از شهادت طلبی شیعه تا عملیات انتحاری القاعده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از شهادت طلبی شیعه تا عملیات انتحاری القاعده - نسخه متنی

احمد نجفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از شهادت‌طلبي شيعه تا عمليات انتحاري «القاعده»

احمد نجفي

در دو دهه اخير و با گسترش مبارزه مردم فلسطين و ورود آن به عرصه جديدي از مقاومت، همچنين ظهور «القاعده» و تهاجم آمريکا به عراق، موضوع جهاد از سوي افکار و رسانه‌هاي غربي مورد توجه قرار گرفته است؛ چه آن که به خاطر عدم شناخت دقيق مباني ديني مسلمانان، مسئله جهاد، ترور و حملات انتحاري در يک رديف با باري کاملا منفي گنجانده شده است. در اين مقاله تلاش شده است به شکلي مختصر، تعريف کلي از جهاد و انواع آن و مرزهاي تفکيک اين فريضه ديني با مسئله ترور و حملات انتحاري تبيين شود.

هر چند بين مباني فقهي شيعه و اهل سنت تفاوت‌هاي زيادي وجود دارد، اما در اين مقاله، تنها به ارائه ديدگاه‌هاي فقه شيعه درخصوص بحث جهاد مي پردازيم. دليل اصلي آن به وجود آمدن فرقه‌هاي مختلف و تندرو در ميان اهل سنت است که عملا اجازه بيان «نظري مطلق» از سوي علماي اهل سنت را از بين برده است. نمونه بارز آن، فرقه وهابيت است که هجوم و کشتار و جنايات وحشيانه زيادي در کارنامه خود، از جمله حمله و قتل و غارت مردم و هتک حرمت عتبات عاليات را به ثبت رسانده و در دهه اخير، حمايت از طالبان و «القاعده» را يدک مي کشد. عجبا که هيچ آهي از نهاد علماي اهل سنت بر نخواسته است!

مقدمه

«دين اگر دين جامعي باشد، بايد فکر آن روز را کرده باشد که اگر مورد تجاوز قرار گرفتند و يا فرضا خود مورد تجاوز قرار نگرفته، مردم‏ ديگري مورد تجاوز قرار گرفتند، چه کند؟ براي اينجا بايد قانون جنگ و جهاد مقرر بکنند. مي‌گويند، صلح خوب است، ما هم قبول داريم که صلح خوب است‏، اما تسليم و ذلت چطور؟ تسليم و ذلت هم خوب است؟!

اگر قدرتي با يک قدرت ديگر برابر بشوند و طرفدار مسالمت باشند، هر کدام از اينها که بخواهند به اصطلاح‏ امروز، همزيستي مسالمت آميزي داشته باشند؛ نه اين بخواهند به آن تجاوز کند و نه آن بخواهد، به اين تجاوز کند، بلکه بخواهند با هم در حال آشتي باشند؛ با حقوق و احترام متقابل، نامش صلح است و خوب است و بايد باشد. اما گاه يک طرف، متجاوز است و طرف ديگر، به نام اين که جنگ‏ بد است، در برابر او تسليم مي شود؛ يعني ذلت تحمل زور را متحمل شود. اين‏ اسمش صلح و دوستي نيست، اين معنايش زير بار ذلت رفتن است، تسليم شدن‏ در مقابل زور که نامش صلح نيست. اين مثل آن است که شما در بيابان عبور مي‌کنيد، بعد يک دزد متجاوز مسلح مي آيد به شما مي‌گويد، فوري از اتومبيل پياده‏ شو، دستها بالا، هر چه هم داري بمن بده. شما هم تسليم بشويد و‏ بگوييد، من چون طرفدار صلحم، با جنگ مطلقا مخالفم، هر چه تو مي‌گويي،‏ قبول ميکنم و پول‌ها و اسباب و اثاثيه ام را در اختيارت قرار مي‌دهم، اتومبيلم را مي‌دهم، هر چه که مي‌گويي اطاعت مي کنم‏، هر چه مي خواهي بگو تا بدهم، من طرفدار صلحم. اين طرفداري صلح نيست‏؛ اين تحمل ذلت است، در اينجا انسان تا آخرين جايِي که امکان دارد، بايد دفاع کند؛ از مالش، از حيثيتش، مگر در وقتي که بداند، اگر در مقام دفاع‏ برآيد، هم مالش از بين ميرود و هم خونش ريخته مي‌شود و اثري هم بر اين‏ خون بار نيست؛ يعني بعد هم اين خون لوث مي‌شود».(1)

