ازدواج (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ازدواج (1) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ازدواج (1)

حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

من در ابتدا علت انتخاب اين بحث رو خدمتتون عرض مي كنم . بسياري از عزيزان در اين رابطه سؤالاتي داشتند كه به صورت تلفني ، شفاهي و يا كتبي مطرح مي كردند و از من نظرخواهي مي كردند . و ما انشاءالله نسلي رو داريم پرورش
مي ديم كه اين نسل الان به سن ازدواج رسيده . و از اونجايي كه بسياري از قسمتهاي زندگي انسان چه در دنيا و چه در آخرت بستگي به توفيق يا عدم توفيق در اين امتحان بسيار بسيار مهم و ظريف و دقيق الهي داره اهميت اين بحث بيشتر مشخص مي شه .

در روايت داريم كه : وقتي يك جوان ازدواج مي كند شيطان سه بار فرياد مي زند و مي گويد : ويحك ! ويحك ! ويحك ! ( واي ، واي ، واي ! ) اين جوان الان دو سوم دينش كامل شد . از حالا به بعد من بايد براي يك سوم ديگه برنامه بريزم و اين نشون مي ده كه برهه جواني و قبل از ازدواج چقدر برهه حساس و قابل هجومي براي شيطان هست . و چقدر براي انسان بعد از تأهل كار راحت تر مي شه .

چيزهايي كه الان من خدمتتون مي گم مربوط به مشكلاتي هست كه در همين برهه زماني وجود داره و صحبتهايي كه براي بعضي از مسائل از طرف دين مي شه اينها به تناسب زمان تغيير مي كنه . كما اينكه بعضي از روايتها كه از طرف پيامبر (ص) و معصومين (ع) گفته شده مربوط به همون زمان هست يعني اين صحبتها رو اين بزرگان براي اصحاب خودشون و كساني كه پاي منبر و صحبتشون نشسته بودند گفتند . و خود ائمه (ع) هم فرمودند كه ما حرفهامون تاريخ مصرف داره .

در روايت داريم كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود : اگر شخص مجردي تمام روز را روزه بگيرد و تمام شب را احياء بدارد و به نماز بپردازد ، هزار ركعت نماز بخونه و تمام مسائل مستحبات رو رعايت كنه و يك شخص متأهلي هم فقط 2 ركعت نماز صبحش رو بخونه ، همين دو ركعتي كه اين شخص متأهل مي خونه از اون همه عبادتي كه شخص مجرد انجام مي ده ، در نزد خداوند مقبول تر و بهتر هست .

يه روايت ديگه هست كه مي گه : در زمان حضرت امام رضا (ع) يك بانوي 35 ساله اي به خدمت ايشان رسيد ، آقا احوال پرسي كردند ، فرمودند : چه خبر ؟ چكار مي كني ؟ ازدواج كردي ؟ شوهرت چه جوريه ؟ گفت : ازدواج نكردم ، پرسيدند : چرا ؟ گفت : چون ازدواج در سلوكي كه من دارم ادامه مي دم و در راه عبادتم نقطه منفي هست و مجبور مي شم به خونه و زندگي و شوهر داري و اين چيزها بپردازم و از قافله معنويت عقب مي افتم . امام رضا ( ع) فرمودند : واي بر تو ! چگونه چنين ادعايي مي كني در حالي كه معنوي ترين فرد تاريخ بشريت ، مادر ما فاطمه زهرا (س) در 9 سالگي ازدواج كرد ؟ !

بسيار اشتباه هست كه فكر كنيم ، بعد از ازدواج معنويت جوان كم مي شه يعني اگر چنين اتفاقي هم بيفته ، اشكال از خود ازدواج نيست ، اشكال از جوان هست . يا ازدواج مناسب نكرده و يا ديد و نگاهش نسبت به ازدواج يك ديد مثبت و عبادي نبوده . خُب اين چه توقعي داره ؟ چرا تقصيرها رو گردن ازدواج مي اندازه ؟ اگر بعد از ازدواج عبادت هاي فرد كمرنگ تر شد ، نشان دهنده اين هست كه يا ازدواج مناسبي صورت نگرفته و يا اگر مناسب بوده ، طرفين ازدواج به اين مطلب دقت نداشتند كه بايد از حالا به بعد بهتر عبادت كنند .

اولين مطلب در بحث ازدواج ، شرايط ازدواج هست . بايد ببينيم ما شرايط ازدواج را داريم يا نه ؟ اولين شرط سن است ، در روايت آمده : كه بهتر است ازدواج طوري انجام شود كه مثلاً دختر 9 ساله و پسر 15 ساله باشد .

اين روايت از همون نمونه روايت هايي هست كه تاريخ مصرف داره . در اون زمان يه دختر 9 ساله يه خانم بالغ بوده ، اما يه دختر 9 ساله در اين زمان يك بچه به تمام معناست . و حتي مراجع ما دارند روي اين مطلب كار مي كنند و حتي بعضي از مراجع فتوا دادند كه سن بلوغ يك دختر براي اين كه به تكليف برسه 13 سالگي باشه ، و خيلي خوب مي شه اگر اين كار نتيجه بده‌ ، چون الان در زمانه فعلي دختر قبل از 13 سالگي خيلي بچه ضعيفي هست . لذا سني كه علماي اخلاق ، روانشناسي و كساني كه روي اين مباحث كار مي كنند براي ازدواج در نظر گرفتند براي دخترها از 18 سالگي تا 22 و 23 سالگي و براي برادرها هم از سن 20 سالگي تا 25 سالگي هست .

مي گه : آقا ! فلاني تو 15 سالگي ازدواج كرد ، خيلي هم موفقه . بله ، ممكنه . چيزهايي كه من دارم مي گم همه قاعده هست و قاعده هم استثناپذيره . هر قاعده اي ما مِنْ عامٍ وقد خُصَّ هيچ عامي نيست كه اختصاص نگيره ، تخصيص پيدا نكنه ، ممكنه يه كسي در سن 32 سالگي ازدواج كنه خيلي موفق باشه و همين شخص اگر 25 سالگي ازدواج مي كرد موفقيتي نداشت . ممكنه اينگونه هم نباشه . ولي قانون اين هست كه الان بهترين و مناسب ترين سن براي ازدواج 18 تا 23 براي خواهرها و 20 تا 25 سالگي براي برادرها است . اونهايي كه گذشته ، دير نشده و اونهايي كه نرسيدند هنوز زود هست . اين رو مطمئن باشيد . حالا دلايلش رو هم خدمتتون مي گم .

