افتخار خدمت به مردم (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

افتخار خدمت به مردم (2) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

افتخار خدمت به مردم (2)

حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

در شرح بيان مقام معظم رهبري بوديم و انشاءالله در اين جلسه در مورد خدمت صحبت مي كنيم . پيغمبر اكرم (ص) مي فرمايند : انسان وقتي به بشر خدمتي مي كنه ، به تعداد افرادي كه مورد خدمت واقع مي شوند و خدمتهايي كه نسبت به مردم انجام مي ده ، در روز قيامت خداوند تبارك و تعالي براي اون خدمتكار منظور مي كنه .

در روايت قدسي خداوند تبارك و تعالي به داوود (ع) وحي كرد : اي داوود ! چيه ؟ چرا ناراحت و نگراني ؟ چرا خسته اي ؟ عرض كرد : خدايا ! از دست مردم تو ناراحتم ، فرمود : چرا ؟ گفت : حرف من رو گوش نمي دن ، و هرچه من بهشون لطف و محبت مي كنم خوب جواب نمي دهند ، من دوست دارم مردم بالا بيان ، اين مردم هرچقدر كه من از تو مي گم ، روي من رو زمين مي ندازند . خداوند تبارك و تعالي فرمودند : داوود تو از زندگيت چي مي خواي ؟ آيا ما تو رو خلق كرديم ، هدف تو از اين خلقت چيه ؟ عرض كرد : خدايا ! محبت تو ، فرمود : اگر محبت من رو مي خواي بايد به مردم و به خلايق من خدمت كني . حالا مي خواد جواب بدهند ، مي خواد جواب ندهند . مي خواد قدر بدونند ، مي خواد ندونند . در عالم ما دونوع انسان داريم : يك سري انسانهايي كه وقتي خدمتي به خلق مي كنند ، مردم قدر اونها رو مي دونند و به هر حال از اونها قدرداني مي شه . و يك نوع انسانهايي كه مردم قدر اونها رو نمي دونند . خدمت مي كنند اما خدمت نمي بينند . محبت مي كنند اما محبت نمي بينند . از اين نمونه ها تو عالم انساني خيلي زياده ، اين جمله اي كه : اگر من دستم رو تا آرنج عسل كنم و تو دهن فلاني بذارم ، آخرش گاز مي گيره . يه جمله مشهوري هست ، خيلي از مردم ما اين حرف رو مي زنند ، اما غافل از اين هستند كه همين عمل خودش بالاترين عبادت هست . و همين عبادت خودش براي رسيدن به خداوند بسيار مؤثر و مفيد هست .

كساني كه در دنيا به مردم خدمت مي كنند سه دسته هستند :

1 ـ اونهايي كه خدمت مي كنند و از مردم جواب مي گيرند . اينها روز قيامت در نزد خداوند هم مأجورند . به اين معنا كه خدمت كرده ، جواب هم گرفته يك مزدي هم خداوند بهش مي ده .

2 ـ اونهايي كه خدمت مي كنند و از مردم جواب نمي گيرند ، اينها روز قيامت به دو اجر مأجورند :

يك : اجر خدمت ،

دو : اجر جواب نگرفتن . ( خداوند به جاي مردم جواب اونها رو مي ده . )

3 ـ اونهايي كه به مردم خدمت مي كنند و نتنها جواب نمي گيرند ، بلكه فحش مي شنوند . اينها در روز قيامت به سه اجر مأجورند :

يك : اجر خدمت كردن ،

دو : اجر جواب نگرفتن ،

سه : اجرِ تحملِ بر فحشِ مردم . اتفاقاً براي اونها لذت بخش تر هست . كيف مي كنند . جوون ترهايي كه فكر مي كنند در عالم مادي هرچقدر محبت كنند همون قدر محبت باز پس مي گيرند ، اشتباه مي كنند . مي گيد نه ؟ از بزرگترهاتون سؤال كنيد . در اين دنيا عمل و عكس العملهاي محبتي و خدمتي يكسان نيست . بايد عادت كني و حواست به اين باشه كه يه خدمتي كه انجام مي شه اين گم نمي شه .

