اخلاق کریمان (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق کریمان (1) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنراني حجـة الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

شب نوزدهم ماه مبارک رمضان حسينيـهي سيد الشهداء عليه السلام

اخلاق کريمان - قسمت اول

وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ

و مرا بى نياز فرماى و در روزى بر من بگشاى

يکي از بزرگترين دغدغـههاي مردم در شـبهاي قدر روزي است، چه مادي و چه معنوي، چون همه ميدانند که اگر روزي مادي و معنوي با هم نباشند به سعادتمندي نميرسند. خدا ميتواند در روزي معنوي خللي وارد کند که انسان نتواند از ماديات لذت ببرد. زماني که فردي از امام صادق - عليه السلام پرسيد از خدا چه روزىاي از خدا بطلبيم، فرمودند عافيت . لذا وقتي از خدا روزي ميخواهيم يعني عافيت به ما بده. امام سجاد - عليه السلام - ميفرمايند من روزىاي ميخواهم که از آن لذت ببرم. روزي من از دست کسي باشد که مرا دوست دارد و من هم او را دوست داشته باشم. تفاوت ما با حيوانات اين است که حيوان وقتي غذا ميخورد به غذا نگاه ميکند و نوع آن، ولي ما به دستي نگاه ميکنيم که غذا به ما داده است.

يکي از اولياي خدا ميگفت من تعجب ميکنم از آدمهايي که شب بيست و سوم ماه رمضان را دارند و در طول سال به اميد آن شب زندگي نميکنند.

اگر شب قدر نبود ما به چه اميدي زندگي ميکرديم؟ روزىها دست خداست و منتظر است تا يک نفر دنبال آن برود، خدا ميگويد من ميخواهم تقسيم کنم، شب قدر بياييد تا همه چيز به شما بدهم. تمام خزائن در اختيار من است، بياييد از من بگيريد نه از کسان ديگر . کسي که در اوج گناه است ميتواند شب قدر بيايد و در صف اوج معنويت قرار بگيرد و برود. شـبهاي قدر زود ميگذرد، سه شبي که تا يـكسال بعد به دست نميآيد.

خدايا! از تو ميخواهم که مرا غني کني.

غني دو معني دارد:

الف) آنقدر دستم پر باشد که به هيچ ماديت و معنويتي نياز نداشته باشم.

ب) چنان چشم و دلم سير باشد که روزىهاي مادي و معنوي برايم فرقي نداشته باشد.

وَ لاَ تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ

و به نگريستن به حسرت در مال و جاه كسان گرفتار مساز

امام سجاد - عليه السلام - در اين فراز از خدا درخواست ميکنند که از چشم به راهي در امان باشند.

چشم به راهي يعني ايـنکه انسان دائماً دور و بر خود را نگاه ميکند و منتظر چيز جديدي هست که آن را به دست بياورد و هرگز قانع نميشود.

استادمان تعريف ميکردند که:

يک نفر در مشهد که دارايـىاش قابل شمارش نبود دنبال من فرستاد و گفت من مريض هستم و از ابتداي عمرم نه خمس دادهام و نه زکات و فقط و فقط پول جمع کردهام.

بنده حساب کردم و گفتم 400 ميليون تومان بايد بدهيد. فکري کرد و گفت اگر ممکن است تخفيف دهيد، يا ايـنکه قسـطبندي کنيد تا من پول را به کار ببندم و از سود آن قسـطها را بپردازم.

من سرم را پايين انداختم و از اتاق خارج شدم، هنوز به در خانه نرسيده بودم که صداي شيون بلند شد و تمام! به بچـههايش گفتم بايداين مبلغ را بپردازيد تا پدرتان عذاب نکشد، جواب دادند به ما ربطي ندارد، مگر پول مفت است!

پروردگارا! ما را در مسيري قرار نده که تنهادر پي انبار کردن پول باشم و در دام شهوات اسير شوم، مرا در مسير طمع نيانداز.

آرزو دارم هر سالي که ميگذرد، براي شب قدر نسبت به سال گذشته فاصلـهام از زمين بيـشتر باشد، ميخواهم روز به روز سبـكتر شوم. مگر عقلم ناقص شده که براي سي سال عمر مفيد، ده هزار سال جواب دهم.

