مصاحبه با آيه الله موسوى اردبيلى
سخن از خمينى وانديشه والاى او نياز زمان ماست .سخن ازانديشه او تكرار مكررات نيست و گردش ايام غبار فرسودگى و گهنگى بر آن فرو نمى پاشد كه ساحت اسلام ناب ازاين پيرايه ها برى است .نياز زمان ماست كه گفته ها و نوشته ها و برداشتهاى اوازاسلام و قرآن توسط بلند نظران و واقع بينان جامعه آنان كه فراتراز محيط و جناح خود مى انديشند و روح و عمق اسلام ناب را درك كرده اند و زمان و نيازهاى زمان را به درستى شناخته اند تفسير و تحليل شود تا شيادان و رهزنان علم وانديشه و كژانديشانى كه فراتراز محيط بسته و زنگار گرفته خود نمى انديشند به تحليل نپردازند و جامعه پر تحرك و جوشان ما را به جامعه اى راكد و بسته تبديل نكنند.دراين آوردگاه حساس و سرنوشت ساز كه يك سوى آن روشنايى است و سعادت و ديگر سوى آن تاريكى وافول مجله سعى مى كند چراغى برافروزد.ازاين روى ياران بسيج شدند و مطالبى نو و در خورشان معمارانقلاب گرد آوردند اما ويژه نامه آيه الله بروجردى (4344) فرصت رااز ما گرفت .در عين حال در يغمان آمد برخى از مطالب گردآورى شده از جمله مصاحبه با حضرات آقايان : آيه الله موسوى اردبيلى حجه الاسلام والمسلمين توسلى و حجه الاسلام والمسلمين دعائى را تقديم حضور خوانندگان عزيز نكنيم . به اميداين كه در سومين سالگردامام راحل توفيق رفيق گردد و بتوانيم ويژه نامه آن عزيز را به موقع منتشر كنيم .[حوزه :حوزه: لطفا درابتداء شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان كنيد.اين جانب در سيزدهم رجب سال 1344 ه.ق . مطابق با 1305 ه.ش . در شهرستان اردبيل در خانواده اى روحانى متولد شدم .تحصيل رااز مكتبخانه آغاز كردم . قرآن را آموختم . علاوه بر آن بوستان و گلستان سعدى ابواب الجنان دره نادره وصاف و منشات اميرنظام را هم فرا گرفتم .پس ازاين مرحله به فراگيرى دروس حوزوى پرداختم . دروس مقدماتى : (صرف نحو منطق معانى و بيان و...) و مقدارى ازفقه واصول را در زادگاهم فرا گرفتم و آن گاه رهشپار حوزه علميه قم شدم .دراين حوزه سه سال ماندگار شدم . در طول اين سه سال سطح را به پايان رساندم و مقدارى هم فلسفه آموختم و مقدارى درس خارج مرحوم آيه الله العظمى بروجردى و درس آيه الله العظمى حجت حاضر شدم . در سال 1326 ه.ش . راهى حوزه علميه نجف اشرف شدم . در آن حوزه از محضر آيات عظام : مرحوم سيدمحسن حكيم مرحوم شيخ كاظم شيرازى مرحوم سيدمحمود شاهرودى مرحوم سيد عبدالهادى شيرازى مرحوم زنجانى و قاى سيدابوالقاسم خويى بهره بردم . در نجف اشراف قريب دو سال اقامت داشتم . پس از آن به قم مراجعت كردم . در حوزه علميه قم علاوه بر تدريس سطح از محضر حضرات آيات عظام : آقاى بروجردى آقا حجت سيداحمدخوانسارى حضرت امام و مرحوم آقا سيدمحمد داماد قدس الله سرهم بهره ها بردم .در همين زمان فلسفه را در محضراستاد بزرگوار مرحوم طباطبائى دنبال كردم .اواخر سال 1339 ه.