حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام و غرب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام و غرب - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقوق زن و مرد از ديدگاه اسلام و غرب

از جمله موضوعات مورد بحث پيرامون حقوق زن، مقايسه بين مكتب اسلام با دستاوردهاى تمدن غرب است، امروز در دنيا درباره حقوق زن، مكتب ديگرى رايج نيست و نوعا شرقى‏ها و همه دنيا تحت تأثير دستاوردهاى غربى‏ها در مورد تساوى زن هستند و تقريبا اين فكر غرب همه‏جا و حتى دنياى كمونيستى را هم احاطه كرده است. بنابراين مقايسه، مناسب‏ترين طرف اسلام همين دستاوردهاى دنياى غرب است كه غربى‏ها در اين مسأله خيلى هم به خود مى‏بالند. با اين مقايسه مى‏توان پى برد كه نگرش حاكم بر غرب واقعا به مصلحت جامعه و خانم‏ها مى‏باشد يا خير؟(1) اسلام، زن را چگونه موجودى مى‏داند؟ آيا از نظر شرافت و حيثيت انسانى او را برابر با مرد مى‏داند يا او را جنس پست‏تر مى‏شمارد؟ اين پرسشى است كه اكنون مى‏خواهيم به پاسخ آن بپردازيم.

اسلام در مورد حقوق خانوادگى زن و مرد، فلسفه خاصى دارد و پاره‏اى از حقوق و تكاليف و مجازات‏ها را براى مرد مناسب‏تر دانسته و پاره‏اى از آن‏ها را براى زن، در نتيجه، در مواردى براى زن و مرد وضع مشابه و در موارد ديگر وضع نامشابهى در نظر گرفته است. چرا؟ آيا بدان جهت است كه اسلام نيز مانند بسيارى از مكتب‏هاى ديگر،نظريات تحقيرآميزى نسبت به زن داشته و زن را جنس پست‏ترى شمرده است يا علت و فلسفه ديگرى دارد؟(2)

عده‏اى گمان كرده‏اند كه اسلام درباره زن، عدالت را مراعات نكرده است، در صورتى كه همان‏گونه كه منابع اسلامى نشان مى‏دهد و صاحب‏نظران محقق در اين باره تحقيقات شايسته‏اى انجام داده‏اند، اسلام مابين تساوى زن و مرد و عدالت در ميان آن‏ها فرق گذاشته است مسلم است. كه اگر اسلام مى‏گفت زن و مرد از همه جهات بيولوژيك، فيزيولوژيك و روانى و هرگونه فعاليت مغزى و روحى، يكى هستند، اين خلاف واقع بود و گمان نمى‏رود كسى در اين دنيا پيدا شود و از اين دو صنف اطلاع لازم و كافى داشته باشد و چنين سخنى را به زبان بياورد.(3)

شهيد مطهرى مى‏گويد : «مكرر در نطق‏ها و سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى پيروان سيستمى غربى شنيده و خوانده‏ايد كه مقررات اسلام را در مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات و امثال اين‏ها به عنوان تحقير و توهينى نسبت به زن ياد كرده‏اند؟ چنين وانمود مى‏كنند كه اين امور هيچ دليلى ندارد جز اينكه فقط جانب مرد رعايت شده است.

مى‏گويند اسلام، دين مردان است و زن را انسان تمام عيار شناخته و براى او حقوقى كه براى يك انسان لازم است وضع نكرده است. اگر اسلام زن را انسان تمام عيار مى‏دانست تعدد زوجات را تجويز نمى‏كرد، حق طلاق را به مرد نمى‏داد، شهادت دو زن را با يك مرد برابر نمى‏كرد، براى زن قيمت به نام مهر قائل نمى‏شد، به زن استقلال اقتصادى و اجتماعى مى‏داد و او را جيره‏خوار و واجب‏النفقه مرد قرار نمى‏داد.

مى‏گويند اسلام با اين كه دين مساوات است و اصل مساوات را در جاهاى ديگر رعايت كرده است، در مورد زن و مرد رعايت نكرده است.