شرط ازدواج بلوغ است . بلوغ معناهاي مختلفي داره ، بلوغ فقط اين نيست كه انسان آمادگي براي ازدواج داشته باشه . بلوغ آمادگي روحي رو هم معنا مي ده . بعضي از برادرها و خواهرها در سن 15 ، 16 سالگي هستند ، اينها دنبال يك مونس مي گردند كه اسم ا ين مونس رو مي شه گذاشت رفيق . هنوز نياز به ازدواج ، ايجاب نشده . اون نوع مونسي كه انسان با ازدواج دنبالش مي گرده در اين زمانه ما در سن 18 ، 19 سالگي خودش رو نشون مي ده . لذا چون دنبال رفيق مي گرده ، انتخاب اشتباهي مي كنه . بجاي گرفتن رفيق ، ازدواج مي كنه . و به همين خاطر ازدواجش هم تاريخ مصرف داره . بهترين رفيق هم 6 ماه باهاش زندگي كنه ديگه حرفي براي گفتن ندارند ، تازه اونجاست كه مي فهمه ، اين كه فكر مي كرده انگيزه ازدواجش عشق و علاقه نبوده ، انگيزه ، انگيزة مونس خواهي بوده . اين يكي از فروعات هست . چيزي كه الان مي خوام بگم ممكنه براي بعضي ها جا نيفته ، چون سني ندارند ، بعد كه بالاتر اومدن مي فهمند ، يه سن و سال خاصي انسان ديگه به رفيق احتياج نداره . يعني با رفيق ارضاء نمي شه ، اونجاست كه اون انگيزه لازم براي ازدواج خودش رو نشون مي ده .

و بعد : بلوغ فكري . انسان در 15 ، 16 سالگي اونقدر فكرش بالغ و كامل نشده كه بتونه انتخاب مناسب كنه . انسان با يك احساسات حركت مي كنه ، خيلي وقت ها شخص دنبال دوست مي گرده ، دنبال يه كسي مي گرده كه تنها نباشه ، اين انگيزه خوبي براي ازدواج نيست . خيلي وقتها شخص مشكلات اقتصادي ، اجتماعي يا خانوادگي داره و دوست داره از اين خانواده فرار كنه ، انگيزه فرار از خانواده ، انگيزه مناسب براي يك ازدواج نيست ، اين يعني از چاله در آمدن و در چاه افتادن .

فشار رواني كه به انسان مي ياد و انسان دلگير مي شه ، اين انگيزه مناسبي براي ازدواج نيست . هر كي از راه مي رسه ، بهش بله مي گه . مي خواد نجات پيدا كنه . انگيزه نجات از مسائل ، انگيزه مناسبي براي ازدواج نيست ، آدم بايد منتظر بشه كه اون انگيزه زن و شوهر خواهي در وجودش قوت پيدا كنه . نه انگيزه نجات يا فرار .

شرط بعدي : پسنديدن ، حالا در شخص انگيزه ايجاب شده ، بلوغ فكري عاطفي ، جسمي ايجاد شده ، وقت پسنديدن شده . مقام معظم رهبري به كليه جوانها در باب ازدواج يه توصيه داشتند ، ايشون فرمودند : انسان بايد با نگاه اول به دلش بيفتد . ( خيلي جمله قوي اي هست و لازم به توضيح نيست ) مي گه : آقا ! ما تو 16 سالگي به دلمون افتاده ! نه ، وقتي شرايط قبلي فراهم شد ، به بلوغ رسيدي ، بعد هرچي به دلت افتاد ، اون وقت موقعشه .




  • ز دست ديده و دل هردو فرياد
    كه هرچه ديده بيند دل كند ياد



  • كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
    كه هرچه ديده بيند دل كند ياد



با اين شرايط كه خدمتتون عرض كردم ، يعني وقتي كه مطمئن شديد به بلوغ فكري و جسمي رسيديد ، بدونيد دل خطا نمي كنه . پس از نظر ايشون ، اولين مطلب اين هست كه در نگاه اول به دلش بيفته ، كه حالا ما يه بحث هاي عرفاني هم داريم كه مي گن در ازل بعضي از مهرها با هم ديگه سرشته شده و با هم ديگه گره خورده . انسان با يه دوستي رفيق مي شه ، از رفيق 20 ساله به اون نزديكتر ميشه . چون مهرشون از ازل با هم سرشته شده . كه البته اين بحثش اينجا نيست .

اما پسنديدن : ببينيم پسند چيه ؟ پسند يعني اين كه انسان به دلش بيفته ، نه اينكه به دلش بيندازند ! اين خيلي مهمه . اجبار نكنند كه حالا اين خيلي خوبه ، پولش خوبه . يه بحث استخاره هم هست كه بايد بدونيم كجاي كار مي تونيم استخاره بگيريم . بعضي ها تا يكي به خواستگاري شون مي ياد ، يا برادرها وقتي مي خوان به خواستگاري برن ، سريع استخاره مي گيرند . اين هنوز جا داره ، هنوز استشاره مونده ، هنوز عقل جاي جولان داره ، استخاره در جايي هست كه جولان عقل محدود مي شه و ديگه عقل انسان نمي كشه .

شرط بعد : نظر پدر و مادر . اومد خدمت امام صادق (ع) و گفت : دو مورد براي ازدواج هست ، يكي رو پدر و مادرم اصرار مي كنند ، يكي رو هم خودم اصرار دارم ، شما كدوم رو مي فرمائيد ؟ آقا فرمودند : نظر خودت رو بگير ، نظر پدر و مادر رو رها كن . البته در اين مورد ، امام صادق (ع) اين فرد رو مي شناختند ، پدر و مادرش رو هم مي شناختند ، و نظر هر كدوم رو هم مي دونستند كه چه كساني هستند ، به همين خاطر صلاح دونستند كه نظر پدر و مادرش را رها كنه . گفتم بعضي از اوامر معصومين (ع)‌ شرايط زماني و مكاني داره .