مي گه : آقا ما اين همه زحمت كشيديم ، چي شد ؟ اين جمله ، جمله اشتباهي هست . براي اينكه ما زندگي مون در دنيا تموم نمي شه . روز قيامتي هم هست . لذا اون كسي كه در ممكلت مسؤول مي شه و براي مملكت زحمت مي كشه ، و غير از فحش و تهمت چيزي گيرش نمي ياد ( مثل مرحوم شهيد بهشتي رحمت الله عليه ايشون آخر كار ابراز خوشحالي مي كردند ) مي گه : خُب خيلي بهتر شد ، ما خدمتمون رو انجام داديم ، وظيفه مون بود و مزد نگرفتيم . الحمدلله خداوند روز قيامت بهتر جبران مي كنه . ما كه مال اين دنيا نيستيم . ما مال اون بالا هستيم . ما چون زبالائيم ، اون چيزهايي كه بالا برامون در نظر گرفتند ، برامون خيلي شيرين تر و ارزشمندتره تا چيزهايي كه اين پائين بهمون مي دن .

يه وقتي من به خواهرها و برادرهاي كادر همين كانون خودمون كه يه مجموعة خيلي كوچيك هست گفتم ، اگر شما زحمت كشيديد و مردم قدر زحمتتون رو دونستند وقتي كه داشتن مي يومدند ، به شما گفتن : خسته نباشيد ! خيلي ممنون ! با محبت و لبخند به شما نگاه كردند و حواسشون بود كه مثلاً شما 6 ساعت قبل از اونها مي يايد و 4 ساعت هم بعد از اونها به خونه هاتون برمي گرديد ، و حواسشون بود كه شما چقدر زحمت مي كشيد ، اين خيلي خوبه ، خدا رو شكر كنيد . اما اگر يه روزي زحمت كشيديد و فحش خورديد ، زحمت كشيديد و خستگي تو رو درك نكردند ، بهت چپ چپ نگاه كردند ، مورد طعن و حسادت واقع شدي ، اون روز رو بيشتر قدر بدون . چون خدا بهت مي گه : بنده من ! اونقدر دوستت دارم كه اين پاداش ها و اين لبخندها و اين به به و چه چه هاي دنيوي رو براي تو كافي نمي دونم ، لذا از اينها هم محرومت مي كنم ، فقط مي ذارم وقتي تو بغل خودم اومدي ، اون وقت بهت اثبات مي كنم كه چه خبره ؟ !

اتفاقاً اينجاست كه مي بينيم تنها چيزي كه براي آدم مي مونه همين هاست . خدمتهايي كه به مردم انجام شده و مردم جواب ندادند . نوع انسان قدر نشناسه . ( انسان كه دارم مي گم ، منظورم فقط ايراني ها نيست ) . اون كسي كه مي خواد در مملكت امام زمان (عج ) پست و مسؤوليت بگيره اين رو بايد درك كنه كه نوع انسان قدر نشناس هست . هزار تا كارِ خوب كني از يادش مي ره ، يه كار بد كني ، هميشه در ذهنش مي مونه . 2 سال با فلاني رفيقي ، بالاترين محبت ها رو بهش مي كني ، با يه جملة تو قهر مي كنه .

مردم خوبي ها و بدي هاي طرف مقابل رو در ترازو نمي گذارند و نمي سنجند . اونها خوبي ها رو مي بينند و فراموش مي كنند و بدي ها رو به خاطر مي سپارند و عكس العمل منفي نشون مي دهند . مي خواي توي اين مملكت مسؤول باش يا هر كشور ديگه ، فرق نمي كنه ، همه مردم همين طوري هستند . اين ضعف انسان هست . ( اين توهين به مردم نيست ، خصوصيت انسان اين طوريه ) ماها همه همين طوريم . در طول زندگي مون نگاه كنيم به كارهايي كه انجام داديم ، خود شما جوون ترها به ارتباط و رفتار و عكس العمل خوتون نسبت به والدينتون نگاه كنيد . طرف 24 سالش هست ، بخاطر اينكه مادرش با ازدواجش با فلاني مخالفت كرده ، با مادرش قهر مي كنه و بهش توهين مي كنه . يادش مي ره 24 سال اين مادر پاش خون دل خورده ، حالا ولو زور بگه . در ترازو نمي ذاره بسنجه .

