رنج 30 ساله تسنن عراق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج 30 ساله تسنن عراق - نسخه متنی

سلیمان دعویسرا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رنج 30 ساله تسنن عراق

پرونده سرکوب هاى ديکتاتور بغداد در مناطق غيرشيعى

سليمان دعويسرا

تصوير ذهنى نسل ما از خشونت ورزى ديکتاتور عراق تنها به دو دهه اخير بر مى گردد. يعنى دوره اى که او در رأس رژيمى چکمه پوش، سياست سرکوب و تعرض به مردم کشور و همسايگان عراق را پيش مى گيرد.

اما فصل بلندى از جنايات صدام وکارهاى تروريستى او در دهه آغازين قدرت يابى اش شکل گرفته است يعنى زمانى که صدام پلکان صعود درنظام سياسى عراق را با حذف ونابودى گروه رقيبان ومدعيانش طى کرد.

در عرض اين سال، کم نبودند چهره هايى از طيف تسنن که در صحنه سياست عراق قد افراشتندو در صحنه هاى حزبى، سياسى و يا امنيتى اين کشور نفوذ و شهرتى دست و پا کردند؛ اما بلافاصله مغضوب ديکتاتور واقع شدند.اين قطعه از تاريخ تصفيه هاى سياسى صدام را بيش از همه ، اميران وحاکمان عرب به ياددارند.با مروردراين فراز ازعمکرد رژيم بعث روشن مى شودکه نخستين حلقه قربانيان صدام دست بر قضا شخصيت ها و سياستمداران اهل تسنن بودند. يعنى موج سرکوب ها و ستيزه جويى او عليه رهبران شيعه در مرحله پس از حذف رقيبان سنى تبار قرار دارد.

بنابراين چشم پوشى ازاين قطعه ازمظالم ديکتاتور عراق جفايى بزرگ به تاريخ و اجحافى نابخشودنى در حق اهل سنت خواهد بودکه پابه پاى ديگر طايفه ها واقوام عراق تاوان سنگينى را در اين سه دهه پرداختند. شايد اين روزها براى احاد شهروندان تسنن که زخم عميق ديکتاتور را بر تن دارند هيچ قصه اى غمگين تر از اين نباشد که عده اى از سياست پيشگان عرب قلم تحريف بر اين فراز بزرگ از ستم هاى ديکتاتور نسبت به خاندان بزرگ اهل سنت بکشند و خيل شهدا و قربانيان اين قشر را در آن سال سياه به آسانى وجه المصالحه قرار دهند.

تورق در آنچه در حکومت بعثيون بر اهل سنت گذشته حقايق بسيارى را روشن خواهد کرد. در مرور دفتر سرگذشت اهل سنت عراق مى توان به رنجى که علما و متفکرين اين طايفه از وجود نظامى لائيک و ضد دين کشيده اند نظر افکند.

کم نبودند فرهيختگان و عالمان اهل تسنن که همدوش علماى شيعه به جرم ايستادن بر عقايد دينى خود به سياه چال بعثى ها فرستاده شدند. جمع زيادى از آنان پس از تعطيلى محافل مذهبى و مجامع دينى ترک وطن کردند يا خانه نشين شدند. گروه بزرگ مرجع اهل سنت بارها در فتاواى خود مبارزه با رژيم بعث صدام را امرى واجب شمردند و با استناد به ستم هاى بى شمار او از اين که ديکتاتور عراق خود را به طيف اهل سنت منسوب کند، برائت جستند.

باز در اين تورق مى توان به فهرست بلند سياستمداران و رجال سياسى اهل تسنن از عبدالکريم قاسم تا افراد بريده از حزب بعث نظر دوخت که در داخل و خارج عراق در دايره بدبينى ويرانگر دستگاه ترور صدام قرار گرفته و سر به نيست شدند. در نگاه بعدى بدون شک بايد به دهها هزار پيکر آرميده در زير خاک مناطق اهل سنت از شمال عراق تا کويت انديشيد که همگى در حمله تانک ها و توپخانه هاى صدام تارومار شدند.

گزارش حاضر از هر سه منظر مجموعه سياست ها و اقدام هاى سه دهه حکومت صدام را در ارتباط با اهل تسنن مورد تأمل قرار داده است.

