يكي از ويژگيهاي مجازات خوب اين است كه در حدّ ممكن بازدارنده باشد از اين رو مجازات مهثري كه براي قتل عمد ميتوان در نظر گرفت همان قصاص است كه بهترين عامل بازدارنده قتل عمد در جامعه است. ولي در باره بازداشتن پدر نسبت به قتل فرزند بايد گفت: پدر و مادر بيشترين علاقه، دلبستگي، مهر و عطوفت را به فرزند خود دارند. به گونهاي كه پدران و مادران ـ مگر مواردي استثنائي ـ حاضرند، براي آسايش، راحتي، شادي و خوشبختي كودكان خود، انواع رنج و زحمات را تحمل كنند. بزرگترين لذت و شادكامي براي پدر و مادر هنگامي ديگران نيز بايد گفت همان مهر و محبت پدري بهترين عامل بازدارنده است و نيازي نيست كه براي مجرم مجازاتهاي سنگين وضع شود تا موجب عبرت ديگران گردد و از وقوع حوادث مشابه جلوگيري نمايد. زيرا علاقه و محبت پدر به فرزند خود عامل بسيار قوي و نيرومندي براي كاهش آمار اين جنايت هولناك در جامعه است. لذا آمار قتل فرزند نسبت به كل قتلهايي كه در جامعه اتفاق ميافتد بسيار اندك و ناچيز است.2ـ جبرانكنندگي بدون مجازات
يكي ديگر از ويژگيهاي يك مجازات خوب، اين است كه تا حدّ ممكن، صدمات و زيانهايي را كه بر اثر آن جنايت به ديگران وارد شده، جبران نمايد. از اين نظر نيز قصاص، بهترين مجازات براي قتل عمد است زيرا در حدّ ممكن از فشارهاي روحي و غم و اندوه بستگان مقتول ميكاهد و خاطر آنان را تسلي ميدهد.ولي در قصاص و كشتن پدري كه بر اثر فوران شعلههاي آتش خشم در وجودش اقدام به كشتن فرزند خود نموده است، نه تنها موجب تسلّاي خاطر خواهر، برادر، مادر و ديگر بستگان مقتول نخواهد شد بلكه داغ ديگري بر داغ آنان خواهد افزود. همه ما شاهد بوديم كه در حادثهاي كه دختري با همكاري پسر همسايه، خواهر خود را به قتل رسانده بود، پدر آنان به اين دليل كه قصاص، اندوهي ديگر بر اندوههاي گذشته او خواهد افزود، از تقاضاي قصاص صرفنظر كرد. آيا اگر ـ خدانخواسته ـ يكي از ما برادر يا خواهر كودكي بوديم كه قرباني خشم و غضب پدر گرديده است، از كشته شدن پدر خود تسليخاطر مييافتيم يا بيشتر بر غم و اندوهمان افزوده ميگرديد؟ البته حساب موارد استثنايي را بايد از موارد غالب جدا كرد. در اسلام براي اين موارد نيز چارهانديشي گرديده است و در مواردي كه لازم باشد، حكومت از حق خود كه جدا از حقّ قصاصِ اولياء دم است، استفاده كرده و ميتواند مجازاتهاي سنگيني ـ حتي اعدام ـ را مقرّر كند.3ـ موقعيت پدر
يكي از عواملي كه در مسئله قتل فرزند به دست پدر مطرح است، مسئله حرمت پدر است و شايد تخفيف مجازات او نيز به همين جهت باشد. بايد توجه داشت كه استيفاي حقوق كودك و حفظ شادابي و نشاط او جز در سايه خانوادهاي مستحكم، شاداب، با نشاط و سرشار از مهر و عطوفت تحقق خواهد يافت از همين رو اسلام به تقويت پايههاي بنيان خانواده اهميت فراواني ميدهد و مسلمين را به آنچه موجب گرمي كانون خانواده ميشود، تشويق ميكند و از هر چه فضاي خانواده را تاريك نمايد، برحذر ميدارد. پيامبر اكرم(ص) محبوبترين بنيان را نزد خداوند متعال در اسلام ازدواج ميداند.17 اگر بنيان خانواده در جامعه متزلزل گردد، بيشترين زيان متوجه كودكان خواهد گرديد. عوامل بيشماري در استحكام خانواده، دخالت دارد كه بدون شك، حفظ موقعيت پدر يكي از آنهاست. از اين رو اگر اسلام براي مجازات پدر تخفيفي داده شده است، شايد يكي از علتهاي آن همين امر باشد. اگر ما به خاطر حمايت از كودكان عملي انجام دهيم كه خداي ناكرده ـ كمترين آسيبي به كانون خانواده در جامعه وارد كند، بايد بدانيم كه ناخودآگاه حقوق كودكان را زير پا قرار دادهايم و از مصاديق دوست نادان شدهايم.4 ـ خداوند، سعادت انسان را ميداند
هيچيك از مطالبي كه تاكنون درباره عدم قصاص پدر در مقابل فرزند گفته شد، نميتوان به طور قطع و يقين، علت اين حكم دانست. زيرا براساس جهانبيني اسلامي، تنها خداست كه ميتواند همه اجزاء برنامه سعادت انسان را تنظيم كند. اين مدعا در محل مناسب با دليل و برهان به اثبات رسيده است و پرداختن به آن در گنجايش اين نوشتار نيست ولي آنچه به طور فشرده ميتوان گفت: «اين است كه در تشريع هر حكم و قانون براي زندگي فردي يا اجتماعي انسان هزاران عامل و پارامتر دخالت دارد كه احاطه كامل به همه اين عوامل و محاسبه دقيق آنان و مقايسه آنها از حيطه قدرت و توان انسان خارج است. از اينجاست كه مطالب گذشته صرفا براي رفع استبعاد تفاوت ميان پدر و غير پدر در مجازات گفته شد و محصور كردن فلسفه حكم خدا در مطالب گفته شده مقصود نيست. توجه به اين نكته عقل انسان به تنهايي و بدون راهنمايي و ارشاد وحي قادر نيست، برنامه سعادت و خوشبختي انسان را تنظيم و تدوين كند، كليد حل بسياري از اشكالات و شبهاتي است كه به احكام و دستورات اسلام وارد ميشود؛ زيرا:از يكسو انسان از نظر ساختمان وجودي از ابعاد و روحيات مختلف و گوناگوني تشكيل شده است. به طوري كه زواياي وجودش در ابعاد گوناگون هنوز براي خود انسان ناشناخته و مجهول مانده است. در نگاه ديگر، انسان موجودي اجتماعي است. از جامعه تأثير ميپذيرد و در آن اثر ميگذارد، لذا اعمال، رفتار و خلقيات او در اعمال و رفتار و صفات ديگر افراد جامعه اثر ميگذارد.