وَ لاَ تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ

و به خود پسندى دچارم مكن

خدايا! اگر يک شب در خانـهي تو ميآيم، کاري نکن که من فکر کنم آدم شدهام، مرا در دام جديدي نيانداز. ما آدم نيستيم، تو بايد به ما نگاه کني، اگر اختيار به من بود دوست داشتم که ماه رمضان زودتر تمام شود و من دوباره گناه کنم، تو بايد من را حفظ کني. در اين ماه مبارک در خجالت و معذوريت هستم که مثل آدمها رفتار ميکنم. بسياري از ما چون در گناه بسته، در خانـهي تو نشستـهايم، کاري نکن که ما گرفتار کبر شويم.

خود تو گفتي که امشب بار عام است و سفرهات براي همه گسترده، هر کس در هر جايي اسم مرا صدا زد نانش ميدهم و از نامش نميپرسم. لذا من هر چه دقت ميکنم ميبينم که تو لطف کردهاي که مرا به مجلس خود راه دادهاي. بالاترين سند افتخار من اين است که تو مرا دوست داري.

خدا هر کدام از ما را به نحوي به مجلس خود کشانده است:

الف) عدهاي صداي خدا را شنيده و با تار او آمدهايم: قل يا عبادي الذين اسرفوا . نفرموده انسانهاي عادي، بـلکه با کساني است که غرق گناه هستند.

ب) يک عده هر چه خدا ما را صدا زد، نشنيده گرفتيم و دعوتش را اجابت نکرديم. به ملائکـهاش ميگويد بندهي من بيست شب آمده ولي جسمش را آورده نه دلش را . به همين دليل شب قدر گير در کار بنده مياندازد تا به درگاهش رو کند و لذا اين گروه با تور خدا ميآيند، اينان از سر اجبار آمدهاند.

ج) گروه سوم کساني هستند که به تار و تور خدا توجه نميکنند، خدا براي او تور پهن ميکند اما چون عقلش نميرسد تور را پاره کرده و فرار ميکند، ولي خدا او را دوست دارد به ملائکه ميگويد نميتوانم ببينم اين بنده با وسوسـهي شيطان از من نااميد شود، يک خراش کوچک روي قلب او بياندازيد دلش که شکست و اشکش جاري شد يعني با من آشتي کرده است. اين گروه خدا را مجبور ميکنند که از تير خود استفاده کند.

خدايا! خيلي از خودم متنفر هستم که فقط شـبهاي قدر سراغ تو ميآيم. از خودم خيلي نااميد هستم، وقتي که ميبينم در ماه رمضان درهاي گناه را بستـهاي ناراحت ميشوم. از اين رفت و آمدهاي خودم خجالت ميکشم. در باز است، تو کريمي و کسي جلوي مرا نگرفته و از اسم و رسم من نپرسيده و نگفته کجا ميروي، هر وقت اراده کردهام آمدهام و رفتـهام و فراموش کردهام که تو هم هستي. از يک بچـهي پنج ساله خجالت کشيدهام ولي تو را به حساب نياوردهام. امشب هم جايي را نداشتم والا ايـنجا نميآمدم. به خاطر نميآورم که زماني از سر دلتنگي پيش تو آمده باشم، اين نوع رابطـهي محبتي برايم شرمآور است و از خودم و تو خجالت ميکشم.

وَ لاَ تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلاَّ حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا وَ لاَ تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا

و هر گاه مرا در نظر مردم به درجتى فرا مى برى به همان قدر در نفس خود خوارم گردان و هر گاه مرا به عزتى آشكار مى نوازى به همان قدر در نفس خود ذليل گردان

معبودم! مرا خوب شناختي؟ من بـىجنبه هستم، مبادا مرا بالا ببري و بعد به حال خود رهايم کني و با سر زمين بخورم. اگر قرار است مرا بالا ببري اول به من ظرفيت بده، اگر ميخواهي به من نعمتي عطا کني قبل از آن جنبـهي استفاده از آن را به من عنايت کن. يک پست و مقام يا يک ريال پول مرا خراب ميکند.

