اصول و معیارهای مسائل اخلاقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول و معیارهای مسائل اخلاقی - نسخه متنی

حسین حقانی زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصول و معيارهاى مسائل اخلاقى




اصول و معيارهاى مسائل
اخلاقى



? اصول و معيارهاى
مسائل
اخلاقى



?
اخلاق



?
حسين حقانى زنجانى



‏علم اخلاق مبتنى بر اصول
معيارهاى
ثابتى است‏حال‏اين مساله مطرح
مى‏گردد كه روشهاى تدوين اين اصول و
معيارها كدام بوده،محورهاى اصلى مسائل
اخلاقى را چه چيزهائى تشكيل مى‏دهد و
نظرات گوناگون‏دانشمندان و
صاحب‏نظران در اين باره چيست ؟


پاسخ آن، اين است كه روشهاى گوناگونى
در تقسيمات اصول اخلاقى وجود دارد و
اينك‏برخى از آنها را در اينجا از نظر
خوانندگان گرامى مى‏گذرانيم:


1 -
حق و وظيفه

مى‏توانيم مجموعه مسائل
اخلاقى را در دو بخش اصلى: «حق ووظيفه‏»
خلاصه كنيم: حق عبارت از خيرى است كه
مى‏توان آن را مطالبه نمود و
وظيفه‏عبارت از عملى است كه بايد آن را
انجام داد.


اين دو قانون به معناى
حق و وظيفه در تمام مراحل زندگى بين
جامعه و افرادحاكم بوده، مورد عمل
مى‏باشند. هنگامى كه يك فرد بر فرد
ديگرى حقى پيدا كرد، به‏دنبال آن
نسبت‏به آن فرد وظيفه نيز به وجود
مى‏آيد و به عكس.


در قوانين
مدونه معمولا از اين روش استفاده
مى‏كنند و مى‏گويند انسان به
مقتضاى‏خلقتش مدنى است و حتما بايد
زندگى اجتماعى داشته، نيازهاى زندگى
خود را نيز بايارى و تعاون و كمك همديگر
برطرف كند و طبيعى است كه زندگى
دسته‏جمعى مستلزم‏برقرارى حقوق و
وظائفى بين افراد آن جامعه مى‏باشد و
آنگاه به ذكر حقوقى از قبيل‏حق حيات،
حق آزادى، حق مالكيت و... پرداخته و به
اين ترتيب وظائف مردم را دربرابر اين
حقوق بيان مى‏كنند.


پس مى‏توان
در تدوين و بررسى اصول اخلاقى بر اين
معيار و محور تكيه نمود و اصول‏اخلاقى
را به دو بخش سلسله حقوق و وظائف، تقسيم
و آنگاه به تفصيل و تجزيه وتحليل حقوق و
وظائف پرداخت.


2 - محور فضائل و
رذائل

روش ديگرى است و آن اين كه
اصول اخلاقى را به دو سلسله‏از قواعد و
دستورات مى‏توان تقسيم نمود، يك سلسله
از قواعد و دستوراتى كه بايدآنها را
انجام داد اين دستورات فضائل اخلاقى
محسوب مى‏شوند و يك سلسله از قواعد
ودستوراتى كه بايد آنها را ترك نمود اين
دستورات را رذائل اخلاقى مى‏ناميم.


در دين اسلام از قواعد و دستورات
اول به نام واجبات و مستحبات و از قواعد
ودستورات دوم به نام محرمات و مكروهات
تعبير آورده مى‏شود پس دو محور اصلى
وبنيادى در تدوين و بررسى مسائل اخلاقى
وجود دارد: محور فضائل و محور رذائل.


3 - روش قدماء در بيان اصول اخلاقى

قدماى دانشمندان علم اخلاق در بيان
فضائل‏اخلاقى روش خاصى داشتند، آنان
مى‏گفتند كه در نهاد انسان سه قوه
مختلف: قوه شهوت،قوه غضب و قوه ناطقه از
همان بدو خلقت‏به وديعه گذارده شده
است‏حال فضيلت دراين است كه انسان‏ها
بتوانند تمام تمايلات و خواهشهاى اين
سه قوه را به حد اعتدال‏عمل نمايند.