به والدينمون چقدر خوب تونستيم جواب بديم ؟ بقيه مردم هم مثل ما هستند . اين ضعف انسان هست . كسي كه مي خواد در مملكتي مسؤوليتي رو به عهده بگيره و خدمتي رو به مردم ارائه بده بايد يادش باشه ، حافظه عمومي ، خوبي ها رو نمي بيند و بدي ها رو بزرگ مي كند . اين ضعف رو بايد چكار كنيم ؟ اخلاقيات و خلقيات ما گاهاً مگس وار مي شه ، يعني روي زشتي ها مي شينه ! ضعفي كه نوع انسان اغلب نيمه خاليِ ليوان رو مي بينه تانيمه پر . اگر مي خواي در اين مملكت مسؤوليت حكمي و غير حكمي ( جلسه قبل گفتم ، همه ما مسؤوليم ) به عهده داشته باشي ، بايد اين ضعفِ بني آدم و بشر رو به ياد داشته باشي .

لذا خداوند به داوود (ع) مي فرمايد : داوود ! همين بنده هايي كه تو براشون به خاطر من نگراني كه چرا به من نزديك نشدن ، من خودم دارم بهت مي گم : من اينها رو دوستشون دارم ، تو برو به اينها خدمت كن . تو چكار داري ؟ مگه نمي خواي به من نزديك بشي ؟ تو برو بهشون خدمت كن . من همين ها رو دوست دارم . همين هايي كه تو مي گي خيلي بد هستند ، فاسد هستند . من اينها رو دوستشون دارم . چرا زور مي گي ؟ تو مگه به خاطر من نگران نيستي ؟ تو مگر به خاطر من نميخواي با اينها برخورد بد كني ؟ من بهت مي گم برخورد خوب كن ، بهشون خدمت كن !

اتفاقاً بعد از اين وحي داوود (ع) مشغول خدمت به مردم شد . و مردم ديدند يه كسي فقط براي اينكه دوستشون داره ، بهشون خدمت مي كنه . هيچ غرضي ( حتي معنوي ) هم پشت قضيه نيست . يعني طرف بهش محبت نمي كنه كه حتي به خدا جذبش كنه . مي گه : تو مي خواي گناه كني ؟ خيلي خُب ، تو انساني ، خداي من دستور داده انسانها رو دوست داشته باشم ، بهشون خدمت كنم ، ولو تو بخواي گناه كني ، حتي من توقع عبادت رو هم از تو ندارم ، بعد مي بيني اين به سمت خدا مي ياد . اين راهي هست براي جلب مردم .

در همين مجموعه ما كسي رو داريم كه الان جزء بچه هاي خيلي خوب مون هست و اين با يك برخورد خوب شماها راه افتاده . اين برخورد خيلي هم كوچيك بوده ، اون هم اين بوده كه : كه ايشون سوار ماشين يكي از بچه هاي كانون شده ، وقتي مي خواسته پياده بشه ، ازش پول نگرفته . به همين راحتي ! به همين كوچولويي ، در صورتي كه يكي از ماها كه ظاهر بين هستيم اگر اين رو كنار خيابون مي ديديم ، اصلاً سوارش نمي كرديم ، مي گفتيم : اين بابا اصلاً قيافه اش به تيپ ما نميخوره ! اما اين براي خدا سوار كرد و اون هم با اين برخورد خوب و كوچيك خدايي شد .

پس در هر جايي كه مسؤولي ، ( مسؤول با حكم يا بي حكم ) بايد بدوني كه مردم رو في نفسه به عنوان انسان ، بايد دوست داشته باشي . وقتي مردم رو دوست داشته باشي به لباس ، به ظاهر ، به فقر و يا به غناي اونها نگاه نمي كني . آقاي قرائتي مي فرمودند : پليس راهنمايي ـ رانندگي ، تو ماشينش نشسته مي خواد جريمه كنه ، يه بنزي كه رد مي شه مي گه : بنز شماره فلان ، رنگ فلان ، لطفاً بزنيد كنار ، كارت و گواهينامه رو بي زحمت بياريد ! اما همين پليس ماشين ژيان رو كه مي خواد جريمه كنه ، مي گه : ژيان ! بزن كنار . اين ارزش ندادن به نفس انسانيت يكي از مشكلات ماست .

