خشونت و كرامت انسان - خشونت و کرامت انسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خشونت و کرامت انسان - نسخه متنی

مسعود راعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خشونت و كرامت انسان

مسعود راعي

اشاره:

مقاله پس از واژه‏شناسي مبحث «خشونت»، فرهنگنامه اين مباحث در حوزه حقوقي و نيز ژورناليستي غرب را مبهم، غيردقيق و كاملاً اختلافي مي‏داند و پس از تأكيد برتفاوت «تسامح اسلامي» با «تولرانس غربي»، در صدق كلمه «خشونت» بر احكام اسلام (مراتب بالاي نهي از منكر، جهاد و مجازاتهاي اسلامي)، تشكيك مي‏كند و سپس توضيح مي‏دهد كه اگر به چنين مواردي در لغت بتوان خشونت اطلاق كرد، اينها مواردي از خشونت خواهد بود كه مجاز و انساني است زيرا براي حفاظت از حقوق و كرامت جامعه اسلامي و حتي كرامت خود مجرم، اعمال مي‏گردد بويژه كه به همه مصالح و در همه احكام بايد توجه داشت در عين حال، قواعدي چون «درع حدود با شبهه»، «شرائط صعب‏الوصول وجوب حدّ» و «حقّ توبه» و... نيز وجود دارد كه مانع از تشديد مجازاتها مي‏شود گرچه مجازاتهاي اسلامي، خود براي مهار خشونت و ظلم، تشريع گشته‏اند

خشونت پيروان هر يك از دو مذهب‏پروتستان و كاتوليك و عدم بردباري نسبت به يكديگر، در كنار مشكلات جدي ارباب كليسا و پيدايش انديشه پلوراليزم و چند قرائتي از دين مسيحيت، زمينه‏ساز انديشه تساهل گشت. آنچه مي‏توانست به جمع اين عوامل بپيوندد و روند شكل‏گيري آن انديشه را تسريع كند، محور شدن مادّيت، سودجوئي و دنياطلبي بود كه نتيجه آن، كاستن از غيرت ديني مسيحيان و تبديل آن به ولنگاري ديني گرديد. در يك نگاه اجمالي مي‏توان اين چهار عامل را از مهمترين عوامل پيدايش انديشه تساهل و عدم خشونت نام برد.

با گذشت چندي از طرح اين بحثها در غرب كه به جرأت مي‏توان گفت به اقرار خود محققين غربي هنوز هم به نتيجه روشني دست نيافته‏اند، گروهي از مترجمان جوامع اسلامي با مقايسه نابجا و غيرمنصفانه اسلام با مسيحيت به دنبال بازتوليد همان وقايع و عقائد در جهان اسلام برآمدند. بحث بازسازي آموزه‏هاي ديني و بازفهمي و بازنگري در گزاره‏هاي ديني و... همه حكايت از مقايسه‏اي غيرواقع‏بينانه مي‏كند، بويژه كه تاكنون هيچ اتفاق نظري راجع به مفاهيمي همچون تسامح و خشونت، حقوق بشر و... در خود غرب هم بوجود نيامده است.1 آنگونه نيست كه مفهوم «رفتار خشن» در غرب، معنائي كاملاً واضح و روشن داشته باشد تا ما با جرأت بتوانيم نسبت آموزه‏هاي ديني با آن مفاهيم را بدست آوريم. مثلاً هنوز اين سؤال وجود دارد كه آيا آثار و تبعات ناشي از اجراي قانون، تحت عنوان رفتار خشن جاي مي‏گيرد يا خير؟2 اما در عين حال، عده‏اي با مسلّم گرفتن معناي «خشونت»، شريعت الهي اسلام را متّصف به خشونت و فرهنگ آن را بسترساز خشونت اجتماعي معرفي كرده و با جسارت تمام گفته‏اند كه اين خال از چهره اسلام پاك‏شدني نيست و دين اسلام، دين خشونت است چنانچه دين شمشير نيز هست.3 از آن طرف عده‏اي از انديشمندان نيز در دفاع از اسلام، شريعت الهي را شريعت تسامح و مدارا دانسته و شواهدي براي آن ذكر كرده‏اند.4

نه آن تاختن و نه اين دفاع، هيچ‏يك نتوانسته چهره اسلام را از اين زاويه و آنگونه كه هست نمايان كند و هر كدام، يك طرفه به قضاوت رفته‏اند. اگرچه طبع بشر از خشونت، بي‏زار و به مدارا و عطوفت، متمايل است اما كلام در اين است كه آيا عقل از هر نوع خشونتي، منزجر است و هرنوع خشونتي، زشت و هر نوع تسامحي محبوب عقل مي‏باشد؟ آيا در مقام تبطبيق اين مفاهيم، معيار روشني كه مانع از تحقق چالش‏هاي گوناگون شود وجود دارد يا خير؟

مشكل از آنجا آغاز شد كه واژه‏ها تقريبا با همان برداشتهاي اروپائي (اعّم از مسيحي و ضدّمسيحي) وارد حوزه معرفت اسلامي گرديد و ورود بدون پالايش آنها، بحثهاي زيادي بين ارباب انديشه بوجود آورد.5 اساس انديشه تولرانس و تساهل بمعناي كوتاه آمدن و سهل‏انگاري (نه مدارا و تحمّل بعنوان يك فضيلت اخلاقي)، آن است كه ما به حقيقت نمي‏توانيم برسيم و لذا بايد نسبت به ساير اعتقادات تسامح داشته باشيم. ثمره اين تفكر در بسياري از حوزه‏هاي ديني، اعتقاد به جدائي دين از سياست نيز مي‏باشد.

/ 15