دورههاي تحصيلي و مطالب درسي
ترجمهي:طباطبايي، سيد عبدالمجيد زينپس سه مقاله در خصوص اسلاميسازي نظام آموزشيبا عناوين «دورههاي تحصيلي و مطالب درسي، يكي از عناصر پنجگانهي آموزش»؛ «فلسفهي آموزش در اسلام» و «اسلامي كردن دورههاي تحصيلي و مطالب درسي» ارايه خواهد شد. اين مقالات تلاشي است در جهت بررسي مشكلات موجود در دورههاي تحصيلي و مطالب درسي در نظام آموزشي كشورهاي اسلامي از نقطهنظر ميزان تطابق آنها با نظام آموزش در اسلام. مقالهي حاضر به كاربرد دوبعدي آموزش، يعني پيشبرد معنوي و جسماني فرد، جايگاه فلسفهي آموزش، تعريف، تهيّه و تدوين دورههاي تحصيلي و مطالب درسي، و نهايتا راهكارهاي تعيين و گزينش اهداف آموزشي ميپردازد. «پگاه» همهي دستاندركاران امر آموزش در سراسر جهان به اين مسأله معترفند كه آموزش، كاربردي دوگانه دارد، يكي براي افراد و ديگري براي جامعه. از طريق آموزش مناسب استعدادهاي فردي؛ اعم از فيزيكي، ذهني، اخلاقي، روحي و احساسي، شكوفا گشته، پرورش يافته و گسترش مييابند. از اين نظر سقراط معلم را يك «ماما» يا قابله ميداند، چراكه نقش او شكوفا نمودن چيزي است كه از قبل به طور ذاتي در كودك بهوديعه گذاشته شده است. البته اين كه چه وجهي از اين استعدادها و در چه مدتي شكوفا گردد، بستگي به توانايي اين معلم دارد. آموزش نقش مهم ديگري را نيز ايفا مينمايد، كه عبارت است از به توارث رساندن و تحوّل ارزشهاي فرهنگي و ارثيهي يك جامعهي خاص. عقيده بر اين است كه آموزش از نظر انتقال ارزشها و باورهاي سنّتي از نسلي به نسل ديگر از نقش محافظهكارانه برخوردار است. البته آموزش هنگامي كه درصدد تحوّل و اصلاح جامعه باشد، نقش ريشهايتري را ايفا مينمايد. بهطور كلّي، آموزش در فرايند پيشبرد تمدن هم نقش محافظهكارانه و هم اصلاحگرانهاي را اجرا مينمايد. آموزش فرايندي است كه در تمامي طول عمر در جريان است. در حديث معروفي، پيامبر اسلام ميفرمايد «اطلب العلم من المهد الياللحد» و بدين ترتيب مؤمنان را به اخذ دانش ترغيب مينمايد. اخيرا پزشكي نوين كشف كرده است كه كودك حتّي هنگامي كه هنوز در رحم است، قابليت دريافت و تأثيرپذيري از محركهاي خارجي را داراست. بنابراين استعداد فراگيري در همان ماههاي اوليّهي بارداري آغاز ميگردد. آموزش بر سه قسم است: غيررسمي، رسمي و فوق برنامه، خانه عمدهترين نهاد آموزش غيررسمي است. در خانه، آموزش به صورت غيرساختارمند و غيررسمي صورت ميگيرد. خانه اولين «مدرسه» و مادر اولين «آموزگار» است. مدرسه مهمترين نهاد آموزش رسمي است. در مدرسه آموزش به صورت منظّم ساختاردهي و سازماندهي ميگردد تا نتايج آموزش معيّني بهدست آيد. در آموزش رسمي، برنامههاي آموزش مدرسه و معلّمان مهمترين عوامل بسترسازي فراگيري هستند. همچنين نوعي آموزش فوق معمول وجود دارد. بدين معنا كه آموزش از طريق مؤسسات و سازمانهاي غير از مدارس رسمي صورت ميگيرد. آموزش، طيف وسيعي از موضوعات را شامل ميشود. بنابراين جاي تعجب نيست كه محققان امّت اسلامي همواره خاطرنشان كرده و هشدار دادهاند كه مشكلات مردم جوامع اسلامي ريشه در وضعيت آموزشي آنها دارد. برخي از محققان اظهار كردهاند كه به عنوان يك رشتهي علمي، آموزش از پنج زيرشاخه و گرايش تشكيل ميشود كه عبارتند از: دورههاي تحصيلي و مطالب درسي، مشاوره، مديريت، آموزش و ارزشيابي.(1) مقالهي حاضر تلاشي است در جهت بررسي دورههاي تحصيلي و مطالب درسي، كه يكي از زيرشاخههاي مذكور است. اين شاخه آنقدر اهميت دارد كه به آن لقب ملكهي علوم آموزش دادهاند. اين زيرشاخه بازتاب فلسفهي آموزش نهاد مربوطه ميباشد. يعني درواقع مكانيزمي است كه اهداف تعيينشده از آن طريق حاصل ميگردد. دورههاي تحصيلي و مطالب درسي