پس شما هم اين دقت رو داشته باشيد ، پدر و مادر بزرگت كردند ، نمي شه بگي چشمهات رو ببند و چيزي نگو ، دختر و پسر پاره تن پدر و مادر هستند . يه وقت هست پدر و مادر دارند زور مي گن ، با يه آدم عاقل صحبت مي كنيم ، مي گه بله پدر و مادر دارند زور مي گن و مي خوان دختر رو به زور به ازدواج فلاني در بيارن . اينها خودشون هم بعداً پشيمان خواهند شد . اگر زندگي شون مشكل دار بشه ، نان و آب به خودشون ناگوار مي شه ، زندگي براي خود پدر و مادر سخت مي شه . اما اين كه بگي نه پدر و مادر هيچ نقشي نداشته باشند ، اين هم نمي شه . چرا ؟ چون نظر اينها با توجه به سن و سال و تجربه شون مفيد هست ، در اغلب موارد پدر و مادر معناي عشق خياباني و عشق زود گذر رو تشخيص مي دن ، لذا نظرشون مهمه و الحمدلله رب العالمين بافت غالب جامعه حداقل در شهرهاي بزرگي مثل شيراز يك بافت خيلي متمدني هست و كمتر پدر و مادري پيدا مي شه كه نظر فرزندشون رو لحاظ نكنند . وقتي اين طوري هست پس در نظرخواهي به تفاهم برسيم .

بنابراين در ازدواج اولين افرادي كه مي تونيم باهاشون مشورت كنيم ، پدر و مادر هستند . يه وقت هست مي بيني پدر و مادر دليل معقولي ندارند . مي گه من از قيافة اين خوشم نمي ياد ، بگو : خُب شما خوشتون نياد ، شما كه نمي خواي ازدواج كني ، من مي خوام ازدواج كنم . اين بحثش فرق مي كنه . اما يه وقت هست كه دليل شون خيلي معقول و منطقي هست . اينجا آدم بايد قانع بشه و حق رو به پدر و مادر بده . كما اينكه خودتون پدر و مادر مي شيد و اين حق رو داريد كه در ازدواج بچه تون نظر داشته باشيد . جزء حقوقي كه براي والدين هست اين هست كه در ازدواج فرزندش كاملاً سهيم باشند .

شرط بعد : هم كُفو بودن ، مي گن : زن و مرد بايد هم كُفو باشند . كُفو چيه ؟ از نظر اسلام كفو در چند چيز هست كه مي گم ، و اينها بايد رعايت بشه . البته چيزهايي كه مي گم عام هست ، و ما كاري به استثناء ها نداريم . ممكنه يه ازدواجي باشه كه اينها رعايت نشده ولي ازدواج موفق بوده . اما شما سعي كنيد رفتارتون رفتار عام باشه و به قاعده عمل كنيد .

1

ـ وضعيت اقتصادي در كُفو

مي گن : وضعيت اقتصادي عروس و داماد نبايد زياد با هم تفاوت داشته باشه .

2 ـ وضعيت فرهنگي

ازدواج يك شيرازي و يك زاهداني الزاماً ازدواج موفقي نيست . با هم اختلاف فرهنگي دارند ، ازدواج يك ترك زبان و يك لُر زبان الزاماً موفق نيست . ببينيد اين خيلي مهم هست كه هم كفو بودن در زمينه فرهنگ رعايت بشه . مثلاً ازدواج يك ايراني و يك فرانسوي الزاماً موفق نيست . چون خيلي با هم اختلاف فرهنگي دارند . ما بايد سعي كنيم اختلافات رو به حداقل برسونيم و حتي اگر اين اختلافات رو به حداقل حداقل هم برسونيم باز هم يك سري اختلافات فرهنگي هست كه در سالهاي اوليه ازدواج اينها به تدريج مرتفع مي شه .

وقتي زن و شوهري از دو تا خانواده مختلف باشند كه به طبع اختلافات فرهنگي دارند ممكنه چندين سال وقتشون صرف بشه تا اين اختلافها برطرف بشه ، چرا بايد يكي از اين ور دنيا باشه و يكي از اون ور دنيا . حتي الامكان سعي كنيد ازدواج فاميلي داشته باشيد . حالا مي گن : آقا ازدواج فاميلي در دين اسلام نهي شده ، اين هم باز برد زماني داره الان با آزمايش ژنتيكي كه انجام مي شه ، ديگه خيال همه راحت شده و هيچ مشكلي نداره . اين كه معصوم (ع) مي فرمايد ازدواج فاميلي نكنيد اولاً خود حضرت علي ( ع) با حضرت زهرا (س) فاميل هستند ، و وقتي كه فرمودند ازدواج فاميلي نكنيد دليل بر اين هست كه يه سري مسائل بوده كه اون زمان نمي تونستند باز كنند كه مثلاً بيماري كم خوني چيه ؟ هموفيلي چيه ؟ ژنتيك چيه ؟ نمي تونستند . پس مجبور بودند دستور كلي بدهند . الان ديگه اينها مرتفع شده ، اون هايي كه مي خواهند ازدواج فاميلي كنند ، آزمايش ژنتيك هم به آزمايشهاي ديگه اضافه مي شه و اين رو هم انجام
مي دهند .

چرا ازدواج فاميلي توصيه مي شه ؟ چون فاميل نسبت به همديگه آشنايي كافي داري ، اختلاف فرهنگي به حداقل
مي رسه ، اگر توي فاميل مورد مناسبي نبود ، اون وقت برو توي شهر بگرد . حتماً يه مورد مناسب هست . مگر اين كه خواهر و يا برادر شهرستاني باشند كه توي دانشگاه با هم آشنا بشن ، كه اينها ، هم بايد با تحقيق و شناخت كامل ازدواج كنند . خيلي هم خوبه ، اما قرار نيست از اين شهر بلند شي بري اون شهر ، مگه توي شيراز قحطي اومده ، اگر ما نتونيم توي شهر خودمون يه مورد مناسب پيداكنيم كه ديگه كلاهمون پس معركه است !