اصلى كه در اين استدلال به كار رفته، اين است كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت و شرافت انسانى، يكسانى و تشابه آن‏ها در حقوق است. مطلبى هم كه از نظر فلسفى بايد انگشت روى آن گذاشت اين است كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانى چيست؟ آيا لازمه‏اش اين است كه حقوق مساوى يكديگر داشته باشند به طورى كه ترجيح و امتياز حقوقى در كار نباشد؟ يا لازمه‏اش اين است كه حقوق زن و مرد علاوه بر تساوى و برابرى، متشابه و يكنواخت هم بوده باشند و هيچ‏گونه تقسيم كار وظيفه‏اى در كار نباشد؟ شك نيست كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانى و برابرى آنان از لحاظ انسانيت، برابرى آن‏ها در حقوق انسانى است؛ اما تشابه آن‏ها در حقوق چطور؟

كميت غير از كيفيت است. برابرى غير از يكنواختى است. آن چه مسلم است اين است كه اسلام حقوق يك‏جور و يكنواختى براى زن و مرد قائل نشده است ولى اسلام هرگز امتياز و ترجيح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نيست. اسلام اصل مساوات انسان‏ها را درباره زن و مرد نيز رعايت كرده است. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نيست، با تشابه حقوق آنها مخالف است.»(4)

در اين كه «اين دو صنف با همديگر متفاوت‏اند، از نظر خلقت طبيعى، جاى ترديد نيست و در اين باره تحقيقات به حد لازم و كافى انجام گرفته است. عنايت امر اين است كه آيا اين اختلاف و تنوع در خلقت طبيعى زن و مرد باعث مى‏شود كه يكى ناقص و ديگرى كامل باشد، نه چنين چيزى نيست، اين مسئله تنوع است، نه نقص و كمال.»(5)

اين اختلافات، انعكاسى «در روبناى زندگى گذاشته است؛ نه در حقايق واقعى و جوهر حيات اين دو صنف زن و مرد. آن چه ممكن است باعث اختلاف باشد، يكى عده واقعيات است كه ما آنها را مشاهده مى‏كنيم، مانند اين كه مرد نيروى بيش ترى در پيچيدن در لابه‏لاى توليدات سخت اقتصادى و دفاع از كشور، تحمل مشقت‏ها و خشونت‏هاى زندگى دارد و همچنين در جريان توالد و تناسل بارى را كه صنف زن به دوش مى‏كشد، باعث تقيد بيش‏تر او مى‏گردد و در اين جربان مرد آزادتر است، همان‏طور كه سيمون دوبوار از نيچه نقل كرده است: تسليم شدن زن در اجراى پديده خلقت، خيلى بيش‏تر از مرد است و اگر مردى ادعا كند كه او هم مثل زن در اين جريان تسليم مى‏شود، به شرافتم سوگند يا دروغ مى‏گويد، يا مرد نيست.»(6)

اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن درباره خلفت زن و مرد چيست، لازم است به مسئله سرشت زن و مرد كه در ساير كتاب‏هاى مذهبى نيز مطرح است، توجه كنيم. قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است. بايد ببينيم قرآن زن و مرد را يك‏سرشتى مى‏داند يا دوسرشتى؛ قرآن با كمال صراحت، در آيات متعددى مى‏فرمايد: زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده‏ايم.(7) قرآن درباره همه آدميان مى‏گويد:

«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفريد.»(8)

آيه، صريحا ارزش را بر ملاك تقوا قرار داده است. بدون اختصاص به زن يا مرد. به نظر مى‏رسد امتياز بسيار مهمى كه در صنف زن وجود دارد، چشيدن طعم حيات است كه مرد تنها مفهومى از آن را درك مى‏كند. چشيدن طعم حيات در صنف زن بيش‏تر و عميق‏تر از مرد ديده مى‏شود و به همين جهت است كه قانون الهى چنين اقتضا كرده است كه ارتباط مادر با فرزندان و كودكان تا دوران رشد احساسات و عواطف آنها ادامه داشته باشد. امام خمينى رحمه‏الله در اين‏باره مى‏فرمايد:

«همان‏طور كه حقوق مردها در اسلام مطرح است، حقوق زن‏ها نيز مطرح است.

