پژوهش در منابع تاريخي دوره ايوبي - پژوهش در منابع تاریخی دوره ایوبی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهش در منابع تاریخی دوره ایوبی - نسخه متنی

علی غفرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پژوهش در منابع تاريخي دوره ايوبي

علي غفراني

چكيده:

حكومت خاندان كرد ايوبي در مصر و شام و يمن و جنگها و فتوحات آنان در برابر متجاوزان صليبي و بر افتادن فاطميان از مصر بدست اين خاندان و نيز غلبه آنان بر اتابكان زنگي در سرزمين جزيره و شام، يكي از مقاطع با اهميت تاريخ جهان اسلام است. پيش از آشنايي با دوران فرمانروايي اين سلسله در مصر و شام و جزيره، و آگاهي از عادات و كنش ايشان، و نيز بناهاي عمده‏اي كه از روزگار آنان به يادگار مانده، لازم است به شيوه‏اي جامع و علمي، به منابع كار بپردازيم. در اين گفتار، منابع موجود را به 4 دسته تقسيم كرده، بخش نخست را كه همانا منابع اصلي است، مورد پژوهش قرار داده‏ايم.

كليد واژه‏ها: ايوبيان، منبع شناسي ايوبي، صلاح‏الدين.

از اواخر قرن 5 ق پس از آنكه دولت سلجوقيان در سراشيب سقوط افتاد، دولتهاي اتابكي يكي پس از ديگري در متصرفات آنان شكل گرفت، و بزرگترين آنها سلسله زنگيان بود كه بر موصل و جزيره و شام مسلط شد. عمادالدين زنگي (د 541ق) كه اين سلسله را بنياد گذارده بود، خاندان كرد بني شادي را بر كشيد و به مقامات لشكري رسانيد. نورالدين محمود زنگي پسر عمادالدين كه تمام ايام حكومت خود را صرف جنگ با صليبيان كرده بود، از وجود ايوبيان در جنگها و فتوحات خود بهره گرفت. اسدالدين شير كوه و صلاح‏الدين ايوبي از صاحب منصبان نظامي دربار نورالدين محمود زنگي بودند كه به وزارت عاضد آخرين خليفه فاطمي مصر رسيدند و سرانجام صلاح‏الدين در سال 567ق. خلافت فاطميان را منقرض كرد.

در سال 569ق. پس از آن‏كه نورالدين محمود در گذشت، صلاح الدين اساس حكومت مستقل خاندان ايوبي را بنا نهاد و مصر و شام را در زير فرمان خود گرفت. سپس جانشينان صلاح‏الدين تا نيمه اول قرن 8 ق. بر بخشهايي از مصر و شام و جزيره و يمن حكم راندند و سرانجام مغلوب مماليك مصر شدند. اميران خاندان به ويژه صلاح الدين هم به سبب جنگهاي صليبي و هم به سبب تأسيس مسجدها، مدارس، بيمارستان‏ها و كتابخانه‏ها و بناهاي خيريه بسيار در جهان اسلام، اعتبار فراوان يافتند و نام خود را جاودانه كردند. از اولين لوازم مطالعه در تاريخ حكومت اين خاندان، شناخت منابع تاريخي مربوط به آنان است.

اين منابع را مي توان به چهار دسته كلي تقسيم كرد:

1ـ دسته نخست: منابعي است كه همزمان با حكومت ايوبيان و در شهرها و مناطق تحت حاكميت آنان نوشته شده و طبيعتا منابع دست اول تلقي مي‏شوند. از اين منابع آنچه كه تا كنون يافت شده و به چاپ رسيده‏اند بسيار اندك و شامل الفتح القسي والبرق الشامي، تأليف عماد كاتب اصفهاني (د 597ق)؛ النوادر السلطانيه بهاءالدين ابن شداد (د 632ق)؛ بخشهايي از كتاب زبدة الحلب تأليف ابن عديم (د 660ق) كه بر گرفته از كتاب بغية الطلب اوست؛ بخشهايي از الاعلاق الخطيره عزالدين بن شداد (د 684ق)؛ مفرج الكروب تأليف ابن واصل (د 697ق)؛ كتابهاي الروضتين وذيل الروضتين تأليف ابو شامه (د 665ق) و بخشي از جلد چهارم كتاب المختصر في اخبار البشر ابوالفداء (د732ق) است.