جهاد ابتدايي

جهاد عقيدتى و ابتدايى، جز با امر و اذن امام عادل جايز نيست; يعنى مسلمانان نمى‏توانند، خودسرانه به اين کار اقدام کنند، به تعبير ديگر، تا موقعى که از جانب امام عادل، مصلحت انديشى صورت نگيرد و فرمانى صادر نشود، هيچ کس حق جهاد عليه کفار را نخواهد داشت.

فقه شيعه در ماهيت جهاد ابتدايى، ديدگاه ويژه‏اى دارد: اغلب قريب به اتفاق فقيهان شيعه، تقسيم‏بندى جهاد به دو نوع «ابتدايى» و «دفاعى» را همانند اهل سنّت پذيرفته‏اند، اما بر خلاف اهل سنّت، «جهاد ابتدايى» و به تعبير ديگر، «جهاد اصلى» را مشروط به امر امام معصوم مبسوط اليد دانسته‏اند.

صالحى نجف‏آبادى، درباره ديدگاه عمومى فقيهان شيعه مى‏نويسد: «عجيب است که هيچ‏يک از فقهاى شيعه در اين که جهاد اصلى، مشروط به امر امام معصوم مبسوط اليد است، ترديد نکرده‏اند.»(2)

اين مطلب در نظر علماى شيعه به قدرى مسلّم بوده است که فيض کاشانى در کتاب الشافى مى‏گويد: «چون در زمان غيبت، جهاد حق تعطيل است، ما از ذکر آداب و شرايط آن خوددارى کرديم» (و لمّا کان الجهاد الحق ساقطا فى زمن الغيبة طوينا ذکر آدابه و شرائطه.)(3)

جنگ بدون وجود امام عادل واجب الاطاعة، حرام است؛ همانند حرمت مردار و خون و گوشت‏خوک. (4) و از طرفى، جهاد به همراه امام عادل واجب است. (5)

آنچه از اين شرط استنباط مى‏شود، اين است که تا امام عادل دستور ندهد و مصالح اسلام و جامعه اسلامى را در جهاد نبيند، جهاد مجاز نخواهد بود.

جهاد دفاعى

صاحب جواهر، موضوع جهاد دفاعى را دو چيز مى‏داند: اين که مسلمانان مورد هجوم کفار قرار گيرند و اين هجوم (اولاً) اساس اسلام را تهديد کند و يا (ثانيا) اراده استيلا بر بلاد مسلمانان داشته باشند و اين، اسارت و آوارگى و اخذ اموال مسلمانان را در پى داشته باشد. در چنين شرايطى، بر همه مسلمانان، اعم از زن و مرد، سالم و بيمار، حتى کور و ناقص‏العضو، واجب است که به هر نحو ممکن و در هر شرايطى، اقدام کنند و نيازى به اذن امام و ديگر شروط جهاد ابتدايى ندارند.(6) اين ديدگاه عينا در همه رساله‏هاى عملى امروز مراجع شيعه منعکس شده است.

وجوب و تحريم جهاد دفاعى

صاحب جواهر در تحليل فقهى خود در باب جهاد دفاعى، وضعيتى فرضى در نظر مى‏گيرد که وجوب جهاد دفاعى در اين شرايط، منع مى‏شود و حتى مى‏توان گفت که حرام است. اشاره به اين فرض فقهى، از اين حيث اهميت دارد که ناظر به موقعيت کنونى شيعه در عراق است و به درستى، معناى مزبور رفتار سياسى علما و شيعيان عراق را در شرايط مناقشه بين رژيم بعثى و مهاجمان آمريکايى تبيين مى‏کند.

