مصاحبه با آيه الله شيخ لطف الله صافى گلپايگانى
حوزه : مشهوراست كه آيه الله بروجردى دراستنباط احكام شيوه نوى را ارائه دادند. خواهشمندايم دراين زمينه توضيح دهيد؟استاد: شيوه اجتهاد آيه الله العظمى بروجردى قدس سره بحث وسيع و پردامنه اى را مى طلبد كه در مجال اين مصاحبه نمى باشد. ولى به طوراختصار به بعضى از خصوصيات اجتهاد آن مرحوم اشاره مى كنم :1.اطمينان بخشى : سبك استنباط آن جناب به گونه اى كه : براى انسان از ديگر روشها اطمينان بيشترى ايجاد مى كرد كه به حكم شارع رسيده است . (در عين اين كه همه روشهاى استنباطى فقها در جاى خودشان محترم و حجت مى باشد.) زيراايشان علاوه بر بررسى جوانب يك حكم حتى الامكان حكم شارع رااز متون احاديث استخراج مى فرمودند. با فقه الحديثى كه داشت در كمتر مواردى براى دست يابى به احكام نياز به تمسك به اصول عمليه پيدا مى كردند. 2. مطالعه عميق و تتبع وسيع : پشتوانه اجتهاد آيه الله بروجردى مطالعات وسيع و دقيقى بود كه در بروجرد واصفهان و نجف ازابتدا طلبگى داشتند.ايشان ازابتداى درس در هر علمى و مساله اى به مطالب طرح شده در متون دروس اكتفا نمى كردند بلكه اولا در خود همان مساله به گونه اجتهادى همه جوانب آن را مورد مداقه قرار مى دادند. خودايشان قريب به اين مضمون مى فرمود: [من حتى مسائل علم نحو و مطالب معانى و بيان را به طوراجتهادى خواندم و بررسى كردم . سعى كردم در هر مساله از هر علمى كه مى خوانم صاحب نظر باشم]. ثانيا موضوعات و مباحث جانبى هر علم را به دقت مطالعه و بررسى مى كردند. دراكثر بلكه همه علوم حوزوى مطالعه و تتبع كرده بودند بر تاريخ اسلامى بر حديث سير مسائل علم اصول و فقه و چگونگى پيدايش هر مساله فقهى واصولى به خوبى مسلط بودند.حوزه : خواهشمنديم در خصوص سبك استنباط آن بزرگوار بيشتر توضيح بدهيد. استاد: دراستنباط احكام و تدريس فقه پس از طرح مساله به روايات باب مراجعه و در جهات مختلف ن بحث مى كردند حتى به تعداد رواياتى كه در هر باب داريم رسيدگى مى كردند. بااين شيوه چه بسا معلوم مى شد عدد روايات مورد بحث مطابق با تعدادى كه محدث عاليقدرى مثل صاحب وسايل شيخ حر عاملى عليه الرحمه معين كرده است نيست يا چنانچه اگر بعضى آنها را در حداستفاضه مى شمارند مستفيض نمى باشد مثلا در باب ششم ازابواب ميراث ازواج در وسايل الشيعه عدد روايات 17 مشخص شده است در صورتى كه طبق بررسى و دقت ايشان يا هفت حديث بيشتر نيست . به عبارت بهتر: در مجموع 17 روايت بيش از هفت حديث ثابت نمى شود. نكته اى كه بايد دراين جا يادآورى كرد اين است كه :از لحاظ اسناد و طرق متعدد محدثين روايات را به لحاظ هر طريق به عنوان حديث مستقل مى شمارند. خود بنده نيز در برخى از آثارم به روش محدثين عمل كرده ام .