3 ـ هم كُفو بودن در تحصيلات

تحصيلات مرد و زن طوري نباشه كه مرد وقتي يه چيزي ميگه زن اصلاً نفهمه ، هر كدوم توي يه وادي . خُب اين مرد توي خونه ارضا نمي شه . يا مثلاً زنه يه چيزي مي گه ، مرده نمي فهمه . حالا مثلاً زنه دكتره ، مرده هم عمله است ! اين زن توي خونه ارضا نمي شه ، مجبور مي شه اون صحبت هايي كه بايد با شوهرش مي كرد رو با دكترهاي همكارش داشته باشه . مرد و زن بايد از نظر فرهنگي اختلاف چنداني با هم نداشته باشند .

خُب كي بالاتر باشه ، كي پائين تر ؟ معصوم (ع) دستور داده ، گفته : بهتر اين است كه هميشه مرد يه كمي بالاتر از زن باشه ، چون زن اگه بالاتر باشه باعث خفت و خواري و بدبختي و زن ذليلي مرد مي شه . پس اختلافات فرهنگي و اقتصادي و شئونات اگر هست بايد مرد يه پله بالاتر باشه . امام صادق (ع) فرمودند : مرد سعي كنه يه پله از خودش پائين تر بگيره ، اين لازمه . حالا يه وقت يه همچين اتفاقي افتاده و چنين ازدواجي صورت گرفته و زن بالاتر از مرد هست ، اينجا مرد بايد خودش رو بالا بكشه و حتماً هم مي تونه .

5 ـ شئونات و ارزشهاي فاميل د ر كفو

ببينيد عرف ما خيلي جاها حتي در دين ما مي ياد دخالت مي كنه ، و اين دخالت مورد احترام هست ، عرف و دين با همديگه ارتباط مستقيم دارند . اگر فاميل هستند ، جوري نباشه كه مثلاً اين دو تا فاميل با هم مشكل داشته باشند خُب اين چه كاريه ؟ دوتا برادر زاده هستند ، اينها سي سال هست كه با هم قهرند . مشكل ، دعوا ، فحش و . . . حالا اين دو تا پسر عمو ودختر عمو مي خوان با هم ازدواج كنند تا اختلافها حل بشه . مطمئن هستيد كه مشكل حل مي شه ؟ مطمئن هستيد كه اين اختلافي كه بين شما هست با اين جو سازي شديدي كه فاميل عليه همديگه دارند ، سال هاي سال دوام نمي ياره ؟ مطمئن هستيد ؟ مي تونيد از فاميل و گروه خوني خودتون ببريد ، بخاطر يك زن يا شوهر؟ مطمئنيد ؟ چند سال دوام مي ياريد ؟

اينها رو كه دارم مي گم تجربة پرونده هاي دادگاهي هست . بريد ببينيد چه خبره ؟ اين ها جزء دلايل طلاق هست . پس شئونات فاميلي هم جزء كفو هست . لذا يه برادري كه از خانواده اقتصادي پائين هست ، اگه ما مي گيم از خانواده مرفه خواستگاري نكن ناراحت نشه ، بابا ! اين كفو تو نيست . نگو اسلام مي گه برابري و برادري ! همين اسلام دستور داده در ازدواج كفو رو رعايت كنيد . معصوم (ع) فرمودند كه : از نظر اقتصادي مرد بالاتر باشه . حالا اگه يه وقت يه همچين اتفاقي افتاد و اينقدر دختر و خانواده دختر فهميده بودند ، كه به روي فرد نياوردند ، (‌كه جزء موارد استثنا هست ) اشكالي پيش نمي ياد و اين خيلي موردش نادر هست . عزيزان ! خطر نكنيد . آدم تا وقتي كه سرش درد نميكنه دستمال نمي بنده . مگه دختر يا پسر از هم كفو خودت قحطيه ؟ چرا اين كارها رو مي كنيد ؟ شما مطمئنيد پدر و مادرتون در اون مجلس عروسي و مناسبتهاي فاميلي خجالت زده نمي شن ؟ مي ره به زور مي گيره ، بعد هم مي گه : كُفو چيه ؟! دين ما دين برابري و برادريه ، مطمئني كه اشكالي نداره ؟ !

6 ـ كفو در ماديات

عزيزان ! از نظر مالي زياد با هم اختلاف نداشته باشيد ، و اگر هست مرد يه كم بالاتر باشه .

مي فرمايند : ازدواج بايد ماية نشاط باشد ، ببينيد تمام مسائل ازدواج و زناشويي رو كنار گذاشتند و گفتند : زن و شوهر بايد در كنار همديگه احساس نشاط كنند . هُو الذي الَّفَ بين قلوب المؤمنين اين الَّفَ مال ازدواج هست ، يعني بايد اين احساس نشاط بدست بياد . و اين احساس نشاط چيزيه كه بايد از همون روز اول و نگاه اول انسان اين احساس رو در خودش ببينه و بعد بياد به بقيه شرايط نگاه كنه . اين احساس چه جوري تعريف مي شه ؟ اين رو خودتون بايد تجربه كنيد .

گفتند بعد كه همه اينها رعايت شد ، سراغ دين بيايد . نگفتند : اول دين ! اگر همة اينها رو داشت ، دين نداشت قبول نكنيد . اگر همه اينها رو داشت و دين هم داشت قبول كنيد . فرمودند : دين مهمترين شرط هست ، يعني دين حق وتو داره ، منتها كي ؟ آخر كار ! ( نه اول كار ) بعضي از برادرها و خواهرها ديگه خيلي حزب اللهي تر از ما شدند ، كاسه داغ تر از آش ! مي گن : فقط دين ! برادر مي ره خواستگاري نگاه مي كنه ببينه پوشيه داره ؟ مي گه : نماز شب مي خونه ؟ خُب اگه بخونه كه عاليه ولي ، اول اون شرايط بايد رعايت بشه ، بابا تو كه نمي خواي امام جماعت بگيري ، نمي خواي پشت سرش نماز جماعت بخوني . مي خواي زن بگيري ، شوهر بگيري ، بعضاً حالا داخل خواهرها بيشتر هست ، مي گه : من هيچي برام مهم نيست ، فقط دين ، خُب دروغ مي گي ! بعد از دو سال زندگي ، زنگ مي زنه مي گه : آقا ! اين جوري شده ، فلان شده ! تو مگه نگفتي فقط دين ؟ خُب بيا اين هم دين . خودت هم نمي فهمي . دروغ مي گي .

