حرفی از هزاران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حرفی از هزاران - نسخه متنی

ابوالفضل علیدوست ابرقویی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حرفى از هزاران

ابوالفضل عليدوست ابرقويى

«حرم الهى »

هيچ آدم با غيرت، به ويژه جوان با غيرتى را پيدا نمى كنيد كه اجازه دهد شخص بيگانه اى وارد حريم خصوصى اش گردد و قصد جسارت داشته باشد. همين كه با مهاجم روبه رو شد، دفاع مى كند و در اين راه حاضر است جان خود را هم فدا كند.

سال هاى جنگ و دوران دفاع مقدس را هنوز فراموش نكرده ايم; فداكارى جوانان اين مرز و بوم كه در نگاهشان جان اندك متاعى بود در راه دفاع از مرزهاى اعتقادى و جغرافيايى خود.

قلب انسان، بسان مرزهاى اعتقادى و جغرافيايى، حريم خصوصى او است; حريمى كه بايستى از مهاجمان مصون و محفوظ نگه داشته شود. انديشه هاى مخرب و آلوده به گناه و افكارى كه راه عصيان و نافرمانى را فراروى ما مى گشايند، مهاجمان پليد و ويرانگرى هستند كه پاى به حريم قلبمان مى گذارند و تا سرزمين دل ما را به ويرانه تبديل نكنند، دست از ما برنمى دارند.

اگر اجازه ندهيم افكار آلوده به معصيت، سرسراى دلمان را اشغال كنند، دشمن مهاجم را در بدو آغاز حمله از حريم قلبمان رانده ايم و اگر اجازه ورود و اشغال به انديشه هاى مخرب و معصيت آلود بدهيم، تسليم محض دشمن مهاجم شده ايم.

اگر حفاظت از مرزهاى جغرافيايى كشور اسلامى از هجوم دشمن امرى پسنديده و ضرورى است، محافظت سراى قلب و دل از انديشه هاى ويرانگر و آلوده به گناه ضرورتى دو چندان دارد.

زينت بخش اين نوشتار را روايتى از امام صادق عليه السلام قرار مى دهيم آن حضرت مى فرمايند: «قلب حرم خداست، در حرم خدا، جز خدا سكنا مده!»

«آيينه اى پيش رو»

نوجوانى و جوانى از جمله سنينى است كه اقتضا مى كند آدمى به سر و وضع و زندگى خود رسيدگى كند و مواظب باشد وقتى كه در مرئى و منظر ديگران ظاهر مى شود، با چهره اى آراسته، نظيف و زيبا جلوه كند; نه با ظاهرى ژوليده و نامرتب. اين كار نه تنها يك نياز درونى است، بلكه از منظرى ديگر، نوعى حق و حقوق ديگران هم هست، چنان كه آورده اند: روزى شخصى درب منزل رسول خداصلى الله عليه وآله را به صدا درآورد، آن حضرت پيش از باز كردن درب، به سراغ شانه و ظرف آب (به عنوان آينه) رفتند، سر و وضع خود را مرتب كردند، و سپس براى ملاقات با مراجعه كننده حاضر شدند. عايشه، همسر رسول خداصلى الله عليه وآله از اين كار تعجب كرد و چون پيامبر تعجب او را ديدند، مطلبى به اين مضمون فرمودند: كه مؤمن بايستى وقتى با مؤمن ديگر مواجه مى شود، وضعيتى زيبا و آراسته داشته باشد. اين كار حقى است كه مؤمنين بر يكديگر دارند.

به هر حال، رسيدگى به ظاهر، امرى ضرورى است. از يك سو، ارضاى خواسته اى درونى و از سويى ديگر، حق و حقوقى است كه مؤمنان بر يكديگر دارند.

