دينداري در دنياي جهاني شده 1 - دینداری در دنیای جهانی شده (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دینداری در دنیای جهانی شده (1) - نسخه متنی

محمد محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دينداري در دنياي جهاني شده 1

محمد محمدي

ارتباطات و جهاني شدن سير تحولات در تمام عرصه ها را وارد مرحله تازه اي كرده است. طبعا اين تغييرات در جوامع اسلامي به واسطه شرايط حاكم بر اين كشورها و همچنين عقب ماندگي آنان نسبت به كشورهاي پيشرفته، از ويژگيهاي خاص برخوردار خواهد بود. ضمن آنكه اين جوامع در برخورد با اين پديده با چالشهاي بيشتري هم در عرصه ملي و هم فراملي نسبت به كشورهاي ديگر روبه رو هستند.

«همان گونه كه نتوانستيم با چالش هاي عصر صنعتي شدن روبه رو شويم، به مراتب قادر نخواهيم بود با چالش هاي عصر اطلاعات مواجه گرديم ما تهديد خواهيم شد و سپس به ستوه در مي آييم و سرانجام به دست خويش دچار چند دستگي خواهيم شد. مسلمانان حتي گوشه اي از حكومت جهاني را به دست نخواهند آورد و ما در اين باره مي توانيم مطمئن باشيم اين گونه به نظر مي رسد كه در عصر جهاني شدن وضعيت ما از آنچه كه در عصر صنعتي بوده است نيز بدتر خواهد شد و همچنين به نظر مي رسد كه بهترين گزينه در آينده براي ما اين است كه به دنيا پشت كرده، در انتظار دست يافتن به پادشاهي و فرمانروايي گذشته خود بنشينيم. اما من مطمئن نيستم كه بتوانيم اين پادشاهي را به دست آوريم بر اين باورم كه با قصور و كوتاهي در امر توسعه كشورهاي مسلمان و دفاع از جامعه هاي اسلامي گناه بزرگي را مرتكب خواهيم شد». ماهاتير محمد

دوران كنوني ما را پديده اي به نام «جهاني شدن» از ديگر دوره ها و برهه هاي تاريخ زندگي بشر ممتاز و متمايز كرده است.

پديده پيچيده اي كه آشكارترين و مهم ترين شكل ظهور و بروز آن تاكنون در اقتصاد بوده است. پديده ياد شده به گستره ي وسيعي اشاره مي كند كه از سياست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و آموزش و رفتارهاي اجتماعي و حتي فردي را درون خود دارد و در آنها اثرگذار است. در نگاه نخست، جهاني شدن بيشتر آميخته با رشد دامنه نفوذ فرهنگ غربي يا آمريكايي در حوزه هاي گوناگون اجتماعي درك مي شود و يا حتي به عبارت بهتر مترادف با آمريكايي سازي فهميده و يكسان گرفته مي شود.

محور و مدار اصلي اين فرايند و يا مجموعه اي از فرايندها بر پايه گسترش خيره كننده و چشم افزاي تكنولوژي اطلاعات قرار دارد.

اين تكنولوژي در پايان هزاره دوم ميلادي به بازسازي و شكل دهي دوباره سامان ها و بنيادهاي مادي جامعه هاي انساني در بسياري از بخش ها و قسمت ها دست زده است.

فهم دنياي كنوني بي شناخت ابزار تكنولوژيكي كه آن را فراهم آورده است بسيار صعب و دشوار خواهد بود.

در بيان چيستي آن، بسياري از انديشمندان تاكيد مي كنند كه مختصات و ويژگي هاي زماني و مكاني زيست اجتماعي آدميان دستخوش تغييرات ريشه اي و اساسي شده است. اهميت مكاني فعاليت انسان ها در شرف دگرگوني است و فاصله مكان هاي جغرافيايي اكنون با زماني اندازه گيري مي شود كه بر روي شبكه نياز است تا با آن ارتباط برقرار شود. از اين رو مي توان گفت كه اين تغيير در مختصات زماني ـ مكاني زيست بوم ها، دنياي ما را از دنياي پدرانمان كوچك تر ساخته است. شايد چندان بر ما خرده نگيرند اگر بگوييم فاصله مكاني مي رود تا به دست فراموشي سپرده شود. تجربه اي دگرگون شونده و نو از زمان و مكان.