همه اينها رو رعايت كنيد تا بعد كار به گريه و زاري و طلاق كشي نكشه . مي گه : اگه اين دين هست من مي خوام برم مسيحي بشم ! خُب برو مسيحي شو ، براي چي بقيه اش رو رعايت نكردي ؟ خُب دين شاخه هاي مختلف داره ، خوب دقت كنيد . ببينيد اولاً خود ازدواج دو سوم دين رو برمي گردونه ، اين مهمه . ثانياً دين مراحل داره ، از يك جوان 18 ـ 19 ، 20 ، 22 ، 25 ساله نبايد توقع داشت كه مثل آيت الله فلاني باشه . اين جوان هست بقيه اش رو مي خواد بعد از ازدواج طي كنه ، ضمانت دين رو جوان داشته باشه . چه دختر ، چه پسر ، پاي صحبت هايي كه با همديگه مي كنند ( كه من انشاءالله در بحث خواستگاري جلسه بعد خواهم گفت كه چه مراحلي رو طي كنيد كه گناه درش نباشه و اينها رعايت بشه ) به اين نتيجه و تفاهم برسيد كه آقا ما مي خوايم بعد از ازدواج اين مسير رو ادامه بديم . اين مي شه دين . قرار نيست كه همه از اول عارف باشند .

دين هزار تا شاخه داره ، خيلي از خانواده ها سر همين دين با هم دعوا دارند و طلاق مي گيرند . اينها رو كه دارم مي گم تو جمع حزب الله مي گم ، بعضي از خانواده ها كه سرِ استقلال و پرسپوليس طلاق مي گيرند . بابا ! عقلم خوب چيزيه . شما نمي خواد طلاق بگيريد بريد خودتون رو بكشيد . آدم بايد اينقدر بي عقل باشه كه زندگي رو بخاطر چنين چيزهايي بپاشونه ، بابا ! اينها براي تفريح ماست ، نه زندگي ساز ، نه اين كه حكم بده ، تو زندگي ما دخالت كنه .

پس توي همين دين هم بايد دقت كنيد اين مسير ديني خودتون رو با هم چك كنيد ، يكي مي گه : ببخشيد بنده تو مسير ديني اين مسيرم هست ، مي توني با ما باشي ؟ يا علي ! يكي يه مسير ديگه داره ، يكي هست دوست داره تو دينش اهل مطالعه باشه ، فقط صبح تا شب تو خونه بشينه و كتاب بخونه . اصول فلسفه بخونه يا رئاليسم درس بده يا . . . اين شخص دينش اين تيپيه . يكي هست دينش هيئتي هست ، يكي هست دينش اخلاقيه . بعد سر همين چيزها دعوا مي شه . و بعد باز اين ها هم به تفاهم نخواهند رسيد .

پس عقيده ها رو هم در ازدواج چك كنيد تا يه عقيده ثابتي داشته باشيد ، دين يك كلمة خيلي خيلي تعريف نشده و عام هست ، تو دين هم خصوصي بشيد ، ببينيد طرفتون توي هر قسمت از دين چه جوريه ؟

آقا جون ! بنده يه مدل دينداري هستم كه نماز اول وقتم رو بايد جماعت بخونم ، ولي توي عمرم نماز شب نخوندم ، اين يه مدل دين هست ، خُب اين ايرادي نداره . يكي ديگه مي گه : نه آقا ! بنده بايد نماز شب بخونم .

جلسه بعد تو بحث خواستگاري بيشتر توضيح مي دم صحبتهايي كه تو جلسه خواستگاري بايد بشه اين مهمه ، سؤالهايي كه طرفين بايد از همديگه بكنند چون بعضي ها خواستگاري كه مي رن ، از همديگه سؤالي ندارند . اون چايي مي ده ، حالا مي خوان ببينند تفاهم دارند با هم يا نه ، خُب حالا چاييش چي هست ؟ گلستانه ! چايي خوبي هست . خُب ديگه چه خبر ؟ سلامتي ؟ ! خُب شما برنامه تون براي زندگي چي هست ؟ ما . . . ؟! والله ! انشاءالله با خدا ! با معنويت ! انشاءالله دو تا بال باشيم ، پرواز كنيم ، . . . !

بيا برو بابا جونم !! اين ها مال انشاءهاي دخترهاي دبيرستاني و بچه هاي دبستاني هست . انشاء كه نمي خوايم بگيم ، مي خوايم با هم ازدواج كنيم . يا مي گه : ما بايد در ملكوت پرواز . . . ! برو بابا زنت رو بگير ! به ملكوت چكار داري ! بشينيد دقيق با هم صحبت كنيد ، ازش سؤال كن .

يكي زنگ زده مي گه : آقا ! ولايت فقيه تو ازدواج دخيل هست يا نه ؟ گفتم : يعني چي ؟ گفت : مثلاً اگر من طرفدار ولايت فقيه باشم و زنم نباشه ، اين ازدواج باطل هست ؟ گفتم : باطل كه نيست ، ولي مطمئنيد كه صبح تا شب سر همين ولايت فقيه توي خونه دعوا نمي كنيد ؟ خُب حالا برو يكي ديگه رو بگير ، اين ها هم جزء دين هست .