اسلام به زن‏ها بيشتر عنايت كرده است تا به مردها، اسلام زن‏ها را بيشتر حقوقشان را ملاحظه كرده است تا مردها. اين هم معنا كه بعد از اين چه خواهد شد، زن‏ها حق رأى دارند. از غرب بالاتر است اين مسائلى كه براى زن‏ها ما قائل هستيم. حق رأى دادن دارند، حق انتخاب دارند، حق انتخاب شدن دارند. همه اين‏ها هست. تمام معاملاتشان به اختيار خودشان است و آزاد هستند. اختيار شغل را آزاد هستند. البته در شرق براى مردها يك محدوديت‏هايى هست كه آن محدوديت‏ها به صلاح خود مردها هست و آن محدوديت‏ها، يعنى در آن جاهايى كه مفسده هست براى مرد، از قماربازى جلوگيرى مى‏كند. اسلام از شراب‏خوارى جلوگيرى مى‏كند. اسلام از هروئين جلوگيرى مى‏كند، براى اين كه مفسده دارند.»

«براى همه يك محدوديت‏هايى هست، محدوديت‏هايى شرعى و الهى، محدوديت‏هايى است كه به صلاح خود جامعه است. نه اين است كه براى جامعه يك چيزى مثلاً نافع بوده است كه محدوديت برايش ايجاد كرده‏اند!»(9)

نيز مى‏فرمايد : «اسلام مى‏خواهد كه زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن‏ها را نجات داده است از آن چيزهايى كه در جاهليت بود. آن‏قدرى كه اسلام به زن خدمت كرده است، خدا مى‏داند به مرد خدمت نكرده است كه به زن خدمت كرده، شما نمى‏دانيد كه در جاهليت زن چه بوده و در اسلام چه شده.»(10)

حضرت آية اللّه‏ العظمى خامنه‏اى نيز مى‏فرمايد:

«شما بايد زن را با چشم يك انسان والا نگاه كنيد، تا معلوم بشود كه تكامل و حق و آزادى او چيست؟ زن را به عنوان يك موجودى كه مى‏تواند مايه‏اى براى اصلاح جامعه يا پرورش انسان‏هاى والا بشود نگاه كنيد تا معلوم بشود كه زن كيست و آزادى او چگونه است، زن را به چشم آن عنصر اصلى تشكيل خانواده در نظر بگيريد. اگرچه از مرد و زن تشكيل مى‏شود و هردو در تشكيل و موجوديت خانواده مؤثرند. اما آسايش فضاى خانواده و آرامش سكوتى كه در فضاى خانواده است به بركت زن و طبيعت زنانه است. با اين چشم به زن نگاه كنيد تا معلوم بشود كه زن چگونه كمال پيدا مى‏كند و حقوق زن چيست؟»(11)

شهيد مطهرى مى‏فرمايد: «آن‏چه از نظر اسلام مطرح است، اين است كه زن و مرد به دليل اين‏كه يكى زن است و ديگرى مرد، در جهات زيادى مشابه يكديگر نيستند، جهان براى آنها يك‏جور نيست، خلقت و طبيعت آنها را يكنواخت نخواسته است، و همين ايجاب مى‏كند كه از لحاظ بسيارى از حقوق و تكاليف و مجازات‏ها وضع مشابهى نداشته باشند. در دنياى غرب، اكنون سعى مى‏شود ميان زن و مرد از لحاظ قوانين و مقررات و حقوق و وظايف، وضع واحد مشابهى بوجود آورند و تفاوت‏هاى غريزى و طبيعى زن و مرد را ناديده بگيرند.

تفاوتى كه ميان نظر اسلام و سيستمى غربى وجود دارد در اين‏جاست.كلمه «تساوىِ حقوق، يك مارك تقلبى است كه مقلدان غرب بر روى اين ره‏آورد غربى چسبانده‏اند.»(12)

اعلاميه حقوق بشر كه در فصل گذشته، توضيح مختصرى درباره آن داديم، داراى يك ديباچه و 30 ماده است كه پس از گفتگوهاى طولانى، در تاريخ آذرماه 1327 شمسى، مطابق با 10 دسامبر 1968 م.، از طرف مجمع سازمان ملل تصويب گرديد و جهانيان آن روز را به نام «روز حقوق بشر» جشن مى‏گيرند.