خُب در بحث خدمت به مردم كساني كه فقط به فكر اقتصاد مردم هستند اشتباه مي كنند . مردم ما روح دارند ، انسانند ، انسان رو با پول نمي شه خريد . مگر نمي بينيم كشورهايي كه مردمشون از نظر اقتصادي بسيار بسيار مرفه هستند ، حتي سوبسيد مي گيرند ، حقوق دريافت مي كنند ، اما هيچ دلخوشي از مسؤولينشون ندارند ؟ جلسه قبل آمار نظرسنجي كشور انگليس رو براتون گفتم . اونهايي كه فقط به فكر مسؤوليت هاي اجتماعي مردم هستند ، مثل شغلشون ، تنوع هاي فكري شون ، رفاهيات جسمي شون ، روابط اجتماعي شون ، صبح تا شب دارن مشاوره مي دن ، اونها هم باختند . اونهايي كه فقط و فقط به فكر دينِ مردم هستند ، اونها هم باختند . مردم ما ، انسانهايي هستند كه داراي جنبه هاي مختلف هستند . كسي كه مي خواد خادم مردم باشه ، بايد به تمام جنبه هاي اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي ، ارزشي و . . . برسه . يك خادم بايد تمام اين نيازها رو برآورده كنه . ممكنه كه اين خادم يك گروه خدمتگذار باشند ، مثلاً يك كابينه . كه بايد قمستهاي مختلف رو در نظر بگيره ، وزارتخانه هاي مختلف و سيستم اجرايي مملكت بايد به فكر تمام جوانب جسمي ، روحي ، عاطفي و ارزشي جامعه باشه . وگرنه مردم ما كم مي يارند . نمي شه با دين سيرابشون كرد . نمي شه با پول ، رفاهيات ، پست هاي اجتماعي سيرابشون كرد . مردم ما يك سيستمي رو مي خوان كه اين سيستم به همه جوانب زندگي شون رسيدگي كنه .

حالا چرا به اين شكل هست ؟ ببينيد اولش نيازهاي روحي و عاطفي . يه وقتهايي بعضي از ما تعجب مي كنيم از برخي مسائل مثلاً در استقبال از مسؤولين يك سري نكات تعجب برانگيزي در مردم ما به چشم مي خوره . تا ديروز مثلاً بد و بيراه مي گفتند ، امروز فلان مسؤول مي ياد همه به استقبالش مي رن . همون موقع كه داره استقبال مي كنه ، انتقاد هم داره . اين استقبال نه توش پول خوابيده ، نه دين خوابيده ، نه هيچي . اين رو نشون مي ده كه مردم دوست دارند با مسؤولين شون يك رابطه عاطفي و مهرورزي هم داشته باشند . اونها يك كامپيوتر يا يه رباط نمي خوان كه فقط براشون كار كنه . يه كسي رو مي خوان كه مثل رباط كار كنه اما قلب هم داشته باشه . يعني به مردم عشق بورزه . مردم رو دوست داشته باشه . ما نمونه هاي زيادي رو ديديم . كساني در كار خودشون موفق بودند كه رابطه شون با كساني كه مرئوس و زير دستشون هستند يك رابطه عاطفي بوده . در جبهه مي گفتيم : مديريتي كه بر قلب ها حاكمه . يا به قول مديريت غربي ، مي گن : مديريت پدرانه . مديري كه بر قلب ها حاكم هست بسيار بسيار موفق تر از اون مديري هست كه بر اعضاء و جوارح و بر جسم ها حاكمه . يعني بايد هم كارهاي ديگه ات رو انجام بدي ، هم رابطه ات با مردم بايد رابطة مهرورزي باشه . خيلي وقتها اين كساني كه مسؤول هستند ، در جاهاي مختلف و ديدار عمومي مي ذارن ، مي بينند كه در اين ديدار عمومي يه عده زيادي فقط مي يان براي ديدن . كاري هم نداره يعني دوست دارند كه ايشون رو ببينند . همين ديدن براشون كافيه . حالا استفاده شد چه بهتر اما اگر استفاده نشه ، همين ديدار مسؤول باعث ارضاي مرئوس مي شه . دوست داره . لذا اگه يه كسي با خودش فكر كنه كه من آدم جدي هستم من خيلي سريع دارم كارم رو انجام مي دم ، مي شينم كاري هم به مسائل و روابط عاطفي ندارم ، اين كم مي ياره . اگر چه ممكنه در مسائل اجرايي مسؤول خيلي موفقي هم باشه . اما عمر مسؤوليتش كم هست . براي اينكه بر قلب حاكم نيست . همين طوري كه داري كار مي كني لبخندت هم براي مردم بايد كاملاً مشخص باشه . همين حرفي كه الان داري مي زني . مي دوني يكي از اشكالاتي كه الان مثلاً در جامعه ما هست ، اين هست كه : برخي حرفهاي حقي كه زده مي شه اينها با كلام محبت آميز همراه نيست . مثلاً تو يه جمعي كه يه مشكل خيلي بزرگي دارن ، مثلاً دزد هستند ، وقتي مي خواي بري براي اين جمع صحبت كني ، دو راه داري : ( حرف يكي هست ، اما دو تا راه داره ) يك راه اينه كه بشيني بگي : شما دزديد ؟ خجالت بكشيد ، حيا كنيد ، دزدي خوب نيست و . . . مگه شما دين نداريد مگه انسان نيستيد ؟ يه راه اينه . يه راه ديگه اين هست كه بشيني صحبت كني ، بعضي وقتها دزدي دلايلي داره . انسان رو در معذوريت مي ذاره ، بيايم اون دلايل رو بررسي كنيم . بگيم : شما فقيريد ؟ شما خوب تربيت نشديد ؟ و . . . چرا مي گي : خجالت بكش ! اين يه مثال خيلي كوچولو هست . لحن كلام خيلي مؤثر و مفيده .