ش . به خاطر كسانى كه برايم پيش آمد به اردبيل برگشتم . تقريبا هشت سال در آن شهر ماندگار شدم . وجود من در اردبيل براى حكومت پهلوى ناخوشايند بودازاين روى مرا واداشت كه به تهران بروم و در آن جااقامت بگزينم . تهران براى فعاليتهاى اجتماعى و سياسى و مبارزه عليه رژيم ديكتاتورى شاه محيط بسيار مناسبى بود.با دوستان همفكر با تشريح و تبيين زواياى سياسى اجتماعى اسلام تقويت عقايد مردم افشاى توطئه هاى گوناگون رژيم ضدانسانى شاه و ... عليه دستگاه مبارزه مى كرديم اين حركات با جديت ادامه داشت تااين انقلاب مقدس اسلامى به عنايت خداوند به رهبرى حضرت امام خمينى و پشتيبانى بى دريغ امت ايثارگر و شهادت طلب ايران به پيروزى رسيد.حوزه : حضرت عالى از محضر آيه الله بروجردى بهره برده ايد لطفااز سبك تدريس ايشان و تحولى كه در فقه به وجود آوردند صحبت بفرماييد.ايشان در چند بعد تحول آفريد.از جمله : سبك تدريس و محتواى آن .قبل ازايشان درسها محدود به تعدادى از متون بوداما وى دامنه تحقيق را گسترد. در آثار قدما و متاخرين به تحقيق مى پرداخت و نتيجه اش را به شاگردان ارائه مى داد.اين تحقيق و تتبع را براى فهم صحيح مسائل واستنتاج درست آن ضرورى مى دانست . تحقيق و پژوهش در كنار آموزش به حوزه راه يافت و در نظرها مقبول افتاد و مراجعه به آثار
قدما و متاخرين روز به روز بيشر شدازاين روى بخى از كتب فقهى در بازار كمياب و گران شد.از باب نمونه : دوره كتاب مفتاح الكرامه پيش از آمدن ايشان به قم پانزده تومان خريد و فروش مى شد ولى پس از آدمن ايشان به قم و توجه محققانه به آراء فقهاء قيمت دوره كتاب مفتاح الكرامه قريب هفتاد تومان رسيد! كه اين مبلغ در آن روزگار پول زيادى بود. جو حاكم بر حوزه جو تحقيق و تتبع شد. نويسندگان نوشته هاى خود را محققانه ارائه مى دادند و مدرسين هم به اين سمت گرايش پيدا كردند.تحقيق و تتبع در حوزه ها علميه جايگاه خاصى يافت واين تحولى بود عميق در حوزه ها.از آن جا كه آيه الله بروجردى در علم رجال و درايه صاحب نظر بود وازاين دانش در درس به طور گسترده هبهره مى برد سبب شد كه شاگردان تنها به متن حديث كفايت نكنند بلكه به سند حديث نيز بپردازند.همچنين سبك ايشان در درس از جمله تحولاتى است كه ايشان در حوزه علميه قم ايجاد كردند.قبل ازايشان نوعا اساتيد در هر مساله تاسيس اصل مى كردند كه : لولاالنص والاجماع مقتضاى قاعده چيست آن گاه سراغ حديث وادله ديگررا مى گرفتند.ايشان طرح مباحث را دگرگون كرد.ابتداء تاريخ مساله را عنوان مى كرد بعد تطور و سير تاريخى آن را. پس ازاين مرحله به كتاب و سنت مراجعه مى كرد تا ادله مربوط به مساله راارائه دهد.ار با تلاش و تحقيق كه داشت . موفق نمى شد مدركى به دست آورد و به اصطلاحا ازادله اجتهادى مايوس مى شد آن گاه به ادله فقاهتى مى پرداخت .از سبك تدريس ايشان مراجعه به آراى علماى عامه بود.