در خيلى از مواد اين اعلاميه، به آزادى انسان و انواع آزادى‏ها تصريح شده است. نكات مثبت زيادى در اين اعلاميه ديده مى‏شود و نسبت به دو اعلاميه قبلى ـ يعنى اعلاميه حقوق آمريكا (1776) و اعلاميه حقوق فرانسه (1789 م.) ـ كامل‏تر است،.ولى كاستى‏هاى بسيارى نيز دارد. اول اين‏كه آزادى مطرح شده در اين اعلاميه همان آزادى در مكتب ليبراليزم است. اين اعلاميه هيچ اشاره‏اى به «آزادى مثبت» يا «آزادى معقول» كه بسيارى از فيلسوفان از آن حمايت مى‏كنند، ندارد. از نظر اين اعلاميه، تنها قيد آزادى، اصطلاك آن با آزادى ديگران است.

نيز در اين اعلاميه، هيچ نامى از خدا نبرده شده است؛ يعنى كاملاً از منظر مادى تنظيم شده است.

نكته دوم، مشروعيتِ آزادى مورد بحث است. در ماده نخستين آمده است: همه افراد بشر، آزاد و باحيثيت و حقوق يكسان زاييده مى‏شوند.

«اگر موضوعى الحادى نيز داشته باشيم، بايد بگوييم حقوق افراد را آفرينش خاص آنها تعيين مى‏كند. براى مثال بايد بگوييم چند نظام آفرينش باردارى و زايمان و شير دادن را به عهده زنان گذارده است، زنان بايد از حمايت و حقوق بيشترى برخوردار باشند. نه آن كه بى‏توجهى به سرشت خاص زن و مرد، حقوق همه را يكسان بدانيم.»(13)

شهيد مطهرى مى‏فرمايد :

«در اين نهضت به اين نكته توجه نشد كه مسائل ديگرى هم غير از تساوى و آزادى هست تساوى و آزادى شرط لازم‏اند نه شرط كافى. تساوى حقوق يك مطلب است و تشابه حقوق مطلب ديگر به برابرى حقوق زن و مرد از نظر ارزش‏هاى مادى و معنوى يك چيز است و همانندى و همشكلى و همسانى چيز ديگر. در اين نهضت عمدا يا سهوا تساوى به جاى تشابه به كار رفت و برابرى با همانندى يكى شمرده شد، كيفيت تحت‏الشعاع كميت قرار گرفت.انسان بودن زن موجب فراموشى زن بودن و مى‏گرديد.(14)

به نام آزادى و به نام انتخاب، دختر شايسته و نمونه سال انتخاب مى‏كنند و با چاپ عكس‏هاى عريان در ابعاد مختلف در مجله‏ها و روزنامه‏ها از وجود آن‏ها استفاده

مى‏كنند تا به اين طريق مشترى بيشترى براى خود جذب كنند.(15)

مقام معظم رهبرى در اين‏باره مى‏فرمايد:

«اشتباه مى‏كند دنياى استكبار سرشار از جاهليت كه خيال مى‏كند ارزش و اعتبار زن به اين است كه خود را در چشم مردان آرايش كنند تا چشم‏هاى هرزه به او نگاه كنند و از او تمتع بگيرند و او را تحسين كنند.

آنچه امروز در غرب از آن به عنوان آزادى زن نام برده مى‏شود، آزادى زن نيست؛ بلكه در واقع، بايد آن را آزادى مردان هرزه براى التذاذ از زن ناميد.»(16)

«لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»(17)

شهيد مطهرى مى‏فرمايد : «شرط اصلى سعادت هر يك از زن و مرد و در حقيقت جامعه بشرى اين است كه دو جنس هر يك در مدار خويش به حركت خود ادامه دهند. آزادى و برابرى آن گاه سود مى‏بخشد كه هيچ كدام از مدار و مسير طبيعى و فطرى خويش خارج نگردند. آن‏چه در آن جامعه ناراحتى آفريده است قيام بر ضد فرمان فطرت و طبيعت است؛ نه چيز ديگر»(18).