شيخ محمد حسن نجفى مى‏نويسد: «جهاد اگر از ضروريات نباشد، از قطعيات مذهب شيعه است. بلى، گاهى وجوب آن منع مى‏شود، بلکه گاهى حرمت آن گفته مى‏شود؛ اگر کفّار حکومت جائر برخي از بلاد اسلامى يا همه سرزمين‏هاى اسلامى را در اين زمان‏ها از حيث سلطه سياسى تهديد و مداخله کنند، اما مسلمانان را در اقامه شعائر اسلامى ابقا کرده، آزاد بگذارند و به وجهى از وجوه در احکام آنان [مسلمين] تعرّض نکنند، [در اين صورت[ ضرورى است که از وجوب جهاد منع کرده يا تحريم شود؛ زيرا تغرير [زيان] به نفس و آسيب‏ رساندن به جان بدون اذن شرعى جايز نيست، بلکه ظاهرا چنين فرضى ذيل نواهى از قتال در دوره غيبت قرار دارد، زيرا در حقيقت، اعانه به دولت باطل بر ضد باطلى مثل خود آن است.

اما اگر کفّار محو اسلام و اندراس شعائر آن و عدم ذکر محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و شريعت او را هدف خود قرار دهند، در اين صورت، در وجوب جهاد اشکالى نخواهد بود، حتى اگر مستلزم همراهى با حاکمى جائر باشد، لکن بايد به قصد دفع کافران از امحاى اسلام و شريعت اسلامى باشد و نه حمايت از سلطان جور.»(7)

صاحب جواهر براى چنين جهاد دفاعى، ادعاى هر دو نوع اجماع، اعم از منقول و محصَّل کرده است. به نظر او، نصوص شيعه، اين نوع دفاع را از اقسام جهاد تلقّى کرده و از حيث اهميت و نتايج، هم‏پايه جهاد ابتدايى دانسته‏اند.

وجه امتياز جهاد در اسلام

در ارتباط با جهاد اسلامى، بايد گفت، چون هدف اسلام، هدايت مردم و به اهتزاز درآمدن پرچم توحيد، ديانت و حقيقت است، ‏به نکاتى توجه شده است که جهاد اسلامى را از جنگ هاى ديگر ممتاز مى‏سازد. در اين مجال به چند مورد آن اشاره مى‏شود:

الف) در نگاه اسلام حتى در هنگام پيکار با کفار، سپاه اسلام حق ندارد از کسانى که در پيکار مشارکت ندارند، سلب امنيت کند، بلکه موظف است،‏ حقوق آنات را به رسميت ‏بشناسد؛ چنان که حق ندارد در جنگ، رفتار غير متعارف و خشن از خود نشان دهد.

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند: وقتى که رسول خدا لشکرى را گسيل مى‏کردند، دستور مى‏دادند که آنان در برابرش بنشينند و به آنان اين گونه سفارش مى‏کرد: به نام خدا و به خاطر خدا و در راه خدا و بر آيين رسول خدا حرکت کنيد، به دشمن شبيخون نزنيد و آنان را مثله (قطعه قطعه) نکنيد و کيد و خدعه نزنيد و پيران و کودکان و زنان را نکشيد و جز در حال اضطرار، درختى را قطع نکنيد. (8)

با عنايت به اين سفارش رسول اکرم (ص)، حرمت برخي از حملات به شهرهاي بي دفاع به بهانه مبارزه با دشمنان کاملا روشن است.