درك و فهم دگرگون شده آدمي از زمان و مكان اهميت پيشين مرزها را در بسياري از حوزه هاي فعاليت انساني متزلزل و لرزان كرده است و پيوندهاي جديدي را ايجاد كرده است.

تكنولوژي ياد شده زندگي اجتماعي و روابط اجتماعي تازه را داراي ويژگي مهمي مي كند: بي ثباتي و تحول، كه آنها را نااستوار و ناپايدار مي سازد. «شيدايي و جنون حركت و سرعت» شكل دهنده جامعه هاي مدرن است.

«دهكده جهاني» مك لوهان نيز بر پايه چنان تكنولوژي هاي پرشتاب ايجاد شده است.

دهكده اي كه به سبب «شتاب در تمامي سطوح نهادهاي بشري» هسته مركزي تحليل هاي پر هول و هراس از تكنولوژي هاي رسانه اي در دهه 1960 شد.

فيلسوف آلماني مارتين هايدگر نيز به چنان بحث هايي علاقمندي نشان داد. او با تبيين «بر افتادن فاصله» آن را ويژگي اساسي و شكل دهنده دنياي مدرن بر شمرد به گونه اي كه «انسان امروز در يك شب، به مكانهايي مي رسد كه پيش از آن هفته ها و ماه ها براي سفر، زمان نياز داشت». به نظر او تمايز معني دار ميان «نزديكي» و «دوري» از بين رفته است و «هر چيز همان اندازه كه دور است نزديك نيز هست».

پس از دهه 1980 كساني مانند گيدنز، هلد و مك گرو تمركز انحصاري بر عامل هاي اقتصادي را، كه به نظر آنان در اثر رهيافت هاي ماركسيستي بود، به چالش كشيدند و كوشيدند تا نگاه ها را به جنبه ها و زيرساخت هاي ديگري از مساله جلب كنند.

در تحليل تحليل گران معاصر، اختصاص فعاليتي اجتماعي به سرزمين منطقه و يا كشوري خاص ديگر اهميت پيشين خود را از دست داده است و چنين مي نمايد كه «واقعه هاي جهاني، به ياري وسايل ارتباطي راه دور، كامپيوترهاي ديجيتال، رسانه هاي ديداري ـ شنيداري و مانند آن به طور همزمان در هر جامعه و مكاني از جهان رخ مي دهد». ابزارهاي تازه، انسان را از قيد و بند طول و عرض جغرافيايي براي انجام كار و عملي مي رهاند. ديگر چندان اهميتي ندارد كه شما در كجاي اين كره مسكوني ساكن باشيد.

در ديد اين تحليل گران ناسرزميني سازي همراه و هم عنان با جهاني شدن است و مي توان رد آن را در بسياري از حوزه ها و سپهرهاي زندگي اجتماعي ديد و يافت. مي شود با ياري تكنولوژي هاي ويدئو كنفرانس در ميزگردها و سمينارهايي شركت كرد كه اعضاي آن در مكانهايي متفاوت و بسا دور از هم هستند.

اينترنت به مردم اجازه مي دهد كه با چشم پوشي از مكاني كه در آن زيست مي كنند به راحتي و آساني با هم ارتباط برقرار كنند و پيوندهاي جديد را بوجود آورند. پيوندهايي فراتر از مرزهاي سياسي و جغرافياي معهود كه مرزهاي سياسي و جغرافيايي كنوني را در مي نوردد. لذا افرادي كه در خارج از منطقه و يا محلي خاص هستند و حتي شايد فاصله بسيار دوري با آن دارند مي توانند در واقعه ها و حادثه هاي آن منطقه به خصوص اثر بگذارند.

