تأويل در دستگاه معرفتي صدرالمتألهين
ابوالفضل كيا شمشكي گروه معارف دانشگاه امير كبير چكيده:
در مباحث مربوط به فهم متون ديني، يكي از مهمترين مسائل مسأله تأويل است. پرسشهاي اساسي در اين مسأله اينهاست: فرآيند فهم متن ديني مثل قرآن و روايات چگونه شكل ميگيرد؟ نقش معارف عرفي و زبان عادي در فهم اين متون چيست؟ عقل و يافتههاي عقل نظري چه نقشي را در اين باره بازي ميكنند؟ روش شهودي - عرفاني چقدر كارآيي دارد؟ و ... پاسخ ملاصدرا به پرسشهاي مذكور موجب شكلگيري دستگاه تأويلي خاصي شده است كه در اين نوشتار به بحث كشيده ميشود. او با نقد ساير نظرهاي موجود درباب تفسير و تأويل متون ديني، ديدگاه خاص خويش را با عنوان «روش راسخان در علم» تبيين و توجيه مينمايد. آنچه او در نهايت اظهار ميدارد گونهاي هم آرايي بين زمينههاي مختلف معارف بشري همچون يافتههاي حسّي، عقلي و عرفاني است كه در يك سيستم سازگار، بستر مناسبي براي فهم متون ديني فراهم ميآورد. كليد واژهها: تأويل، تفسير، دستگاه معرفتي، ظاهر گروي، عقل گروي، راسخان در علم، متون ديني، فهم متون ديني، اشاعره، معتزله، متشابه، محكم، عقل نظري، فهم عرفي، زبان عادي.مقدمه
بحث تأويل در اصل درباب فهم بخشي از آيات قرآن مطرح شده است. در حقيقت ميبايد ريشه اصلي طرح اين بحث را در خود قرآن جست. در اينجا به برخي از آيات قرآن در اين باره اشاره ميكنيم. مهمترين آيه در اين زمينه آيه 7 سوره آل عمران است:هو الّذي أنزل عليك الكتاب منه آيات محكماتٌ هن امُّ الكتاب و اُخر متشابهات فأمّا الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله و ما يعلم تأويله إلاّ اللّه والراسخون في العلم يقولون آمنّا به كلّ من عند ربّنا و ما يذّكّر إلاّ أولواالألباب؛ «اوست آن كه بر تو كتاب قرآن را فرو فرستاد؛ بخشي از آن نشانههاي استوارند كه هم اين نشانهها اساس پايگاه كتاباند، و بخشي ديگر متشابهات هستند. پس آنان كه در دلهايشان كژي است از بخش متشابه پيروي ميكنند تا به فتنه دست يابند و تأويلشان كنند؛ در حالي كه تنها خداوند و ثابت قدمانِ در دانش تأويل آن را ميدانند. ميگويند به آن ايمان آورديم، همه آن از سوي پرودگارمان است و ياد نميكنند مگر صاحبان خرد».بر طبق اين آيه آموزههاي وحي در قرآن به دو شكل بيان شدهاند: بخشي كه آيات محكمات معرفي شدهاند و بخشي ديگر كه آيات متشابهات هستند. از سوي ديگر اساس و پايگاه اصلي تعاليم وحياني قرآن، آيات محكم معرفي شده است. نكته در خور توجه در اين آيه كه به بحث تأويل نيز مربوط ميشود، اين است كه تأويل اين آيات را جز خداوند و راسخان در علم نميدانند.تأويل آيات قرآن برخلاف تفسير آن ويژه گروه خاصي است كه از دانش و جايگاه معرفتي ويژهاي برخوردارند، كه آيه فوق از آنها به راسخان در علم تعبير كرده است. صدرالمتألهين نيز همچون بسياري ديگر از مفسّران معتقد است كه عبارت «الراسخون في العلم» عطف به «اللّه» باشد. البتّه در معناي آيه مذكور احتمال ديگري نيز دادهاند كه علامه طباطبايي در تفسير الميزان (3/26) آن را ترجيح داده است. بر اساس اين رأي، واو استينافي است نه عطفي. در اين صورت «الراسخون في العلم» مبتداي جمله بعدي ميشود و نه معطوف بر «اللّه»؛ در نتيجه، علم به تأويل قرآن يا آيات متشابه قرآن تنها خاص خداوند خواهد بود، و حتي راسخان در علم نيز از اين دايره بيروناند. بنا بر اين فرض، موضعي كه راسخان در علم دربرابر اين آيات اتخاذ ميكنند مبتني بر ايمان است، ايمان به اينكه قرآن و