وقتى پيامبر فرماندهى براى جنگ تعيين مى‏نمودند، او را به تقواى الهى سفارش مى‏کردند، سپس مى‏فرمودند: به نام خدا و در راه خدا کارزار کنيد، خدعه، خيانت و مثله نکنيد و فرزندى را نکشيد، کسى که به يک بلندى پناهنده شد به قتل نرسانيد، درختان را آتش نزنيد و به آب نبنديد و درختان به بار نشسته را نبريد، مزرعه را آتش نزنيد و حيوانات را نکشيد... (9)

امير مؤمنان فرمودند: پيامبر از به کارگيرى سم در شهرهاى مشرکين نهى کرده است. (10)

پيامبر خدا از کشتن زنان و فرزندان در جنگ نهى کردند، مگر اين که در کارزار مشارکت داشته باشند. (11)

ب) در نگاه اسلام، اگر در ميدان جنگ و معرکه قتال، فردى از مسلمين به فرد يا افرادى از کفار امان دهد، بر همه مسلمين واجب است که اين امان دادن را به رسميت‏ بشناسند.

امام صادق مى‏فرمايند: اگر سپاهى از مسلمين، گروهى از مشرکان را محاصره کرد و شخصى از مشرکان برخاست و تقاضاى امان کرد و يکى از مسلمانان - حتى يک نفر عادى - به آنان امان داد، بر همه آنان، حتى بر بزرگشان واجب است که اين امان را رعايت کنند. (12)

در روايتى آمده است که حضرت على عليه السلام، وقتى يکى از بردگان اسلام، به جمعى از کفار که در قلعه‏اى پناه گرفته بودند امان داد، امان دادن او را به رسميت ‏شناخت و تنفيذ کرد. (13)

د) بر مسلمانان واجب است پيش از جنگ، کفار و مشرکان را به اسلام دعوت کنند و حقيقت را براى آنان بازگو کنند تا پيش از اتمام حجت، جنگ صورت نگيرد.

اميرمؤمنان فرمودند: رسول خدا مرا به يمن اعزام کردند و فرمودند: يا على با هيچ کس مقاتله و کارزار نکن، مگر اين که او را به اسلام دعوت کرده باشى. به خدا سوگند اگر خداوند به وسيله تو يک نفر را هدايت کند براى تو بهتر است از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب مى‏کند. (14)

اگر قومى با شما نجنگيد، شما حق نداريد با آنان بجنگيد، مگر آن‌که آنان را به اسلام دعوت کنيد. (15)

نکته قابل توجه

از آيات قرآن کريم و سيره پيامبر اکرم ـ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ـ مى‏توان چنين استفاده کرد که اگر امام عادل تشخيص دهد که در شرايطى، جهاد عليه کفار اثر مفيد و مثبتى ندارد، مى‏تواند از جهاد خوددارى کند، به ويژه اگر گروه کفار، تقاضاى صلح و ترک مخاصمه و همزيستى مسالمت‏آميز داشته باشند و رفتارى که حاکى از توطئه و فتنه‏گرى عليه مسلمين باشد از خود نشان ندهند. چنان که پيامبر اکرم ـ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ـ در حديبيه با مشرکان قريش، معاهده عدم تعرض به يکديگر را امضا و يا پيمان همزيستى مسالمت‏آميز و عدم تعرض را با يهوديان اطراف مدينه امضا کردند و تا زمانى که آنان پيمان‏شکنى نکردند، نبى خاتم، اقدام به شکستن پيمان نکرد.

قرآن کريم به صراحت ‏به پيامبر مى‏فرمايد: «و ان جنجوا للسلم فاجنح لها و توکل على الله... و ان يريدوا ان يخدعوک فان حسبک الله هو الذى ايدک بنصره و بالمؤمنين.‏» (16)

يعنى: اگر (کفار) به صلح گراييدند، پس تو نيز بدان بگراى و بر خدا توکل کن... و اگر مى‏خواهند، با تو نيرنگ کنند، پس همانا خدا تو را کافى است. او کسى است که تو را به نصرت خود و به وسيله مؤمنان تاييد کرد.