اما اهل نظر و استنباط مى دانند كه : در فقه عدم توجه به اين نكته واين كه در هر باب احاديث وارده از معصوم ( ع ) واحد بوده يا متعدد در مقام اعمال قواعد باب تعارض و عموم و خصوص مطلق و مقيد و مجمل و مبين و حمل ظاهر براظهر بسيار موجب نقص استبناط مى گردد. فعلااگر به چند طريق لفظ يا مضمونى را روات متعدد از زراره نقل كرده باشند نمى شوداثبات كرد كه زراره آن حديث را مكرر از امام ( ع ) شنيده و براى هر يك از شاگردان خود روايت كرده است .يااگر چند نفر مثل فضلاء خمسه روايتى را به يك لفظ از يك امام روايت كنند اگر حكم به وحدت آنها نكنيم حكم به تعدد آنها هم نمى شود كرد. دراين صورت دراستفاده از دلالت آنها اگرالفاظ آنها مختلف باشد قواعدى ملاحظه مى شود كه تفصيلش موجب اطاله سخن است . از جمله جهاتى كه بررسى مى فرمودند و گاه درباره آن توضيحاتى مى دادند (كه رسيدن به آنها براى آنان كه اهل تتبع كامل هستند نيز كمتر فراهم مى شد) جهات مربوط به اسناد و رجال اساتيد و طبقات و خصوصيات و صفات روات و شخصيت و كيفيت تلمذ و عقايد فقهى واصولى آنان بود. دراين جهت نه تنهااحاطه بر رجال اساتيد شيعه داشتند بلكه در رجال عامه نيز متبحر و صاحب نظر بودند. بديهى است بااين احاطه جامع بسا بعضى احاديث را كه مرسل معرفى شده بود مسند معرفى مى كردند و يا به عكس حديثى را كه مسند گمان شده بود مرسل معرفى مى كردند. ناگفته نماند كه آن فقيه بزرگ اسلام در علم انساب نيز محقق و متبحر بود چنانكه در مورد شجره يكى از سادات عاليقدر در خارج از ايران بعضى از علماى انساب عامه تشكيك يا رد كرده بودند وايشان بااطلاع وسيعى كه ازاين علم داشتند محققانه شبه را رفع نمودند. در يك جريان عجيب ديگر نيز ايشان از حفظ شجره انساب چند سلسله از سادات را تا آن جا كه به هم متصل مى شونداز حفظ خوانده بودند. احاطه براقوال فقهاى اهل سنت
آيه الله بروجردى براقوال عامه فوق العاده مسلط بود. نه تنها بر فتاوى واقوال ائمه اربعه آنان تسلط داشت كه بر نظريات صحابه و ديگر فقهاى آنان چون :اوزاعى ثورى ليث و... محيط بود .اختلاف نظرهايى كه در يك مساله داشتند مى دانست .اين تسلط به طورى بود كه : برخى از فقهاى اهل سنت در ملاقات باايشان آن مرحوم رااز خودشان براقوال نظريات علماى عامه مسلط تر مى ديدند. حوزه : چه تاثيرى آگاهى به اقوال فقهاى عامه براستنباط احكام دارد؟ استاد: وقتى يك روايت را بدون اطلاع از فضا و محيط صدور روايت بررسى كنيم به معناى ظاهرى كه از لفظ استفاده مى شود آگاه مى شويم ولى وقتى محيط صدور روايت و نظريات علمى و مطرح شده در آن فضا را بدانيم چه بسا قرينه حاليه اى فهم ما رااز روايت عوض كند يا توسعه دهد مثلا من دراين مجلس با توجه به يك جريانى كه دراين جا پيش آمده است حرفى مى زنم . شما كه در مجلس هستيد مى دانيد حرف من ناظر بر چه جريانى است ولى وقتى همين حرف را مجرداز جريان در بيرون بگوييد چه بساافراد معناى ديگرى از آن بفهمند بنابراين مجتهد نبايد غافل ازاقوال وانظار محيط صدور روايت باشد. البته غافل از وانظار محيط صدور روايت باشد. البته اين جهت در همه اخبار محتمل نيست ولى چون فى الجمله علم اجمالى به آن است در هر كجا محتمل باشد بايدازاين قرينه فحص نمود. حوزه : علم اصول چه جايگاهى در شيوه استنباط ايشان داشت ؟ آن مرحوم چگونه با مطالب اصولى برخورد مى كردند؟استاد:ايشان تسلط عجيبى براصول داشت و به آن بسياراهميت مى داد و تحول علم اصول و مسائل آن را چنانكه در خور بزرگترين اساتيداين فن است بررسى كرده بود و در بعضى ابواب مختلف آن نظريانى مخصوص به خود داشت ولى دراستنباط احكام بااين كه اصولى بسار محقق و متبحرى بود ولى با تسلطى كه براحاديث و دقتى كه دراستفاده از احاديث مى كرد خيلى كم به اصول عمليه تمسك مى جست . آيه الله بروجردى دراصول مبانى خاصى داشت . در مفهوم اجتماع مبناى خاص داشت . دليل انسداد رااز نظر تاريخى ريشه يابى كرده بود و آن را بر خلاف آنان كه دليل بر حجيت ظن مطلق مى دانند با تقرير و بيان خاص به خود دليل بر حجيت خبر واحد مى دانست . همين نظريه اى كه موضوع علم اصول حجت است علم اصول حجت است از ابتكارات آن بزرگواراست و ديگران ازايشان گرفته اند. حوزه : آيا آيه الله بروجردى در علم اصول قائل به اين طول و تفصيل بودند يا مباحث اصول را به اجال مطرح و بررسى مى كردند؟ استاد: بسيارى از مباحث اصول مقتضى طبع اجتهاد مى باشد واختراعى نيستند مثل : بحث عام و خاص مطلق و مقيد مفاهيم تعادل و ترجيح و ... ايشان به مباحثى كه نقشى دراستنباط نداشتند خيلى نمى پرداخت . البته خود همان مباحث به همان تفصيلى كه در فصول قوانين و حاشيه شيخ محمد تقى آمده است گر چه مستقيما دراستنباط اثر ندارد ولى ذهن طلبه را مى پروراند فكراو را مى سازد و نظراو را به مسائل دقيق مى كند.اختصار دو قسم است :1. مربوط به مسائل موثر دراجتهاداست كه نمى شود حذف كرد.2.از مسائلى است كه زايداست . بايد حذف شود.حوزه : حضرت عالى از مباحث آيه الله بروجردى چه مطالبى را تقرير كرده ايد؟استاد: من در ابتداى ورودايشان به قم در نجف بودم . وقتى به قم آمدم تا حدود بحث مشتق را تدريس كرده بودند. من اصول ايشان رااز بحث مشتق تا بحث برائت مرتب شركت كردم و دقيقا تقرير نموده ام . فقه را چون اخوى آيه الله حاج آقا على صافى كه از شاگردان ممتاز مورد توجه ايشان بودند مى نوشتندازاين روى من بحث فقه را مرتب و منظم نكردم . اوصل ايشان را كه تقرير مى كردم آقا ملاحظه كردند جلد دوم آن را دقيقا مطالعه كرد و در حاشيه آن مطالبى نوشته اند كه اكنون هم موجوداست بنده علاوه براين تقرير بحث ارث زوجه را نوشتم و به نام [ ارث الزوجه] چاپ شده است .ازاين رساله نيز مقدارى روش تدريس و اجتهادايشان به دست مى آيد. يادم هست : پيش از آن كه خدمت سيداستاد ببرم به نظرامام خمينى اعلى الله مقامه رسانيدم استاد زوجه را فقطازاراضى دور و مساكن درارث محروم مى دانستند و دراراضى غير دور و مساكن محروم نمى دانستند. گر چه در رساله علميه مى فرمودند:احوط تصالح است . بنده هم به تبعيت از راى استاد همان نظر را برگزيدم كه : زوجه غير ذات ولد محروم است و ذات ولد از همه تركه ارث مى برد. حوزه : در زمينه ارتباط علمى خود با حضرت آيه الله العظمى بروجردى لطفا بيشتر توضيح بدهيد.