حالا شما خيلي هم تيز و تند نشيد . يه خواهري به من زنگ زده ، اول كلي گريه مي كنه ، بعد مي گه : بدبخت شدم ! خُب به سلامتي انشاءالله ! چي شده ؟ مي گه : ما هشت ماه هست كه عقديم . ( خدا انشاءالله پاي هم پيرتون كنه ! ) نه آقا ! مي خوام طلاق بگيرم . چي شده ؟ بگو دردت چيه ؟ مشكلت چيه ؟ مي گه : توي اين هشت ماهه ، هفته پيش شوهر من نماز جمعه شركت نكرد ! گفتم توي اين هشت ماه ، هر جمعه اومده ؟ گفت : بله ، اغلب با هم مي رفتيم . اين هفته گفت نمي خوام بيام .

خُب خواهر من ! آدم براي يه مستحب يا يه واجب تأخيري كه نمي ياد زندگيش رو خراب كنه . خُب بدبخت خسته است ، خود امام جمعه هم ممكنه يه هفته نياد ، بره يه شهر ديگه . حتماً كار داشته . هشت ماه اومده ، يه جلسه نيومد . گريه و زاري مي كنه كه اين كافر شده ، مرتده . اعدامش كنيد ! خُب حالا من چي بگم ؟ اين جوري هم نباشه ، در حد عادي عقيده و نظرتون رو لحاظ كنيد .

نكته بعد : موارد و نقاط منفي اي كه در يك همسر هست و مي گن يا بايد اين موارد برطرف بشه و يا سعي بشه چنين ازدواجي سر نگيره ، رو خدمتتون مي گم :

1 ـ فسق

مي گه : آقا ! فلاني اومده خواستگاري من ، سيگار مي كشه ، مشروب هم مي خوره ، اما قول داده خوب بشه ، خيلي از زن هايي كه الان شوهرشون معتاد و مشروب خور و الواتي هستند ، قبل از ازدواج مي دونستند . حالا طرف دو روزه رفته خواستگاري ، احساساتش جريحه دار شده ، مي گه : بخدا من ديگه هيچ كاري به اين رفيق ها ندارم . فقط تو برام مهم هستي . هشت ماه مي گذره ، يه دفعه ياد رفيق هاش مي كنه ، خُب حالا ديگه به اون سمت مي ره .

خواهرها به قول مرد فاسق اطمينان نكنند . مي گه : آقا ! من هدايتش مي كنم . چطور هدايت مي كني ؟ مگه زور زن
مي رسه كه مردش رو هدايت كنه ؟ گفتم در معنويت ، مرد بايد بالاتر باشه . آقا من حالا با محبت يه جوري درستش
مي كنم ، هر روز ظهر قورمه سبزي درست مي كنم ، انشاءالله خوب مي شه . نه ! اگر محبت گناه و فسق در دل مردي محكم باشه اين محبت تو 6 ماه ، 8 ماه ، يك سال اول ازدواج به دليل محبت جديدي كه اومده كمرنگ مي شه اما بيرنگ نمي شه . آتيش زير خاكستره ، بعد يكي دو سال دوباره شعله مي كشه ، دوباره به سمت گناه مي ره . اين رو دقت كنيد اما اگر زن اين تيپي بود ، اين احتمال هست كه يك مرد معنوي قوي بتونه زن رو كه قول داده حفظ كنه ، ولي باز هم احتمال خطر هست .

2 ـ ازدواج تجارتي

اين چه مدل ازدواجيه ؟ دختره باباش پولدار هست ، يا مثلاً پسره سه تا سوئيچ داره ، سوئيچ مغازه ، سوئيچ ماشين و سوئيچ خونه . ديگه چشمهامون رو ببنديم بگيم اينها ديگه الحمدلله اينقدر . . . .

شما اينقدر فرهنگتون بالا هست كه ديگه لازم نيست من توضيح بدم . ولي من روايتش رو مي گم . امام معصوم (ع) فرمودند : كسي كه بخاطر پول ازدواج كند مطمئن باشد نه به پول مي رسد و نه به دنيا . اين زندگي براش زهر مي شه . اما من يه مورد سراغ دارم كه زهرش نشد ، با يه دختر پولدار ازدواج كرد ، بعد هم طلاقش داد و پولها رو كشيد بالا ! همينه ديگه ، ازدواج تجارتي يعني اين .

3 ـ ازدواج كاغذي

با يه نامة شمع و گل و پروانه و بلبل كه اينور زيرش نوشته : آه ! ما دو گل بوديم كه در مرداب كوير همديگر را پيدا كرديم . . . . ! ازدواج مي كنند .

مي گه : عجب قلمي داره ؟! عزيز من ! تو كه با قلمش نمي خواي ازدواج كني ، خودش رو ديدي يا نه ؟ مي گه : واي ! نمي دوني با رنگ سبز هم نوشته بود ! خُب بنويسه ، اصلاً با رنگ مغز پسته اي راه راه بنويسه . اين كه دليل ازدواج نيست . بعضي از ازدواج ها كاغذي هست ، روي كاغذ خيلي خوب مهرورزي مي كنند ، اما الزاماً اينها در زندگي انسانهاي مهرورزي نيستند . اتفاقاً خدمتتون عرض مي كنم آمارش رو هم بريد بگيريد . اتفاقاً نويسنده ها و ادبا و شاعرها معمولاً زندگي موفقي ندارند . چون آدمي كه پاي زندگيش باشه و مهرورزي بكنه با كاغذ مهرورزي نمي كنه . اين رو هميشه داشته باشيد اين كه بعضاً مي بينيد توي بچگي و توي جواني خواهرها مخصوصاً و برادرها خيلي اهل خاطرات و نوشتن هستند براي اينه كه كسي رو براي مهرورزي ندارند . عنايت مي كنيد ؟ و اگر داشته باشه نويسندة خوبي نمي شه . اينهايي كه نويسنده هاي خيلي خوبي هستند الزاماً انسانهاي موفقي در زندگي نيستند . اين قيد الزاماً رو در همه حرفهاي من داشته باشيد . اين طوري نيست كه ديگه از فردا هرچي شاعر و نويسنده هست بگيم : ببخشيدا ! شرمنده برو با همون كاغذت حال كن ، بي خيال ما شو ! نه ، گفتم : الزاماً پس اين رو هم داشته باشيد ، ازدواج كاغذي نكنيد .