تعاريف متعددي براي واژگان «دورههاي تحصيلي و مطالب درسي» ارايه شده است. ماهيت بحثبرانگيز آن بازتابندهي مناظرههاي مداومي است كه دربارهي اهداف آموزش، راهها و فرايندهاي دستيابي به آنها در جريان بوده است. قبلاً، متخصصان امر آموزش بر اين باور بودند كه دورههاي تحصيلي و مطالب درسي اشاره به مجموعهي موضوعاتي دارد كه توسط معلمان براي فراگيري دانشآموزان تهيه و تدوين ميگردد. به عقيدهي تايلر ( Tyler )دورههاي تحصيلي و مطالب درسي عبارتند از: «تمامي آموختههاي دانشآموزان كه براي دستيابي به اهداف آموزشي توسط مدرسه طراحي و هدايت ميگردد.»(2) او مطرح ميسازد كه چهار سوال اساسي ذيل در تهيه و تدوين دورههاي تحصيلي و مطالب درسي بايد پاسخ داده شود. 1. اهداف آموزشي كه مدرسه بايد در پي دستيابي به آنها باشد؛ 2. برنامهي آموزشي كه دستيابي به اهداف مذكور را ميسر ميسازند؛ 3. چگونه ميتوان اين برنامههاي آموزشي را بطور مؤثر سازماندهي نمود؟ 4. چگونه ميتوان دريافت كه آيا اهداف مورد نظر حاصل ميگردد، يا خير؟ اسميت ( Smith )، استنلي ( Stanley )، و شورز ( shores ) تعريفي محافظهكارانه از دورههاي تحصيلي و مطالب درسي ارايه داده و بيان ميدارند كه آن تعريف عبارت است از تجارب بالقوهاي كه در يك مدرسه تهيه و تدوين ميگردند تا كودكان و نوجوانان را بر طبق راههاي انديشه و عمل يك گروه تعليم دهند. درمقابل استارك ( stark ) تعريف جامع كارآمدي را در اين خصوص ارايه ميدهد كه به شرح زير است: 1. تعيين علوم، مهارتها، و ديدگاههايي كه بايد فراگرفته شوند؛ 2. گزينش مطالب و محتوايي كه بايستي تمارين آموزشي در آنها گنجانده شود؛ 3. طرح يا ساختاري كه به نتايج شخص براي فراگيري مختلف رهنمون گردد؛ 4. فرايندي كه طي آن فراگيري صورت پذيرد؛ 5. مطالبي كه بايد در فرايند يادگيري مورد استفاده قرار گيرد؛ 6. ارزشيابي راهكاره اجهت تعيين اين كه آيا درنتيجهي فرايند آموزش، تغييري در مهارتها، رفتار، ديدگاهها و دانستهها صورت ميپذيرد يا خير؛ 7. يك چرخهي بازخوردي كه زمينه را جهت تنظيم دقيق برنامه براي افزايش كيفيت فراهم سازد. بنابراين، دورههاي تحصيلي و مطالب درسي تمامي فرآيند آموزشي، يعني اهداف آموزشي، محتوي، روشها و ارزشيابي، را تحت پوشش قرار ميدهد. دورههاي تحصيلي و مطالب درسي به ندرت ثابت باقي ميماند و در طي زمان متحول ميگردد. معمولاً هر گاه تغييري در هر يك از چهار بخش عمدهي مذكور پديد آيد، اين تحولات رخ ميدهند، غالباً تغييرات در محتوي يا روشهاي آموزش صورت ميگيرد. طبق نظر هاليبورتون ( Halliburton )دورههاي تحصيلي و مطالب درسي ممكن است به دلايل ذيل اعتبار خود را از دست بدهد: الف) اگر نقش آموزش با توجه به نيازهاي گسترده و كلان تاريخي و اجتماعي تغيير كند؛ ب) اگر روندهاي نويني در خودساختار آموزش عالي رخ دهد؛ ج) اگر تحولات الگويي در باورهاي پذيرفته شدهي علم آموزش صورت پذيرد. در نتيجه تغييرات عمده در فلسفهي آموزش، پيامدهاي اساسي و مهمي رادر دورههاي تحصيلي ومطالب درسي در پي خواهد داشت. تعيين و گزينش اهداف آموزشي