اين توجه و دقت روى نظر علماى عامه در شرايطى انجام مى گرفت كه اين كار در حوزه هاى علميه قم و نجف متروك شده بود. در حوزه ها به آراء علماى مذاهب اهل سنت چندان توجهى نمى شد. متون اصلى آنان مرود مطالعه قرار نمى گرفت .اگر كسى هم مى خواست از نظر علماى اهل سنت آگاه شود به خلاف شيخ و تذكره علامه مراجعه مى كرد. مرحوم آيه الله بروجردى مى فرمود: [فقه شيعه نظر به فقه عامه داردازاين روى ناآگاهى از آراء مذاهب عامه به نوعى موجب نقص نظريه مى گردد .حرفهاى آنان را بايد دانست سپس ديد كه آيا شيعه آن را قبول كرده يا خير].در بررسى احاديث نيز معتقد به همين شيوه بود.حوزه : حضرت عالى انديشه اجتماعى حضرت آيه الله بروجردى را چگونه ارزيابى مى كنيد.ايشان در مسائل اجتماعى خيلى روشن فكر مى كرد. در روزگار مرجعيت حضرت ايشان دو مساله بسيار مهم مطرح شده بود:1. حضور زنان در صحنه مسائل اجتماعى بخصوص حق راى .2.اصلاحات اراضى .گفتنداين دو مسائل مهم جهانى است ازاين روى مخالفت با آن درست نيست .ايشان در پاسخ فرمودند:در دنيااول نظام را تصحيح كردند سپس به اين اصلاحات پرداختند. نظام ما يك نظام ارتجاعى است واصلاح اراضى يك اصلاح مترقيانه است و اين يك تناقض است .درباره تامين حقوق زنان فرمودند:[در دنيا اول حق مردها را دادند آن گاه به حقوق زنان پرداختند].پاسخ ايشان نشان مى داد كه ايشان عمق مسائل را مى بينند.در رابطه با روشنفكرى واحساس مسؤوليت درباره مسائل روز مى توان به پشتيبانى قاطع ايشان از آيه الله قمى در مساله[ كشف حجاب] اشاره كرد.آيه الله قمى در مخالفت با[ كشف حجاب] به تهران آمدند. شاه جواب مساعد ندادايشان را معطل گذاشت . علما در حمايت آيه الله قمى تلگراف نمودند. آيه الله بروجردى هم تلگراف كردند.تلگراف آيه الله بروجردى موثر واقع شد زيراايشان مرقوم فرموده بودند : [اگر به آقاى قمى جواب مساعد داده نشود به سوى تهران حركت مى كنم] معناى اين سخن آشوب در منطقه لرستان بود. دستگاه از چنين پيشامدى شديدا نگران بودازاين روى به قضيه فيصله داد.بله آيه الله بروجردى مرجع روشن بين و آشناى به زمان بود و حركتهاى مناسب با زمان
را مورد تاييد و تشويق قرار مى دادند:در قم وقتى مجله مكتب اسلام منتشر شد مورد تشويق و حمايت ايشان قرار گرفت .علاقه داشت كه طلاب وارد در مسائل روز شوند و حتى زبان بدانند.به خارج از كشور مبلغ اعزام مى كرد.با دانشگاه الازهر كه مهمترين پايگاه علمى آن روز اهل سنت بود ارتباط برقرار كرد.به وحدت مسلمين وايجادالفت بين فرق اسلامى مى انديشيد و دراين راه گامهاى اساسى برداشت .خلاصه در روزگار مرجعيت و زعامت آن بزرگوار دگرگونيهاى عميقى در جهان اسلام پديدار شد كه با فكر بلندايشان هدايت مى شد.البته بودندافرادى كه روى اين قضايا خوش بين نبودند و موضع گيريهايى هم مى كردند.حوزه : گويا آمدن حضرت آيه الله بروجردى از نجف به ايران دليل سياسى داشته است .بله .اساسا آمدن ايشان به ايران در جريان مشروطيت روى ضديت با دستگاه بود.آيه الله بروجردى حامل نامه آخوند خراسانى جهت براندازى نظام فاسد شاهنشاهى بود.