حجاب از ديدگاه اسلام و غرب

چرا غرب همواره تلاش كرده است كه در سلسله اقدامات تهاجمى خود عليه ارزش‏هاى فرهنگى ملى و اسلامى، كشف حجاب را يكى از اقدامات مهم قرار داده و توان بالايى را به عملى شدن آن و جلوگيرى از اشاعه حجاب اسلام اختصاص داده است؟ چرا اسلام،اين دين سعادت بخش، حجاب را براى زنان واجب فرموده و يكى از احكام ضرورى قرار داده است؟(19)

شك نيست كه غرب و اسلام با دو ديدگاه متفاوت به زن و ارزش‏ها و كرامت انسانى الهى او مى‏نگرند و بر همين اساس برنامه‏ريزى مى‏نمايند. اينك حجاب را از دو ديدگاه غرب مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهيم: لباس پوشيدن، شأنى از شئون انسان است و در هر تمدن رابطه مستقيمى با معناى انسان و تعريف انسان در آن تمدن دارد.

حجاب انسان در تمدن جديد غربى چيست؟ در تمدنى كه خدا از صحنه زندگى غايب شده، و در كليسا عزلت گزيده، معنويت به حاشيه زندگى خزيده، و استخوان‏بندى فرهنگ و تمدن غربى، يك استخوان‏بندى مادى شده كه در آن ديگر معنويت و قدس، اصالت ندارد و انسان ديگرى موجودى نيست كه حامل «روح الهى» باشد و بتواند خليفه خدا در زمين شود و...

در اين تمدن، انسان هيچ فرقى بنيادى و وجودى با حيوان ندارد... او هم چند سالى در طبيعت زندگى مى‏كند و مى‏ميرد و ديگر هيچ!...

ارزش و اعتبار همه چيز در اين تمدن با اين ملاك سنجيده مى‏شود كه چقدر مى‏تواند به انسانى كه اساسا حيوانى مادى‏است، لذت ببخشد و يكى از چيزهايى كه مى‏تواند به او لذت ببخشد «تن انسان» است.

از نظر غرب، انسان جز «تن» چيز ديگرى نيست و اين تن يكى از مهم‏ترين آبشخورهاى لذت اوست، و او در فرصت محدودى كه تا مرگ دارد بايد از همه لذت‏ها تا مى‏تواند بهره‏مند شود»(20).

در اين‏جا ما ديدگاه برخى از دانشمندان غربى را درباره حجاب و پوشش كنار هم قرار مى‏دهيم تا شما خود به قضاوت بنشينيد و علت تناقص گويى‏ها را خود پيدا كنيد.

راسل با «تابو» خواندن احساس شرم، عفاف و تقواى مرد و پوشش زن درباره ريشه حيا و حجاب مى‏گويد:

«اخلاق جنسى آن‏چنان كه در جوامع متمدن ديده مى‏شود، از دو منبع سرچشمه مى‏گيرد: يكى، تمايل به اطمينان پدرى، ديگرى، اعتقاد مرتاضانه به خيبث بودن عشق.

ديدگاه فرويد نيز هم افق با ديدگاه راسل است. او نيز اخلاق جنسى را تابو مى‏خواند و در روان‏شناسى خود، مبناى تحركات انسان را در همه دوران‏هاى زندگى، غريزه جنسى معرفى مى‏كند و ايجاد مانع در برابر آنان را به هر شكل ممكن، مردود شمرده، عامل بيمارى‏هاى روانى مى‏داند.

