ديدگاههاى اجتماعى ابو ريحان بيرونى
حفيظ الله فولادى ابو ريحان محمد بن احمد بيرونى خوارزمى، از بزرگترين دانشمندان ايرانى، به گفته بيشتر كسانى كه درباره او به تحقيق پرداختهاند در سال 362 ق. برابر با 973م. در خوارزم و در خانوادهاى گمنام چشم به جهان گشود. از دوران كودكى و نوجوانى او اطلاع چندانى در دست نيست تا بتوان عوامل مؤثر در كيفيتشكلگيرى تفكر وى را شناخت. تنها سخنى كه راجع به دوران نوجوانى وى مىتوان گفت مطلبى است كه خود در كتاب الصيدنه مىگويد: «از همان دوره نوجوانى، به سبب علاقهمندى فراوان در دانشاندوزى، بر حسب سن و حال، در نهاد خود حظى يافتهام و يك شاهد در اين مورد بسنده است كه يك رومى در سرزمين ما اقامت گزيد و من دانهها و تخمها و ميوهها و گياهان و جز اينها را مىآوردم و نامهاى آنها راء;55(( در زبان او، از وى مىپرسيدم و مىنوشتم». همچنين وى از تاثير بسزاى يكى از رياضيدانان و منجمان بزرگ ايرانى به نام «ابو نصر منصور بن على بن عراق» سخن به ميان آورده، كه بىگمان در شكلگيرى انديشه علمى وى مؤثر بوده است: «پس خانواده عراق از شيرشان مرا تغذيه كردند [كنايه از اينكه بسيار نيكى كردند] و منصور آنها همانند نگهدارى از نهال از من مراقبت كرد». استاد ديگر او در رشته حكمت و علوم عقلى «عبد الصمد اول» بود كه سلطان محمود غزنوى پس از چيرگى بر خوارزم در سال 408ق. او را به اتهام باطنى گرى و الحاد به قتل رسانيد و قصد داشتبيرونى را هم با همان اتهام به استادش ملحق كند، ولى وقتى به او گفته شد كه وى سرآمد آن عصر در علم نجوم است و پادشاهان از كسى مانند او بىنياز نيستند، به اين دليل سلطان از قتل او منصرف شد و او را با خود به هندوستان برد. بيرونى از سال 408 تا 421ق. همراه سلطان محمود غزنوى بوده و در مدت اقامتسيزده ساله خود در هندوستان توانست زبان سانسكريت را بياموزد و تحقيقات گستردهاى را در باب آداب و رسوم، عقايد و فرهنگ و ديگر جنبههاى علمى و فرهنگى هندوان انجام دهد. وى در همين زمان چندين كتاب را از زبان سانسكريتبه عربى و بالعكس ترجمه نمود. حاصل زحمات او در هندشناسى كتاب فىتحقيق ماللهند مىباشد كه يكى از عالمانهترين و غنىترين تحقيقات انسانى و اجتماعى است كه در دوران قديم در زمينه مسائل مردم شناسى نوشته شده است، يعنى در زمانى كه چنين مطالعاتى در مغرب زمين از حد وقايع نگارى فراتر نمىرفته است، ابوريحان بسان مردم شناسى زبردست و متفكرى متبحر، به تحقيق در زواياى زندگى فردى و اجتماعى هندوان پرداخته است. كارل ادوارد زاخائو، خاورشناس آلمانى و كسى كه با ترجمه دو اثر مهم بيرونى به نام «الآثار الباقية عن القرون الخالية» و «فى تحقيق ماللهند» او را به اروپا شناساند، مىگويد: من معتقدم در وجود بيرونى يك ويژگى نوين بوده كه به روح انتقادى قرن نوزدهم نزديك است. در بيان حالات بيرونى، ياقوت حموى مىگويد: «او در طول سال دستش از قلم و چشمش از نظر و ذهنش از تفكر جدا نمىگشت، مگر دو روز نوروز و مهرگان كه براى تهيه مايحتاج زندگى دست از كار مىكشيد». بيرونى خود در كتاب فى تحقيق ماللهند مىنويسد: «من به دليل بيگانه بودن با فرهنگ هندوان و ناآشنايى با قراردادهاى زبانى [اصطلاحات و واژگان] آنان، نزد منجمانشان، مقام شاگرد را نسبتبه استاد داشتم. همين كه اندكى به زبان آنان آگاهى يافتم، آنها را بر علتها آگاه ساخته، برخى برهانها را بر ايشان آشكار نمودم و راههاى صحيح محاسبات را براى آنان روشن كردم، پس با تعجب بر من هجوم آوردند وبراى بهرهگيرى [از دانش من] ازدحام كردند، در حالى كه مىپرسيدند: محضر چه كسى از [منجمين] هند را دريافته و از او [دانش] فرا گرفتهاى؟ و من توان علمى آنها را آشكار ساختم و با آنكه خوشايندم نبود خود را از آنان برتر مىشمردم; چيزى نمانده بود كه مرا به ساحرى نسبت دهند و نزد بزرگان خود مرا به غير از دريا و آب ترشى كه بىنياز از سركه است، توصيف نمىكردند». از يكى از فقها به نام علىبنعيسىولوالجى نقل شده كه گفته است: در حالى كه ابوريحان نفسهاى آخر را مىكشيد و در حالت احتضار بود بر او وارد شدم. در آن حال از من پرسيد «حساب جدات فاسده» را كه زمانى به من گفته بودى، بازگوى كه به چه صورت بود؟ از روى شفقت گفتم آيا در اين وضعيت صلاح استبه اين بحث پرداخته شود؟ به من گفت فلانى آيا اگر دنيا را ترك كنم و عالم به اين مساله باشم بهتر نيست از اينكه از دنيا بروم و جاهل به آن باشم؟ پس من آن حساب را دوباره گفتم و او هم فهميد و آنچه را از قبل وعده داده بود به من ياد داد. من از نزد وى خارج شدم و هنوز در راه بودم كه صداى شيون و زارى از خانهاش به گوشم رسيد. تاريخ درگذشتبيرونى مورد اختلاف نويسندگان بوده است. با اين حال، نظر حكيم غضنفر تبريزى صاحب كتاب المشاطة لرسالةالفهرست -كه حدود دو قرن پس از بيرونى نوشته شده است- بايد صحيحترين اقوال باشد كه درگذشت او را روز جمعه دوم رجب سال 440 ق. ذكر كرده است. ابوريحان آثار مهمى از خود به جاى گذاشته كه اكثر آنها در زمينه علوم رياضى، نجوم، تاريخ و علوم طبيعى است، ولى آثار به جاى مانده از وى درباره ملل قديم و هنديان معاصر وى نيز از اعتبار علمى و جهانى برخوردار است. او زمانى كه در دربار قابوس بن وشمگير ملقب به شمسالمعالى در گرگان كتاب مهم الآثار الباقية عن القرون الخالية را تاليف كرد، با اينكه نويسندهاى تازهكار بود و كمتر از سى سال از سنش مىگذشت، در مقدمه كتاب چنان توصيه به پاك ساختن فكر از تعصب وپيروى از هوا و پيشداورى مىكند، كه به محققى مجرب و كارآزموده بيشتر شباهت دارد; و با تاليف همين كتاب است كه بىاندازه مورد عنايتشمس المعالى قرار مىگيرد و به بيرونى پيشنهاد مىدهد كه امور مملكت را به او محول كند و فرمانش در هر كارى مطاع باشد، ولى بيرونى نپذيرفته و كارهاى علمى خود را ادامه مىدهد. به هرحال بيرونى از جمله انديشمندانى است كه آثار بسيارى را از او در ابعاد مختلف علوم ياد كردهاند، هر چند اكثر آنها مفقود شده و در دسترس نمىباشند. 362 ق. تولد در خوارزم ارتباط با دربار قابوس بن و شمگير در گرگان
كشته شدن عبدالصمد اول، استاد حكمت و علوم عقلى بيرونى به اتهام باطنىگرى و الحاد به دستسلطان محمود غزنوى در جريان تصرف خوارزم و مجبور شدن بيرونى در همراهى وى. مرگ سلطان محمود غزنوى و به سلطنت رسيدن سلطان مسعود غزنوى
دانشاندوزى ابوريحان در زمينه علوم نباتى و غير آن از شخصى رومى. فراگيرى علوم رياضى و نجوم نزد ابونصر منصور بن على بن عراقآموختن علوم عقلى و حكمت نزد عبدالصمد اول تاليف كتاب الآثار الباقيه. همراهى بيرونى با سلطان محمود غزنوى در مسافرت به هند و آموختن زبان سانسكريت و تحقيق و ترجمه چند كتاب از سانسكريتبه عربى و بالعكس مراجعت از هند تاليف كتاب فى تحقيق ماللهند تاليف كتاب القانون المسعودى به نام سلطان مسعود غزنوى تاليف رساله فى فهرست كتب الرازى تاليف كتاب الجماهر فى معرفة الجواهر و الصيدنه وفات ابوريحان بيرونى در دوم ماه رجب آثار بيرونى