2ـ دسته دوم: عبارت است از تاريخهاي عمومي مانند الكامل ابن اثير (د 630ق)، تاريخهاي محلي عراق، موصل، جزيره، حلب و دمشق و نيز تاريخهاي عمومي و محلي مصر كه سالها بعد از بر افتادن ايوبيان و در عصر حاكميت مماليك نوشته شده‏اند. فرهنگنامه‏هاي تاريخي همچون وفيات الاعيان ابن خلكان والوافي بالوفيات صفدي، نيز بر اطلاعات پراكنده‏اي در اين باره شامل‏اند. (نك «مروري بر منابع تاريخي عصر مماليك» مجله «مقالات و بررسيها»، ش 66 (1378) ص 245 به بعد).

برخي از منابعي كه همزمان با حكومت ايوبيان تأليف شده بودند، يا از ميان رفته‏اند و يا به صورت نسخه خطي باقي مانده‏اند. نويسندگان مصري در قرنهاي 8 و 9 ق. همچون ابن آيبك دواداري، ابن تغري بردي، تقي الدين مقريزي، ابن حجر و حتي سيوطي، از بسياري از اين منابع استفاده كرده و دست كم بخشهايي از آنها را به ما رسانده‏اند، اگر چه تا حدودي از تصحيف و تحريف و تغيير محتوا و اعمال نظر در امان نمانده‏اند (نك: ابن ايبك، مقدمه جزء 6، ص 21؛ ابن تغري بردي، النجوم الزاهرة، ج 6).

3ـ دسته سوم: منابع و متون لاتيني كه در خلال جنگهاي صليبي نوشته شده‏اند. اين آثار بر اطلاعات فراواني درباره ايوبيان شامل‏اند، چرا كه ايوبيان در اواخر قرن 6 ق و بيشتر قرن 7 ق در كار جنگ بودند و گاهي هيئت‏هاي سياسي بين آنان و صليبيان مبادله مي‏شد. در آن روزگار همچنين بسياري از سفيران اروپايي، مشاهدات خود از شهرها و مناطق تحت حاكميت ايوبيان را نوشته‏اند. نسيم يوسف در «مكتبة الحروب الصليبية» برخي از اين نوشته‏هاي اروپايي را گاه به تفصيل و گاه به اختصار معرفي كرده است (مقدمه جلدهاي 1 و 2 و 3).

4ـ دسته چهارم: تحقيقات جديد اروپائيان و محققان مسلمان، خواه عرب و خواه غير عرب، درباره سلسله ايوبيان و جنگهاي صليبي است كه از اهميت فوق‏العاده‏اي برخوردار است. فهرست اين آثار، خود كتابي عظيم است كه چون موضوع بحث ما نيست، ناچار از آن چشم مي‏پوشيم. با اينهمه يادآور مي‏شويم كه برخي از مهمترين آنها به فارسي نيز ترجمه شده‏اند (مثلاً: رنه گروسه، جنگ‏هاي صليبي، ترجمه شادان، تهران؛ 1378).

امين معلوف، جنگ‏هاي صليبي از ديدگاه شرقيان، ترجمه هوشنگ مهدوي، تهران، 1369...).

ما در اين گفتار، كار خود را به منابع نوع اول يعني آثاري كه در عصر ايوبيان تأليف شده، منحصر مي‏سازيم.