در مجموع آيه الله بروجردى ازاوضاع دنيا با خبر بود. مى دانست در دنيا چه مى گذرد. علاوه براين روشن بينى و خدمات اجتماعى ايشان يك ذخيره خداوندى بود براى آن روز حوزه هاى علميه و جامعه اسلامى .حوزه : حضرت عالى از چه زمانى با حضرت امام آشنا شديد؟ چه ويژگيهاى آن بزرگوار براى شما جالب آمد.حوزه هاى علوم دينى به گونه اى است كه بزرگان و شخصيتهاى حوزه در بين طلاب مطرح
و شناخته شده هستند.ازاين كه به قم بياييم در سال 1323 در حوزه اردبيل با نام ايشان آشنا شدم .انسان وقتى نام و مشخصات كسى را كه نديده مى شنود براساس شنيده ها تصويرى ازاو در ذهنش مى سازد. در محل ما به روحانيان غيرسادات [آقا] مى گفتند و به سادات[ سيد] گفته مى شد. در محل ما حكيمى بود متخصص در فلسفه اسلامى كه وى را آقا شيخ بعدالله مى گفتند.ازاين روى وقتى به قم آمدم دنبال امام با عمامه سفيد مى گشتم زيرا فكر مى كردم كه به ايشان مى گويند: آقا روح الله بايد غير سيد باشد. تا اين كه روزى با يكى از دوستان از خيابانى مى گذشتيم امام را به من نشان داد و گفت : حاج آقا روح الله كه وصفش را شنيده اى آن آقا هستند. دراين جا بود كه پى بردم امام سيداست !حوزه : علت شهرت حضرت امام در آن دوران چه بود.امام برازندگيهاى زيادى داشتند از جمله : علاوه بر فقه واصول در فلسفه و عرفان هم صاحب نظر بودند. در حراست از مرزهاى اعتقادى دين غيرت مى ورزيدند. با كسانى كه عليه اسلام و حوزه هاى دينى اقدامى مى كردند غيورانه برخورد مى كردند.جامعه و مردم را مى شناخت . در برابر حق بسيار متواضع بود. به طلاب علاقه داشت . در بعداخلاقى مى توان گفت : تجسم اخلاق اسلامى بود. بسيار مقيد به مراعات آداب اسلامى و مستحبات بود و...اينها و دهها عامل ديگر سبب گرديده بود كه در حوزه هاى علميه از شهرت و جايگاه بلندى برخوردار شود.حوزه : حضرت عالى از چه زمانى با حضرت امام رضوان الله تعالى عليه از نزديك ارتباط پيدا كرديد.من در جريان انجمنهاى ايالتى و ولايتى دراردبيل بودم .از حركتى كه در قم انجام شده بود حمايت مى كردم . براى ارتباط با مركز و هماهنگى به قم آمدم .از آن جا كه محوراين حركت هم امام بود با ايشان مرتبط شدم . فعاليتهاى خودم را در راستاى اهداف امام قرار دادم . تااين كه مجبور به ترك اردبيل شدم . پس از هجرت ازاردبيل و اقامت در تهران با حضرت امام همكارى نزديكترى داشتم تااين كه واقعه پانزده خرداد و تبعيدامام به تركيه پيش آمد.حوزه : حضرت امام در مواردى اشاره كرده اند كه نظام اقتصادى غرب و شرق موجب مفاسد و كاستيهايى در جوامع شده است و به حوزه سفارش كرده اند كه : نظام اقتصادى اسلام را شناخته و تبيين نمايند. آيااز نگاه امام اسلام داراى يك نظام اقتصادى است ؟ يا يك اصول كلى و ارشادى را عرضه نموده است .واژه[ نظام] يك تعريف جامع و مشخصى ندارد. دراقتصاد بحث است كه نظام اقتصادى چيست ؟ و تفاوتش با سيستم اقتصادى كدام است ؟