علامه طباطبايى در اين زمينه مى‏فرمايد: اگر دشمن به سوى صلح و روش مسالمت‏آميز رغبت کرد، تو نيز به سوى آن متمايل شو و به خدا توکل کن و مترس از اين که مبادا امورى پشت پرده باشد و تو را غافل گير کند و تو به خاطر نداشتن آمادگى نتوانى مقاومت کنى، چه خداى تعالى، شنوا و داناست و هيچ امرى او را غافل گير نکرده و هيچ نقشه‏اى او را عاجز نمى‏سازد، بلکه او تو را يارى کرده و کفايت مى‏کند. (17)

«لا ينهاکم عن الذين لم يقاتلوکم فىالدين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبروهم او تقسطوا اليهم ان الله لا يحب المقسطين....» (18)

يعنى: خداوند متعال، شما را از دوستى و دادگرى نسبت‏ به همه کسانى که با شما به سبب پاى‏بنديتان به دين جنگ نکرده و شما را از وطن‌هايتان نرانده‏اند، نهى نمى‏کند که با آنان به عدالت و انصاف رفتار کنيد، چرا که خداوند مردم عادل و دادگستر را دوست دارد. تنها از دوستى کسانى نهى کرده است که با شما سر جنگ دارند و سر مساله دين با شما جنگيدند و شما را از ديارتان بيرون کردند و در بيرون کردنتان پشت‏ به پشت هم دادند، خدا شما را از اين که آنان را دوست‏ بداريد، نهى فرموده و هر کس دوستشان بدارد، ستمکار است و ستمکار حقيقى هم همين گروهند.

سيره فقها در دفاع از سرزمين‌هاى اسلامى

فقها اضافه بر اين که در کتب فقهى، استدلالى به بيان احکام و مسائل جهاد و دفاع پرداخته‏اند، در مواقع لزوم که سرزمين اسلامى يا عزت و استقلال مسلمين در معرض تجاوز بيگانگان قرار مى‏گرفت، با احساس مسؤوليت وارد ميدان شده، هم با بيان حکم خدا مردم را به دفاع و ايستادگى در برابر دشمن ترغيب مى‏کردند و هم خود، لباس رزم بر تن کرده و در ميدان جنگ حضور مى‏يافتند. به رغم آن که با سلاطين و حاکمان جائر سرناسازگارى داشتند و آنان را غاصب منصب ولايت مى‏دانستند، هرگاه با هجوم متجاوزان به بلاد اسلامى روبه رو مى‏شدند، بنا بر قاعده دفع افسد به فاسد، مجوز همکارى با سلاطين جائر را صادر مى‏کردند، هم به آنان اذن تصدى امر دفاع را مى‏دادند تا در اين جنگ، امر و نهى و تصرفاتشان مشروع باشد و مردم به همکارى آنان رغبت کنند و هم مردم را به يارى و مساعدتشان فرا مى‏خواندند.

در دو سده اخير که اوج هجوم دشمنان اسلام به بلاد اسلامى بوده و استعمارگران به دنبال شکستن اقتدار مسلمين و چپاول ثروت‌هاى آنان بودند، حضور حماسه آفرين فقيهان شيعه، ‏بسيار برجسته‏تر از مقاطع ديگر تاريخ فقه و فقهاست. هرچند حضور آنان در عرصه سياست و احساس مسؤوليت نسبت به سرنوشت مسلمين، بسيار فراتر از حضور در جبهه‏هاى دفاع از سرزمين‌هاى اسلامى است و مواردى را هم که دشمنان با تحميل قراردادهاى اقتصادى و سياسى بر شؤون مسلمين تسلط پيدا مى‏کردند، شامل مى‏شود.