شيوه تاريخ‏نگاري دوره ايوبيان

مورخان مسلمان در تدوين و تنظيم متون تاريخي، شيوه‏هاي گوناگوني از قبيل حديثي - خبري، سالشماري، دودماني، طبقاتي، تبار شناختي و فرهنگنامه‏اي در پيش گرفته‏اند. البته شيوه‏هاي مذكور را نمي‏توان به طور كلي جدا از هم انگاشت چه ممكن است دو يا چند شيوه در يك اثر جمع شود (سجادي، ص71). كتاب الاعلاق الخطيرة في ذكر امراء الشام والجزيرة، همانگونه كه از نامش پيداست، تركيبي از تاريخ و جغرافياست و مطالب جغرافيايي درباره شهرهاي شام و جزيره و حوادث تاريخي مربوط به اين دو منطقه وسيع، بيشترين حجم كتاب را به خود اختصاص داده است به طوري كه اماكن، ابواب، قلعه‏ها، مسجدها، مزارات، خانقاهها، رباطها، مدارس، حمامها، نهرها و پلهاي شهرهاي مورد بحث، ذكر شده است، همچنين در بحث تاريخي به نام سازندگان بناها، ويران كنندگان و تعميركاران آنها، اميران شهرها، علما و متوليان مدارس اشاره شده است. بقيه منابع عصر ايوبيان، از جمله مفرج الكروب و ديگر كتاب‏ها به شيوه سالشماري تدوين شده‏اند و حوادث و وقايع در آنها، به ترتيب سالهاي وقوع آنها ذكر شده است. در اين كتابها اگر درباره افراد و شخصيتهاي مهم نيز سخن رفته، گاهي در ذيل سال آغاز حكومت يك سلطان و غالبا در ذيل سال مرگشان ذكر شده است. كتاب الروضتين ابوشامه ضمن رعايت شيوه سالشماري، شيوه فرهنگنامه‏اي نيز دارد و شرح حال افراد بسياري از بزرگان و عالمان عصر نورالدين و صلاح الدين به تفصيل در آن ذكر شده است. ابو شامه همچنين به شيوه تاريخهاي عمومي، البته با اختصار تمام، در ذيل هر سال اخبار و اطلاعاتي از همه دست و در همه زمينه‏ها، بدست مي‏دهد. كتاب دوم ابوشامه الذيل علي الروضتين، ضمن مراعات ترتيب سالشمار كاملاً به شيوه فرهنگنامه‏اي تدوين شده و سراسر كتاب شرح حال عالمان و بزرگاني است كه از سال 590 تا 655ق در مصر و شام و نواحي اطراف آن از دنيا رفته‏اند. ابوشامه در شرح حال شخصيت‏ها، با اجمال تمام سخن گفته و بيشتر به ذكر برخي ويژگي‏هاي مهم افراد اكتفا كرده است و او در اين كتاب نيز، به شيوه تاريخهاي عمومي و سالشماري در آغاز هر سال به برخي حوادث مهم سياسي و نظامي عصر خود اشاره كرده است. كتاب النوادر السلطانيه بهاءالدين بن شداد، اگر چه شيوه خاصي ندارد، ولي به شيوه تبار شناختي نزديك‏تر است.

انواع تاريخنگاري در دوره ايوبيان

مراد از انواع تاريخ‏نگاري، مضامين اصلي و گونه‏ها و شيوه‏هاي مختلف تاريخنگاري و تدوين تاريخي هماهنگ با ديدگاه مورخ است. بنا بر اين، شيوه‏هاي تدوين و تنظيم نيز در اين مقوله مي‏گنجد و در واقع ميان انواع تاريخنگاري و شيوه‏هاي تدوين تاريخي، نسبت عام و خاص است. مثلاً نگارش تاريخ بر اساس سلسله، از جمله شيوه‏هاي تدوين تاريخي به شمار مي‏رود و در عين حال از نظر مضمون و نگاه مورخ به تاريخ يك دوره بر محور دودمان حاكم، در زمره انواع تاريخ نگاري محسوب مي‏شود. مهمترين انواع تاريخ‏نگاري عبارت است از سير و مغازي، مقاتل و حروب، خراج و فتوح، تواريخ دودماني و تك نگاري درباره فرمانروايان، تواريخ محلي، انساب، طبقات، وزارت و ديوانسالاري و فرهنگنامه‏هاي تاريخي (سجادي، ص 109).