برخي از ما در شـبهاي قدر از خدا حاجت زوري ميگيريم و چون به صلاح نبوده، خيلي زود هم خودمان را خراب ميکنيم و هم آنچه خدا عنايت کرده است.

خدايا! آيا روايت امام صادق - عليه السلام - که ميفرمايند خدا دلش براي بندههايش تنگ ميشود، راست است؟ يعني ما محبوب تو هستيم؟ پس امشب ما را خوب نگاه کن، چون شب که تمام شد ما هم دنبال زندگي خود ميرويم و تو را فراموش ميکنيم تا يک سال ديگر يا تا زماني که دوباره بار عام بدهي و به تو سر بزنيم.

وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لاَ أَسْتَبْدِلُ بِهِ وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لاَ أَزِيغُ عَنْهَا وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لاَ أَشُكُّ فِيهَا

و مرا به راه شايسته هدايت راه بنماى و چنان كن كه راه ديگرگون نكنم، و طريق حق پيش پاى من بگشاى و چنان كن كه به راه باطل نگرايم، و نيتى صوابم ده و چنان كن كه در آن ترديد روا ندارم

پروردگار من! حال که ايـنجا هستم چيزي به من بده که با دنيا عوض نکنم، به من نظري کن تا هميشه پيش تو بمانم.

يک اصفهاني ميگفت مشکلي داشتم، به پابوس امام رضا - عليه السلام - رفتم، يک روز در حوالي حرم مطهر به يک کتابفروشي رفتم و کتابي برداشتم و قيمت را پرسيدم، صاحب مغازه گفت

- چـهرا ناراحت هستي؟ مگر از آقا نخواستي تا مشکلت را برطرف کند؟

- چـهرا! اما رفع نشد.

- يک بيت شعر به تو ياد ميدهم، برو و به امام - عليه السلام - بگو، ان شاء الله مشکلت حل ميشود:




  • تو که يک گوشـهي چشمت غم عالم ببرد
    حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد



  • حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد
    حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد



خدا جان! ما تا زماني که غم در دلمان داريم نميتوانيم با تو حرف بزنيم، به تو پناه آوردهايم اگر ما را رها کني شيطان براي ما فرش قرمز پهن کرده و آمادهي استقبال از ماست تو بايد به ما نگاهي بياندازي نه ايـنکه تو هم به ما پشت کني.




  • با ديگران نشستي، راه ظهور بستي
    رو کن به هر که خواهي، گل پشت و رو ند ارد



  • رو کن به هر که خواهي، گل پشت و رو ند ارد
    رو کن به هر که خواهي، گل پشت و رو ند ارد



شب قدري که صداي مهدي فاطمه - سلام الله عليهما - را نشنوم به چه دردي ميخورد؟ خدايا! امشب راهي از دينت را به من معرفي کن که تا آخر عمر در همان مسير باشم و چپ و راست نزنم.

فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَ

و چون مرتع عمر من چراگاه اهريمن گردد، پيش از آنكه خصومت تو بر من تازد يا خشم تو مرا به سر در اندازد، جان من بستان

اگر ميبيني هر چه جلوتر ميروم شيطانـىتر ميشوم، عمرم را تمام کن، اين زندگي را نميخواهم. اگر عمر من مرتع شيطان شده و قرار است هر روز شرمندهتر از روز قبل باشم يا مرگ مرا برسان و يا ايـنکه زودتر خشمت را به من نشان بده، بلايي بر من نازل کن تا آدم شوم.

وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاَحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلاَيَةَ

و بدل بفرماى كينه توزى دشمنان مرا به محبت و حسد حسودان مرا به مودت و بدگمانى صالحان را در حق من به اعتماد و دشمنى نزديكان را به دوستى

تمام ايـنها را بايد در شب قدر از خدا بخواهيم، چـهرا غيبت کنيم و تهمت بزنيم؟ از خدا ميخواهيم تا همه چيز را تغيير دهد، خدا مقلب القلوب است.