نظام اقتصادى را هر دانشمنداقتصادى يك جور معنى مى كند بنابراين از به كار بردن اين واژه صرف نظر مى كنيم . آنچه مسلم است اسلام بعد اقتصادى دارد. دينى است كه براى معيشت مردم اهميت زيادى قائل است .اين اقتصادى كه اسلام از آن سخن گفته نه بااقتصاد غرب مى سازد و نه بااقتصاد شرق هم از لحاظ هدف و هم از لحاظ برنامه ريزى و...مثلا: دراقتصاد آزاد غرب بيشتر توسعه مورد نظراست . شكوفايى اقتصادى و بهره گيرى كامل هدف است .دراقتصاد شرق دولتى نمودن بيشتر برنامه ها و به دست گرفتن همه مراكزاقتصادى كشور مورد توجه قرار مى گيرد. حالا نتيجه اين شيوه چيست ؟ بحث ديگرى است .اسلام معيشت سالم و صحيح را براى انسانها مورد توجه قرار مى دهد. ولى صرف ازدياد ثروت به هر نحو واز هر راه هدف اسلام نيست .اسلام مساله تقاضا را به هرگونه كه باشد راهى براى درآمد نمى داند. تقاضاها را كنترل مى كند. در حالى كه در غرب چه بسا ايجاد تقاضا مى كنند ولو كاذب يا زيان بار تا راهى براى درآمد باز كنند .اسلام مى گويد: منبع درآمد نبايد تمايلات و خواسته هاى مردم باشد. مصالح عمومى جامعه بايد در نظر گرفته شود.دراسلام فقرزدائى مطرح است . بايستى هر كسى از زندگى به قدر كفاف و عفاف بهره مند باشد. حالا ممكن است اين هدف از راه ازدياد ثروت امكان پذير باشد.دراين صورت ازدياد ثروت مى شود مقدمه نه اصل .اما غرب و شرق اين گونه نمى انديشند. ثروت اندوزى[ راكفلر] جهت رفع نياز نيست بل كه خود يك هدف است .دراين بينش مكاسب محرمه در معنائى كه در فقه ما مطرح شده بى معنى است . تامين ثروت از هر راه مى تواند صورت پذيرد: فروش اسلحه دارو قاچاق مواد مخدر و...اين جاست كه خسرانى كه از ناحيه انفكاك اقتصادازاخلاق متوجه جوامع مى شود رخ مى نمايد.در قرآن از موضوعات بسيارى سخن گفته شده است اما همگى در جهت تعالى روحى و معنوى انسان مى باشد. محورانسان است .از آن جا كه مسائل مادى و روحى انسان آميخته به هم و متاثراز يكديگراست اقتصاداسلام هم متناسب با همان جهت رشد و تعالى انسان سازماندهى شده است .اسلام آنچه كه لازمه يك معيشت سالم در بعد فردى واجتماعى است پايه گذارى كرده است . دراسلام ثروت هدف نيست بلكه امكانات مادى همه وسيله اند در جهت اهداف متعالى تر.ازاين روى درآمد را محدود مى كند به امورى كه ضرر به ابعادانسانى انسان نداشته باشد و عدالت اجتماعى را تهديد نكند.بدين جهت در ناحيه توليد و توزيع و مصرف مقرراتى متناسب با رشد و فطرت انسان وضع كرده و نوعى كنترل رااعمال كرده است . در حالى كه در بلوك غرب و شرق اين نحوه نگرش را بحث اقتصادى نمى گويند واين مسائل براى آنها مطرح نمى باشد. تمام هم و برنامه ريزى آنها در جهت ازدياد ثروت است بدون در نظر گرفتن ابعاد فردى واجتماعى انسان ! اساسا ماهيت و ساختاراقتصاداسلامى بااقتصاد دنيا متفاوت است . روح اقتصاداسلامى را تعالى و تكامل انسان تشكيل مى دهد. ´