به راستى، آيا مى‏توان اين كلمات متناقص كه حقايق آشكار را زير پا مى‏گذارد پذيرفت؟ آيا اخلاق نوين جنسى غرب كه با استفاده همين نظريات پايه‏ريزى شده مشكلات روانى را حل كرده است و يا به عكس، عوارض بى‏شمار فرهنگى، اجتماعى و اخلاقى به وجود آورده و هزاران درد بى‏درمان به دردهاى گذشته افزوده است؟».(21)

آيا مى‏توان با اين سخن متناقض، به تحليل ريشه حجاب و حيا پرداخت و آن را تبيين نمود؟

شهيد مطهرى در پاسخ غربى‏ها مى‏گويد : درباره اين‏كه زن ابتدا در خود احساس نقص مى‏كرده است و سبب شده كه هم خود او و هم مرد، او را موجود پست بشمارد، سخنان زيادى گفته شده است، خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست، با فلسفه اسلام درباره زن و پوشيدگى زن رابطه‏اى ندارد. اسلام، نه حيض را موجب پستى و حقارت زن مى‏داند و نه پوشيدگى را به خاطر پستى و حقارت زن عنوان كرده است؛ بلكه منظور ديگرى داشته است»(22).

آية اللّه‏ جوادى آملى مى‏گويد : «شبهه‏اى كه در ذهنيت بعضى افراد هست، اين است كه خيال مى‏كنند حجاب براى زن محدوديت و حصارى است، حجاب نشانه ضعف و محدوديت زن است.»(23)

محروميت از ارضاى غريزه جنسى از راه مشروع و طبيعى، باعث انحراف و فساد خواهد شد؛ اسلام اين مشكل را با دستور ازدواج و توجه همسران به ارضاى همديگر حل كرده است.

اين اشكال كه حجاب و پنهان شدن زن در ميان پوشش‏ها باعث محروميت و طغيان و فساد مى‏شود، بى‏اساس است، زيرا اسلام با آن دستورهاى موكد خود راجع به ازدواج و احكام دقيق خود در اين مورد، رفع محروميت كرده است.

اما «بايد توجه داشت كه اگر مشكل محروميت را با به وجود آوردن بى‏بند و بارى و كشف حجاب رفع كنيم، مفاسد تباهى‏ها هزاران برابر بيش از تباهى‏هاى محروميت است؛ قبلا اشكال مى‏كردند كه محرومت از زن باعث مى‏شود كه مردها به همجنس خود تمايل كنند و گناه بزرگ «لواط» رائج مى‏گردد؛ ولى بايد با اين‏ها گفت چرا در دنياى غرب كه مرد از محروميت بيرون آمده و با كمال آسانى مى‏تواند با زن تماس بگيرد، دامنه همجنس بازى و لواط گسترده شده؛ تا آن‏جا كه اين موضوع به عنوان لايحه به مجلس كشيده شده و مجلس بريتانيا جواز آن را تصويب كرده است؟

از اين نمونه و امثال آن مى‏فهميم كه حل مشكل با بى‏بندوبارى نيست، بلكه بى‏بندوبارى مشكل را هزارها برابر مى‏كنند. بى‏بندوبارى زن‏ها، برنامه‏هاى سكس، فيلم‏هائى كه نمايشگر زن‏هاى نيمه عريان و بى‏حجاب است، و دوست بازى به عنوان جشن و هنر و برداشتن مرز بين زن و مرد، هر يك آتش است كه به خرمن غريزه جنسى مى‏افتد، و عواقب اين تهيجات و تحريكات بر كسى پوشيده نيست؛ اسلام كه كاملاً به همه جوانب با نظر دقيق مى‏نگرد و دستوراتش عميقا حساب شده و منطقى است، كاملاً به مرز باريك بى بند و بارى و فساد اطلاع و توجه دارد، و به خوبى در قانون‏گذارى خود خطر شكسته شدن حصار عفاف، و باريكى اين مرز را در نظر داشته است.»(24)

زندانيان چادر، عنوان كتابى است كه توسط خانم شهره مستشار در انگليس منتشر شده است «چنانچه از عنوانش پيداست، حجاب، ضد آزادى زن تلقى شده است. مى‏دانيم كه آزادى قلمروهايى دارد: بيان عقيده، فعاليت سياسى و.... حجاب كدام آزادى را سلب مى‏كند؟ اگر فعاليت‏هاى اجتماعى و سياسى زنان معنى نداشت، ديگر كدام آزادى است كه با حجاب سلب شده است؛ مگر اين‏كه مراد از آزادى، هرزگى جنسى و بى‏بندوبارى غريزى باشد؛ كه البته حجاب اين آزادى را تحديد مى‏كند و رسالت حجاب هم همين است و نيز حجاب برخى دشوارى‏ها را به بار دارد كه اگر اصل آن براى سلامت و رشد جامعه انسانى مقيد انگاشته شود، بايد آن را متحمل شد.»(25)

