بررسي مقايسهاي:
چنانكه گذشت از نظر حقوقدانان كشور ما، براي تحقق ركن معنوي، وجود دو عنصر، سوء نيت عام و سوء نيت خاص ضرورت دارد؛ همين وضعيت در ميان حقوقدانان ساير كشورها نيز وجود دارد. يكي از حقوقدانان مصر در اين باره ميگويد:« اختلاس اموال عمومي در همه حالاتش يك جرم عمدي است؛ علاوه بر آن بايد قصد خاص نيز باشد. بنابراين اگر كارمند دولت در محافظت از مالي كه به سبب وظيفه به او سپرده شده است، كوتاهي كند و در نتيجه مال از بين برود يا اين كه به سرقت برده شود، جرم اختلاس به چنين كارمندي صدق نميكند. »60همين حقوقدان درباره عنصر قصد عام ميگويد:« قصد عام، آگاهي متهم به اين كه مال در حيازت ناقصه وي ميباشد و اين حيازت به سبب وظيفهاش ميباشد و اين مال در ملكيت وي نميباشد و بداند كه قانون چنين رفتاري را مجاز نميداند و ارادهاش را متوجه انجام دادن اختلاس بنمايد، در اين صورتها قصد عام، تحقق مييابد. امّا اگر متهم نداند كه مالي كه در حيازت وي ميباشد، ناقصه ميباشد (يعني اختيار تصاحب و برخورد مالكانه را با آن ندارد) مثل اين كه معتقد باشد مالي كه به او سپرده شده است به سببي ميباشد كه به وظيفهاش ربطي ندارد؛ مثل اين كه گمان كند صاحب مال، آن را در شكل وديعه به او داده است يا اين كه اموال عمومي را براي مصرف عمومي انفاق كند به اين اعتقاد كه قانون به او چنين امر ميكند يا اين كه قانون براي چنين كاري دست وي را باز گذاشته است، در همه اين حالات، قصد عام محقق نميشود و... »61
يكي ديگر از حقوقدانان مصري درباره قصد خاص ميگويد:« علم و اراده براي صدق جرم اختلاس كفايت نميكند؛ بلكه لازم است قصد خاصي همراه با نيت تملك مال اختلاس شده باشد، يعني متهم حق دولت بر مال را انكار كند و با اين مال، جميع تصرفات مالكانه را انجام دهد. بنابراين جرم اختلاس توسط كارمندي كه تنها مال متعلّق به دولت را استعمال ميكند، ولي نيّت تملك آن را نميكند، ارتكاب نمييابد. مثال اين مطلب موردي است كه شخصي اتومبيل دولتي را اجاره كند و مخارج لازم آن را، خود به عهده بگيرد. (امّا استفاده از اتومبيل دولتي براي استفاده شخصي بدون تحمل مخارج آن، از بابت روغن استهلاك شده و غيره، اختلاس ميباشد. »62
اين نويسنده در ادامه ميافزايد:« در حقيقت قصد خاص در فعل و ركن مادي اختلاس داخل است، زيرا انجام جرم اختلاس، ماديات صرف نيست، بلكه انجام آن مركب از فعل مادي و نيت خاص كه در ضايع كردن مال بر مالكش و اضافه نمودن آن به ملك جاني، ظاهر ميشود. بنابراين هرگاه اختلاس (تصرف كارمندي در مال) به اعتبار مالكيت وي بر آن باشد، اين مطلب ضرورتاً به انعقاد نيّت كارمند بر تملك و تصاحب اين مال و تغيير حيازت ناقصه آن به حيازت كامله، را ميرساند.هرگاه قصد جنايي محقق شد، ديگر به انگيزههاي مرتكب در ارتكاب جرم اختلاس، توجهي نميشود، فرقي نميكند اين انگيزه شرافتمندانه باشد مثل بر آوردن نياز يك فقير يا پست و رذيلانه باشد مثل تمايل به انتقام از دولت و غيره. قصد جنايي توسط كارمند به خاطر اطاعت دستور رئيس يا تصريح رئيس به تصرف در مال به وجهي كه آئيننامه چنين تصرفي را جايز نميداند از بين نميرود. و كارمند حق ندارد دستور صادره از سوي رئيس مبني بر ارتكاب فعلي كه ميداند قانون چنين عملي را مجازات ميداند، را اطاعت و پيروي كند. مگر اين كه قانوني اجازه چنين دستوري را به تصرف در مال سپرده شده به كارمند را به رئيس داده باشد يا اين كه كارمند با دلايل معقولي، معتقد باشد كه اطاعت رئيس بر او واجب و لازم است. به هر حال اثبات قصد جنايي تابع قواعد عمومي اثبات ميباشد. و گاهي امارات و قرايني پيدا ميشود كه دلالت بر تحقق قصد جنايي دارد مثل فرار متهم بعد از عمليات اختلاس يا مخفي نمودن آن يا تزوير در دفاتر و اوراق براي مخفي كردن اثر اختلاس ».63
حقوقدانان ساير كشورهاي عربي از جمله عراق و لبنان نيز مطالبي مشابه آنچه در قصد عام و خاص، گذشت، بيان نمودهاند كه از ذكر آنها خودداري ميشود و به همين مقدار اكتفا ميشود.64