براى تدوين نظام اقتصادى و سيستم معيشتى اسلام بايدازاين مطلب شروع كرد عوامل رشد فردى واجتماعى را شناخت و موانع تكامل را شناسايى كرد آن گاه سيستم معيشتى را پى ريخت .حوزه : لطفا در زمينه مشخصات اقتصاداسلامى بيشتر توضيح بدهيد.اقتصاداسلامى سيستم معيشتى است براى سالم نگهداشتن زندگى فردى واجتماعى انسان . به اين معنى كه مريض فقير و... نباشد فكرش راحت باشد نيازهاى طبيعى او برآورده شود و... همه اينها زمينه است براى رشد و تكامل انسان .اقتصاداسلامى نمودى از خود قرآن است . موضوع قرآن انسان است با همه ابعاد آن . قرآن تنها كتاب فلسفى اقتصادى اخلاقى و... نيست بلكه كتابى است كه همه مصالح و مفاسدانسان را در نظر گرفته و براى تكامل او قانون داده است .اقتصاداسلامى نيز چنين است . نمى شوداقتصاداسلامى را جداى ازاخلاق احكام جهان بينى واهداف آن مطرح كرد.اقتصاداسلامى مجموعه نيازهاى بشرى را در نظر گرفته و براى نيازهاى مادى و معيشتى او برنامه اى متناسب با ديگر نيازها و در راستاى هدف اصلى واساسى او پى ريزى كرده است .ما دراين بحثها نوپا هستيم .ان شاءالله اينها تبويب و تنظيم و تبيين مى شود.حوزه : حضرت امام حكومت راازاحكام اوله دانسته واختيارات آن را محدود به چهارچوب احكام ندانسته اند مبانى اين بينش چيست ؟
امام دراين زمينه مطلب نامانوسى نگفته است . منتهى به مطلب ايشان نرسيدند.اصولا زندگى اجتماعى شرايطى دارد و زندگى انفرادى هم شرايطى . در زندگى اجتماعى مصالح و مفاسداجتماع به هم پيوند مى خورد. حكومت موظف به تنظيم اموراجتماعى انسان است . قهرا دراين تنظيم يك چيزهايى ممنوع مى شود و يك چيزهايى هم محدود و يا مشروط. هر چند به نظر مى رسد كه اين نوع تضييقات بااختيارات اوليه انسان منافات دارداما مصلحت جامعه جامعه وجود چنين سيستمى را ضرورت مى بخشد .طبعا فردى اگر زندگى شهرى راانتخاب نكند بخشى از محدوديتها را نخواهد داشت . آنچه در كتب فقهى آمده در جهت تنظيم اين روابط اجتماعى و مشكلات آن نيست . مى گويد: هر كسى حق مالكيت دارد و همه بر مال خويش مسلط اندامااگر زمانى زمين محدود شد وانسانها نامحدود و نيروهاى فعال و كارآمد بيكار شدند بايد چه بكنيم ؟اين را ديگر در فقه ندارمى . دراين موضوعات به حكم اسلام حاكم اسلامى بايستى طبق ضوابط به نحواحسن مسائل را چاره جويى كند.برخى گمان كرده اند كه : حكومت مى آيد در مقابل خدا يكى حكمى مى دهد. خير. هر دو حكم را خدا گفته منتهى هر يكى را در شرايطى .معناى اوليه بودن حكم همين است .اگراسلام حكومت دارد واگر حكومت حق تنظيم امور را دارد همه اين مسائل قهرى و طبيعى است .الان آيا كسى مى تواند به قوانين راهنمايى اشكال كند به اين بهانه كه اختيارات اوليه و آزادى فردى من سلب شده است ؟ هرگز. كسى چنين نمى انديشد زيرااجراى اين گونه قوانين به مصلحت عموم است . بر همين قاعده است بقيه مسائل و موضوعات اقتصادى فرهنگى سياسى نظامى و...اسلام وجود چنين سيستمى را براى جامعه ضرورى دانسته و با آن كاملا موافق است واحكامى را كه چنين سيستمى مقرر نمايد قطعا نافذ و لازم الاجرا براى عموم مى داند.حوزه : حضرت عالى فرموديد: فقه براساس اعمال فردى تدوين شده است پس نبايداز آن انتظار حل مسائل اجتماعى و مستحدثه را داشت ؟