4 ـ ازدواج هوسي يا ازدواج خياباني




  • عشق هايي كز پي رنگي بود
    عشق نبود عاقبت ننگي بود



  • عشق نبود عاقبت ننگي بود
    عشق نبود عاقبت ننگي بود



اون كسي كه به همين راحتي ، پاي تلفن يا توي خيابون با تو مهرورزي مي كنه ، به همين راحتي هم بعد از 6 ماه يا يك سال كه محبت براش عادي شد مي ره سراغ يكي ديگه .

فرمودند : زنها و مردها قبل از ازدواج عفاف داشته باشند . مطمئن باشيد كه اين مهرورزي طرف مقابل ، براي اولين بار هست . با اين اطمينان ( اطمينان به اولين بار بودن ) مطمئن مي شي كه آخرين بار هم هست . يعني فقط خودتون دو نفر هستيد . اين حرف رو من از قول كانت مي گم : ( نه از قول امام صادق (ع) يا علماي اخلاق ) كانت مي گه : عشق هايي كه در خيابان اتفاق مي افتد در همان خيابان هم باطل مي شود !

ديگه كي مي گه ؟ اميل مي گه : آنهايي كه در خيابان عاشق ظاهر يكديگر مي شوند ، زندگيشان محكوم به شكست است . يعني علما و فلاسفه و روانشناسان غرب هم به اين نتايج رسيدند .

عزيز من ! اول كار داغ هستي ، فكر مي كني بعد از يك سال هم همين هست ، رنگ مي بازه . بايد به دلت بيفته ، بايد عشق پاك باشه ، تا بمونه . عشق ناپاك ماندني نيست . اين رو مطمئن باشيد .

5 ـ ازدواج تشكيلاتي ـ سياسي‌ ـ عقيدتي :

آقا ! بنده و فلاني همكاريم ، ازدواج مي كنيم ، اين مي شه ازدواج تشكيلاتي . همكار بودن دليل ازدواج نيست . مي گه : ما اگر ازدواج كنيم ، حسابي كارمون مي گيره . اين انگيزه بديه . نبايد با اين هدف و انگيزه كه كارمون بالا مي گيره ، ازدواج كنيم . انگيزه ازدواج بايد خود ازدواج باشه . حالا اگه همكار بوديم خُب بهتر كارمون بالاتر مي ره ، اما بخاطر تشكيلات و كار و همكاري ، ازدواج كردن ، اين انگيزه بديه . يعني نبايد انگيزه اصلي باشه .

پيغمبر (ص) مي فرمايند : از زني كه الخضراء الدمن هست ، اجتناب كنيد ، و بعد در معنا و ترجمه اين روايت مي گن : يعني دختر و زن زيبارويي كه در خانوادة بي دين و لااُبالي و فاسق بزرگ شده باشد . اين رو اغلب اشتباه معنا مي كنند ، فكر مي كنند اين عبارت به اين معنا هست كه چنين دختري محكوم هست كه هيچ مؤمني سراغش نره ، نه ، وقتي حضرت مي فرمايد : بزرگ شده به معني تربيت شدن هست ، يعني اين دختر و يا پسر در خانواده بي دين تربيت شدند و خودشون هم فاسق هستند ، اينها فقط جمال ظاهري دارند ، اما سيرت ندارند .

ممكنه يه دختري در يك خانوادة فاسق اونقدر متدين رشد كنه كه حتي اجبار هست و واجب هست براي يك جوان متدين كه اين دختر رو از اين خانواده نجات بده . با پدر و مادرش بحث كنه . پس كي مي تونه بره و نجاتش بده ؟ ممكنه يه پسري در خانواده بد باشه ، لازم هست كه يك دختر متدين به اين جواب مثبت بده تا نجات پيدا كنه . اينها محكوم به فنا يا غرق شدن در گناه نيستند . خضراء الدمن يعني دختري كه فقط چون زيباست ، با او ازدواج كني ، چرا ما بايد اعمال خانواده رو پاي دختر يا پسرش بنويسيم ؟ اين رو هم خوب دقت كنيد . چون معمولاً مي گن : ببينيد خانواده اش چطور هستند ؟ چه ربطي داره ؟ شايد فاكتورهاي قوي تري باشه كه خانواده در اين فاكتورها هضم بشه .

ا َنّانه : فرمودند : زن انانه نگيريد ، انانه يعني چي ؟ يعني زني كه دائم ناله مي كنه ، صبح تا شب ناله مي كنه ، خواهرهايي كه اين خصوصيت رو دارند بايد رفع كنند . فرمودند زن انانه نباشه ، صبح تا شب ناله نكنه ، همه اش مي خواد حرف بزنه ، ناله كنه . راه مي خواد بره ناله مي كنه ، مي شينه ناله مي كنه . دائماً اهل تمارض هست . فرمودند اين رو نگيريد .

مَنّانه : فرمودند : دومين نوع زنهايي كه گفتند نگيريد ، زنهاي منانه هستند ، زني كه منت مي گذاره ، يه كار ميخواد انجام بده ، منت مي ذاره . جزء وظايفش نمي دونه . حالا اين كه مي گم زن دقيقاً اين حالت براي شوهر هم هست . فرقي نمي كنه . ( منانه يعني زن يا شوهري كه منت مي گذاره )

حَنّانه : گفتند همسر حنانه نگيريد ، يعني چي ؟ گفتند زني كه بيوه هست ، شوهر قبلي داشته و از اون شوهر بچه داره ، اين الزاماً ازدواج موفقي براي كسي كه مي خواد براي اولين بار ازدواج كنه نيست . حالا يه مورد ممكنه ازدواج موفق باشه و حتي موفق تر از ازدواج با يك مجرد ، اين بحثش جداست و استثناء بردار هست .

حَدّاقه : گفتند زن حَدّاقه نگيريد ، اين چه جور زني هست ؟ زن هوس باز ، اين صفت توي خواستگاري مشخص مي شه ، 5 دقيقه با اون به بازار مي ري ، از نگاه كردنش به ويترين مغازه مشخص مي شه . بگو ببخشيدا اين خصوصيت در شما هست ، شرمنده !!