استاد: كارهاى علمى كه حضرت آيه الله بروجردى به من ارجاع مى دادند زياد بود. كتاب منتخب الاثر را كه درباره امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف است با پيشنهادايشان نوشته ام . درباره بعضى از مسائل علمى واعتقادى كه به ايشان مراجعه مى شد بنده به دستورايشان مطالبى مى نوشتم كه بعضى از آنها چاپ شده است . يك وقتى مجله اى از هند آمده بود كه در آن زندگينامه بودا درج شده بود. در آن زندگينامه آمده بود كه :اسلام متاثراز بوديسم بوده است .ادعا كرده بود كه تعلميات بودا دراسلام آمده است . بعد قضيه اى را كه در كمال الدين صدوق و عين الحياه آمده به عنوان شاهد آورده بودند.آيه الله بروجردى به من فرمودند: پاسخ اين ادعا را تهيه كن .من در آن زمينه مطالعه و تحقيق كردم و آوردم :[زندگى بودا مجهول است علاوه روح مكتب اسلام با روح تعلميات بودا متضاد و مغايراست : مكتب اسلام دين توحيد واراده جمع و جامعه است ولى بودا دعوت به انزوا گوشه گيرى و بريدن از مردم مى كند. اين مقاله را فرستاديم به دفتر مجله و خوشبختانه تحت عنوان : [زندگى بودا] در همان مجله چاپ شد. نمونه ديگراين كه : در مجله[ رساله الاسلام] شيخ محمود شلتوت مقالاتى در تفسير قرآن نوشت . در يكى ازاين مقالات در تفسير :[وان تستفسموابالازلام] نوشته بود :[ استخاره اى كه در مكتب اهل بيت آمده از قبيل استقسام بالازلام است]. آيه الله العظمى بروجردى قدس سره به من دستور دادند: پاسخى براى اين مطلب بنويس و بفرست . من مقاله اى تحت عنوان :[ حول الاستقسام بالازلام] نوشتم . در آن مقاله به طور تفصيل الاستقسام بالازلام را نوشتم و ثابت كردم كه استخاره از آن مقوله نيست بلكه اين از آثار ايمان به خداوند و توحيداست امااستقسام بالازلام از آثار جهل شرك واعتقاد به بتهااست . مى بينيد كه چقدر آن بزرگوار به آنچه در دنياى اسلام مى گذشت توجه داشتند واز كيان اسلام و معارف تشيع حراست مى كردند.حوزه : سبك استنباط آيه الله بروجردى چه تاثيرى در حوزه هاى علميه گذاشت ؟استاد: روش اجتهاى آن بزرگوار وضعيت جديد و تحول عجيبى را در طريقه استنباط احكام در حوزه هاى علميه نجف و قم ايجاد كرد. در گذشته بيشتر آقايان در مباحث واستنباطات خود بيشتر به[ وسائل الشيعه] مراجعه مى كردند و كمتر به سراغ احاديث واصول اوليه مى رفتند. چه بسا كه به همان نص احاديث در كتابهاى فقهى اكتفا مى شد. ديگراين كه : سيراقوال در مساله مخصوصا اقوال قدما مورد تتبع كافى قرار نمى گرفت و به نقل ديگران اكتفا مى گرديد. آيه الله بروجردى دقيقا سير اقوال را مخصوصااقوال قدما را بررسى مى كردند. دراين اواخر تا آن جا كه من اطلاع دارم مراجعه به كتابهاى فقهى قدما مثل : جوامع الفقهيه و غيره كمتر متداول بود بسيارى از بزرگان در نقل اقوال قدما به نقل صاحب جواهر و كتابهاى متاخرين اكتفا مى كردند. با توجه آن مرحوم موضوع مراجعه به كتابهاى قدما مطرح واحيا شد. جوامع الفقهيه و مفتاح الكرامه ... چون مجمع اقوال قدما بود به بركت شيوه ايشان در حوزه هاى علميه رايج گرديد. آن بزرگوار به مصادراوليه روجوع نموده و شاگردان خود را به مراجعه به آنها ترغيب مى كرد.