فردي خدمت امام حسن مجتبا - عليه السلام - رسيد و عرض کرد يابن رسول الله من و خانوادهام خيلي به شما علاقه داريم اما پسرم از شما کينه به دل دارد و به هيچ صراطي مستقيم نيست، نميخواهم خسر الدنيا و الاخره شود، الان هم با من آمده اما گفت من نزديـكتر نميآيم، و با فاصله از ماايستاده است. عنايتي بکنيد.

امام حسن - عليه السلام - از همان فاصله نگاهي به پسر انداختند و بلافاصله به سمت امام دويد و دست ايشان را بوسيده و به پاي امام حسن - عليه السلام - افتاد.

خيلي سخت است که امشب امام زمان - ارواحنا لتراب مقدمه الفداه - به ما نگاه نکند.

وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ

و رستگارى بخش مرا تا كسى را كه با من ناراستى كند به اخلاص پاسخ دهم

خداوند! به من توفيق عنايت کن تا اگر کسي با من بدرفتاري کرد من با او خوشرفتاري کنم.

بياييد يـكبار امتحان کنيم، اگر روزي کسي به ما فحش داد دعايش کنيم، با اين کار زندگي خود را زير و رو ميکنيم.

مرد شامي در حضور امام حسن مجتبا به ايشان و پدر و مادر بزرگوارشان - صلوات الله عليهم - دشنام دادند و امام با کرامت و بزرگمنشي با او برخورد کردند و طوري رفتار کردند که او به اشتباهش پي برد و از ياران آن حضرت شد. ببينيد وقتي اهل بيت - عليهم السلام - با چنين افرادي ايـنگونه برخورد ميکنند، با ما چه ميکنند.

پروردگارا! علاوه بر اين به من توفيق بده که اگر کسي مرا غيبت کرد من از او به خوبي ياد کنم و در حفظ آبرويش تلاش کنم. کاري کن تا نسبت به تو هم معرفت داشته باشم و براي آنچه به من عنايت کردهاي، مخصوصاً اعضا و جوارح سالمي که در اختيار من گذاشتـهاي، تو را سپاس گويم.

ما که همه چيز داريم، هيچ کم و کاستي در زندگي ما ديده نميشود چـهرا ايـنقدر بد شدهايم؟ خدا ميفرمايد بندهي من اگر در روز گناه کردي، شب قبل از خواب توبه کن تا با گناه سر بر بالين نگذاري. پس خدايا! کاري کن که امشب با لباس صالحين از مجلس تو بيرون روم. کمکم کن تا بين خودم و گناه فاصله ايجاد کنم و در کنار گناه حرکت نکنم.

خدا از ما توقع دارد که هر حرفي نزنيم، هر کاري نکنيم اگر گناه کرديم علاوه بر توبه آن را مخفي کنيم و مروج و مبلغ گناه نباشيم. ممکن است چهل سال از توبـهي ما گذشته باشد اما هـمچنان آن گناه در پرونده ثبت شود و مداوم باشد، چون آن را پنهان نکرده و به ترويج آن هم پرداختـهايم. گناهان مخفي بخشيده ميشوند ولي اثر گناهان آشکار مثل ويروس تا آخر دنيا باقي ميماند و نميتوان آن را جمع کرد. اگر هم توبه کنيم خودمان خوب ميشويم اما اين ويروس به ديگران هم منتقل شده است. پس بايد از گناهاني که در جامعه پخش کردهايم بترسيم و لباس تقوا را از خدا بخواهيم.

معبودا! من را ياري کن تا عادل باشم، و مطمئن باشم که بدترين ضربـههاي شيطاني زماني عمل ميکند که من عصباني هستم و خشم دارم. به تو پناه ميبرم از ايـنکه غضـبناک شوم و نتوانم خودم را کنترل کنم. از ايـنکه مشکلي بين دو نفر به وجود آمده خوشحال نشوم و کمک کنم تا دوباره به هم نزديک شوند و بين آن دو سخـنچيني نکنم.

ياريم کن تا اگر مطلب خوبي آموختم به ديگران هم انتقال دهم، زشتـىهاي ديگران را پنهان کنم و عيوب مؤمنين را به رخشان نکشم و بر گناهان آنها پرده بياندازم.

/ 1