چه زيبا است همان طور كه جوانان عزيز روزانه چندبار سر و وضع خود را در آينه ورانداز مى كنند و از آن همه حسن و زيبايى خدادادى به شوق و شعف مى آيند، آينه اى هم در چهار ديوارى انديشه خود نصب كنند و شخصيت انسانى خويش را در آن به نظاره بنشينند، قضاوت خوبى صفات و ويژگى هاى خ ود را به آينه بسپارند. چنانچه از صفاتى نيكو و انسانى برخوردار بودند، خداى را سپاس گويند كه آنان را از نعمت زيبايى برخوردار نمود و چنانچه از صفات ناپسندى برخوردار بودند، در زدودن آن كوشا باشند.

از رسول خداصلى الله عليه وآله نقل شده است كه حضرت مى فرمودند: «خداوندا اخلاقم را نيكو بدار، همان طور كه آفرينشم را نيكو نمودى!»

«فرصتى براى انديشيدن »

فكر مى كنم شما هم با من هم عقيده باشيد كه يك مدير يا مسؤول خوب، مدير و مسؤولى نيست كه از زمانى كه وارد اداره مى شود تا زمانى كه از آن جا خارج مى شود، مشغول پاسخ گويى به تلفن و ارباب رجوع و سركشى به اين اتاق و آن اتاق باشد و آن قدر پرونده و كار جلويش تل انبار گردد كه از پشت پرونده ها ديده نشود!

چنين مديرى در برابر ديگران زود عصبانى مى شود، اگر هم بتواند چندى به همين منوال ادامه دهد، دير يا زود كمرش از زير كار خميده و بالاخره، شكسته خواهد شد.

مدير خوب و شايسته، كسى است كه صاحب طرح و برنامه باشد، به جاى غرق شدن در اجراى كار، سراغ برنامه اى رود كه از حواله شدن كارها به خودش جلوگيرى نمايد; كار مديران ميانى را به آن ها بسپارد، كارشناسان را نيز متوجه وظايف خودشان كند و در نهايت، نظارت صحيح بر كارهاى آنان داشته باشد و البته، اين امر با دخالت هاى موردى و برحسب ضرورت منافات ندارد.

اين مطلب را به زندگى خودمان تسرى دهيم و با همين ديد، زندگى خود را مورد مطالعه قرار دهيم با طرح اين سؤال:

در چه صورت، مدير موفقى هستم؟ آيا در صورتى كه مكررا مشغول كار و فعاليت باشيم، خانه خوب تهيه كنيم و مركب نيكو سوار شويم؟ يا اين كه زندگى موفق در گرو عوامل ديگرى است؟

اگر چه قهرا فرصت هاى فراوانى از زندگى ما صرف چنين كارهايى خواهد شد، اما بى ترديد رمز و راز يك زندگى موفق را بايستى در وراى چنين موفقيت هايى جست وجو نمود.

زندگى را زمانى مى توان موفق شمرد و هماى سعادت را بر بام آن نشاند كه مبتنى بر طرح و برنامه و آينده نگرى باشد. در اين صورت، هر چيزى جاى خود قرار مى گيرد: كار و فعاليت به جاى خود، اوقات فراغت و تفريح جاى خود، معاشرت به جاى خويش و... .

در روايات وارد شده است كه اوقات زندگى را بايستى به چند بخش تقسيم كرد: ساعتى را براى مناجات با خدا و ساعاتى را براى كار و فعاليت، اوقاتى را با خانواده و ساعاتى را براى استراحت و لذايذ مباح. جالب توجه اين كه در همان روايات وارد شده است كه از ساعات استراحت براى پرداختن به ساعات كار و تلاش، انرژى و نيرو كسب كنيم. موفقيت در زندگى مستلزم اين است كه قدرى از حجم فكرى، و بخشى از توان خود را براى برنامه ريزى و ارائه طرح هايى جهت بهبود كيفى زندگى اختصاص بدهيم.

بياييم فرصتى را براى انديشيدن كنار بگذاريم!

/ 1