يه وقتي يه بنده خدايي كه نوارش رو فرستاده بود و استفاده هم كردم ، بعد خدمتشون عرض كردم : شما همه حرفهايي كه توي نوار زديد ، درست بود ، اما كلامتون خيلي تند بود . گفت : من همينم ! من رُكم . گفتم : اشتباه مي كني ، ائمه ما (ع) رُك نبودند ، پيغمبر (ص) رُك نبود . اين رُك بودن كه برخي ها مي يان بزرگش مي كنند ، و خيلي بهش افتخار مي كنند اتفاقاً يكي از نقطه ضعف هاي انسان هست . انساني هنرمنده كه بتونه كلام حق رو طوري بزنه كه اين كلام و اين حرف تشنج و شوك ايجاد نكنه . رُك بودن شوك ايجاد مي كنه ،

يه نفر مي گفت : يه جا ايستاده بودم ، ديدم اون ور خيابون همين بنده خدا داره راه مي ره ، با خودش حرف مي زنه ، ( خيلي آدم جدي و محكمي هست ) بعد مي گفت به بقيه نشونش دادم و گفتم اين كيه ؟ يه وقت ديدم از اون ور خيابون پريد اومد اين ور گفت : سلام عليكم ، گفتم عليك سلام ، آقا چرا شما چرا با انگشتت من رو به اين و اون نشون مي دي ؟ گفتم : خُب ببخشيد . گفت : مگه آزار داري ؟ گفتم : خُب مي خواستم ببينم شما كي هستيد ؟ گفت : خُب مي يومدي اون ور ازخودم مي پرسيدي !

خُب اين رُك بودن هست . بعضي ها اين چيزها رو دوست دارن ، ولي عموم مردم ما از اين جور آدم ها خوششون نمي ياد . چرا گيري مي دي ؟ به اين جور آدمها مي گن آدمهاي گير ، پيله !

بايد كلام رو در كانالهايي كه بتونه بدون شوك ، آرام آرام تحول ايجاد كنه بندازي . كسي كه همچين توانايي داره هنرمنده .