شمشير خشونت صدام استثنا پذيرنبود

سياست سرکوب صدام عليه فرقه ها و طايفه هاى عراق هيچ استثنايى دربر نداشت. و اين يک دليل آشکار و ساده دارد: خشونت و حذف فيزيکى، رسم و آيين حزب بعث در به دست گرفتن قدرت از دهه تاکنون بوده است. بر اين نکته درقلم ده ها محقق غربى که با ابزارهاى روانشناسى و جامعه شناختى در بيوگرافى ديکتاتور نگاه افکنده اند، اشارت رفته است. ماده خشونت در خون ديکتاتور بوده و حس کينه جويى و انتقام گيرى جزو جدايى ناپذير شخصيت او در آمده بود و چنان که در روايت دوران کودکى و جوانى او گفته اند: صدام همزاد فقر و خشونت است. او فرزند روستاى محنت زده عوجه در دامان خانواده اى پرورده شد که خشونت بدوى در آن حرف آخر را مى زد و تعصب قبيله اى تا اندرونى خانه ها نفوذ داشت.

خشونت برآمده از خلق وخوى طايفه اى و خانوادگى پاى صدام را به گروه «شقاوه» باز کرد (شقاوه يک تيپ آشناى عراقى است که مى توان آن را جاهل يا بزن بهادر خواند. يک شقاوه گردن نهادن به قانون يا اخلاق را دون شأن خود مى داند و در زندگى اجتماعى به چيزى جز زور و قدرت باور ندارد). اگر حضور صدام در جرگه شقاوه بغداد در مناسبات شخصى از او چهره اى بى رحم و هنجارستيز ساخت، تعاليم حزب بعث از وى دولتمردى خشونت پيشه به بارآورد. چنان که در گزارش يکى از گزارشگران رسانه اى انگليس بر اين نکته تصريح شده است: «در سال يعنى زمانى که صدام حسين به حزب بعث پيوست، اين حزب در سراسر عراق حداکثر هزار عضو داشت. حزب براى جبران ضعف نيروى خود، به عمليات ضربتى و شيوه هاى توطئه آميز گرايش داشت. با اين ويژگى ها، حزب بستر مناسبى براى عناصر ناآرام و جاه طلب بود. صدام حسين يکباره شيفته حزب شد و آهسته به سوى بازوى ضربتى حزب، يعنى شاخه انتظامات آن، خيز برداشت.»

نخستين قربانيان اهل تسنن در دستگاه پليسى صدام

طيف پرشمارى از مردان حزبى و سياسى اهل تسنن عراق در دهه و با ماشين ترور صدام از ميان رفتند. در گزارش يکى از زندگينامه نويسان صدام آمده است: عناصر افراطى حزب بعث مانند صدام حسين رفته رفته به اين نتيجه رسيدند که با مبارزه سياسى آرام و تبليغ مسالمت جويانه نمى توان به هدف اصلى حزب، يعنى کسب هرچه سريعتر قدرت سياسى، دست يافت. آنها بر آن شدند که ضعف حزب و نفوذ ناچيز آن را با اقدام هاى ضربتى و عمليات توطئه گرانه جبران کنند.

صدام حسين بزودى مهارت بى نظير خود را در سازماندهى باندهاى ضربت نشان داد. او نخست موافقت رهبرى حزب را با تشکيل يک بازوى ضربتى براى انجام عمليات مخفيانه عليه دشمنان حزب جلب نمود و سپس فعاليت عضوگيرى را شروع کرد. او خود با عده بيشمارى از شقاوه هاى پايتخت ارتباط داشت. از سوى حزب به آنها پول و مقام داد و از آنها خواست که نيروى شرارت و خرابکارى خود را در راه حزب به کار اندازند.دراين ميان نخستين چهره پرآوازه تسنن که قربانى ترورهاى صدام شد،عبدالکريم قاسم بود.صدام طرح ترور قاسم را در حزب مطرح کرد و براى اجراى آن يک دسته مسلح تشکيل داد. روز هفتم اکتبر قاسم براى شرکت در مهمانى سفارت آلمان شرقى از اقامتگاه هميشگى خود در «وزارت دفاع» بيرون آمد. هنگامى که شورولت بزرگ و سفيد او از خيابان الرشيد مى گذشت، چند جوان مسلح از کوچه اى به خيابان ريختند، ماشين «زعيم» را به رگبار بستند،در دوران زمامدارى صدام حسين از اين ماجرا افسانه اى حماسى ساخته در کتاب هاى تاريخ مدارس عراق نقل کرده اند که صدام مغز متفکر اين «عمليات قهرمانانه» بود که با «درايت و شجاعت» آن را هدايت کرد. او پيشاپيش گروه به خيابان رسيد، راه بر ماشين قاسم بست و با نعره اى ماشين را مجبور به توقف کرد. پس از تيراندازى به ماشين، او بود که با تيراندازى هاى پراکنده راه خيابان را بند آورد، تا رفقايش بتوانند از محل حادثه بگريزند. به خاطر همين «فداکارى» بود که سرانجام تيرى به پايش اصابت کرد. صدام حسين پس از شرکت در عمليات ترور عبدالکريم قاسم (اکتبر )، از راه سوريه به مصر گريخت. بسيارى عقيده دارند که صدام ترور نخست وزير عراق را با همراهى سازمان سيا برنامه ريزى کرده بود و اين نخستين رابطه صدام حسين با سرويس هاى امنيتى غرب است، در همين مقطع است، که توانايى هاى صدام در امور تروريستى توجه و طمع سازمان هاى امنيتى را برمى انگيزد.