از جمله امكانات شايد بسيار جالب توجهي كه تكنولوژي جديد فراهم مي آورد مي توان به مكانه هاي مجازي بحث و گفت و گو بر روي شبكه اينترنت اشاره كرد، (اتاق هاي چت).

مكانهايي كه گاه براي گفت وشنود درباره موضوعات بسيار تخصصي ايجاد شده است و متخصصان فن از اكناف دنيا در آن به بحث مي نشينند. چنين اتاق هايي را حتي برخي نهادهاي علمي و دانشگاهي ايجاد كرده اند. تنها پيش شرط راه يابي به چنان مكانهايي فقط دسترسي به اينترنت است. ديگر تفاوتي ندارد شما در كجا باشيد، آلمان يا مالزي، ايران يا چين، هر كجاي دنيا كه مايليد در همان جا بمانيد.

اما نكته ديگري دوباره بايد بر آن انگشت نهاد و آن را برجسته كرد سرعت و شتاب فعاليتهاي اجتماعي است كه تحول تجربه آدميان را رقم مي زند. تكنولوژي هاي پر سرعت نيز در شتاب روابط انساني نقش محوري و اساسي دارد.

هر چند پدران ما در قرن نوزدهم تجربه كوچك شدن سرزمين را درك كرده بودند اما شكل و گونه پر قوت و قدرت جهاني شدن در دهه هاي اخير بروز و ظهور يافته است كه آن نيز به دليل امكانات شگفت آوري است كه تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي در اختيار ما گذارده است.

زنجيره اي طولاني از فن آوري هاي نوين در حال انجام است كه به پيوندهاي اجتماعي شبكه اي ايجاد شده هر چه بيشتر عمق بخشد و مؤلفه ناسرزميني سازي را جدي تر و پررنگ تر نمايد. اثر بر جاي مانده از اين تكنولوژي ها، بسيار ژرف و پر دامنه اس ت و كم تر حوزه اي را مي توان يافت كه از آن اثر نپذيرفته باشد و يا مستعد اثر پذيري نباشد.

در اثر فرايند جهاني شدن حوزه هايي كه داخلي فرض مي شد با حوزه هايي كه خارجي دانسته مي شد تا حدود زيادي در هم خليده اند و در نتيجه بسياري هنجارها و ايده آل هايي كه در حوزه داخلي تعريف شده بودند اكنون در حوزه خارجي نيز كاركرد يافته اند و معنا دار شده اند همانند مفهوم عدالت كه تا پيش از اين به نظر مي رسيد تنها در حوزه ي داخلي معنا دارد اما اكنون دامنه آن به فراتر از مرزهاي سرزميني كشانيده شده است.

در اين دنياي پر شتابي كه دستخوش دگرگونيهاي فراوان است، چگونه مي توان حكومتي ديني داشت و مهمتر از آن، چگونه مي توان ديندار باقي ماند؟ اين، دغدغه اي است فراگير و نويسنده مقاله حاضر، پس از بيان مختصات جهاني شدن، در پي پاسخ آن است.

به طور خلاصه شايد بتوان برخي از ويژگيهاي زمانه كنوني را چنين بيان كرد:

1 ـ گرچه ارتباط و پيوندهاي فراتر از مرزهاي ملي، در طول تاريخ انسانها امري سابقه دار بوده است و افكار، زندگي اجتماعي و هويت بشري همواره از آن اثر پذيرفته است و اختصاص به برهه ي خاصي از تاريخ او ندارد، اما در دوره كنوني سرعت و دامنه نفوذ چنان پيوندهايي، آن را از ديگر دوره ها مشخص و متمايز كرده است. به همين سبب نقش عامل هاي خارجي تحولات يك جامعه چشم گير تر و برجسته تر شده است.