ابوريحان بيرونى كتابى به نام رسالة فى فهرست كتب الرازى تاليف كرده است، كه در آن پس از برشمردن كتابهاى زكرياى رازى و توضيحى پيرامون منشا علم پزشكى و ذكر مراكز قديم علم طب و مباحثى در اين باره، به ذكر كتابها و رسائل خويش مىپردازد كه تا زمان تاليفكتاب مزبور يعنى سال 427ق. به بيان خودش، 65سالق. و 63 سال ش. از عمر او مىگذشته است. او دراين كتاب 113 عنوان كتاب و رساله را به صورتدستهبندى شده ذكر مىكند و سپس به كتابهايى كه ابونصر منصور بن عراق و ابو سهل مسيحى و ابوعلى جيلى به نام او نوشتهاند، اشاره مىكند و مىگويد: كتابهاى خودمن فرزندان من مىباشند و كتابهايى كه ديگران به نام من تاليف كردهاند در حكم فرزندخواندگان من هستند واز اين رو فرقى ميان آنها و فرزندانم نمىگذارم. مجموعاين كتابها با خود رسالة فى فهرست كتب الرازى به 139 عنوان مىرسند، و با توجه به اينكه وفات بيرونى سال440ق. است، طبيعى است كه در فاصله بين سالهاى 427 تا 440 ق. كتابهاى ديگرى را نيز تاليف كرده باشد. ازاين رو، كسانى كه به كتابشناسى و فهرست كردن آثاربيرونى پرداختهاند، در حدود 185 عنوان اثر از او وبهنام او ذكر كردهاند. ياقوت حموى مىگويد: «من فهرست كتابهاى بيرونى را در وقف جامع مرو در شصت ورقه به خط ريز ديدم». همان طور كه گفته شد از اين مجموعه كثير، بخش عمدهاى مفقود و تعدادى اندك در كتابخانههاى جهان يافتشدهاند كه شمارى از آنها به زبانهاى گوناگون ترجمه شدهاند. بيرونى با ذكر تعداد برگهاى هر يك از كتابها و رسائل خويش آنها را به صورت زير دستهبندى كرده است:1-آنچه مربوط به علم حساب است;
2- درباره شعاعات و ممر;
3- درباره طول و عرض شهرها و فاصله آنها از يكديگر;
4- در باب ابزار و كيفيت استفاده از آنها;
5- در باب زمان و اوقات;
6- در باب مذنبات (دنبالهدارها);
7- در باب احكام نجوم;
8- آنچه مربوط به هزل و چيزهاى سخيف است;
9- آنچه در باب عقايد و اديان وملتهاست. علت تعدد و تنوع آثار بيرونى را علاوه بر نبوغ ذاتى وى، بايد در وسعت اطلاعات و نيز تسلط او بر چند زبان دانست كه قدرت استفاده از منابع بيشتر و متنوعتر را به وى داده بود. بيرونى همان طور كه در بررسيهاى اجتماعى خود همواره دو طبقه عوام و خواص را مد نظر داشته است و خواص را در مرتبه والاى نگرشهاى اجتماعى ديده است، آثار خود را نيز همواره براى خواص تاليف كرده است; چه، در نظر او يكسان بوده كه عوام مطالب او را فهم كنند و يا از درك آن عاجز باشند. از اين رو آثارش را با عباراتى موجز و دشوار نوشته است كه فهم آنها مستلزم دقت مضاعف مىباشد. در اين باره يكى از شاگردانش بنام امام حكيم «اللبيبى» بر حاشيه يكى از كتابهاى استاد نوشته است كه عادت شيخ ما «الاستاذ الرئيس» رحمهالله چنان بود كه اگر مثالهايى در كتابهاى خود مىآورد - و اين خود بندرت اتفاق مىافتاد - آن را با عبارتهاى فصيح، دشوار و ديرياب ذكر مىكرد، من دليل آن را از استاد پرسيدم، گفت از آن روى در آثار خود از ايراد مثال پرهيز مىكنم تا خواننده آنها براى درك مطالبى كه در آنها به وديعه گذاردهام كوشش و اجتهاد به خرج دهد و اين طبعا براى كسى ميسر است كه صاحب اطلاع و مجتهد و دوستدار علم باشد و براى مردمى كه از اين دسته نيستند، تفاوتى نمىبينم كه آن را دريابند يا درك نكنند، زيرا فهم يا عدم فهم آنان براى من يكسان است. بيرونى كتابهاى بسيار مهمى در زمينه علوم مختلف تاليف كرده است كه برخى از آنها به شرح زير است: 1 - القانون المسعودى فى الهيئة و النجوم كه از درخشانترين آثار علمى بيرونى در علم هيات و نجوم است. ياقوت حموى در توصيف آن مىنويسد: مطالب اين كتاب هر آنچه قبل از آن درباره علم نجوم و حساب نگاشته شده بود همه را تحتالشعاع خود قرار داد. به پاداش تاليف همين كتاب سلطان مسعود غزنوى پيلوارى سيم براى او فرستاد، ولى آن را نپذيرفته و به خزانه بازگردانيد. 