آيات آن از سوي خداوندي كه علم و دانشش همه زواياي هستي را فرو گرفته است و سخنش جلوه دانش بيپايان اوست نازل شده. پس چنانچه تشابه و ابهام و يا اجمالي در سخن او باشد ناشي از جايگاه محدود مخاطبان او خواهد بود. با اينكه صدرالمتألهين احتمال نخست را در مورد راسخان در علم پذيرفته است، بياني كه از ساختار تأويل و فهم متشابهات قرآن اظهار ميدارد چيزي شبيه احتمال دوم است. در حقيقت نظريه تأويل نزد صدرا در پرتو انسجام گروي و سازگارانديشي او بين متون ديني و ساختار عقلانيت شكل ميگيرد كه در سايه آن، نه فهم سطحي از ظواهر متون ديني چونان معاني و معارف نهايي دين تلقي ميشود، و نه عقل را سزد كه بدون گوش فرا دادن به آنچه متن ميگويد و در ظواهر متون ديني جلوه يافته، برساختههاي خود را واپسين حقايق و معارف هستي و دين انگارد؛ بلكه شيوه پسنديده يا همان شيوه راسخان در علم اين است كه آدمي ساختار خردورزي خويش را در محاوره و ديالوگي روبروي متن قرار دهد و با ايمان به آنچه متن ميگويد بكوشد تا آن را در ساختار عقلانيت خويش هضم و جذب و در حقيقت فهم كند. در اين نسبت دو سويه، نه چيرگي مطلقِ ظواهر متون ديني و نه استيلاي بيچون و چراي بر ساختههاي عقل نظري پذيرفته است. بلكه حاصل كار بايد فراهم آمده از نسبت دو سويه گفتمان و ديالوگ متن با خردورزي حكيمانه باشد.بر پايه چنين رويكردي به رابطه عقل و وحي، بايد اصلاح پذيري ساختار عقلانيت همچون پيشفرضي اساسي پذيرفته شده باشد. آنچه كه به نظر نگارنده تنها با نوعي انسجام گرويِ متعالي سازگاري دارد و با شالوده گروي جزم انديشانهاي كه حكيمان برجسته پيش از صدرا همچون بوعلي بر آن پاي ميفشردند نسبتي ندارد. اين چيزي است كه از مجموع نوشتههاي صدرا درباب تأويل و فهم متون ديني به نظر نگارنده رسيده است، كه البته شاگردان خاص مكتب او نيزهمچون فيض كاشاني و تا اين اواخر امام خميني (ره) بر آن رفتهاند1. صدرالمتألهين در زمينه تأويل و تفسير و روششناسي فهم متشابهات و بلكه همه آيات قرآن در چند كتاب خويش بحث كرده است، از جمله در مفاتيح الغيب و تفسير القرآن الكريم (4/149 به بعد) در ضمن بحث از حقيقت كرسي در تفسيرآيةالكرسي، و نيز كتاب مستقلي كه در همين موضوع يعني روششناسي فهم متشابهات قرآن تأليف كرده است، به نام متشابهات القرآن كه به همراه دو رساله ديگر از او كه در مجموعهاي با نام رسائل فلسفي به اهتمام آقاي سيد جلال الدين آشتياني به چاپ رسيده است2. نيز در اين باره فيض كاشاني در چند كتاب خويش همچون تفسير صافي و عين اليقين و اصول المعارف(182 به بعد) بحث نموده و ديدگاه استاد خويش صدرا را پذيرفته است.در بحث از تأويل يا روششناسيِ فهمِ قرآن، صدرا در برخي نوشتههايش سه نظريه و در بعضي ديگر چهار نظريه را مطرح ميكند و تنها يكي از آنها را به عنوان شيوه يا روش راسخان در علم ميپذيرد؛ روشي كه در حقيقت او خود در تفسير قرآن و روايات پيشروي نهاده است. ما در اين جا ابتدا ديدگاههاي ديگري را كه او مطرح ساخته بيان نموده ارزيابي ميكنيم و سپس با روشن شدن نارسايي آنها به بيان رويكرد صدرا ميپردازيم، و در ضمن بيان رويكرد اين حكيم فرزانه پيشفرضها يا اصولي كه پشتوانه ديدگاه اوست و نيز تفاوتهايي را كه اين ديدگاه با ساير ديدگاهها دارد بر ميشماريم. اكنون براي سهولت امر هر يك از چهار ديدگاه مذكور را با نامي مشخص ميكنيم:1. ديدگاه ظاهرگرايانه،2. ديدگاه باطن گرايانه،
3. ديدگاه تبعيض گرايانه،
4. ديدگاه اعتدالي يا روش راسخان.