منابع تاريخي اين دوره به يك گونه تدوين نشده‏اند. كتاب زبدة الحلب و الاعلاق الخطيرة به شيوه تاريخ‏نگاري محلي تأليف شده‏اند و اساس كار ابن‏عديم و ابن شداد ذكر تاريخ حلب ودمشق و شهرهاي جزيره بوده است. اما از آن نظر كه در عصر مؤلفان هر دو كتاب، اين شهرها در قلمرو ايوبيان بودند، تا حدودي رنگ تاريخنگاري دودماني دارند. كتابهاي الفتح القُسي و البرق الشامي و النوادر السلطانيه از نوع تك‏نگاري بوده و محور همه آنها، شرح حال صلاح الدين ايوبي و جنگها و فتوحات و ويژگيهاي فردي و روش‏هاي حكومتي اوست و از او تصوير پادشاهي آرماني را نشان داده‏اند. كتاب الفتح القسي را از آن نظر كه درباره فتح قدس مطالبي دارد مي‏توان از نوع تاريخ‏هاي محلي و از آن نظر كه نمونه‏هايي از نامه‏هاي صلاح الدين به حاكمان بلاد مجاور را دارد، از نوع كتب ديوانسالاري و از يك نظر ديگر مي‏توان جزء كتاب فتوح برشمرد.

در مورد مفرج الكروب نيز نظرها گونه‏گون است: برخي با توجه به اسم آن كتاب، مفرج الكروب في تاريخ بني ايوب، آنرا از تواريخ دودماني شمرده‏اند اما به سبب تأثيرپذيري شديد ابن واصل از ابن اثير، جلدهاي اول تا سوم و بخشي از جلد چهارم اين كتاب، تاريخ عمومي است و فقط بخشي از جلد چهارم و تمام جلد پنجم به دودمان ايوبي و اخبار حكومت آنان اختصاص دارد. كتاب الروضتين به دو جزء تقسيم شده است. جزء اول در اخبار دولت نورالدين و ذكر نسب او و ويژگيهاي فردي و اقدامات عمراني اوست. جزء دوم شرح اخبار جنگها و فتوحات صلاح الدين و رويدادهاي ديگر است. با توجه به اين جنبه از كتاب الروضتين مي‏توان آن را از نوع تاريخنگاري دودماني شمرد، اما از آنجا كه در بخشهاي مختلف اين كتاب درباره مسائل پراكنده‏اي نيز بحث شده، مي‏توان آنرا از نوع تاريخهاي عمومي شمرد. كتاب المختصر في اخبار البشر ابوالفداء نيز به شيوه تاريخهاي عمومي نگاشته شده و خلاصه‏اي بر گرفته از الكامل ابن اثير است.

سبك و شيوه‏نگارش

نويسندگان و مورخان مورد اشاره در اين مقاله، عموما اديب يا دبير و شاعر بودند، از اينرو نوشته‏هاي آنان از غناي ادبي بسياري برخوردار است و در همه آنها ساخت دستوري زبان عربي كاملاً مراعات شده است. با اين همه به دليل نفوذ ايرانيان و تركان، واژه‏هاي فارسي و تركي فراواني در حوزه نگارش‏هاي ايوبي، خاصه در زبان ديوان‏هاي حكومتي راه يافته است، اما تعداد اين واژه‏ها در آثار تاريخي آن دوره اندك است.

آثار عماد كاتب اصفهاني به سبب آنكه او خود از منشيان دربار بوده، با اسلوبي پر آرايه و مسجّع نوشته شده و وسواس لفظ پردازي و بازي با كلمات در قالب صنعت‏گرايي عماد گاه چنان اغراق‏آميز مي‏شود كه خواننده سررشته مطالب تاريخي را از دست مي‏دهد.

كتاب البرق الشامي در واقع شهنامه صلاح الدين است (بنداري، سنا البرق الشامي، مقدمه جلد 1). نثر ابن شداد در كتاب النوادر نيز تا حدودي مغلق و متكلف است. ابو شامه با اينكه از آثار ابن شداد و عماد كاتب اقتباس كرده، باز بر خلاف اين دو تن، نثري روان و شيوا و بدور از لفاظي و سجع و صناعات ادبي دارد. ابن واصل نيز همانند ابوشامه و ابن اثير، روان و شيوا نثر مي‏پردازد. در منابع تاريخي اين عصر همانند ديگر آثار تاريخي دوره‏هاي قبل و بعد، به مناسبتهاي مختلف، اشعاري نيز ذكر شده است. اين امر سبب شده تا بسياري از اشعار شاعران غير مشهور از خطر نابودي جان به سلامت برند.

