اسلام جهاني شدن و پيامدهاي فرهنگي آن (قسمت دوم)
محمود صوفي آبادي مبحث سوم: جامعه جهاني (آينده جهاني شدن)
جهاني شدن با هدف همبستگي و يكپارچگي جهاني به سمت تشكيل جامعه واحد جهاني در حركت است. راه و هدفي كه خيلي از متفكران و مصلحان جهان اعم از مسلمانان و غير مسلمانان آنرا مطرح و پيشبيني كردهاند و همواره بدنبال تحقق عيني و عملي اين مرحله از مراحل تكامل جامعه بشري بودهاند پرسش اين است كه جهاني شدن به مفهوم امروزي آن و با اصول ويژگيهايي كه دارد به كجا منتهي خواهد شد آيا ما به راستي شاهد شكلگيري جهاني پكپارچه و بدون مرز با ارزشهاي مشترك خواهيم بود. در اينجا به بيان ديدگاههاي مختلف در زمينه تشكيل جامعه جهاني و آينده فرآيند جهاني شدن ميپردازيم. هانتينگتون در بدبينانهترين تصويري كه از آينده ارائه ميدهد جهان را عرضه نزاع و برخورد تمدنها در نظر ميگيرد و معتقد به جنگ ميان تمدنها است كه در نهايت به غلبه و سيطره تمدن غرب خواهد انجاميد. جميز روزهنا معتقد است كه ما در جهان كنوني شاهد دو گونه حركت متمركزگرا و گريز از مركز هستيم در حاليكه حركت تمركزگرا با تكيه برفرآيند جهاني شدن قصد دارد تا با گشودن مرزهاي محلي مجموعهاي از هنجارها و عادات مبتني بر منافع همگاني را در جوامع مختلف پايهگذاري كند. حركت ديگري در قالب محليگرايي و تفكرات ناسيوناليستي سعي دارد تا هويت و فرهنگ بومي و ملي خود را حفظ نموده و تعيين بيشتري به منافع ملي كشور بدهد البته وي در نهايت واگرايي و محليگرايي را در جهت انطباق با جهاني شدن ارزيابي ميكند. (مقدمهاي بر جهاني شدن، داود كياني) از سوي ديگر برخي معتقدند كه از طريق زور و احقاق حق طبيعي نسل برتر يعني اطاعت نژادهاي ديگر از نژاد برتر به تشكيل جامعه جهاني نائل آيند از جمله گروهي كه داراي اينگونه تفكر بوده است حزب نازي آلمان به رهبري هيتلر است و جنگ جهاني اول و دوم تا حدود زيادي معلول همين فكر بوده است. (حقوق بينالملل اسلامي، ص113) بعضي نيز معتقدند بشر از راه دانش نميتواند به وحدت برسد زيرا سير طبيعي علم به طرف تفرقه است و ترجيح دادهاند كه عشق به انسانها را به عنوان عامل وحدت ملتها معرفي كنند اگوست كنت جامعه شناس معروف فرانسوي طرفدار اين ديدگاه است (اسلام و حقوق بينالمللي عمومي، ص298) ماركسيسم معتقد است كه بيشتر از نزاعهاي جوامع بشري به سبب كمبود توليد و تأمين نشدن نيازها بصورت صحيح است بنابراين بشر بايد با بهره گرفتن از استعدادهاي فوقالعاده خود و استفاده از نيروي كار كمبودها را مرتفع تا سرانجام به مرحله صلحي برسد كه در آغاز آفرينش داشته و زندگي جمعي همراه با تعاون و صلح اجتماعي است و ساير عوامل اختلاف برانگيز بايد به فراموشي سپرده شود. ماركسيسم معتقد است در نهايت امر نظامهاي سرمايهداري كنوني به جامعه بيطبقه و جامعه كمونيستي تبديل خواهد شد. هر چند كه هنوز پس از گذشت ساليان متوالي روياي تشكيل جامعه بيطبقه و بدون دولت جامعه عمل نپوشيده است. لنين اين پديده را اينگونه توجيه ميكند در انديشه ماركسي و انگلس انقلاب بايد در سطح جهاني عملي ميشد ولي چون در يك كشور معين اتحاد جماهير شوروي به وقوع پيوسته است. بورژوازي جهاني هم و غم خود را معطوف به درهم كوبيدن اين انقلاب كرده است. (حقوق اساسي و نهادهاي سياسي، ص175). فرانسيس فوكوياما در يك ديدگاه متعارض نظريه پايان تاريخ را مطرح كرده كه همان تمدن غربي است. اين نظريه در واقع تمدن غرب و نظام سرمايهداري را پايان جهان بعد فروپاشي شوروي سابق معرفي و ترسيم ميكند: (جهاني شدن فرهنگ سياست، ص15) عدهاي ديگر از انديشمندان طرفدار جامعه جهاني و حكومت(18) جهاني تأسيس فدراسيون را مد نظر دارند كه در آن يك قدرت مركزي وجود دارد و دولتهاي تشكيل دهنده آن بايستي بخشي از قدرت و اختيارات ويژه دولتي را به آن واگذار نمايند و بخش ديگر را براي خود نگه دارند يك قانون جهاني كه براي تمام اعضا و افراد قابل اجرا باشد بوسيله حكومت مركزي وضع ميشود.