پس از قتل عبدالکريم قاسم، همت صدام و رفقايش به حذف سياستمدارانى صرف شد که بدون استثناهمگى از اهل سنت بودند.

اهرم اصلى صدام براى اعمال اين بخش ازبرنامه هاى خشونت آميز خود، نيروهاى شبه نظامى حزب بعث ياهمان گارد ملى (الحرس القومى) بود. در ليست سياه اين تشکيلات نام بسيارى ازرجال پرنفوذ اهل تسنن آن روزبه چشم مى خورد.دريکى ازگزارش هاى بى بى سى از ترورهاى اين سازمان آمده است: «جوانان مسلح با فهرست هاى طولانى، شبانه به شکار مخالفان مى رفتند. در ميان مردم عراق شايع شده بود که اين فهرست ها راعوامل سيا به دست کودتاگران رسانده بودند.دوران ترس و نکبت عناصر «حرس قومى»، هفت ماه ادامه يافت. صدام اينک ستاره اصلى حزب بود که مهارت و کاردانى خود را در اجراى عمليات توطئه گرانه نشان داده بود. از فرداى کودتا حزب بعث يک رژيم پليسى را به سر کار آورد، که ستون فقرات آن را دستگاه امنيتى مى ساخت، و مرد اول اين دستگاه صدام حسين بود.» نکته بارز دراين بخش ازکارنامه سياسى صدام اين است که او در زمان رياست حسن البکر يعنى دهه و به توطئه هاى بيشمارى براى حذف سياستمداران سنى دست زده است.

در اين فهرست نام صالح مهدى عماش، معاون بکر بسيار سرشناس بود. فردى که قوى ترين رقيب صدام حسين و بزرگترين مانع در راه نقشه هاى جاه طلبانه او بود .عماش يکى از مبارزان قديمى بود که در قدرت گيرى حزب نقش مهمى ايفا کرده بود.گفته مى شود صدام براى حذف اوابتدا يک دام سياسى چيد به اين صورت که موفق شد بکر را به عماش بدبين سازد و او رابه بهانه اشتغال به مأموريت هاى خارجى، از بغداد دور کند وسرانجام پس ازآن که صدام جاى البکر نشست در سال سرانجام عوامل صدام عماش را به عراق فراخواندند و او را سر به نيست کردند.

همزمان با حذف عماش، صدام ديگر سياستمدارمعروف اهل سنت آن روزيعنى حسن البکر رانيز ازطريق يک توطئه سياسى ازبين برد. به اين صورت که براى اوپرونده بى کفايتى سياسى تشکيل داد ودر سال او رابه دليل آنچه هواداران ديکتاتور ناتوانى جسمى خواندند از تمام مسئوليت هايش خلع کرد.

اما اينها، تمام قربانيان دستگاه سرکوب سياسى صدام پيش ازرياست جمهوريش نيستند .در طول دهه يعنى در سال هاى تثبيت موقعيت، خود صدام مهمترين مردان سياسى اهل تسنن را به ناجوانمردانه ترين شيوه از حزب و دولت حذف کردازاين جمله بودند: عدنان خيرالله، ژنرال مقتدر حردان تکريتى، شفيق کمالى، عبدالکريم شيخلى، شاذل طاقه، عبدالکريم مصطفى نصرت و بسيارى ديگر... شايد اوج تصفيه هاى خونين صدام در شامگاه هشتم اوت صورت گرفت، يعنى وقتى که عوامل صدام برخى از برجسته ترين رجال اهل تسنن حزب و دولت عراق را سر بريدند.