از آنجا که حمله دشمن به سرزمين‌هاى اسلامى منحصر به هجوم نظامى و پياده کردن نيرو نيست، بلکه راه‌هاى به زنجير کشيدن ملت‌ها در موارد مختلف به صورت نامرئى و با نفوذ در ارکان سياسى، اقتصادى و فرهنگى نيز انجام مى‏گيرد و بدون نياز به حضور نيروهاى مسلح با وابسته کردن مسلمين از نظر سياسى اقتصادى و فرهنگى بر شؤون مختلف جامعه اسلامى سلطه پيدا مى‏کنند، فقيهان با هوشيارى در اين‏گونه عرصه‏ها نيز نقش آفرينى کرده به مقابله با استعمارگران و دفاع از عزت و استقلال مسلمين پرداخته‏اند. مقابله با زياده‏خواهى‌هاى سفير روسيه در ايران - گريبايدوف - از سوى ميرزا مسيح مجتهد و ميرزاى قمى و صدور فتواى جهاد عليه روسيه و ايادى وى که به مرگ او انجاميد، حکم تحريم تنباکو از سوى ميرزاى شيرازى در عهد ناصرى و قطع دست انگليس، رويارويى با دخالت و تجاوز روس و نفوذ استعمار انگليس در نهضت مشروطه از سوى علماى طراز اول نجف، تحريم کارهاى بيگانگان در برخي مقاطع، براي مقابله با سلطه اقتصادى آنان، مقابله سيد حسن مدرس با اولتيماتوم روسيه در دوران حاکميت رضاخان، ايستادگى آيت‏الله کاشانى در برابر نفوذ آمريکا در عصر محمدرضا پهلوى و سرانجام، قيام خونين ملت مسلمان ايران به رهبرى امام خمينى در برابر ابرقدرت‌هاى شرق و غرب و ايادى داخلى آنان، تنها چند نمونه از اين قبيل است.

تحريم ترور

اشاره شد که فقه شيعه غير از وضعيت دفاعى، اعم از شخصى و خوف نفس يا دفاع از کيان اسلام و موجوديت جامعه اسلامى، هرگونه تعرّض به غير مسلمانان را تحريم مى‏کند. منظور از «وضعيت دفاعى» کاملاً روشن است. فقه شيعه، دفاع شخص از نفس و جان را ذيل کتاب‏هاى «حدود» قرار داده، اما دفاع از کيان اسلام و هويّت جامعه اسلامى را در قالب «جهاد دفاعى» تشريح کرده است.

هرچند جهاد دفاعى، مستلزم هر اقدامى براى واکنش به تجاوز مي باشد، تفکر شيعى توسّل به ترور را تحريم کرده است. مى‏توان گفت که هيچ‏يک از منابع شيعه از مفهوم «ترور» به طور ايجابى سخن نگفته‏اند. بدين‏سان، ترور، از جمله اقدامات ممنوعى است که فرهنگ دفاعى شيعه و ادبيات فقه دفاعى با آن مواجهه سلبى دارد.

انديشمندان شيعه، تحريم مطلق ترور را از روايت امام صادق عليه‏السلام استفاده مى‏کنند که ايشان نيز از پيامبر اکرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل کرده است. روايت ناظر به داستانى خاص درباره حکم کسى است که اميرالمؤمنين عليه‏السلام را سبّ کرده بود. بنابر انديشه اسلامى، سبّ ائمه اطهارـ عليهم‏السلام ـ همانند سبّ نبى ـ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ است. اما امام صادق ـ عليه‏السلام ـ از ترور سب‏کننده منع کرد. فقيهان مسلمان با استناد به اين رويداد، از آن‏رو که عبارات روايت مطلق هستند، مطلق ترور را تحريم کرده‏اند.

ترور يا دفاع از کيان اسلام؟

شايد در اينجا پرسيده شود که صدور حکم اعدام سلمان رشدي از سوي حضرت امام خميني(ره) و يا کشتن حسن علي منصور توسط گروه فدائيان اسلام به چه صورت است؟ در پاسخ بايد گفت که مهم ترين معيار صدور حکم جهاد دفاعي از سوي ولي فقيه، هجوم کفار به مسلمانان براي از بين بردن اصل اسلام و به خطر انداختن اساس دين است. ممکن است در برهه اي از زمان، اين تهديد و استيلا، نه به شکل نظامي که به شکل فکري باشد و مهم تر آن که سکوت در برابر اين هجوم، زمينه ساز حملات بزرگ تري از سوي دشمنان است. در اين حال و با تشخيص موضوع و مصداق از سوي حاکم شرع جامع الشرايط، حکم اعدام صادر شده است. در خاطرات فدائيان اسلام بارها آمده است که اين گروه، در پي گرفتن وجوز ترور سران رژيم، ماهها با مراجع عظام تقليد بحث مي کردند و زماني اقدام به ترور حسنعلي منصور کردند که مجوز شرعي آن را از سوي يکي از مراجع مسلم تقليد دريافت نمودند.