انگيزه‏هاي تأليف

با نگاهي به محتواي مطالب و شيوه بيان مدح‏آميز و جانبدارانه و گاهي مغرضانه برخي از اين منابع، اين نكته آشكار مي‏گردد كه بيشتر، انگيزه تأليف كتابهايي چون البرق الشامي و الفتح القسي و نيز النوادر السلطانية و بخشهايي از زبدة الحلب، بيشتر ذكر مناقب و محاسن و ستايش از سلاطين ايوبي، بويژه صلاح الدين و يا برخي از معاصران وي بوده و نويسندگان قصد داشتند بدين وسيله دين خود را به ولي نعمت خود كه همانا سلطان وقت است ادا كنند. عماد كاتب، پيروزي صلاح‏الدين بر صليبيان و فتح قدس را كاري بزرگ و ستايش‏انگيز دانسته و از آن به عنوان هجرت دوم اسلام ياد كرده است. او بر خود مي‏بالد كه در كنار صلاح‏الدين است و نه تنها از ستايش ولي نعمت خود احساس رضايت قلبي و شادي مي‏كند، كه خويشتن را ملزم به چنين كاري نيز مي‏داند. او صلاح الدين را به صفاتي همچون «ناصر دعوت خليفه»، «ولي طائع»، «شمشير بران» و «مُحَكِم امر او» توصيف كرده مي‏گويد: من بر آنم كه خجستگي اين ايام پر بركت و نوراني را به كلمات زيبا جاودانه سازم (مقدمه كتاب الفتح القسي). ابن شداد مؤلف النوادر السلطانية انگيزه خود را چنين بيان مي‏كند: چون ايام سلطنت سلطان الملك الناصر صلاح الدين، جامع كلمه ايمان، در هم كوبنده صليبيان، بر پا دارنده پرچم عدل و احسان، ناجي بيت المقدس از ظلم اشغالگران و خادم حرمين شريفين را درك كردم، و از صفات نيك آن سلطان ديدم كه در سختي‏ها چگونه شكيبايي تواند كرد، و نيز به سبب نعمتها و خير و بركاتي كه از آن سلطان به من مي‏رسيد، بر خود واجب ديدم كه در حق او خدمتي كنم و اندكي از بسيار نيكي‏ها و بزرگواريهاي او را بازگويم (مقدمه كتاب).

ابو شامه خود معترف است كه هدف وي از نوشتن كتاب الروضتين احياي ياد و نام نورالدين و صلاح‏الدين و ذكر فضل و بزرگواري آنان بوده است تا شايد ديگر شاهان و حاكمان عبرت گيرند و به راه آنان روند. با اينهمه وي با اين دو سلطان حتي معاصر هم نبود و گوئي ستايش‏هاي پر آب و رنگ او از سلاطين، نوعي شيوه يا عادت ادبي بوده و شايد بتوان گفت كه بيشتر، پژوهشهاي تاريخي بود كه او را به تأليف بر مي‏انگيخت.

انگيزه تأليف همچنين كتابهايي چون الاعلاق الخطيره و زبدة الحلب، و نيز بيش از آنكه ستايش و تمجيد از سلاطين زمان باشد، نشان از علاقه به زادگاه و زنده كردن ياد و نام بزرگان و حوادث تاريخي مربوط به آن شهر خاص دارد.

انگيزه ابن واصل را هم در تأليف مفرج الكروب بايد بيشتر علاقه فراوان وي به مطالعات وتحقيقات تاريخي دانست.

نكته آخر اينكه در اين دوره به شرايط خاص سياسي و نظامي در سرزمين‏هاي اسلامي، بويژه در شهرهاي شام و تقسيم شدن اين مناطق بين شاهزادگان ايوبي و اميران ترك كه گوئي جز جنگ و درگيري كاري نداشتند، توجه به رشته‏هاي مختلف علمي فراموش شد و تنها زمينه‏هايي كه امكان تحقيق و مطالعه و قلم فرسايي در آنها وجود داشت همانا زمينه‏هاي تاريخي بود كه آن هم غالبا از مدح و ستايش شاهان آكنده مي‏گشت.