2 ـ اكنون تقريبا تمامي جامعه هاي انساني بر روي اين كره مسكوني از اثر دگرگوني هاي حاصل از تكنولوژي و پديده جهاني شدن نصيب يافته اند و كم تر جامعه اي را مي توان بر كنار از آن يافت.

3 ـ همه بنيان هاي مادي زندگي در آستانه دگرگوني است. در نتيجه آن همه سامان اجتماعي و فرهنگي جامعه ها رو به تغييرات و همه بنيان هاي فكري و معرفتي از چنان چالش هايي نصيب برده است. دامنه تغييرات، همه حوزه ها و ساحت هاي انساني را درنورديده يا در حال درنورديدن است.

4 ـ دسترسي آسان به ايده ها، افكار و باورهاي ديگران از طريق شبكه تقريبا در تمامي حوزه هاي فكري، فرهنگي، اخلاقي و ارزشي، هر فرد را كه زماني در اين حوزه ها به اطلاعات محدودي دسترسي داشت، در معرض دريايي از اطلاعات قرار داده است و سبب مي شود تا بر كثرت عقايد باورها در جامعه دامن زده شود. به عبارت بهتر جامعه جهاني شده جامعه اي كثرت گراست. اما از سوي ديگر همين تبادل اطلاعات چنان جامعه هايي را به اين امر رهنمون مي سازد كه برخي بنيادي ترين اصول و پايه هاي خود را يكسان و سازگارتر نمايند.

5 ـ از جمله ويژگي هاي مهم جامعه شبكه اي (اگر حق داشته باشيم كه چنين عنواني را به كار ببريم) آن است كه اين جامعه از هيچ مركز بخصوصي كنترل شدني نيست. به ياد داشته باشيم كه بنيادگذاري هسته هاي اوليه اينترنت ( ARPANET ) نيز با همين هدف، ارتباطات اطلاعاتي كه از هيچ مركزي كنترل شدني نباشد، طراحي شد.

6 ـ پيوندهاي درون شبكه اي و جامعه هاي مجازي نظام هنجاري و ارزشي خاص خود را مي آفرينند و منابع ارزش ساز و هنجار ساز خود را پديد مي آورد و از اين راه در جامعه واقعي و بيرون افراد اثري بسيار ژرف مي نهد.

7 ـ در چنين جامعه اي كه به شدت منعطف و تغيير پذير است و منابع معرفت بخش بسياري دارد، هيچ مرجع فكري را نمي توان يافت كه بيان كننده سخن نهايي و فصل الخطاب باشد.

هر باور و عقيده اي با طيف گسترده اي از چالش ها رو به رو مي شود. امكان محدود كردن افراد در دستيابي به اطلاعات و عقايد گوناگون نيز تقريبا وجود ندارد.

8 ـ هر چند نبايد در دام تحليل هاي ضرورت گرايانه افتاد اما نبايد فراموش كرد كه تكنولوژي در تعيين هدف ها و غايت هاي ما اثرگذار است و نمي توان آن را خنثي و بي طرف دانست. ماركس زماني درباره بورژوازي گفته بود كه بورژوازي همه جهان را بر صورت خويش ساخت.

شايد اين سخن بهترين كاربردش را درباره تكنولوژي بيابد. ما اگر نخواهيم آن را به طور كامل درباره تكنولوژي و به ويژه تكنولوژي اطلاعاتي بپذيريم ناچار خواهيم بود بر نقش پر اثر آن صحه بگذاريم.

اما دنيايي با ويژگيهاي گفته شده فراز و نشيب ها و چالش هاي بسياري را بر سر راه دين داري و نيز حكومت مبتني بر دين پديد مي آورد. به عبارت ديگر، در چنان دنياي پرشتابي كه دستخوش دگرگوني هاي فراوان است به جد مي توان اين دغدغه را داشت كه چگونه مي توان حكومتي داشت و مهم تر و كلي تر، چگونه مي توان دين دار باقي ماند؟

به نظر مي رسد بايد سخن ماهاتير محمد را به جد گرفت و در دغدغه ي او شريك بود. دل نگراني كه ريشه در ورود مدرنيته به دنياي اسلام دارد و با ورود خويش با بسياري از انديشمندان مسلمان و دين ورزان دست به گريبان شد و اكنون با رخ نمودن پديده جهاني شدن به نظر مي رسد جدي تر و ژرف تر شده باشد و دامنه و گستره آن افزايش يافته باشد.