جهت تعيين اهداف آموزشي ميتوان اولاً: به خود دانشآموزان پرداخت كه ماهيت دانشآموز چيست؟ و اهداف او در زندگي كدامند؟ ثانياً: اين اهداف را ميتوان از خود زندگي برداشت نمود. مسلماً اصرار بر چيزهايي كه بيست سال پيش مهم بوده و اكنون ماهيت خود را از دست دادهاند عبث خواهد بود. و ليكن اين شيوه از نقطه نظر ذيل قابل نقد است: 1. تمامي فعاليتهاي جاري و امروزي مطلوب نيستند؛2. زندگي دايماً در حال تحوّل است و فعاليتهاي جاري نيز اعتبار خود را از دست خواهند داد؛ 3. برخي از فعاليتهاي جاري جالب و مربوط به كودكان نيستند. بنابراين براي تعيين اهداف آموزشي نميتوان صرفاً بر اساس زندگي جاري تصميم گرفت.منبع سوم براي تعيين اهداف آموزش خود متخصصان آن زمينه هستند. اهداف آموزشي مشتق از سه منبع مذكور، فراتر از حد كفايت براي تأمين اهداف يك برنامهي آموزشي ميباشند. آنچه مطلوب است آن است كه مجموعهاي محدود، ولي ثابت از اهداف وجود داشته باشد، زيرا نيل به يك هدف آموزشي مستلزم زمان است؛ ايجاد تغيير در الگوهاي رفتار بشري كه متضمن ارزشها، ايدهآلها، عادات و رفتارها باشد، مستلزم زمان است. در برخي موارد، اگر اهداف از طريق منابع مختلف مشتق شده باشند، نسبت به يكديگر قوام نخواهند يافت. از اين رو براي تعيين مجموعهاي كوچك از اهداف مهم و ثابت، اقدام به يك فرايند غربالي ضروري ميباشد، و اهميت فلسفهي آموزشي و اجتماعي در اين امر نهفته است. طبق نظر تايلر ( Tyler )، فلسفهي آموزشي و اجتماعي ميتواند در واقعه عرصهي غربالي جهت انتخاب و حذف اهداف آموزشي باشد... درون مايهي بيان فلسفهي آموزش تلاشي است براي تعريف ماهيت حيات نيكو و جامعهي شايسته.(7) بنابراين، اگر جامعهاي به ارزشهاي اخلاقي ارج والايي قايل باشد، تأكيد بر اهدافي كه ارزشهاي اخلاقي را اشاعه ميبخشند. از اهميت ويژهاي برخوردار خواهند بود. به همين ترتيب، اگر جامعهاي ايدهآلهاي دموكراتيك را پاس بدارد، طبيعتا در اهداف آموزشي خود بر اين ايدهآلها تأكيد خواهد ورزيد. مكانيزم ديگر جهت غربال و گزينش اهداف آموزشي از طريق بكارگيري روانشناسي يادگيري ميسر ميگردد.(8) براي مثال، روانشناسي يادگيري اهدافي را كه براي مقطع سني خاص مناسبتر باشند را براي دستاندركاران امر آموزش تبيين مينمايد. روانشناسي يادگيري هم چنين به تهيه و تدوين كنندگان دورههاي تحصيلي و مطالب درسي اين امكان را ميدهد تا اهداف قابل دستيابي از طريق فرايند يادگيري را از اهدافي كه از اين طريق غيرقابل دستيابي هستند، تميز دهند. 1. ر.ك: حسن لانگولانك ( Hasan Langgulung ) «اسلامي كردن آموزش از نقطهنظر اسلوبشناسي»، مقالهي ارايه شده در سميناري دربارهي اسلاميسازي آموزش، دانشكدهي آموزش، دانشگاه بينالمللي اسلامي مالزي، كوالالامپور، چهاردهم و پانزدهم ماه ژولاي 1998. 2. رالف دابليو تايلر ( Ralph W.Tyler ) «دورههاي تحصيلي و مطالب درسي، گذشته و حال» در صورت جلسهي مذاكرات كنفرانس بين المللي دربارهي مشكلات آزمونسازي (پرينستون اِنْ. جي: خدمات آزمون سازي آموزشي، 1957)، 79، نقل قول شده در دانيال تانروال .ان تانر، مباني نظري آزمونسازي آموزشي در عمل (نيويورك: شركت انتشاراتي مك ميلان، 1980)، 16. 3. الف دابليو. تايلر ( Ralph W.Tyler )، اصول بنيادين دورههاي تحصيلي و مطالب درسي و آموزش (شيكاگو: انتشارات دانشگاه شيكاگو، 1975). 4. اُتانل بي.اسميت ( Othanel B.Smtih )، دابليو.او.استنلي ( W.O.Stanley ) و جي.اچ.شورز ( J.H.Shores )، اصول تهيه و تدوين دورههاي تحصيلي و مطالب درسي، مرور، ويرايش (نيويورك: هاركورت، 1957). 5. همان، 5ـ6. 6. دي.هاليبورتون ( D.Halliburton ) ديدگاههاي مربوط به دورههاي تحصيلي و مطالب درسي. در اي.دابليو.چيكرينگ ( A.W.Chickering )، دي.هاليبورتون.دابليو.اچ.برگكوئيست ( W.H.Bergquist )، وجي ليندكوئيست ( J.Lindquist ) (مؤلفان)، تهيه و تدوين دورههاي تحصيلي و مطالب درسي دانشگاهي (واشنگتن،دي.سي: شوراي پيشبرد دانشگاههاي كوچك، 1977)، 37ـ50. 7. تايلر ( Tyler )، اصول بنيادين دورههاي تحصيلي و مطالب درسي و آموزش، 34. 8. همان، 37.