تساوى حقوق زن و مرد از ديدگاه اسلام و غرب

در دفاع از حجاب، مى‏توان گفت : «مگر دانش اندوزى، با محدوديت همراه نيست. مگر راست گويى، برخى آزادى‏ها را سلب نمى‏كند. همواره ناموس خلقت بر اين استوار بوده كه اشياء ذى قيمت و پر ارج را در پوشش محكم و دست و نيافتنى و به دو از چشم و دسترس هر كس و ناكس محافظت نموده است. مرواريدهاى گرانسنگ را در پوشش نفوذناپذير چون صدف نگاهدارى نموده، اما سنگ‏هاى بى‏ارزش را به وفور در هر جا پراكنده است.

زن مسلمان نيز آن‏گاه كه پيكر خود را حرم پرحرمت حجاب قرار مى‏دهد و خويشتن را از تير نگاه‏هاى هوس آلود مردان هرزه حفظ مى‏كند، در واقع مرواريد گرانسنگ عفت و نجابت را در صدف حجاب و گوهر ارجمند زنانگى خويش را در پوشش مطمئن از دستبرد نامحرمان حفظ مى‏نمايد.»(26)

نيز مى‏توان گفت : «و هرگز پوشش، مانع كار نيست.اگر نگاهى به آن زنانى كه در كارخانه‏ها كار، يا در دهات مشغول توليد هستند، بكنيم مى‏بينيم هم پوشيده هستند و هم به اقتصاد كمك مى‏كنند، و اين زنان غرب زده هستند كه با برهنگى خود جامعه را به فساد كشيدند و يك موجود مصرفى و تفننى بيش نيستند.»(27)

نيز مى‏توان گفت : «تنها راه حفظ شخصيت و حرمت زن روى آوردن به حجاب است. اگر او به حجاب روى آورد، پايگاه خانوادگى‏اش قوى مى‏شود. مردها، ناچار مى‏شوند به زندگى خانوادگى خود ارج نهند و به همسران خود، واقعا توجه كنند (و به آنها وفادار باشند). اگر حجاب خود را ارج نهد، او را به مشاغل پست با حقوق بخور و نمير، نمى‏گمارند و استعدادهاى واقعى‏اش به هدر نمى‏رود و آن وقت است كه مى‏تواند در مشاغل عالى، به مراتب بيشتر از آنچه براى بى‏حجاب مطرح است، توفيق به دست آوَرَد.»(28)

« منابع »

1- نظام خانواده در اسلام، حسين انصاريان، ام‏ابيها، 1376.

2- حجاب در اديان الهى، على محمد آشنائى، نشر ياقوت، قم 1378.

3- بهشت جوانان، اسداللّه‏ محمدنيا

4- حجاب، ابوالاعلى مودودى، ترجمه: نعمت اللّه‏ شهرانى، نشر احسان، 1377.

5- مجله پيام زن، س 6، ش 12، دفتر تبليغات اسلامى، 1376.

6- زن و عدالت اجتماعى، آيت‏اللّه‏ هاشمى رفسنجانى، سفير صبح، 1380.

7- مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، جلد اول از بخش فقه و حقوق، انتشارات صدرا، 1376.

8- تكاپوى انديشه‏ها، مجموعه‏اى از مصاحبه‏هاى انجام شده با استاد علاّمه محمدتقى جعفرى، على رافعى، دفتر تبليغات اسلامى، 1377.

9- جايگاه زن در انديشه امام خمينى رحمه‏الله، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام رحمه‏الله، 1374.

10- آيينه زن، قم، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، 1381.

11- آزادى، تحليلى از آزادى و اخلاق جنسى، عباس يزدانى، قم، 1377.