حد اعتدال قوه شهوت عفت، و حد
اعتدال قوه غضب شجاعت، و حد اعتدال قوه
ناطقه‏حكمت است و از مجموع اين سه
ملاكه (عفت، شجاعت و حكمت) يك ملكه
اخلاقى به نام‏عدالت پيدا مى‏شود و از
اين اصول چهارگانه نيز صفات و خصائلى
سرچشمه مى‏گيرد، ازعفت‏حيا، حريت،
قناعت، وقار، ورع و كرم و نظائر اينها
از فضائل و از شجاعت،شهامت، حلم، تحمل
مصائب و امثال آنها و از حكمت تعقل
حقيقت و دوستى و اشباه ونظائر آنها و از
عدالت، الفت، نصيحت، ملاطفت، به نيكى
قضاوت كردن، صداقت و نظائراينها.


چنانكه ملاحظه مى‏كنيد تمام مسائل
اخلاقى (خواه فضيلت و خواه رذيلت) همه
آنها رااز طريق محورهاى خاصى مورد
بررسى و مطالعه قرار مى‏دادند و مبنا و
اساس كار خودرا در علم اخلاق و بررسى
مسائل آن بر اين روش مبتنى مى‏كردند.


مطالعه كتب بزرگان علماى علم اخلاق
نشان مى‏دهد كه آنان از اين روش
استفاده‏مى‏نمودند از جمله آنان:


1 - «احمد بن مسكويه‏» متوفاى سال
421ه ق نويسنده كتاب «تهذيب اخلاق‏».


2 - «خواجه محمد نصير الدين طوسى‏»
متوفاى سال 690ه ق صاحب كتاب
«اخلاق‏ناصرى‏».


3 - «محمد مهدى
نراقى‏» متوفاى سال 1209ه ق صاحب كتاب
«جامع‏السعادات‏».


4 - «ملا احمد
نراقى‏» فرزند محمد مهدى نراقى متوفاى
سال 1244ه ق صاحب
كتاب‏«معراج‏السعاده‏».


روش
اين دانشمندان و فقهاء معروف در بررسى
اصول و مسائل اخلاقى اين بوده است‏كه
نخست‏به بيان اصول چهارگانه اخلاقى:
«عفت، شجاعت، حكمت و عدالت‏»
پرداخته‏سپس فضائلى را كه از هر يك از
اينها سرچشمه مى‏گيرد ذكر كرده‏اند و
در ضمن صفات‏ناشايسته و نكوهيده را نيز
در برابر آنها بيان داشته‏اند.


روش نويسندگان جديد

روش نويسندگان
جديد در بررسى اصول اخلاقى اين است
كه‏فضائلى را كه انسانها موظف به انجام
آنها مى‏باشند به سه قسم تقسيم
كرده‏اند:


1 - فضائل شخصى.


2
- فضائل اجتماعى.


3 - فضائل دينى.


فضائل شخصى شامل ضبط نفس و تهذيب آن
يعنى خوددارى از فرو رفتن در لذائذ
وتحمل مصائب و ناگواريها است كه اولى را
به نام «عفت‏» و دومى را به
نام‏«
شجاعت‏» مى‏نامند و منظور
از تهذيب نفس اطاعت ا ز تعاليم خرد و عقل
است كه به‏نام «حكمت‏» ناميده مى‏شود.
فضائل اجتماعى شامل اداء حقوق ديگران،
تامين مافوق‏حقوق آنها كه اولى به نام
«عدالت‏» و دومى به نام «احسان‏»
ناميده مى‏شود.


فضائل دينى شامل
معتقدات و عبادات و فضائلى است كه از
ناحيه دين به شخص تكليف مى‏گردد.


از كسانى كه از اين روش تبعيت كرده
است
از دانشمندان مصرى به نام «احمدامين‏»
در كتاب «اخلاق‏» مى‏باشد مراجعه
كنيد.


همه اين روشهاى ياد شده
طرفدارانى داشته و در تاليف كتابهاى
اخلاقى و درتقسيمات اصول اخلاقى از طرف
دانشمندان قديم و جديد مورد عمل واقع
شده است و لكن‏مساله مهم و اساسى كه در
حقيقت مى‏توان گفت كه زيربناى مسائل
اخلاقى به شمارمى‏رود اين است كه معناى
خوبى و بدى چيست؟ و ميزان شناخت‏خوبى و
بدى فضائل اخلاقى‏كدام است؟


قبل
از هر چيز اين نكته را بايد بدانيم كه در
شناسائى و تعيين ارزش هر چيزى‏بايد
ميزانى داشته باشيم تا به وسيله آن خوبى
و بدى چيزى را تشخيص دهيم.


چند نظر
در ميزان شناخت‏خوبى و بدى صفات
انسانها

1 - نظريه نسبيت


جمعى
ازعلماء و دانشمندان معتقدند كه خوبى و
بدى از امور نسبى بوده، و اعتبارى
هستند.