ما خواه ناخواه در چنين دنيايي زيست مي كنيم و بازگشت به دنيايي كه نياكان ما در آن مي زيستند نه ممكن است و نه احتمالا مطلوب. انساني كه اكنون در اين دنيا زندگي مي كند ويژگيهايي را دارا شده است كه نوع بينش و دركش نسبت به جهان و نيز خودش تغيير يافته و متحول شده است. اين انسان چه در حوزه «عمل» و چه حتي در زمينه «احساس و عواطف» با پيشينيان خود تفاوت هاي آشكار و بارزي دارد. 1

به نظر مي رسد كه دست كم برخي از اين ويژگي ها را نمي توان از او جدا ساخت و گريز ناپذيرند و نمي توان انسان مدرن را بي آن خصيصه ها در نظر گرفت و با او به تعامل پرداخت.

نياز و درك اين انسان به دين و از دين نيز بايد متناسب با آن فهم و درك تازه از خود و جهانش باشد. نمي شود آدمي را موجودي دو پاره فرض كرد كه در پاره اي از وجودش درك و دريافتي نو و مدرن داشته باشد و در پاره اي ديگر دين را و يا از دين آن گونه فهم كند و بيابد كه نياكان و پدرانش. بايد اين دو دريافت را متناسب و سازگار نمود.

از سوي ديگر، پيش فرض هر حكومت ديني، جامعه اي است كه، دينداران تشكيل دهنده آن باشند و اگر نه همه مردم كه اكثر آنان پاي بند و متعهد به دين باشند. و نيز وظيفه حكومت ديني آن است كه زمينه هايي را فراهم آورد و تمهيداتي بينديشد كه منجر به ديندارتر شدن مردم و نيز گسترش آن در ميان مردمان گردد. چون بنا به فرض از جمله پاي بنديها و وظيفه هاي اختصاصي حكومت ديني همين دل نگراني نسبت به دين است. اما در جهاني با شرايط پيش گفته به نظر مي رسد از جمله مهم ترين آسيب هايي كه دين مردمان و دينداري آنان را بيش از هميشه در معرض تهديد و حتي زوال قرار مي دهد فروكاستن دين به برخي مناسك و اعمال و رفتارهاي ظاهري و محدود است كه معناي دقيق آن و سرانجامش تبديل دين به امري فرعي و كاري در كنار ديگر كارهاست و در نهايت ممكن است به كنار نهادن آن بينجامد.

دينداري را هنگامي مي توان واقعي دانست و تا حدودي به آن در اين جهان اميد داشت كه در همه زندگي آدمي جريان داشته باشد و در تمامي كارهاي او اثر گذار باشد. يعني به او نگاه و رويكردي خاص و ويژه بدهد. امري كه اگر به مناسك فروكاسته شود بعيد است بتواند از عهده آن برآيد.

لذا به نظر مي آيد مهمترين و اصلي ترين وظيفه اي كه دولت اسلامي در حوزه دين بر عهده دارد، ايجاد زمينه هاي لازم براي بسط اين گونه از دين ورزي و دينداري است. يعني آسان كردن سير و تجربه اخلاقي و معنوي و خداگرايانه.

منبع :

مركز بررسيهاي استراتژيك رياست جمهوري

1 ـ اين تقسيم بندي برگرفته از جناب آقاي ملكيان است در اين باره رجوع كنيد به: مصطفي ملكيان، معنويت گوهر اديان سنت و سكولاريسم، صراط، 81.

/ 1