گستره عمليات هاي شهادت طلبانه چقدر است؟

هرچند بحث عمليات شهادت‏طلبانه، به ويژه پس از مسائل فلسطين مطرح شده، اما تاکنون، بحث فقهى دقيقى در اين‏باره نشده است. بنابراين، مسئله‏اى مستحدثه است که بيشتر در فتاواى فقهى و رعايت احتياطات لازم مطرح شده است. در اينجا مي کوشيم با تحليل اين فتواها و اشاره به برخى منابع روايى آن‏ها در فقه شيعه، حدود و کيفيت تقريبى دفاع استشهادى در فرهنگ سياسى ـ دفاعى معاصر شيعه را ارزيابى کنيم:

در يکى از استفتائات آيت‏الله العظمي فاضل لنکرانى سؤال شده است: «آيا جايز است که براى کشتن ديگران دست به انتحار بزنيم؛ مثل عمليات‏هاى انتحارى ملت فلسطين؟»

ايشان در پاسخ نوشته‏اند: «مسئله فلسطين، مسئله دفاع است و دفاع از خود و حريم و ناموس و کيان اسلام به هر نحوى که باشد، جايز است.»(19)

آيت الله العظمي فاضل لنکرانى در جاى ديگرى توضيح بيشترى دارند. ايشان در جلد دوم جامع المسائل مى‏نويسند: «اگر انسان احتمال دهد يا بداند که دفاع او از جان خود يا بستگان خود، منجر به کشته شدن خودش خواهد شد، باز هم دفاع جايز، بلکه واجب است. ولى نسبت به مال، اگر مى‏داند که دفاع او از مال منجر به کشته شدن خودش مى‏شود، دفاع واجب نيست، بلکه احوط ترک است.»(20)

اشارات آيت الله العظمي فاضل لنکرانى نشان مى‏دهد که ايشان، عمليات انتحارى فلسطينيان را ذيل شرايط عمومى وجوب دفاع از نفس يا اساس اسلام قرار مى‏دهند و تحت مقرّرات دفاع تعريف مى‏کنند. بدين‏سان، آيت‏الله فاضل لنکرانى، با درج برخى دفاع‏هاى انتحارى ذيل شرايط عمومى جهاد دفاعى، از تأييد آن دسته از عمليات انتحارى که در فلسطين انجام شده و شهروندان غيرنظامى را هدف قرار داده‏اند، خودداري مى‏کنند.

به دليل آنکه اين بخش از فتاواى فقهى اهميت بسيارى از ديدگاه مقاله حاضر دارند، در ادامه، تفصيل استفتايى ديگر و پاسخ آيت‏الله العظمي فاضل لنکرانى را مىآوريم:

س 294: مدتى قبل يک فلسطينى در پاساژ اسرائيلى با انفجار خود دست به انتحار زد. آيا بنابر قوانين جهاد در اسلام، جايز است فردى دانسته زنان و کودکان را بکشد؟

ج 294: «اگر دزدى به حريم خانه کسى تجاوز کرد، با او مقابله مى‏کنند، اگر چه با زن و بچه خود آمده باشد. اما در مورد پرسش شما، بايد توجه داشته باشيم که اين، اشغالگران صهيونيست هستند که کودکان فلسطين را در آغوش مادرانشان شهيد و خانه آنان را بر سرشان خراب مى‏کنند... لکن از نظر اسلامى، لازم است مجاهدين فلسطين با نظاميان اسرائيلى و با غيرنظاميانى که پشتيبانى و حمايت از صهيونيست‏ها مى‏کنند، مبارزه و جهاد کنند.»(21)

دو نکته اساسى در فتواى ايشان قابل توجه است:

نخست آن که ايشان، عمليات و دفاع انتحارى را نه در جهت قتل شهروندان، بلکه فقط براي مقابله با نظاميان اسرائيلى و حاميان مستقيم و فعّال هجوم‏هاى نظامى اسرائيل تجويز مى‏کنند و اين امر را دقيقا ذيل ادلّه و موارد دفاع مشروع مى‏دانند.