12- آنچه بايد يك زن بداند، اسداللّه‏ محمد نيا، مركز علمى فرهنگى مسجد صاحب‏الزمان (عج)، 1377.

13- حكايت كشف حجاب، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، 1373.

14- حقوق خانواده، باقر عاملى، ناشر مدرسه عالى دختران ايران، تهران 1350.

15- تكامل فرهنگى، لسلى 1. ولايت، فريبرز مجيدى، دشتستان، 1379.

16- آسيب‏شناسى حجاب، مهدى مهريزى، مركز نشر و پخش آثار روانشناسى و تربيتى، تهران، 1350.

17- ارزش زن در اسلام، مصطفى قنبرپور قوچانى، فراهانى، تهران 1361.

18- اسلام، حقوق و آزاديهاى اساسى انسان و مسئله حقوق بشر، مصطفى الرافعى، دفتر نشر معارف اسلامى، 1375.

19- خلاصه مقالات كنگره جهانى جايگاه و نقش زن از ديدگاه حضرت امام خمينى رحمه‏الله، 1378.

20- زيور عفاف، ستاره هدايت‏خواه، معاونت پرورشى اداره كل آموزش و پرورش خراسان.

21- پوشش زن در اسلام، محسن قرائتى، معاونت روابط و تبليغات ساعس ناجا، 1374.

22- منزلت زن، واحد خواهران دفتر تبليغات اسلامى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1371.

23- آزادى از ديدگاه امام خمينى رحمه‏الله، مركز تحقيقات اسلامى، انتشارات محدث، 1378.

24- آزادى از نگاه استاد مطهرى، حسين يزدى.

25- عصر حاضر، على شريعتى.

26- درّ و صدف، محمد شجاعى، نشر محيى 1378.

27- نظام حقوق زن در اسلام، استاد مطهرى، قم، صدرا، 1378.

28- الگوى زن اصيل و آزاد، حاج سيد محمدتقى حشمت الواعظى، قم، مدرسه علميه حضرت آيت‏اللّه‏ شيخ يونس يزدانى، 1378.

1. زن و عدالت اجتماعى، على اكبر هاشمى رفسنجانى، ص 35.

2. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ص 127.

3. تكاپوى انديشه، مجموعه‏اى از مصاحبه‏هاى انجام شده با استاد علامه محمدتقى جعفرى، ص 417.

4. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ص 129-128.

5. تكاپوى انديشه‏ها، ص 417.

6. همان، ص 418.

7. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ص 131.

8. سوره نساء، نحل و روم.

9. جايگاه زن در انديشه امام خمينى رحمه‏الله، ص 62-61.

10. صحيفه نور، ج 4، ص 192. به نقل از آزادى از ديدگاه امام خمينى رحمه‏الله، ص47.

11. آيينه زن، مجموعه موضوعى سخنان مقام معظم رهبرى، ص 29.

12. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ص 137-136.

13. آزادى، تحليلى از آزادى و اخلاق جنسى، عباس يزدانى، ص 45-43.

14. آزادى از نگاه استاد مطهرى، ص 244.

15. آنچه بايد يك زن بداند، اسداللّه‏ محمدى‏نيا، ص 35.

16. حكايت كشف حجاب، مؤسسه فرهنگى قدر ولادت، ص 149.

17. سوره يس، آيه 40.

18. آزادى از نگاه استاد مطهرى، ص 229.

19. حكايت كشف حجاب، ص 142.

20. زيور عفاف، پاسخ به اشكالات و شبهات وارده بر حجاب اسلامى، ستاره هدايتخواه، ص 13-12.

21. مسئله حجاب، مرتضى مطهرى، ص68.

22. همان،ص 68.

23. زن در آيينه جلال و جمال، ص 437.

24. پوشش زن در اسلام، محسن قرائتى، ص 38-37.

25. آسيب‏شناسى حجاب، مهدى مهريزى، ص 72-71.

26. زيور عفاف، ستاره هدايت‏خواه، ص 35.

27. پوشش زن در اسلام، محسن قرائتى، ص 115.

28. زيور عفاف، ستاره هدايت‏خواه، ص 36

مرکز جهاني علوم اسلامي

/ 1