(19) (فرهنگ روابط بينالمللي، ص416) عدهاي نيز به جاي پيشنهاد استقرار يك نظام فدرال جهاني تكامل تدريجي يك جامعه جهاني بر ارزش و اهداف مشترك را مقدمه لازمي براي ايجاد اين ساختار سياسي ميدانند اينها بدون اينكه پيشنهاد خاصي را مطرح كنند رسيدن به جامعه جهاني را به صورت طبيعي در سايه تكامل جامعه بشري و گسترش علم و تمدن و روابط اجتماعي وسيعتر ممكن دانستهاند. پيروان اديان و مكتبها عموماً براين عقيده بودهاند كه تشكيل جامعه جهاني در صورتي ممكن است كه همگان داراي عقيده و بينش واحدي كه همان عقيده و جهانبيني مخصوص خود آنان است باشند و وحدت عقيده را تنها راه رسيدن به جامعه واحد جهاني ميدانند (اسلام و حقوق بينالملل عمومي، ص299-300) حال ببينيم ديدگاه و نظر اسلام در مورد ترسيم آينده جهان و تشكيل حكومت جهاني چيست؟ در بينش اسلامي همانند ساير اديان آرمان تشكيل حكومت جهاني وجود دارد ولي اين بدين معني نيست كه در دوران تحقق چنين آرماني ديگر ملتها و اقوام و يا آيينها وجود خارجي نخواهد داشت به عبارت ديگر هر چند اسلام، تشكيل امت واحده جهاني اسلام را نويد داده وليكن آنرا منوط به از بين رفتن و نابودي ملتها و ساير اديان نميكند. بنابراين با استناد به آيات و روايات ميتوان گفت كه تنها معيار تحقق جامعه جهاني از ديدگاه اسلام داشتن عقيده توحيدي است و نه وحدت عقيدهها. در قرآن كريم چنين آمده است: « اذ قال الله يا عيسي اني متوفيك و رافعك الي و مطهرك من الذين كفروا و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفرو الي يوم القيامه... »(20) «به يادآور وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح تو را قبض نموده و برآسمان بالا برم و تو را پاك و منزه از معاشرت كافران گردانم و پيروان تو را بر كافران تا روز قيامت برتري دهم» از اين آيه به روشني استفاده ميشود كه آيين مسيح (عليه السلام) تا روز قيامت موجوديت خود را حفظ خواهد كرد و همانگونه كه بسياري از مفسران گفتهاند اين امت برتري نسبي خودش را بر كفار براي هميشه حفظ ميكند. همچنين در آيات 7 و 8 سوره اسرا ميخوانيم: « فاذا جاء و عدالاخره ليسوؤا وجوهكم و ليدخلوا المسجد كماد خلوه اول مره وليتبروا ما علوا تتبيراً عسي ربكم ان يرحمكم و ان عدتم عدنا و جعلنا جهنم للكافرين حصيراً » «و آنگاه كه وقت انتقام ظلم ديگر شما فرارسيد اثر بيچارگي و خوف و اندوه و رخسار شما ظاهر شد و به مسجد بيتالمقدس مانند بار اول درآيند و به هر چه رسند نابود سازند و به هر كسي تسلط يابند به سختي هلاك گردانند اميد است خدا به شما باز مهربان گردد و اگر به عصيان و ستمگري برگرديد ما هم به مجازات شما باز ميگرديم و جهنم را زندان كافران قرار دادهايم» كه از مفهوم اين آيه شريفه كه سرنوشت يهود در آخر الزمان و مقارن ظهور مهدي (عج) سخن ميگويند چنين استنباط ميشود كه آيين يهود نيز همانند مسيحيت تا پايان جهان باقي خواهد ماند. گذشته از آيات قرآن كريم هنگامي كه به سيره پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) و پيمانهاي متعددي كه با قبايل و گروههاي مختلف برقرار ساخته است مراجعه كنيم به روشني خواهيم ديد كه پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) در صدد نابودي مذاهب و حتي آداب و رسوم غيره نبوده است براي نمونه ميتوان به پيمانهاي صلح پيامبر با يهوديان مدينه و نصاراي نجران مراجعه كرد. از آنچه گفته شد به دست ميآيد كه اسلام