اخلاق کریمان (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق کریمان (3) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنراني حجـة الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان حسينيـه ي سيد الشهداء عليه السلام

اخلاق کريمان - قسمت سوم

مردم ما در شب بيست و سوم ماه رمضان سه دسته هستند، يک عده سامانيان هستند و در شـبهاي گذشته به سر و سامان رسيدهاند؛ عدهاي صفويان هستند که هنوز به جايي نرسيده و امشب هم جلوي خانـهي خدا صف کشيدهاند؛ و گروه آخر اشکانيان هستند که با چشماني اشـكبار حسرت ميخورند که بعد از بيست و دو شب هنوز به جايي نرسيدهاند.

جزء هر گروه که باشيم، بايد مطمئن باشيم که امشب همه راضي به خانه ميرويم، و ممکن است بفهميم که راضي شدهايم يا احتمال دارد که اصلاً متوجه نشويم. امشب همه سود ميکنيم ولي چون بچه هستيم نميفهميم سود يعني چه. در اين شب مبارک بايد خواستار چيزهاي زيادي باشيم، هرچه شـبهاي قبل خواستـهايم آماده است و امشب بايد بيـشتر بگيريم، بساط اين شب عزيز کاسـهاي نيست، دريايي است. ما نيامدهايم به خدا بگوييم فلان کار را برايمان انجام بده، بـلکه اينجا هستيم تا بگوييم تمام کارها را انجام بده. امشب بايد با خدا شريک شويم و بخواهيم که هميشه کنار ما باشد. قرار نيست هر چه را که خواستـهايم فردا صبح در اختيار ما بگذارند وقتي ما به خدا ليست ميدهيم بايد بعد از شب بيست و سوم و بعد از ماه رمضان هم در خانـهاش باشيم تا چيزي نصيبمان شود، وقتي صدايمان ميکنند ما نيستيم، خدا چه تقصيري دارد؟ مطالبات ما را بايد به چه کسي تحويل دهد؟ پس شرط ايـنکه از خدا چيزي بگيريم اين است که دائما درِ اين خانه باشيم.

وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ

ايثار در بخشش و دم فرو بستن از عيب ديگران (به من عطا کن)

خدايا! اگر در شب قدر از تو توقع دارم که به من نگاه کني در حالـىکه ميدانم لايق نگاه تو نيستم، به اين دليل است که خودم در زندگي کساني را نگاه کرده و بخشيدهام که مستحق بخشوده شدن نبودهاند. پس توقع من اين است که وقتي سراغ تو ميآيم و اعتراف به اشتباهاتم ميکنم مرا سرزنش نکني.

سعي کنيم خودمان هم در زندگي ايـنگونه باشيم که اگر کسي از ما عذرخواهي کرد، رازش را افشا نکنيم. خدا دوست دارد ما مردم را نکوهش نکنيم، ما انسان هستيم و گاهي اوقات پايمان ميلغزد، در نتيجه خدا فرصت داده تا ما توبه کنيم. انسانيت يعني وقتي از کسي چيزي ميبينيم به رخش نکشيمف يکي از راههاي پاک شدن غيبت است ، يعني اگر کسي گناهي مرتکب شد و از جلوي ديد ما کنار رفت و بعد از مدتي برگشت بايد پيش خودمان بگوييم توبه کرده، چون توبه واجب است پس ديگر گناهي بر ذمـهاش نيست.

وقتي فردي را بعد از سه سال ميبينيم نبايد مانند همان سه سال قبل با او برخورد کنيم، انسانها روز به روز و هفته به هفته تغيير ميکنند.

خدا ميفرمايد کسي که ميگويد ‹من از زير و بم زندگي فلان مؤمن خبر دارم و آمارش دست من است ،› من هم آمارش را دارم.

بندهي من اگر تو بيايي و سرت را بالا کني و بگويي خدا دوستت دارم، با ايـنکه تو و دلت را بـهتر از خودت ميشناسم و ميدانم که دروغ ميگويي اما به ملائکـهام ميگويم ببينيد چه بندهي خوبي دارم. من که باطن تو را ميبينم دروغ تو را قبول ميکنم، تو چـهرا به مردم حسن ظن نداري؟

رسول اعظم - صلي الله عليه و آله و سلم - چنان با مردم ساده برخورد ميکرد که کفار ميگفتند محمد گوشي (اُذُن) است. اما پيامبر ساده نبود، بـلکه با مردم ساده و زلال و صاف رفتار ميکرد.

وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِ

و ترك افضال در حق كسى كه در خور افضال نباشد

پروردگارا! به من کمک کم که از اين به بعد کسي را که استحقاق ندارد تا به او کمک کنم، سراغش نروم.

ما خيلي راحت خدا را به رفيقمان ميفروشيم و دو روز بعد هم آن دوست ما را رها ميکند. ما تا چه ميزان مجاز هستيم که خودمان را فدا کنيم؟ رفيق ممکن است آدم باشد، پول باشد يا ماشين و مقام. وقتي ما را در قبر بگذارند هيچ کدام از اين رفقا ما را نميشناسند.

وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ

و گفتن سخن حق، هر چند دشوار بود

مرا ياري کن تا از امشب ديگر دروغ از زبان من خارج نشود.

دروغ بلاخره لو ميرود و فاش ميشود، زبان کذب تنها هدف انسان را خراب ميکند، و در برابر اگر صداقت باشد هم ميشود بار دنيا را برداشت و هم بار آخرت را.

وَ اسْتِقْلاَلِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي

و اندك شمردن نيكيهاى خود در كردار و گفتار هر چند بسيار بود

خدايا! اگر در صحبت کردن بـهترين هستم، کاري کن که از فردا تو به جاي من سخن بگويي.

کسي که وقتي داغ ميکند هر چه از دهانش خارج شود بگويد، آدم نيست. تا وقتي مشکل نداريم، داغ نکردهايم و اعصابمان خورد نباشد آرام هستيم، اين فايده ندارد. حيوان هم هميـنطور است. ما آدم شدهايم تا در شرايط خاص داغ نکنيم. وقتي خدا چيزي به ما نميدهد لج ميکنيم که چه شود؟ با ترک نماز ما از عظمت خدا چيزي کم نميشود، چـهرا داغ ميکنيم و برگـهي بندهگي خودمان را پاره ميکنيم؟

وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ

و دورى از بدعت جويان

به من توفيق و شناخت عنايت کن تا هر کسي هر مطلبي از دين گفت قبول نکنم، بررسي کنم و ببينم راست ميگويد يا دروغ.

اگر کسي به ما قرص ميدهد دستورش را ميپرسيم، تاريخش را نگاه ميکنيم و از دو نفر ديگر هم ميپرسيم، اما وقتي فردي به نام دين دستوراتي ميدهد بلافاصله ميپذيريم. بايد از خدا مدد بجوييم تا در مورد دينمان حساس باشيم. خوش به حال کساني که در کنار برنامـههاي روزانه و هفتـهگي خود، زماني براي ارتقاي دين خود در نظر ميگيرند و ميگويند اين وقت متعلق به خداست و آن را تغيير نميدهم. اگر زماني خدا را کنار بزنيم تا به کارهاي ديگر برسيم خداوند هم برکت ساير وقـتها را ميگيرد.

اي کاش شب قدر فقط براي آمدن و رفتن نبود، کاش از هر صد هزار نفر يک نفر تصميم ميگرفت که از فردا تغيير کند. ممکن است تغييرات يک نفر مشخص باشد، و لذا کمي عوض شدن براي اين فرد مشکل است، اما کسي که تغييراتش چندان واضح نيست بـىعرضه است اگر تغيير نکند.

وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ

و فراخ ترين روزى ات را به هنگام پيرى به من ارزانى دار و نيرومندترين نيرويت را به هنگام درماندگى

تمام انسانهايي که حسرت زندگي ديگري را ميخورند اگر به زندگي او نزديک شوند متوجه ميشوند که او هم براي خود مشکلاتي دارد. اما چـهرا برخي از مردم هم دينشان را دارند و هم مشکلات، و به آنها سخت نميگذرد؟ چون ايـنها عاقـلتر هستند و شرح صدر بيـشتري دارند و ميتوانند بيـشتر تحمل کنند.

خدايا! من در قلبم يک نارسايي احساس ميکنم که با تو صاف نميشود، چون فکر ميکنم تو با من مشکل داري، به نظر من تو بقيه را بيش از من دوست داري. فکر ميکنم رنج و دردي که براي من در نظر گرفتـهاي خارج از ظرفيت من است، زماني که ميداني و مرا در درد و رنج قرار ميدهي يعني ميخواهي مرا بسازي، چـهرا من حرف مربي و معلم و دوستم را گوش ميکنم ولي به تو اعتماد ندارم؟ چـهرا نميفهمم که تو کريم هستي و هر اتفاقي از طرف کريم رخ دهد نيکوست؟

برخي از ما با کولـهباري از اشک و سوز به خدا روي ميآوريم ولي چون اعتماد نداري دست خالي بازميگرديم.

حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - در مسجد بودند که يک عرب بيابانگرد و بـىفرهنگ وارد شد و گفت اي رسول خدا من از اين دين همه چيز شنيدهام و قبول دارم که خدايي هست و تمام جهان در اختيار اوست، فقط يک سؤال دارم صفت اصلي اين خدا چيست؟ حضرت فرمودند اين خدا بسيار کريم است. عرب بيابانگرد سه تا بشکن زد و از مسجد بيرون رفت. پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - فرمودند اين مرد فقيه از مسجد رفت!

اگر کرم خدا را درک کنيم هيچ غمي در دل ما باقي نخواهد ماند، دزدي نخواهيم کرد چون ميدانيم کريم است و هر چه لازم باشد ميدهد، لذا بعد از مجلس شب بيست و سوم ماه رمضان همه بايد شاد از مجلس بيرون بروند.