ويژگيهاي مؤلفان دوره ايوبي

عماد كاتب، اديب و منشي ديوان رسائل و از نزديكان و مشاوران صلاح الدين بود و بر بسياري از اسناد و نامه‏ها آگاهي كامل داشت. بهاءالدين ابن شداد نيز از صاحبان مناصب و قاضي و از نزديكان و مشاوران و دستياران صلاح الدين در جنگها بوده و بر اسناد و مدارك دقيق دسترسي داشته است. ابن عديم مؤلف زبدة الحلب نيز از صاحب منصبان و درباريان سلاطين ايوبي بوده است. عزالدين ابن شداد دبير و وزير بود و مدتها در دربار سلاطين ايوبي به امور سياسي اشتغال داشت. ابو شامه بر خلاف نويسندگان ديگر، محدث و مفسر بود و شغل دولتي و سياسي نداشت و كار اصلي او تعليم و تدريس و تحقيق بود. ابن واصل نيز فقيه بود و به دور از دربار به كارهاي علمي و تعليم و تدريس و تحقيق مشغول بود. از ديگر پديده‏هاي جالب توجه در اين دوره، آن است كه همه مؤلفان، ايراني يا عراقي و شامي و تحصيل كرده عراق و شام بودند و مورخي كه مقيم مصر و يا داراي اصالت مصري باشد، در اين دوره ظهور نكرده است. اين امر خود مي‏تواند علتهاي گوناگون داشته باشد. از جمله مي‏توان گفت كه چون ايوبيان صاحب منصبان و دبيران و وزيران دربار خود را از ميان ايرانيان و عراقيان و شاميان كه با آنها قرابت زباني و نژادي و مذهبي داشتند، بر مي‏گزيدند، لاجرم نگرش و يا شخصيت مؤلفان در نامگذاري كتابها اثر مي‏گذاشت. در نتيجه ملاحظه مي‏كنيم كه عناوين اين كتاب‏ها بسيار ستايش‏آميز و در عين حال شاعرانه و اديبانه است و با محتواي كتابها همخواني كامل دارد.

ابو شامه كتاب خود را به دو «روضه» تشبيه نموده كه هر يك، به يكي از دو سلطان، يعني نورالدين و صلاح الدين اختصاص يافته است. نام كتابهاي الاعلاق الخطيره ابن شداد و زبدة الحلب ابن عديم نيز بازتاب محتواي آنهاست. كتاب دوم در عين حال علاقه مؤلف را به شهر خويش نشان مي‏دهد.

اسمي كه ابن واصل براي كتاب خود برگزيد، مفرج الكروب، بسيار غريب و نادر است. «مفرج الكروب»(كه شايد بتوان به «غم گشا» ترجمه كرد)، اصطلاحي است كه در دعاها و راز و نيازها و متون عبادي به كار مي‏رود و با محتواي كتاب تاريخي همخواني ندارد.

بررسي محتوايي منابع مربوط به ايوبيان

ويژگي مشترك اين منابع توجه عمده به اخبار مصر و شام و جنگهاي صليبي است. به عنوان مثال آثار عماد كاتب و بهاءالدين ابن شداد و الروضتين ابو شامه، چون به شرح جنگها و فتوحات صلاح‏الدين پرداخته‏اند، ناچار اخبار جنگهاي صليبي در آن‏ها از برجستگي خاصي برخوردارند و بخش اعظم اين كتابها را به خود اختصاص داده‏اند. همچنين در اين منابع از روابط صلاح الدين با دولتهاي مسلمان همسايه در مناطق شام و جزيره و عراق، گسترش قدرت صلاح الدين، تركيب سپاه وي و مسائل نظامي و تشريفات مرسوم در آن زمان گفتگو شده است.