2 - الجماهر فى معرفةالجواهر كه درباره كانىشناسى است، اين كتاب به يك مقدمه و دو قسمت تقسيم مىشود. در مقدمه به بيان پارهاى مسائل انسانشناختى و جامعهشناختى از قبيل منشا زندگى اجتماعى، مدنيت، پيدايش صنايع و مشاغل، رهبرى و شرايط آن سخن گفته است و در قسمت دوم آن، درباره فلزات بحث كرده و توانسته است وزن مخصوص اجسام مختلفى را معين كند كه با آنچه امروزه با دستگاههاى دقيق به دست آمده تطبيق كرده و يا تفاوت اعشارى خيلى كمى پيدا مىكند; و اين امر حيرت آور است. 3 - بيرونى تنها يكى از آثارش به نام التفهيم فى اوائل صناعة التنجيم را به زبان فارسى و عربى تاليف كرده كه در چهار علم اصلى يعنى هندسه و حساب و هيات و احكام نجوم و يك فن فرعى عملى، يعنى اسطرلاب مىباشد. اين كتاب در واقع چكيده و عصاره بخش عمدهاى از معلومات رياضى و نجومى وى و مباحثى كه در ديگر تاليفات خود آورده مىباشد; زيرا موضوعاتى را كه درباره هندوان در اين كتاب مطرح كرده است، به طور مفصل در كتاب ديگرى (فى تحقيق ماللهند) آورده است و بحثهاى مربوط به تواريخ ملل و اقوام مختلف و طرزگاهشمارى آنان و اسامى ماهها و غيره نيز كه در اين كتاب آمده به صورت مشروح در كتاب الآثار الباقية به آنها پرداخته است; و نيز آنچه در اين كتاب درباره اسطرلاب و مسائل علم هيات و رياضيات و نجوم مطرح شده است. براى هر يك از اينها كتاب و يا رساله مستقلى را اختصاص داده است. دو كتاب «فى تحقيق ماللهند من مقولة مقبولة فى العقل او مرذولة» و «الآثار الباقية عن القرون الخالية»، عمده بحثهاى مربوط به جوامع انسانى و آداب و رسوم و جشنها و عيدها و ذكر تاريخهاى ملل مختلف را در بردارند، كه اولى بيشتر در زمينه هندشناسى است و دومى شاهكار بيرونى در گاهشمارى است. اين دو كتاب، منابع اصلى بحثهاى آينده اين فصل به شمار مىآيند. كارل ادوارد زاخائو در مقدمه مهمى كه بر ترجمه فى تحقيق ماللهند نوشته است، درباره طرح ابواب كتاب اظهار كرده كه: «صورت كلى اغلب بابها از سه بخش تشكيل مىگردد; در بخش اول خلاصهاى از مساله را آنگونه كه خود بيرونى دريافته است، مطرح مىكند; در بخش دوم چنانچه بحث از دين و فلسفه و نجوم باشد، به طرح عقايد هندوان و ذكر شواهدى از كتابهاى آنان مىپردازد و چنانچه بحث از ادبيات و تاريخ و جغرافيا و قوانين و آداب و رسوم باشد، مطالبى را كه در اين موارد به صورت شفاهى شنيده و يا خود مشاهده كرده است، بيان مىدارد; و در بخش سوم از هر باب چنانچه موضوع مورد بحثبراى خواننده غريب و نامانوس جلوه نمايد، ضمن مقايسه آن با موارد مشابه آن از اقوام و ملل ديگر، سعى در مفهوم كردن موضوع مىكند، و اين بدان علت است كه قصد وى از تاليف كتاب «فى تحقيق ماللهند» آن نيست كه كاستيها و نقاط ضعف جامعه هند را آشكار ساخته و به ابطال آرا و اقوال آنان بپردازد، بلكه همانطورى كه در خاتمه كتاب ذكر كرده است، مىكوشد تا تصويرى درست و راست از حيات روحى و معنوى مردم هند را در برابر ديگران قرار داده و زمينه تعامل اجتماعى ديگران با هندوان را فراهم سازد. ذكر اين نكته ضرورى است كه چون ما در صدد هندشناسى نيستيم، از اين پس سعى خواهيم كرد به آنچه از اين دو كتاب مىپردازيم صورت كلى دهيم و مطالعه بيرونى از هند را نمونهاى از نحوه نگرش او در مورد مسائل اجتماعى قلمداد كنيم.