امام صادق (ع) فرمودند : با مردم اندازه عقولشون صحبت كنيد ، يكي از راههايي كه بتوني چنين كاري كني اين هست كه يه جوري صحبت كني كه به مردم شوك وارد نشه . بعضي وقتها از برخي از دانشگاه ها ، دبيرستانها كه ديدن مي كنم ، متولي كار به من يك كاغذي مي ده مي گه : با اين ها صحبت كنيد ، اينها نوار ترانه گوش مي دن ، نماز نمي خونند ، نماز جماعت شركت نمي كنند ، حجاب ندارند ، فحش مي دن ، دزدي مي كنند ، درباره اين چيزها صحبت كنيد . من كاغذ رو نگاه مي كنم ، ولي هيچ وقت از اين چيزها نمي گم ، براي اينكه شوك ايجاد مي شه . من مي يام تو ذهنم بررسي مي كنم دلايلي رو كه اين نماز نمي خونه ، نوار گوش مي ده ، دوست ناباب داره ، روابط نامشروع داره ، ببينم چي هست ؟ مي بينم مهمترين دليل و اولين دليل اين هست كه اصلاً هنوز خودش رو نشناخته ، يادش رفته كه انسان هست . من سعي مي كنم اول از عالم حيوانيت بيرون بيارمش ، تو اون عالم هرچي بهش بگي ، هيچ فايده اي نداره . اول بايد وارد عالم انسانيت بشه . اول ارزش خودش رو براش كشف بشه . يه كسي كه يه لباس سفيد بسيار زيبايي پوشيده كه صد هزار تومن مثلاً قيمتش هست اين تا وقتي كه فكر كنه لباسش 200 تومن هست اين لباس اگر كثيف شد براش مهم نيست . مي گه ميندازم دور 200 تومن دارم يكي ديگه مي خرم . اما اگر بتوني براش اثبات كني كه بابا لباست 100 هزار تومن قيمتش هست ديگه لازم نيست كه بهش فحش بدي كه چرا لباست رو لك مي كني خودش لباسش رو لك نمي كنه .

بايد مسائل روحي و عاطفي انسانها و بشر كاملاً براي ما ملموس باشه تا بتونيم كار و خدمت كنيم .

2 ـ خدمت اقتصادي ، مي گن : شكم گرسنه دين و ايمون سرش نمي شه ! اولاً من با اين جمله مخالفم . چرا ؟ چون متأسفانه فساد در اونهايي كه شكم شون سيره ، بيشتر هست . و اتفاقاً گرسنه ها به خدا نزديك تر هستند اما يه نكته اي هم هست تا فكر نسبت به مسائل مادي مشغول باشه ، مسائل معنوي خُب جا نمي گيره به اين معنا نيست كه اگر شكمش سير شد ، ديگه آدم معنوي نيست نه برخي اين ضرب المثل رو كه شكم گرسنه دين و ايمون سرش نمي شه روتابلو مي كنند ، اصلاً يادشون مي ره كه بايد نسبت به مسائل ديني كار كنند . مي گن : آقا ! اول به وضع اقتصادي مردم برسيم ، غافل از اين هستند كه يكي از مشكلات ما در مملكت اونهايي هستند كه وضع اقتصادي شون خوبه ، باندهاي فساد ، مشكلات ، رشوه خواري مال اونهايي هست كه غني هستند . غني ترها محتاج تراند . اتفاقاً اوني كه 100 ميليارد تومن تو حساب بانكيش خوابيده ، دزدتر از اوني هست كه 10 هزار تومن هم نداره . پس نمي شه كه فقط و فقط مسائل اقتصادي باشه . اما اقتصاد مهمه . اگر مي خوان خدمت به مردم كنند .

من هميشه يكي از غبطه هايي كه خوردم ( كه اين هم از كوته فكري من هست ، تو كار خدا فضولي مي كنم ) اين بوده كه چقدر زود رجايي و امثال رجايي از مملكت ما رفتند . طِزي كه اينها با استفاده از اون حكومت مي كردند الان خيلي غريب هست . اين كه يه مسؤول تمام وجودش رو وقف كنه تا مردم از نظر مسائل مختلف بهشون خدمت بشه و خودش كوچكترين بهره اي از دنيا نبره ، اين طز الان خيلي غريبه . مراقب باشيد ! حرف امام (ره )‌ ، حرف رهبر ، يادمون نره . تجمل گرايي آفت خدمت هست و متأسفانه داميست كه در اين دام اگر بيفتيم سيري ناپذيره .

يكي از دوستان يه جملة زيبايي مي گفت ، شايد تا حالا تو كشور همچين جمله اي گفته نشده باشه و اون هم اين كه :‌ به بهانه اي كه ما رو ترور مي كنند ، در بنزهامون قايم شديم ، و اي كاش كه در بنزها نمي رفتيم و ما رو ترور مي كردند ، چون الان اثرات اين داخل بنز قايم شدن خيلي بدتر از اون ترور هست . چون ما الان با اين وضع ترور شديم . چون يك نهاد ترور شد . يك قوم ترور شد . جسم ها سالمه اما شخصيت ها ترور شدند .