طايفه اهل سنت هنوز خاطره جانکاه قساوت آن روز صدام در از بين بردن رجال سرشناس اين فرقه را در ذهن دارند، چنان که در يکى دوسال اخير بارها داستان آن تصفيه خونين را براى رسانه هاى غربى و حتى عربى نقل کرده اند. آن روز صدام پس از پايان «عمليات» با خونسردى از کنار اجساد گذشت، با چکمه خونين به بالکن کاخ رياست جمهورى رفت تا براى جمعيت هوادارخود که فرياد مى زدند: «مرگ بر خائنان» دست تکان دهد.

در اين سال ها تنها چند تن انگشت شمار، از سران حزب از تصفيه هاى خشونت بار صدام حسين در امان ماندند: طه ياسين رمضان (جزراوى)، عزت ابراهيم دورى و على حسن المجيد، معروف به على شيميايى.

آخرين نام ازچهره هاى سنى تبار در ليست قربانيان تصفيه هاى خونين صدام، قتل دو داماد او، صدام و حسين کامل بودندکه در فوريه به گونه اى فجيع و به همراه چند تن از بستگانشان قتل عام شدند.

عمليات هاى تروريستى «استخبارات » در کشورهاى اهل تسنن

همه حکام ودولت هاى عربى بانام وشيوه کار سازمان مخوفى که صدام براى تعقيب وحذف فيزيکى شخصيتهاى پناه گرفته دراين کشورها تأسيس کرده بود، آشنا هستند. نهاد «استخبارات» سازمـان اطلاعات و ضد اطلاعات عراق بود که کار جمــع آورى اطلاعات در برخورد و استفاده عليه کشورهاى خارجى را برعهده داشت و نهاد «مخابرات» سازمان امنيت عراق بود که امنيت داخلى و برخورد با اپوزيسيون رژيم صدام حسين و مردم عراق را برعهده داشت.

در سه دهه رهبرى صدام تشکيلات استخبارات علاوه براين که بسيارى ازچهره هاى سياسى اهل سنت درداخل عراق راسربه نيست کرد ، چنان که درگزارش منابع انگليسى آمده است، اين سازمان در همه کشورهاى عربى چندين ايستگاه وصدها مأموررسمى وغيررسمى براى ترورمنتقدان عراقى وغيرعراقى صدام استخدام کرد.

نزديک به سه دهه، همه جوامع عرب و اهل سنت عراق، سايه وحشت سازمان استخبارات را به عنوان بزرگترين مافياى ترورخاورميانه برسرخودحس کردند. به گونه اى که دراسنادپس ازسقوط صدام اين واقعيت فاش شد که مأموران استخبارات به هيچ آيين ومرامى پايبند نبودند. آنها تنها براى کشتن تربيت يافته بودند براى رسيدن به مکنت و ثروت آماده هر جنايتى بودند و صدام نيز وفادارى آنها را با مزاياى فراوان جبران مى کرد. برپايه اين گزارش ها عوامل تروريستى وجاسوسى صدام درکشورهاى عربى بيشترين سهم راازبودجه هاى امنيتى به خود اختصاص مى دادند. يعنى اززمانى که عوايد نفتى عراق درسايه موج ملى شدن، پانزده برابر شد.

اظهارات وفيق سامرى رئيس پيشين استخبارات گوشه هاى تکان دهنده اى ازنفوذ اين سازمان دردولت هاى عربى رافاش کرده است واين که حکومت هاى عربى چه اندازه عرصه رابراى فعاليت اهريمنى اين سازمان مهياکرده بودند .

به هرحال استخبارات صدام غير ازتعرض به چهره هاى شيعه به سرزمين ها و قلمروهاى اعراب سنى نيز چنگ انداخت ودر طول سال بسيارى از سياستمداران و رسانه هاى عرب وگروه هاى مخالف را نيز اجيرکرد. براساس خاطرات خود بعثى ها سلطه اين سازمان درسايه سکوت حمايتگرانه غرب تاآنجا پيش رفت که به ترور شمارى ازافسران وسياستمداران سنى بريده ازحکومت صدام درپايتخت هاى اروپايى دست زد.

منبع:

ايران

http://www.baztab.com/

/ 1