حتي در زماني كه در اوج قدرت خويش است نيز در صدد از هم پاشيدگي و نابودي ملتها و تبديل آنها به امت واحد از نظر آداب و رسوم و ساير ويژگيها نبوده است و تنها معيار امت واحد از ديدگاه اسلام داشتن عقيده توحيدي است. به عبارت ديگر اسلام معتقد به جامعه جهاني با حفظ مليتهاي مختلف است نه حذف مليتهاي مختلف وضعيتي كه شبيه حكومت فدرال و فدراسيون ميباشد. علامه مجلسي از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه به ابوبصير فرمود:اي ابومحمد مثل اين است كه ميبينم حضرت قائم با فرزاندانش در مسجد سهله فرود آمدهاند ابوبصير گفت قائم در مورد اهل ذمّه چگونه رفتار خواهد كرد امام پاسخ داد: همانگونه كه پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) با آنان صلح كرد مهدي نيز با آنها صلح ميكند و در دوران مهدي و حكومت اسلامي با قبول حاكميت اسلام و پرداخت ماليات جزيه زندگي مسالمتآميزي خواهند داشت. (بحارالانوار، ج52، ص376) از آنچه بيان شده بدست ميآيد كه در ميان اديان تنها اسلام است كه براي وصول به صلح جهاني و حكومت جهاني وحدت عقيده را ضروري ندانسته بكله معتقد است با رسميت يافتن اصل توحيد و استفاده از نقاط مشترك و كلي اديان - كه همان اعتراف به توحيد و نفي شرك است - نيز وصول به اين مرحله از تكامل جامعه بشري ممكن است يعني تشكيل و استقرار حكومت جهاني اسلام كه يك امر تحقق يافتني و اجتنابناپذير است. مبحث چهارم: جهانينگري در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
در مقدمه قانون اساسي و همچنين اصل يازدهم آن با الهام از آيات قرآن كريم و مباني ديني موضوع جهاننگري مطرح گرديده است. در مقدمه قانون اساسي جمهوري ايران آمده است: «زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم ميكند بويژه در گسترش روابط بينالمللي با ديگر جنبشهاي اسلامي و مردمي ميكوشد تا راه تشكيل امت واحد جهاني را هموار كند» در اصل يازدهم قانون اساسي كشورمان نيز چنين مقرر شده است. به حكم آيه « ان هذه امتكم امه واحده وانا ربكم فاعبدون » همه مسلمانان يك امتند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست محلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد». هر چند در اين اصل قانون اساسي وحدت مسلمانان جهان مورد توجه قرار گرفته ولي طبيعي است كه وحدت مسلمانان يكي از گامهاي مؤثر براي نيل به وحدت بشريت است با اين همه آيه مورد استفاده در اين اصل طبق تفسير الميزان وحدت نوع انساني را منظور داشته است نه فقط وحدت مسلمانان را. (الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص322)مبحث پنجم: وظيفه ما در مقابل پيامدهاي فرهنگي جهاني شدن
پس از اينكه جهاني شدن و موضع اسلام در قبال آن را مورد بررسي قرار داديم نوبت به اين پرسش مهم و اساسي ميرسد كه در مواجهه با امواج پديده جهاني شدن به مفهوم امروزي آن، وظيفه ما مسلمانان چيست؟ مسئله اينجاست كه به قول برخي از متفكران، جهاني شدن يك گزينه انتخابي نيست بلكه كارواني است كه همزمان در همه شاهرههاي دنيا به سرعت در حال حركت است و كشورها نيز توان متوقف كردن آنرا ندارند. (جهاني شدن فرهنگ و سياست، ص14) حال با اذعان به اين حقيقت رسالت و مسئوليت ما به عنوان مردم مسلمان وحكومت ما به عنوان حكومت اسلامي چه خواهد بود؟ به طور كلي بايد گفت در مواجهه با پديده جهاني شدن ما بايد ضمن تلاش براي جهاني ساختن اسلام و تحقق عملي اصل يازدهم قانون اساسي و بهرهگيري از پيامدهاي مثبت جهاني شدن به سمت پيشرفت و تكامل حركت كنيم و بتوانيم با تأكيد بر غناي فرهنگ ديني و ملي خود از خطرات و آفات اين پديده مصون بمانيم آنچه مسلم است اين واقعيت انكارناپذير است كه دين اسلام با ارزشها و آرمانهاي متعالي خود غناي لازم براي رويارويي با اينگونه پديدهها را دارد. به تعبير ديگر موج جهاني شدن در حال فراگيري تمام كشورهاي جهان است و راه نجات از غرق شدن در امواج سهمگين آن شنا در جهت مخالف و يا سپردن خويش در دست تقدير نيست بلكه ساختن كشتي مستحكمي است تا بتوانيم به راحتي از اين امواج بهره گرفته و به سمت پيشرفت و ساحل ارتقا حركت كنيم. در اين رابطه قرآن كريم سه راهكار عملي را به ما پيشنهاد ميدهد. اول اينكه: قرآن مسلمانان را به تحصيل معرفت و آگاهي همه جانبه دعوت ميكند. در آيات 36-37 سوره اسرا خداوند ميفرمايد: « ولا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا » «و چيزي را كه به آن علم نداري دنبال و تبعيت نكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» قرآن كريم به نوع انسان توصيه ميكند كه در عرصه تبادل فرهنگها و انديشهها و باورها و افكار (استماع قول) از قبول كوركورانه آن پرهيز كنيم و به سخناني گوش فرا دارند كه نداهاي توحيدي داشته باشد. توصيه دوم قرآن به گزينش احسن است. در آيات 17-18 سوره زمر آمده است: « والذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انا بوا الي الله لهم البشري فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هدا هم الله و اولئك هم اولو الالباب » «و آنان كه خود را از طاغوت به دور ميدارند تا مبادا بپرستند و به سوي خدا بازگشتند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان كه به سخن گوش فرا ميدهند و بهترين آن را پيروي ميكنند اينانند كه خداي ايشان هدايت نموده و اينانند همان خردمندان.» كه در اين آيه توصيه قرآن به قدرت گزينشي انسان و پرهيز او در پذيرش هويتهاي غيرواقعي و مجازي است كه با فطرت بشري و علت غائي ديني منافات و تعارض دارند و دستور و توصيه ديگر قرآن كريم حفظ اصالت دين است. « يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و الكفار اوليا و اتقوا الله ان كنتم مؤمنين »(21) «اي اهل ايمان با آن گروه از اهل كتاب و كافران كه دين شما را به استهزا و بازيچه گرفتند دوستي مكنيد و از خدا بترسيد اگر به او ايمان آوردهايد» « يا ايها الذين امنوا لاتتخذوا عدوي و عدوكم اوليا... »(22) «اي كساني كه به خدا ايمان آوردهايد نبايد كافران را كه دشمن من و شمايند اولياي خود قرار دهيد» « و لا تركنوا الي الذين ظلموا... »(23) «به كساني كه ظلم ميكنند با اطمينان و اعتماد روي مبريد» از اين آيات نوراني قرآن و ديگر آيات نتيجه حاصل ميشود كه هر چند اسلام داشتن رابطه با بيگانگان را نهي نميكند بلكه مسلمانان را به داشتن رفتاري منصفانه و نيك با آنها توصيه ميكند (آيات 9 الي 17 سوره ممتحنه و آيه 34 سوره فصلت و آيه 108 سوره انعام) ولي شرايط و حدودي را مقرر نموده است داشتن رابطه دوستانه با ملتهاي ديگر مجاز است مشروط به اينكه اصالت دين حفظ شود و راه براي سيطره و نفوذ غيرمسلمانان بر مسلمانان وجود نيايد و اين رابطه منجر به دوستي يك جانبه، اطاعت و دنباله روي از بيگانگان، احساس پشتگرمي و اطمينان و بالاخره خودباختگي و پذيرش ولايت آنان نگردد. نتيجهگيري