مراقب باشيم ! گرچه ديگه بساط ترور هم برچيده شده ، ديگه لازم نيست ما رو ترور كنند . بودن بعضي از ماها براي دشمن خيلي مفيدتر هست . براي اينكه روز به روز داريم آبروي اسلام رو مي بريم . مراقب باشيم در دام تجمل نيفتيم .

مراقب باشيم ! به بهانه هاي مختلف سراغ تجمل گرايي نريم ، يكي از ائمه جمعه بسيار باتقوا و خوبِ كشور وقتي وارد شهر شده بود و اولين كاري كه كرد تبعيض هاي خود نماز جمعه رو برداشته بود . گفته بود : اين ميله ها چيه اينجا كشيديد ؟ گفته بودند : مال شخصيت ها هست . گفته بود : مگه اونهايي كه پشت اين ميله هستند بي شخصيت اند ؟ همه رو جمع كنيد ! نمي خوام ! هركي زودتر اومد صف اول بشينه .

خدمت بعدي كه بايد به مردم بشه :

گفتم برخي غفلت مي كنند از اينكه حكومت ما اسمش جمهوري اسلاميه ، ما بايد مباني اعتقادي جزء‌ مباني كاري مون باشه . من نمي تونم بگم : آقا ! من حاكمِ اين مردم هستم اما دين مردم به من ربطي نداره . من كه حاكم جمهوري اسلامي هستم وقتي جمهوريتش مال من هست ، اسلاميتش هم مال منه . هر برنامه اي براي جمهوريت مي ريزم بايد در اون اسلاميت هم لحاظ شده باشه . بايد به فكر دين مردم هم بود و اين به فكر دين مردم بودن ، دقيقاً به معناي به فكر دنياي مردم بودن هست . چرا ؟ مگه ما در حكومتهاي ديگه نمي بينيم كه به فكر دين ، اخلاق و ارزشهاي جوانان شون نيستند و همون سنت هاي خودشون هم زير پا گذاشته مي شه و يواش يواش كار به جايي مي رسه كه در بعدهاي مادي و دنيايي هم دارند شكست مي خورند . يكي از معضلات كشورهايي مثل ژاپن الان همين هست . يه زماني ژاپن حرف اول رو در خيلي از مسائل تكنولوژي مي زد اما الان نمي تونه بزنه ، يه زمان حرف اول رو در خيلي از ورزشها مي زد و الان اين طور نيست . و خيلي چيزهاي ديگه . با اينكه مردم ژاپن واقعاً مردم عجيبي هستند . خيلي كاري هستند . بعد نشستند فكر كردن ديدن يكي از دلايلش اين هست كه غرب با اشاعة فرهنگ لااُبالي گري و بي بند و باري ، جوانهاي ژاپن رو از فكر كردن جدي به دنيا هم باز داشته . يعني جوان ژاپني امروز به دنيا هم نمي تونه فكر كنه . چون وجودش صرف مسائل مصرف گرايي و بي بندوباري و غيره و غيره شده و هر روز از اين كاباره به اون كاباره و از اين عرق فروشي به اون عرق فروشي مي ره و ديگه اصلاً به درد دنياي اين مملكت هم نمي خوره .

قبلاً هم گفتيم مسائل اعتقادي ارتباط مستقيم با دنياي ما داره . آقا شما مي گي : بايد وضع اقتصادي خوب باشه ، وضع اقتصادي اگر بخواد خوب بشه بايد از پائين ترين مهرة اقتصادي ‌، يعني از فروشندة جزء تا عمده فروش ، تا كارخونه دار ، تا تصميم گيرنده ، تا وارد كننده و صادركننده اينها بايد نسبت به مسائل ارزشي شون معتقد باشند . وگرنه اگر دزد باشه ، اگر دين نداشته باشه ، چه جوري فكر مي كنه ؟ و به درد تو مي خوره ؟

چهل ميليارد تومن پول بيت المال اين مملكت هدر مي ره براي اينكه يه مهندس دين نداره . مي ياد قرارداد با وزارت راه و ترابري مي نويسه و تو هر متر مربع چند صد يك تومني از فلان ماده رو كم مي ريزه . اين دنياي ما نيست ؟ اگر اين دين داشت ، معتقد بود چنين كاري مي كرد ؟