اين منابع متن برخي از نامه‏هاي مبادله شده بين صلاح الدين و حاكمان بلاد همسايه او را نيز نقل كرده‏اند. اشاره به وفيات مشهور و شهادت برخي اميران عرب در جنگهاي صليبي نيز از مطالب اساسي اين منابع به شمار مي‏رود. ابن واصل فقط به وفيات مشهور مصر و شام پرداخته و از ذكر ويژگيهاي فردي متوفي فراتر نرفته است. از عمده مطالب مشترك اين منابع ذكر مناقب صلاح‏الدين است. آنها سعي دارند صلاح الدين را نه سلطاني خشن و جنگجو، كه عارفي دلسوخته و زاهدي متنسك و متعبد نشان دهند. عماد كاتب گاهي به وضع هوا و بارندگي و تأثير آن در فعاليتهاي نظامي اشاره كرده است (مثلاً: البرق الشامي، 5/2). ابن شداد نيز به وضع هوا و بارندگي و وزش باد و موقعيت مكاني طرفين جنگ توجه كرده است (النوادر، صص 241-242). ابو شامه علاوه بر ذكر شرح حال صلاح الدين كه بر گرفته از عماد كاتب و ابن شداد است، اخبار متعددي از اوضاع علمي و فرهنگي اين دوره و نيز اطلاعاتي درباره جغرافياي شام و محله‏هاي دمشق در روزگار ايوبيان به دست مي‏دهد. ابن شداد بيشتر به مسائل جغرافيايي و عمراني و محدوده فرمانروايي و نفوذ ايوبيان و جنگها و فتوحات آنان توجه كرده است، اما گاه اطلاعاتي از بلاد مجاور با ايوبيان نيز به دست داده است. بيشتر مطالب كتاب الاعلاق الخطيرة، درباره ساخت مساجد و حمامها و پلها و ديگر مظاهر عمراني و شهري است.

ابن عديم نيز علاوه بر ذكر حوادث سياسي، به شرح جنگهاي صليبي نيز علاقه وافر نشان داده و به فعاليتهاي عمراني ايوبيان در حلب هم اشاره كرده است. ابن واصل علاوه بر ذكر تاريخ مصر و شام و جنگهاي صليبي، به تاريخ بلاد مسلمان‏نشين از جمله ايران و عراق و هند و اخبار مغولان نيز توجه كرده است. از اخبار منحصر به فرد ابن واصل اشاره به حكومت ايوبيان در شهرهاي مختلف شام و مصر و حلب و يمن است (نك بخصوص جلدهاي 4 و 5). ابوالفداء در جلد چهارم كتاب المختصر في اخبار البشر به اخبار مصر و شام بيش از ساير بلاد توجه كرده و از بقاياي ايوبيان در حلب و حماة و يمن خبر داده و به وفيات مشهور زمان خود اشاره كرده است.

از ديگر مطالب مشترك اين منابع اشاره به تشريفات و مراسم معمول و نيز ارائه اطلاعاتي در زمينه ساختار تشكيلاتي دولت ايوبيان و مقامات و مناصب آن دولت و ذكر فعاليتهاي عمراني از قبيل ساخت مدارس و مساجد و حمامها و اماكن خيريه و عام المنفعة است.

از كاستي‏هاي اين منابع غفلت از اوضاع و احوال اجتماعي و فرهنگي شهرهاي تحت حاكميت ايوبيان و نيز غفلت از مسائل اقتصادي و تجاري از قبيل قيمت اجناس، واحد پول، تغييرات قيمت‏ها و بي توجهي به حوادث طبيعي مانند سيل و زلزله و كسوف و خسوف مي‏باشد. در حاليكه در آثار تاريخي عصر مماليك به اين امور توجه شده است.

ارزش علمي منابع تاريخ ايوبيان

منابع تاريخي ايوبيان همانند بيشتر تاريخهاي اسلامي عموما جانبدارانه و با حب و بغض بسيار و به منظور ستايش و تمجيد از سلاطين نوشته شده، از اين رو از بسياري واقعيت‏ها و حوادث مهم غفلت شده است. اين منابع تلاش كرده‏اند تا به سلاطين اين سلسله قداست ببخشند و دامن آنان را از هر گناه و اشتباهي پاك نشان دهند. از سوي ديگر، بيشتر اين آثار متكي بر مشاهدات مؤلفان و نيز اسناد مكتوب اداري و سياسي است، و از اين رو از ارزش علمي بالايي برخوردار هستند. به عنوان مثال، عماد كاتب و ابن شداد هر چه نوشته‏اند، بر اساس مشاهدات شخصي بوده و عموما از امور و وقايعي سخن مي‏گويند كه خود در اغلب آنها مشاركت داشته‏اند. ابن واصل سعي مي كند علت وقوع برخي حوادث را نيز نشان دهد، از اين رو به تجزيه و تحليل بعضي خبرها پرداخته است (مثلاً: مفرج، 5/38). در منابعي چون مفرج الكروب و الاعلاق الخطيرة مطالبي ديده مي‏شود كه از منابع قديمتر اقتباس شده است كه اكنون مفقود شده‏اند.