قواعد وابزار و منابع استنباط فرق نمى كند.اين قواعد وابزار در جهت حل مسائل اجتماعى و مستحدثه به كار نرفته است ولى مى توان همين قواعد را در حل مسائل مستحدثه به كار برد. مثلا مادر جواهر [آدم دزدى] نداريم اما بچه دزدزى داريم . در فقه مساله تنظيم خانواده محيط زيست و... مطرح نشده است ولى ما مى توانيم ازادله حكم اين موضوعات را بفهميم .فقه جواهرى كه حضرت امام مطرح فرمودند يعنى از زاويه اى كه صاحب جواهر به سراغ حل مسائل رفته است به سراغ حل مسائل نو پيدا برويم نه اين كه بر همان موضوعاتى كه صاحب جواهر مطرح كرده است جمود پيدا كنيم .حضرت امام پيش ازانقلاب مسائلى را كه در تحرير مطرح كرده اند براساس نياز آن روز مردم بوده است ولى پس ازانقلاب كه بنا شد نظامات حكومتى پى ريزى شود و جامعه اى براساس اسلام آن هم در بستر امروزيش بنا شود قهرا صدها موضوع جديد پيش مى آيد كه امام به عنوان يك فقيه حاكم بر جامعه بايد آنها را پاسخ بگويد.قانون كار در تحرير مطرح نشده است ولى اكنون بايد حل شود.در فقه مساله كار در كارخانه مطرح نشده است ولى اكنون مساله كار در كارخانه و در كنار كار در كارخانه دهها مساله روانى فنى حقوقى و... مطرح مى باشد كه بايد به همه آن حقوق رسيد.اين مسائل را نمى شود با كارگرى كه براى كار در باغچه استخدام شده است مقايسه كرد زيرا شرايط عوض شده است بايد شرائط را شناخت و براساس آن شرايط حكم موضوع را معلوم كرد. كارگرى دراين عصر با كار و كارگرى در سابق ماهيتا متفاوت است .اكنون شرايطى مثل : سن سواد سابقه كار خطرات كار آموزش و... مطرح است خلاصه : من معتقدم براى حل مسايل اقتصادى جديد واستخراج احكام آن از فقه بايد دست به تلاشى گسترده زد و نظام مالى واقتصادى اسلام را جداگانه تدوين كرد.اگر ما
آن مباحث را جدا كنيم و بر مبانى مسلط باشيم به خوبى مى توانيم مسائل مستحدثه اقتصادى را از جهت احكام و دستورات آن حل كنيم .مثلا يكى از مباحث شناور كردن پول است كه در فقه مااصلا مطرح نبوده است . تغيير پول كه امروزه مطرح است و پيامدها و ضررهاى عجيبى را در پى دارد در قبل مطرح نبوده است .از باب مثال : فردى كه پولى را در منزل پس انداز كرده است با تغيير پول تمام اين پس انداز باطل مى شود و ميليونر ديروز مى شود فقيرامروز. ديروزاگر كسى به اين پول دستبردى مى زد مجازات مى شد ولى امروزاگر كسى اين پول را سرقت كند. هيچ بار حكمى ندارد.در همين ايران مااين كار را كرديم .اين مسائل و صدها مساله ديگر دراقتصاد و روابط مالى مطرح است كه بايد وارد فقه شود و پاسخ آنها معلوم گردد.حوزه :از حضرت عالى به خاطراين كه وقت شريفتان را دراختيار ما گذاشتيد كمال تشكر را داريم .موفق باشيد.