گرفتي هم گرفتي ! ولي پدرت رو در مي ياره . صبح تا شب بايد انواع و اقسام سرويس ها رو براش بخري . شش نوع پفك ، 7 نوع شكلات ، 20 نوع گردنبند ، ده نوع آئينه و شمع دون و . . . اين يعني چي ؟ يعني اين كه اين زندگي ، زندگي نخواهد شد و اگر كسي حداقه هست ، بايد اين صفت رو از خودش دور كنه .

برّاقه : زني كه برق برق مي زنه ، يارو خيلي هم زيبا رو هست ، مي برن تو سالن آرايش و بيرون مي يارن ، مي شه مثل كيك خامه اي ! فرمودند : زني كه به آرايش خيلي علاقه داره ، نگيريد . اين از شصت سال عمرش ، سي و هشت سال رو مي خواد پشت ميز توالتش بشينه ! اين هم براي تو زن نمي شه . اما يه وقت هست مرد دوست داره زنش كيك خامه اي باشه ، اين اشكالي نداره ! اينها همه اش توي خواستگاري معلوم مي شه ، اين دستور معصوم (ع ) هست . فرمودند زن اين مدلي نگيريد .

شَدّاقه : فرمودند زن شداقه نگيريد ، يعني زني كه صبح تا شب حرف مي زنه . يه باطري كاميون به علاوه برق شهر به علاوة برق سه فاز با موتور برق با 6 ،‌7 تا ژنراتور لازم داره كه فكش كار كنه ! اين هم توي خواستگاري معلوم مي شه . مثلاً وقتي سؤال كني كه خُب نظر شما راجع به معرفت نفس چيه ؟ اگه خواستگاري ساعت 8 شروع شده ، 2 نصف شب نظر ايشون تموم مي شه ! ( براي مردها هم همين طور ) بگو : ببخشيدا ! ما زندگي هم داريم . يا هر سؤال و مسئله ديگه اي مثلاً مي گي : شما ايده آل هاتون توي زندگي چيه ؟ پدر و مادر نشستند ، اينها مي خوان به تفاهم برسند ! ديگه بايد بيان براي نماز صبح بيدارشون كنند !! آقا شما چكار مي كرديد ؟! ايده آل هامون رو بررسي مي كرديم ! بيايد بابا بريد دنبال كارتون ! جفت تون انداختني هستيد !

هر كدوم از ما جلوي آئينه كه مي ايستيم ، از نظر خودمون خوشگل ترين آدمهاي دنيائيم ، نظر خودمون اين هست ، همه ماها وقتي به محاسنمون نگاه مي كنيم انگار از دماغ فيل افتاديم ، همه ماها وقتي كه به محاسن خودمون مي انديشيم فكر مي كنيم كه يا بايد يوسف بياد خواستگاري مون يا بريم خواستگاري هاجر . غير از اين راه نداره . اما وقتي از يك ديد بيروني به ما نگاه مي كنند ، سراپاي ما عيب هست . لذا هيچ ايرادي نداره طرف مقابل ما هم يك عيب هايي داشته باشه . اين رو دقت كنيد . برادرها و خواهرها همه ماها زياد عيب داريم ، هيچ ايرادي نداره طرف مقابل ما هم يه عيب هايي داشته باشه .

مي گن : آقا ! از زيبايي نگفتيد . و اما شرط زيبايي ، همون به دل نشستن هست به هر حال يكي از راههاي به دل نشستن زيبايي هست ، اما عنايت كنيد اول خودمون رو يه چكابي كنيم . خُب بابا بايد يه كسي گيرمون بياد يا نه ؟ اينها همه به زيبايي فكر مي كنند ما ملكه زيبايي جهانيم ، اين رو دقت كنيد . و اين رو مطمئن باشيد كه زيبايي يكي از راههاي به دل نشستنه . راههاي ديگه هم هست و اين رو دقت كنيد كه خيلي از زيبا رويان به دل نمي نشينند و اگر بشينند يكي دو روز بيشتر به دل نمي نشينند ، روز سوم از دل مي رن . چون زيبايي عادي مي شه .

عزيزان من عنان مهمترين مسئله زندگي شون رو دست احساسات و دلشون ندن ، بعد از مدتي عادي مي شه .

باز كانت در شرايط ازدواج مي گه : زيبايي چون از راه چشم وارد مي شود و چشم مدت مصرف دارد پسنديدنش عادي مي شود .

انسان ممكنه خواهرش يا برادرش از نظر مردم خيلي زيبا باشند ، اما اون علاقه اي كه به خواهر يا برادرش داره به خاطر زيبايي شون نيست . چون براش عادي شده . ممكنه همه جهان از زيبايي خواهر يا برادر ما تعريف كنند اما خود ما اصلاً احساس نكنيم . چون برامون عادي شده . اين رو دقت كنيد .

توي پسندهاتون خودتون رو هم در نظر بگيريد ، مشكل پسند نباشيد ، يه بنده خدايي با يكي از رفيق هاي ما توي مشهد بحث مي كردند ،‌ گفت : تويي كه داري دنبال زن مي گردي ، شرايطت چيه ؟ گفت : جمال و كمال و بعد هم اهل جهاد باشه و معرفت نفس داشته باشه ، اهل نماز شب باشه ، اهل تهجد باشه و . . .

همه اش رو گفت ، بعد اون بنده خدا گفت : من يه كسي رو مي شناسم كه واجد اين شرايط بود اما ازدواج كرد ، گفت :‌ اِه راست مي گي ؟ كي بود ؟ گفت : آيت الله جوادي آملي !! گفت : مرد حسابي ! تو مي خواي زن بگيري يا دنبال مرجع تقليد مي گردي ؟ برو زنت رو بگير ديگه .

خُب انشاءالله خواهرها و برادرها دقت مي كنند كه در اين امر هم از مسير صحيح جلو بروند . چرا كه مي فرمايند : اَبا الله ان يجري الأمور بغير اسبابها خداوند ابا دارد كه امور را غير از اسبابش جلو ببرد . اگر از اين مسير جلو نري به نتيجه
نمي رسي .

/ 1