اما كتاب الروضتين ابو شامه تماما منقول از آثار ديگران است و تنها امتياز آن اين است كه مطالب و نوشته‏هاي عماد كاتب و قاضي فاضل را از نثر متكلف و منشيانه به نثر روان و قابل فهم تبديل كرده و مواد تاريخي را از مواد ادبي صرف جدا ساخته است.

كتاب الاعلاق الخطيرة نيز به سبب دسته‏بندي فعاليتهاي عمراني ايوبيان در دمشق و حلب، در نوع خود منحصر به فرد است زيرا غالب مورخان قرن‏هاي 5 و 6 ق به حوادث سياسي و نظامي توجه كرده و از ذكر فعاليت‏هاي عمراني و ساختماني به صورت جدا از حوادث سياسي غفلت كرده‏اند، اما ابن شداد فعاليتهاي عمراني را به صورت جداگانه ذكر كرده است. كتاب ابن واصل نيز در جلدهاي اول و دوم و سوم، مطلب تازه‏اي ندارد. اما در قسمتهايي از جلد چهارم و تمام جلد پنجم مي تواند منبع دست اول به شمار آيد زيرا كه مؤلف با برخي از شاهان ايوبي همچون الملك المظفر معاشرت داشته و برخي حوادث را خود مشاهده كرده است و يا برخي اخبار را از معاصران خود چون الملك المنصور صاحب حمص شنيده و برخي را از دبيران دربار ايوبيان كسب كرده است (مثلاً: حوادث سال 634). او با تورانشاه ايوبي كه خود اهل علم و فضل بود، مباحثاتي داشت؛ باز همو در سال 663ق. از جانب الظاهر بيبرس قاضي القضاة حماة شد و تا پايان عمر در همين منصب باقي ماند. در اين زمان در حماة يك خانواده ايوبي كه تحت‏الحماية مماليك مصر شده بود حكومت مي‏كرد.

كتاب ابن واصل در ج 5 از حالت تاريخ عمومي خارج شد و به شكل تاريخ اختصاصي ايوبيان در مي‏آيد و اخبار جنگ‏ها و اختلافات داخلي و خارجي ايوبيان را به صورتي كه در كتاب‏هاي ديگر وجود ندارد، عرضه مي‏كند (نك: ابن واصل، 5/83، 176-177). او تعداد سلاطين ايوبي را در سال 630 دوازده نفر در دوازده شهر ذكر كرده است (همو، 5/75-76).

كتابشناسي

ابن آيبك، دواداري، كنزالدرر، به كوشش صلاح الدين منجد و هانس روبرت واولرخ هارمان، قاهره، 1960-1944م.

ابن تغري بردي، النجوم الزاهرة، قاهره، 1348-1392ق.

ابن شداد، بهاءالدين، النوادر السلطانية والمحاسن اليوسفية، به كوشش جمال الدين شيال، قاهره، 1964م.

همو، الاعلاق الخطيرة، به كوشش دومنيك سوردل و يحيي عباده، دمشق، 1935 و 1978م.

ابن عديم، زبدة الحلب من تاريخ حلب، در 3 جزء، به كوشش سامي الدهان، دمشق، 1378ق/ 1968م.

ابن واصل، مفرج الكروب في تاريخ بني ايوب، قاهره، 1953-1977م.

ابو شامه، الروضتين في اخبار الدولتين، قاهره، 1287ق.

همو، ذيل الروضتين، بيروت، 1976م.

ابوالفداء، المختصر في اخبار البشر، بيروت، بي‏تا.

بنداري، سنا البرق الشامي، بيروت، 1971م.

شاندور، آلبر، صلاح‏الدين ايوبي، نابترين قهرمان اسلام، ترجمه روح بخشان، تهران، بي‏تا.

سجادي، سيد صادق، تاريخ نگاري در اسلام، تهران، 1375

عماد كاتب اصفهاني، البرق الشامي، استانبول، 1979م.

همو، الفتح القُسي في الفتح القدسي، بي‏جا، بي‏تا.

نسيم يوسف، جوزيف، مكتبة الحروب الصليبية، بيروت، 1981م.

/ 1