تحريري نو ازنظريه شهرت دراصول متلقّات آية الله بروجردي
احمدمبلّغيدر استنباط به فاصله هرچند قدم اگر اجماعي به چشم نيايد، دست كم شهرتي رخ مينمايد. مسير استنباط را شهرت ها و اجماع ها پركرده اند و همچون علائم راه، جهتهاي مسير را مشخّص ميكنند.درگذشته، غالب فقيهان بيشتر اجماع ها و شهرت ها را به چشم علائم راه و جهت هاي مسير نگاه ميكردند و دراين عصر، برخي از فقيهان بي اعتنا از كنار آنها مي گذرند.پذيرش افراطي اجماع وشهرت درديروز، فقه را دردو زمينه تفسير نصوص و تعيين حكم درموارد غير منصوص، از هواي آزاد عقلانيت تاحدودي بازداشت وكم توجهي به اجماع و شهرت درامروز، فقه را با خطر جدا شدن و دورافتادن از برخي اصول وريشه ها مواجه كرده است. بريدن ديروز از بخشي از عقلانيت اصولي، و گسستن امروز از بخشي از ريشه ها و چارچوبه هاي فقه تفريعي دو روي يك سكه را تشكيل ميدهند.چرا فقيهان ديروز و امروز به رغم مطالعات اصولي پيرامون اجماع وشهرت به موضعگيري هاي مطلق نگرانه فروغلطيده اند؟ ريشه اين مطلق گرايي كجاست؟
در پاسخ بايد گفت: ريشه درنارسايي مطالعات اصولي است. بررسي هاي اصولي كم دامنه و سريع، توانايي فرونشاندن دغدغه ها و نيازهاي استنباط را درخود ندارند.گاه يك موضوع اصلي چنان با تاريخ پيوند خورده است كه فهم منسجم از آن تنها با غور كردن درتاريخ ميسر است. نظريه پردازي در حوزه برخي از مسائل اصولي ماهيتي پيوسته با تاريخ دارد. رويكرد تاريخي، شاكله هاي ناگفته ذهن و انديشه اصولي را شكل ميبخشد و پنجره نظريه پردازي او را به روي واقعيتها ميگشايد.اين نياز به ويژه درنظريه پردازي پيرامون اجماع و شهرت كه فهم پيشينه شكل گيري آنها با چند و چون حجيّت آنها درآميخته است دو چندان مينمايد. عدم رويكرد تاريخي و نبود پيگيري تطوّر وار و زنجيره اي تاريخ فقه، سبب شده تا به اجماع و شهرتهاي شكل گرفته درامتداد زمان و نيز منشأ و نحوه شكل گيري آنها بي توجهي شود و درنهايت، توانايي تعبيه مطالعات ناظر به تبيين قلمرو اجماع و شهرت معتبر به دست نيايد.آنچه بيان شد سرگذشت فهم اصولي به روايت معمولي و تكراري حوزه هاست.دراين ميان آية اللّه بروجردي درزمينه اجماع و شهرت راهي ديگر را پيش كشيد؛ كه هم به پيراسته شدن دقت عقلي درمكتب او انجاميد و هم به ادا شدن حق تاريخ دراين مكتب.نظريّه آية اللّه بروجردي برپايه نگاه به دو عنصر، ملاك حجيّت اجماع و شهرت، و قلمرو اجماع و شهرت معتبر شكل گرفته است. اين نظريّه ـ كه ميتوان «نظريّه اجماع و شهرت دراصول متلقات» ناميد ـ ديدگاهي شفاف و روشنگر را پيش روي فقيهان قرار ميدهد كه تطبيق آن در عرصه استنباط از افراط و تفريط نسبت به موارد اجماع و شهرت جلوگيري ميكند و كمتر با ابهام روبه رو ميشود.آية اللّه بروجردي درنظريه خود پيش از آن كه سايه ديدگاه هاي كليشه اي و آموخته شده دردرسها را برسرتاريخ بيفكند به تطوّر ناب و فرايند شكل دهنده تاريخ فقه درقرن چهارم و پنجم نظر ميافكند و در پس تحليل تطوّر و دگرگونگي تاريخي به نتايجي مهم دست مييابد.وي ـ برخلاف بسياري ـ به جاي آن كه از تاريخ مستنداتي براي انديشه خود بيابد، انديشه را به دست تاريخ ميسپرد تا با دست يابي به نتايج تاريخي دقت و توانايي اش در فهم واقعي تر و دقيق تر موضوع اجماع و شهرت افزايش يابد. البته پيش از او عالماني جوهره نظريّه اصول متلقات را ارائه كرده بودند. بعدا دراين باره بيشتر توضيح خواهيم داد.دريغا كه اين نظريّه به رغم برخورداري از ويژگي هايي همچون اتقان علمي، واقعتنگري تاريخي و كاربري شفّاف درعرصه استنباط درسطحي شايسته، بحث انگيز نبوده و به صورت بايسته نقد و ابرامهاي اصوليان را برنينگيخته است.اين عدم واكنش علمي و سريع دربرابر نظريّه هايي نو از اين دست، بيانگر ضعف نهفته درسيستم عصبي حوزه هاي علميه است.گويا اين نظريّه نيز به سرنوشتي همانند ابتكارهاي علمي پيشينيان كه گاه پس ازگذشت يك قرن يا بيشتر مورد توجه قرار گرفته اند، دچار خواهد شد.انتظار است كه صاحبان انديشه، آنچنان حسّاس و دقيق گردند كه به محض ارائه شدن مبادي و مقدمات يك نظريه، به عمق آن پي ببرند و فرصتهاي حوزه را به توجه و تحليل آن مصروف دارند و دركوتاه مدت نتايج آن را درصورت درست بودن به جامعه علمي ارزاني بدارند.نظريه آية اللّه بروجردي با همه نيروي نهفته اي كه درخود براي به چالش كشيدن ديدگاه هاي مرسوم دارد، عملا دركوران بحث و مطالعه قرارنگرفته است. البته انديشمنداني به چشم ميآيند كه به اين نظريّه، توجه و رويكرد داشته اند و دامنه مطالعات خود را تا ارائه ارزيابي و تحليلي نسبت به آن، امتداد بخشيده اند. امام خميني از آن جمله است. وي جايگاهي ويژه را به آن اختصاص داده است. چه آن كه نكاتي را به نظريّه افزوده كه لحاظ آن، نظريه آية اللّه بروجردي را غناي بيشتر ميبخشد.نوشتار حاضر ضمن توجه به اجماع، تلاش خود را بيشتر برمعرّفي شهرت دراصول متلقات گذاشته است. ميكوشيم ضمن بيان ديدگاه هاي آية اللّه بروجردي، ديدگاه هاي امام خميني را نيز مرور كنيم.