قضيـهاي از يکي از دوستان هيأت رزمندهگان مشهد نقل ميکنم که در يکي از شـبهاي دهـهي آخر صفر اتفاق افتاده است.

يک شب بعد از مجلس به حرم رفتم و حال خوشي دست داد، يک لحظه به ساعت نگاه کردم و متوجه شدم که شب از نيمه گذشته و هـمسرم در خانه تنهاست. مجبور شدم براي ايـنکه زودتر به خانه برسم از کوچه پـسکوچـهها بروم. در يکي از کوچـهها که آوازهي خوبي هم ندارد متوجه شدم که يک سياهي کنار ديوار نشسته و با کسي حرف ميزند، وقتي نزديـكتر شدم فهميدم که معتادي است و با خدا حرف ميزند:

چيه نيگا ميکني؟ معتادم؟ گنـهکارم؟ من بلد نيسم آدم خوبي باشم، تو هم بلد نيسي خداي خوبي باشي. همين الان سه هزار تومن رد کن بياد!

من سه هزار تومان کف دستش گذاشتم بدون ايـنکه به من نگاه کند يا پولها را بشمارد، آن را در جيبش گذاشت و گفت دمت گرم !

اين معتاد مطمئن است که پول را از خدا ميتواند بگيرد، چون اعتماد دارد. ما فکر ميکنيم خدا - جل جلاله - و ائمه - عليهم السلام - عرضه ندارند. امشب بايد از خدا بخواهيم که اعتماد به خودش را به ما عنايت کند و ايـنکه بفهميم که هر کاري کريم انجام ميدهد خوب است.

اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ أَسْاَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ عِنْدَ الْمَسْكَنَةِ

اى خداوند، چنان كن كه به هنگام ضرورت به نيروى تو بتازم و به هنگام نياز از تو يارى خواهم و به هنگام مسكنت به درگاه تو تضرع كنم

خدايا کاري کن که قدرت تو را درک کنم و اگر چيزي خواستم فقط و فقط از تو بخواهم، و بفهمم که موجود باقدرتي پشت سر من و تکيـهگاه من است. اگر ذليل شدم، دلم گرفت يا شاد شدم پيش تو بيايم و با تو به سراغ بقيـهي خلايق تو بروم.

اگر عادت کنيم که در اين دو حالت به ياد خدا بيافتيم گويا همه چيز از خدا گرفتـهايم. خوش به حال کساني که دردنيا هيچ لذتي بدون معشوق به آنها نميچسبد و تا خوشي يا ناخوشي به آنان ميرسد ياد محبوب ميافتند.

وَ لاَ بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ

و (مرا ميازماي) که به هنگام ترس در برابر جز تويى تضرع كنم

يارىام کن که به کسي التماس نکنم مگر به درگاه تو، از کسي نترسم به جز تو.

چـهرا قدر خودمان را نميدانيم و پيش هر کس و ناکسي التماس ميکنيم. وقتي خدا ما را تحويل گرفته ديگران عددي نيستند. ما ارزش داريم، چـهرا به خاطر يک عاطفه از دنيا و آخرت ميبُريم و زندگـىمان را تعطيل ميکنيم؟

فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ خِذْلاَنَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ وَ تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ

و به هنگام ترس در برابر جز تويى تضرع كنم، تا آنگاه مستحق خذلان و منع و اعراض تو گردم. اى مهربان ترين مهربانان. اى خداوند، هر آرزو و گمان و حسد كه اهريمن در دل من افكند تو آن را به ذكر عظمتت و تفكر در قدرتت و تدبير بر ضد دشمنت بدل نماى.

هر گاه شيطان سراغم آمد و طمع آمال و آرزوهاي دراز و شهوت را در دل من انداخت، خودت عظمت لايزال خود را به من گوشزد کن و آن را در دل من زنده کن. از يک هفتـهي ديگر شيطان ملا با اعوان و انصار خود آزاد ميشود، به هر ترتيبي که شده بايد به من قدرتي عطا کني که پشتش را به خاک بمالم.

بايد از خدا کمک بخواهيم که ديگر دروغ نگوييم، تهمت نزنيم، مسلماني را نيازاريم و فحش ندهيم. اگر قرار است زباني ذکر خدا را بگويد چـهرا فحش ميدهد؟ اگر به همين منوال پيش برويم ديگر خدا اجازه نميدهد که اين زبان ذکر او را بگويد. با زبان ميتوانيم شخصيت خود را نشان بدهيم.

خدايا! امشب از تو تيپ نميخواهم، رفتار ميخواهم؛ ريش نميخواهم، ريشه ميخواهم؛ و نميخواهم از ديـندار بودنم خجالت بکشم. خدايا! مرا بر دين اميرالمؤمنين - عليه السلام - زنده بدار و بميران. از افراط و تفريط دور کن تا نه جلوتر از ولي خودم باشم و نه عقـبتر

/ 1