دوم آنکه استفتاى مزبور با تکيه بر ادلّه فقهى شيعه در باب «دزد متجاوز» (لصّ محارب) پاسخ داده شده است.

برخى، گزارش‏ها و فتاواى معاصر دفاع انتحارى يا عمليات شهادت‏طلبانه را با تکيه بر چنين زمينه‏اى از فرهنگ دفاعى و با قيد «عدم تعرّض به غير نظاميان» تجويز کرده‏اند. با اين حال، ادبيات بحث، هنوز در تحقيقات شيعى معاصر، داراي غناى لازم براى داورى و درک قطعى نيست و به لحاظ تفاوت با اهل سنّت، نمى‏توان ادبيات موجود در فقه معاصر اهل سنّت را به جوامع شيعى تعميم داد. اما به نظر مى‏رسد، تحوّلات اخير در فلسطين اشغالى و به ويژه حوادث اخير عراق و يا برخي بمب گذاري ها در اروپا که مسلمانان را در معرض اتهام قرار داده است، زمينه لازم براى گسترش اين مباحث را آماده مى‏کنند. ظهور موج استفتائات از مراجع شيعه، به ويژه آيت‏الله العظمى سيستانى در عراق و نيز تأمّلات و اظهارات همراه با احتياط ايشان و خوددارى از خون‏ريزى بيشتر در عراق تا مرحله‏اى که ناگزير بايد شيعيان از اقدامات بازدارنده‏ترى سخن بگويند، اين مباحث را در افکار عمومى شيعه زنده‏تر کرده است.

1) کتاب جهاد. شهيد مطهري.

(2) نعمت الله صالحى نجف‏آبادى، جهاد در اسلام، ص 67.

(3) همان ص 66.

4) شيخ حر عاملى، باب دوازده، حديث يکم.

5) ) شيخ حر عاملى، حديث نهم و دهم.

(6) جواهر الکلام، ص 18 ـ 19.

(7) جواهر الکلام، ص47.

(8) شيخ حر عاملى، پيشين، ج 11، کتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، باب 15، حديث 2; فروع کافى، ج 1 ص 344.

(9)همان، حديث سوم.

10) همان، باب شانزدهم، حديث يکم.

11) همان، باب هجدهم، حديث يکم.

12) توبه/6.

13) سيد محمد حسين طباطبايى، پيشين، ج 9، صص 208 - 205.

14) شيخ حر عاملى، پيشين، باب 15، حديث 1....

15) انفال/62 - 61.

16) سيد محمد حسين طباطبايى، پيشين، ج 17، ص 183.

17) نساء/90.

18) سيد محمد حسين طباطبايى، پيشين، ج 17، ص 177.

19) www .Lankarani.org /Persian /Ahkam /new-esteftal/ پرسش و پاسخ 812

20) محمد فاضل لکنرانى، جامع المسائل، ج دوم، باب «دفاع»، ص 481.

21) www .Lankarani.org /Persian /Ahkam /new-esteftal/ پرسش و پاسخ 492

همچنين در تدوين اين مقاله از کتب و مقالات زير استفاده شده است:

کتاب «جهاد » شهيد مطهري،

مقاله «دفاع مشروع، ترور و عمليات شهادت طلبانه در مذهب شيعه» از دکتر داود فيرحى و

مقاله «مبانى فقهى دفاع از سرزمين‏هاى اسلامى » از سيدجواد ورعى.

/ 1