خوب يا بد به‏طور مطلق
وجود ندارد پس خوب آن است كه عرف جامعه
آن را خوب بداند وبد آن است كه عرف آن را
بد بداند.


شاعر عرب در اين باره
چه نيكو سروده است:


رب قبح عند
زيد و هو حسن عند عمرو فهما ضدان و هو
وهم عند بكر لست‏شعرى فمن الصادق فيمن
يدعيه فلما ذا ليس للحسن قياس ليس ادرى


«يعنى چه بسا عملى نزد شخصى مثل
زيد قبيح است و همان عمل نزد شخص
ديگرى‏مثل عمرو نيكو است پس آن دو ضد هم
نظر داده‏اند و همين نيز نزد شخص سومى
مثل بكروهم و خيال محسوب مى‏شود كه
واقعيتى ندارد، من نمى‏دانم در اين وسط
راستگوكدام يك از اينها مى‏باشد. حال
چرا براى خوبى و بدى تعريف واقعى وجود
ندارد،من علت آن را نمى‏دانم‏»


2 - نظر لاهوتيون


عده‏اى از
دانشمندان معتقدند كه ما نمى‏توانيم
خوبى و بدى فضائل‏اخلاقى را درك كنيم،
بلكه محتاج راهنمائى هستيم و اين تنها
از طريق وحى و الهام‏انجام‏پذير است و
در شعاع وحى رهبران اديان آسمانى مسائل
زندگى از جمله اموراخلاقى را مى‏بينند
و ارزش آنها را معلوم و مشخص مى‏سازند و
ناچار بايد به‏آنان رجوع كنيم.


3 -
نظريه طرفداران اصالت انديشه


جمعى از فلاسفه معتقدند كه شناخت
معناى خوبى‏و بدى خصائل اخلاقى نيازى
به راهنما و مطالعه و تحقيق ندارد زيرا
در نهاد هرانسانى نيروى دراكه‏اى است
كه به وسيله آن فضائل و رذائل اخلاقى را
درك و به‏انجام فضائل و دورى از رذائل
مبادرت مى‏نمايد يعنى همان‏طور كه حكم
مى‏كنيم گل‏بهتر است از خار و نور بهتر
از ظلمت است، همين‏طور درك مى‏كنيم كه
امانت‏بهتر ازخيانت، و راستى بهتر از
دروغ است.


4 - نظريه طرفداران
اصالت عاطفه


عده‏اى از
دانشمندان و فلاسفه معتقدند كه
براى‏شناسائى و تعيين مفهوم خوبى و بدى
هر امر اخلاقى بايد عواطف و الهامات
قلبى،اساس و مبناى كار قرار بگيرد زيرا
به عقيده اينان دل هيچ‏گاه خطا
نمى‏كند و فرمان‏ناروا و ناصواب
نمى‏دهد پس هرچه را كه دل بخواهد خوب
است و نخواهد، بد است.


5 - نظريه
اهل تجربه


جمعى از فلاسفه
معتقدند كه خوبى و بدى هر عمل اخلاقى را
دراثر و نتيجه آن بايد جستجو كرد پس يك
عمل، هنگامى خوب است كه اثر و نتيجه
آن‏خوب باشد و وقتى بد است كه نتيجه بد
داشته باشد.


به نظر اينان اصولا
معلوماتى كه جنبه غير حسى دارد،
هيچ‏گونه ارزشى ندارد و اين‏درست نيست
كه ما ببينيم مثلا انديشه و عقيده مردم
درباره فلان عمل اخلاقى چيست؟ ويا عقل و
خرد درباره آن چه حكم مى‏كند؟ و يا دين
و
مذهب درباره آن چه نظرى دارد؟


بلكه بايد به عمل و آينده آن توجه
نمود
كه چه اثرى دارد؟ اگر نتيجه آن
خوب‏باشد آن را خوب مى‏دانيم و اگر
نتيجه آن بد باشد، عمل را بد مى‏دانيم.


تا اينجا نظرات گوناگونى بود كه
از طرف فلاسفه و دانشمندان و
انديشمندان پيرامون اصول و معيارهاى
تقسيمات مسائل اخلاقى بيان گرديده است.


وما قبل از اين كه تك تك آن نظرات
را مورد نقادى و بررسى علمى قرار دهيم،
نظراسلام را در پايه و محور همه تعليمات
اخلاق اسلامى بيان مى‏كنيم و از اينجا
نقاطضعف ساير نظرات كم و بيش روشن
مى‏گردد.


ادامه دارد



/>--------------------------------------------------------------------------------


درسهايي ازمكتب اسلام-سال77-شماره2



/ 1