ايشان در رجال هم صرفا به ديدن يك كتاب رجالى و تكيه به قضاوت آن در صحت و ضعف روايت اكتفا نمى كردند بلكه خود مجتهدانه وضعيت هر راوى را بررسى دقيق مى كردند. خلاصه : فقه ايشان علاوه براين كه بسيار محكم واطمينان آور بود طلبه را نيز به سرعت فقيه و صاحب نظر مى كرد. يك وقتى از مرحوم امام خمينى قدس سره شنيدم كه قريب به اين مضمون مى فرمودند: [طلبه اى كه مقدمات و سطح را خوب طى كرده باشد و داراى استعداد باشد دو يا سه ماه در درس آيه الله بروجردى شركت كند مجتهد مى شود و مى تواند همين روش را در ديگرابواب مسائل فقهى به كار گيرد].حوزه : در زمينه خصوصيات علمى واخلاقى حضرت آيه الله بروجردى اگر خاطره اى داريد بيان كنيد.استاد: آيه الله بروجردى بااين كه حافظه قوى داشت زياد هم مطالعه مى كرد هميشه در تحقيق بود حتى مسائلى را كه استنباط و تحقيق كرده بود مجددا به تحقيق آنها مى پرداخت . برخى از روزها براى اين كه ما درس بگيريم مى گفتند: [من ديشب تا صبح نخوابيدم و مطالعه مى كردم]. يك شب كتاب صلوه مرحوم آيه الله موسس حاج شيخ عبدالكريم را مطالعه كرده بودند صبح فرمودند: [كم كتابى را ديدم كه اين طور قليل اللفظ و كثيرالمعنى باشد]. ديگراز خصوصياتشان ادب در بزرگان و فقهاء بود. در هيچ مورداز درس ايشان جسارت نسبت به فقيهى ديده نمى شد. وقتى هم درصدد رد قولى بودند طورى آن قول را رد مى كردند كه فقط آنانى كه مسلط براقوال بودند مى فهميدند چه كسى را رد مى كنند. در مواردى هم كه لازم بود اسم كسى را مطرح كنند ابتداازايشان تجليل مى كردند سپس قول ايشان را طرح و رد مى كردند. يادم نمى رود: در داخل بيت صحبت در زمينه كتاب ديات ظريف بن ناصح بود.ايشان به صورت سوال فرمودند: بايد ديد كه چطور شده است اين كتاب به نام ظريف بن ناصح مشهور شده است . من به دنبال بررسى اين مطلب رفتم .با فحصى در كتب شيعه واهل سنت به اين نتيجه رسيدم كه :اين همان كتاب ديات اميرالمومنين عليه السلام است كه بخشنامه كرده اند .بعداين كتاب مورد تاييدامامان ( ع ) قرار گرفته است .اين نوشته را خدمت ايشان بردم .در آن نوشته بااحترام آورده بودم : تعجب است كه مولف تاسيس الشيعه بااين عظمت فقط به اين كتاب اشاره كرده است ! آيه الله العظمى بروجردى نوشته را خواندند و فرمودند: [چنين است كه بررسى كرده ايد ولى اين مطلب را كه درباره آقا سيدحسن صدر مولف تاسيس الشيعه نوشته ايد درست نيست . سزاوار نيست كه آن همه زحمات آقاى صدر ناديده گرفته شود]. من عرض كردم :اين مطلب را حذف مى كنم . البته بعدا به مناسبتى كه به كتاب تاسيس الشيعه مراجعه كردم به كلامى ازايشان برخوردم كه مى توان از آن استفاده كرد كه : آن مرحوم هم اين جهت را يفاته و لذا بايد گفت :[ الفضل للمتقدم]. حوزه : شنيده ايم آيه الله بروجردى نسبت به قرآن و كتابهاى فقه و حديث بسياراحترام مى گذاشت يادآورى اين موضوع نيز سودمند خواهند بود.