اين دو؛ به اين معنا كه سكولارپذيري انديشه ديني به عنوان بهترين راه‏حل در ايجاد وحدت بين دين و توسعه و دين و فن‏آوري جديد است.

گروه دوم در واقع به دين‏شناسي جامع نرسيده‏اند و در معرفت ديني آنها نقص جدّي وجود دارد؛ زيرا دين ناب اسلامي پاسخ‏گوي همه نيازهاي بشري است؛ به شرط آن‏كه اولاً دين را به‏درستي و به طور فراگير فهم كنند و گوهر آن را بشناسند؛ ثانيا فهم ديني ناب را بر پايه‏هاي كتاب و سنت قرار دهند و ثالثا، با زبان زمان به القا و ابلاغ دين و معارف ديني بپردازند و مسأله‏شناسي و موضوع‏سنجي كنند.

انديشه ديني با سكولاريسم در تضاد اصولي است اگر موارد ذيل در تحقيق ما نقش شاخص داشته باشند:

1. دين‏شناسي با روش قرآن و عترت؛ 2. فهم نوين و هماهنگ با اقتضائات زمان و مكان، يا فهم پويا از دين، البته با روش جامع‏نگرانه ديني؛ 3. غرب‏شناسي همه‏جانبه و برخورد گزينشي با فرهنگ و تمدن غربي و اعتقاد به توان‏مندي دين در تمدن‏سازي؛ 4. اعتقاد و ارائه صحيح تئوري ولايت مطلقه فقه و فقيه با حكومت ديني؛ 5 . زمان‏شناسي و اجتهاد ديني و گريز از غرب‏گرايي و غرب‏زدگي؛ 6. تكيه بر خلاقيت و ابتكار و توانِ عناصر خودي در اكتشافات و اختراعات؛ 7. فهم عميق امامت و ولايت و رهبري در اسلام؛ 8 . تلاش عالمان در ارائه حكومت و سياست، اقتصاد، جامعه‏شناسي اسلامي و... به دنياي كنوني.

/ 1