آنچه در اين نوشتار آمده تلاش فكري براي الهامپذيري از معارف ديني بويژه قرآن كريم در چگونگي استخراج نكاتي پيرامون پديده جهاني شدن بود، كه در اين راستا مفهوم جهاني شدن و اصول و پيامدهاي آن بويژه نسبت به فرهنگ ديني و ملي مورد بررسي قرار گرفت. در مبحث دوم به بيان موضع اسلام پيرامون پديده جهاني شدن اشاره گرديد و گفته شد اسلام به جهت هويت جهاني داشتن منافاتي با پديده جهاني شدن ندارد ولي جهاني شدن از منظر اسلام به معناي حاكميت يافتن اسلام بر جهان و جهانيان ميباشد. در مبحث سوم نظرات مختلف انديشمندان راجع به جامعه جهاني و راههاي نيل به آن بازگو شد و گفتيم كه اسلام معيار تحقق جامعه واحد جهاني را عقيده توحيدي با حفظ مليتهاي مختلف ميداند و در پايان شيوه تعامل و مواجهه با پديده جهاني شدن مورد بررسي و بحث قرار داده شد و نتيجه گرفتيم كه وظيفه مسلمانان و حكومتهاي اسلامي حفظ اصالت دين و پرهيز از خودباختگي و حفظ هويت ديني و ملي است و در برابر امواج عصر جهاني شدن و انفجار اطلاعات وظيفه همه انسانها يكي تلاش براي كسب آگاهي و ديگري گزينش و انتخاب احسن خواهد بود. اين دو نكته انسان معاصر را در برخورد با پديده جهاني شدن ياري ميرساند و به او حق حاكميت بر سرنوشت خويش در همه زمينههاي اقتصادي سياسي و فرهنگي خواهد داد.منابع و ماخذ
1- قرآن كريم 2- نهج البلاغه 3- قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران 4- ابراهيمي محمد و حسيني سيد عليرضا، اسلام و حقوق بينالمللي عمومي، جلد اول، انتشارات سمت، 1372 5- باربور، ايمان علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، مركز نشر دانشگاهي، تهران، 1362 6- بوكاي موريس، مقايسه ميان تورات انجيل قرآن و علم، ترجمه ذبيحالله دبير، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1364 7- پلينز ج كلسي، فرهنگ روابط بينالمللي، ترجمه حسن پستا، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران، 1357 8- ملينسون، جان، جهاني شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حكيمي، چاپ اول، 1381 9- خليليان سيد خليل، حقوق بينالملل اسلامي، جلد اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بهار 1362 10- ري كيلي و فيل مارفيت، جهاني شدن و جهان سوم، ترجمه شيخ عليان و نورائي، وزارت امور خارجه، 1380 11- طباطبائي، علامه محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1973 12- طبرسي، شيخ ابوفضل، مجمع البيان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1379ق 13- قاضي، ابوالفضل، حقوق اساسي و نهادهاي سياسي چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1370 14- كاظمي، علياصغر، جهاني شدن فرهنگ وسياست نشر قومس، تهران، 1380 15- كياني، داود، مقاله مقدمهاي بر جهاني شدن، مجله انديشه صادق، شماره 5 16- گودرزي، غلامرضا، مقاله جهاني شدن، خطر يا رويا الزام يا انتخاب، مجله انديشه صادق، شماره 5 17- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ سوم دار حيا التراث العربي، بيروت، 1403 18- مركز مطالعات و مدارك علمي ايران، فرهنگ علوم سياسي، بهار 1375 19- مطهري، مرتضي، پيرامون جمهوري اسلامي، انتشارات صدرا، تهران، 1377 20- هانگتينتون، ساموئل، برخورد تمدنها و بازسازي نظام جهاني، ترجمه محمدعلي حميد رفيعي، دفتر پژوهشيهاي فرهنگي، تهران، 1378منبع
انديشه صادق شماره 16 - 191- Globalization 2- World Govermment 3- Figurative identify4. آيه 158، سوره اعراف 21.5 / بقره 6. 28/ سباء 7. 107/ انبياء 8. 1 فرقان 9. 33/ آل عمران 10. 28 / فتح 11. 105/ انبياء 12. 55/ نور 13. 208/ بقره64.14/ ال عمران 15. آيه 58/ روم و 27/ زمر 16. در آيه 13 سوره حجرات خداوند تقوا را مطرح نموده است و در آيه 31 سوره نبا (ان للمتقين مفازا) اين سعادت و راه بيان فرموده است. 17. نامه 62 نهجالبلاغه 18.يعني انديشه تشكيل يك نهاد سياسي جهاني كه بتواند از طريق استقرار يك قدرت فائقه فراتر از نظام دولتي صلح و امنيت را در جهان تأمين كند. 19. فعالترين سازماني كه ايده حكومت جهاني را تبليغ ميكند سازمان فدراليستهاي جهان متحده است.54.20 / آل عمران 21. 57 / مائده 22. 1/ ممتحنه 23. 113 / هود