استاد: يكى از صفات بارزايشان احترام به قرآن بود. كافى است حضورى را كه براى ايشان در هنگام تلاوت قرآن مجيد پيدا مى شد در نظر بگيريم . گاه كتابى را مطالعه مى كرد به آيه اى مى رسيد كه نويسنده در نوشته اش به آن استشهاد كرده بود دراين هنگام يعنى در وقت خواندن آيه لحنش عوض مى شد. ماننداين بود كه در مشهد وعالمى ديگراست . يادم هست : روزى از طرف يكى از سران كشورهاى عربى هياتى خدمتشان رسيده بودند و قرآنى را به عنوان هديه تقديم آيه الله بروجردى مى كنند. در هنگام تقديم قرآن آن مرحوم با كهولت سن و حال خاصى كه داشتند مى ايستند و قرن را تحويل مى گيرند. سپس مى نشينند و پيش از آن كه بااعضاى هيات صحبت بكنند قرآن شريف را مى گشايند و با صداى بلند آياتى را تلاوت مى كنند. آنگاه قرآن را در جاى مناسبى مى گذارد و با صداى بلند آياتى را تلاوت مى كنند. آنگاه قرآن را در جاى مناسبى مى گذارند و تعارفات معمولى را با ميهمانان انجام مى دهند. همچنين به كتابهاى فقه و حديث بسياراحترام مى كردند. دراطاق شخصى خودشان كه گاه اشخاص را به طور خصوصى مى پذيرفتند كتابهاى مورد نيازشان به گونه اى گذارده مى شد كه كسى در هنگام نشستن به آنها پشت نكند.اتفاقا اگر كسى طورى نشته بود كه پشتش به كتابها بود گر چه به زبان نمى آورد امااز حالشان معلوم بود كه سخت ناراحت هستند. حوزه : آيه الله بروجردى در زمانى كه حكومت اسلامى بر پا نباشد براى انفاذ حكم ديگر فقها و مجتهدين جامع الشرايط اهميت زيادى قائل بودند لطفا دراين زمينه توضيح دهيد.آيه الله بروجردى نسبت به حكم فقهاءاحترام وادب زيادى داشتند. از باب نمونه : بنا شد در نجف اشرف از سوى ايشان امتحان برگزار شود. آيه الله اصطهباناتى مخالفت كرد وامتحان را تحريم نمود. آيه الله بروجردى براى اين كه حكم ايشان كه مجتهد جامع الشرايط بود نقض نشود دستور دادند كه :امتحان برگزار نشود. يادم هست : كسى نزد آيه الله بروجردى بالكنايه از آيه الله اصطهباناتى انتقاد گونه اى كرد. آن بزرگوار برافروخته و ناراحت شد و به اين مضمون فرمود: [ ايشان فكر مى كنند: چون آقاى اصطهباناتى امتحان را تحريم كرده اند من ازانتقاد نسبت به ايشان خوشم مى آيد. خودم پس از تحريم ايشان جلوى امتحان را گرفتم]. آيه الله بروجردى نقل مى كردند:[كسى آمده بود پيش حاج ميرزا محمود (كه گويااستاد شيخ انصارى بوده است )از مرحوم حاج ميرزااسدالله شكايت داشته بود. حاج ميرزا محمود براى حاج ميرزااسدالله پيغام فرستاده بود كه كسى عليه شما ادعايى دارد بايد بياييد و توضيح بدهيد.ايشان بلافاصله آمده بودند. وقتى كه رسيدگى به دعوا تمام شد ديدند حاج ميرزااسدالله آب خواست و دستش را شست ازاو پرسيدند كه : چرا چنين كرديد؟ در پاسخ گفته بود: هنگام رسيدن پيغام غذا خورده بودم و مى خواستم دستم را بشويم امام ديدم كه دستم را بشويم شايد درامتثال حكم حاكم تاخير بيفتد لذااول حاضر شدم واكنون دستم را مى شويم]. روى همين مبنى كه حكم فقه را متنفذ مى دانستند زمانى كه بنا شد آيه الله كاشانى را محاكمه كنند ايشان اجازه ندادند گفته بودند:[آقاى كاشانى اقرار كرده است كه : به دستور وى رزم آرا به قتل رسيده است . فقيه مى تواند مطابق استنباط واعتقادش حكم كند و نبايد براى اين حكمش محاكمه شود].ازاين روى آنقدر پافشارى كردند كه از محاكمه آيه الله كاشانى جلوگيرى كردند. گفته بودند: محاكمه مى كنيم ولى مجازات نمى كنيم باز هم آيه الله بروجردى راضى نشده بودند.روى همين اقدام هنگامى كه آيه الله كاشانى از حبس آزاد شد تلگرافى به آيه الله بروجردى زد و بسيار تشكر كرد.حوزه : مشهوراست كه در زمان آيه الله بروجردى روحانيت شيعه عزت واحترام پيدا كرده بود لطفا دراين زمينه توضيح بدهيد.استاد: آيه الله بروجردى قدس سره نسبت به آبروى روحانيت و عزت مسلمانان بسيار حساس بودند.از مسائلى كه موجب خلل بر وحدت روحانيت يا وهن نسبت به حوه واهانت به علماء و طلاب مى گرديد سخت نگران و ناراحت مى شدند لذا در آن زمان در دنياى اسلام براى حوزه و مرجعيت حساب خاصى باز شد. مرحوم علامه شيخ محمدتقى قمى بعداز فوت ايشان برايم نقل كرد: وقتى نامه آقاى بروجردى را براى شيخ مجيد سليم رئيس اسبق جامعه الازهر مى بردم بلند مى شد و نامه آقاى بروجرد را مى گرفت و مى بوسيد. و رئيس ديگر جمع الازهر هم در موقع ارائه نامه آيه الله بروجردى به ايشان مى ايستاد و بااحترام نامه را دريافت مى كرد. آنچنان شكوت و عزتى مرجعيت و حوزه هاى علميه پيدا كرده بود كه جرج جرداق كتاب : [ الامام على صوت العداله الانسانيه] را به آيه الله بروجردى تقديم مى كند و در نامه مفصلى كه براى ايشان فرستاده بود از جمله نوشته بود:[من كسى را لايقتر و بهتراز شما نديدم كه اين كتاب را به او تقديم كنم لذااين كتاب را به شما تقديم مى كنم]. در همان نامه آمده بود:وقتى حضرت آيه الله اين كتاب را خواندند خواهند ديد:[ انى انصفت الامام بعض الانصاف] من بعضى از حق را نسبت به اين مرد بزرگ توانسته ام ادا كنم . آيه الله بروجردى پس از رسيدن كتاب به من فرمودند:[ اين كتاب را مطالعه كن كه اشتباه فاحش يا انحرافى نداشته باشد]. من كتاب را خواندم و نوزده مورد آن را ضعيف يافتم . موارد را خدمت آقا عرض كردم . بعدهاايشان ابراز علاقه بر ترجمه آن به فارسى كردند. يكى از آقايان اقدام به ترجمه آن كرد. يك قسمت از كتاب در مفاسد دربارامويان و عباسان بود كه با شرح حال آنان دربار خاندان پهلوى براى خواننده مجسم مى شدازاين روى ساواك به فكرافتاد كه از تجرمه آن جلوگيرى كند. ساواك مستقيم نمى توانست دخالت كند لذا بعضى را واداشته بود كه نامه اى به آقا بنويسند واز نشر ترجمه اين كتاب شكايت كنند. پنج موردازاشتباهات كتاب را نوشته بودند. حضرت آيه الله از من خواستند كه جواب نامه را بنويسم . من عرض كردم : قبلا نوزده موردازاشتباهات كتاب را خدمت حضرت عالى تقديم كردم كه شامل اين پنج مورد هم بود ولى به طور كلى نشر و ترجمه اين كتاب از نظراقرارهايى كه در آن است اهميت دارد و بدين جهت اشتباهات آن خللى را وارد نمى كند.