بزرگترها يادشون هست اوايل انقلاب ما بچه بوديم ، جهاد ميني بوس و اتوبوس مي ذاشت مردم از ساعت 6 صبح مي يومدند ، با اين اتوبوسها به روستاها مي رفتند و مجاني گندم درو مي كردند . چرا ؟ براي اينكه دين داشتند ، براي اينكه اعتقاد داشتند ، اگر بخوايم از نظر اقتصادي ، از نظر سياسي ، از نظر اجتماعي و ساير مسائل مملكت سالم داشته باشيم ، بايد اعضاء و اركان اين مملكت دين داشته باشند . و واحدهايي كه اين جامعه رو تشكيل مي دن ، از كوچكترينش كه خانواده هست تا بزرگترين واحد ، بايد واحدهاي متديني باشند . لذا نمي شه چشمهامون رو ببنديم بگيم : آقا دين مردم به ما ربطي نداره . روحانيت بياد براي مردم دين رو وضع كنه . اصلاً اين طور نيست ، حاكم جمهوريت بايد اسلاميت در كارش لحاظ بشه وگرنه كار تو پيش نمي ره . تو مگه دنبال جمهوريت نيستي ، مگه نمي خواي كارهاي وزارت خونه هات خوب گل كنه؟ بدون دين نمي شه . تو چه جوري مي خواي بدون دين اين رو جلو ببري ؟ يا بايد اونقدر فهم اجتماعي مملكت ما بالا باشه تا مردم وقتي كه مسؤوليت مي پذيرند ، اين مسؤوليت رو با وجدان كاري بتونند خوب انجام بدن ، كه متأسفانه ما وجدان كاري از تو مملكتمون كامل رخت بربسته . پس مجبوريم بريم سراغ وجدان انساني . وجدان كاري كه ما نداريم . اما چون اسلام و دين رو داريم ، بايد و نبايد به قدر كافي داريم توي مملكت نمي خواد وجدان كاري لحاظ كنيم . ولي بايد بدونيم كار و پيشبرد كار اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي ، سياسي مردم بدون اينكه به فكر دينشون باشيم نمي شه .

اين دانش آموزي كه تو داري اينقدر از بيت المال مسلمين براش خرج مي كني ، اگر دين رو بهش تزريق نكني ، اگر وزارت آموزش و پرورش فقط وزارت آموزش بشه و پرورش رو حذف كني ، اين دانش آموز در اثر فساد و شهوت و غيره و غيره فردا يك انسان لااُبالي و بي مصرف مي شه كه يا معتاد مي شه و تو خيابون افتاده يا صبح تا شب داره تو خيابون دنبال ناموس مردم راه مي ره . يا اگر دستش برسه دزدي مي كنه . اين به درد مملكت تو مي خوره ؟

اين حرفهايي كه من دارم مي زنم حرفهايي هست كه همه بلديد ، دو دو تا چهارتا هست ، فقط بايد كنار هم بذاري . مگر اركان اجراي مملكت ما اين وزارت خونه ها نيستند ؟ كدوم وزارت خونه مي تونه بگه من با دزد ، آدم لااُبالي ، بي قيد ، آدم دروغگو ، مي تونم خوب كار كنم ؟ نمي شه خوب كار كرد . اما مي بينيم اين طور نيست .

مي خواي به مردم خدمت كني ؟ امسال سال افتخار خدمت به مردم هست . اولين كاري كه مي كنيد اخلاقيات اصناف رو منتشر كنيد ، ( وقتي مي گم اصناف ، منظورم فقط بازار نيست ، همه صنف ها ، براي دانش آموزان ، دانشجوها و . . . ) برنامة اخلاقي تنظيم كنيد . ( اخلاق دانش آموز ، اخلاق دانشجو ، اخلاق بازاري ، اخلاق جوشكار ، اخلاق وزير ، اخلاق مدير ، اخلاقِ فلان ،) اينها لازمه . كار كليشه اي هم نبايد بشه ، عملكرد جهاد سازندگي در زماني كه في سبيل الله به انجام خدمت مي پرداخت به مراتب از عملكردي كه الان با حقوق و پاداش و حق فلان و فلان داره ، بيشتر و بهتر بود . يعني اگر وجدان ديني در مملكت ما حاكم بشه ، كارهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي مملكت هم جلوتر مي ره .

/ 1