از يك مسيحى بيش ازاين انتظار نيست . چاپ اين كتاب بااشاره به موارداشتباه و توضيح آنها سودمنداست ازاين روى اين كتاب ترجمه و چاپ شد. حوزه :ازابعاد معنوى ايشان اگر خاطره اى داريد بيان كنيد.استاد: آيه الله العظمى بروجردى قدس سره در همه ابعاد يك انسان والا والهى بود برجسته و ممتاز. هيات و حالت معنوى خاصى داشت . انسان با ديدن سيما و رفتارايشان اطمينان مى كرد كه مورد عنايت خدا و توجه امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف است . مخصوصا در يكى دو مورد بالعيان مورد توجه و عنايت آقا قرار گرفته بود. بااين كه ما خيلى به آقا نزديك بوديم و تقريبا ازاسرارايشان با خبر بوديم هر وقت كه ايشان را زيارت مى كرديم ارادت ما نه تنها نسبت به آقا كمتر نمى شد كه هر روز بيشتر مى گرديد .كمترين گرايشى به هواى نفس شهرت جاه پرستى و ... در آن بزرگوار ديده نمى شد. آن مرحوم به خاطراجتناب از شهرت و... كتابهايش را تا زنده بود چاپ نكرد. به امامان ( ع ) بسياراحترام مى گذاشت و محبت داشت . يك روز در منزلشان مجلسى بود. در آن مجلس شخصى با صداى بلند گفت : براى سلامتى امام زمان و آيه الله بروجردى صلوات .در همان حال ايشان در حياط قدم مى زند. با شتاب و ناراحتى به طرف در بيرونى آمد و با عصى محكم به در زد به طورى كه آقايانى كه در بيرون بودند ترسيدند كه نكند جريانى اتفاق افتاده باشد. چندين نفر به طرف دراندرونى رفتند كه ببينند چه خبراست . آيه الله بروجردى گفتند: [ اين كه بود كه اسم مرا در كنار نام مبارك امام زمان ( ع ) آورد.اين مرد را بيرون كنيد و دوباره به خانه راهش ندهيد]. آيه الله بروجردى بسيار مقيد به عبادات بود به گونه اى كه تا سال آخر عمرشان با آن كهولت سن تمام ماه رمضان را روزه دار بودند و علاوه برامامت جماعت ظهر و عصر برنامه هاى اين ماه راانجام مى دادند: جلسه هاى استفتاء و... بسيار ساده و زاهدانه مى زيستند. مى توان گفت : حتى براى يك مرتبه هم بر سفره ايشان مگر در مهمانى مرغ ديده نشده است . فرشهاى منزل ايشان رنگ و رو رفته بود. لباسها بسيار ساده و كم قيمت بود. همين نوع زندگى هم از بيت المال نبود بلكه از مال شخصى بود كه از بروجرد براى ايشان مى آوردند. جلوگيرى از خشم : براى كنترل خشم خود نذر كرده بودند كه :اگر بعدازاين ناراحت شود يك سار روزه بگيرد.اتفاقا يك مورد هم عصبانى شده بودند لذا تمام سال را غيراز روزهايى كه حرام بود روزه گرفتند.او فارغ از تعلقات دنيايى بود. يك وقت مى فرمود: [ من يك قدم هم براى رسيدن به اين موقعيت برنداشته ام]. بعداز فوت مرحوم آيه الله نائينى از تبريز براى ايشان نامه نوشتند و رساله خواسته بودند.ايشان در جواب به اين مضمون نوشته بودند:به آيه الله اصفهانى مراجعه كنيد با شرايطى كه من دارم و در بروجرد ساكن هستم ارسال رساله موجب تفرقه مى شود . ايشان اهل تظاهر و خودپسندى نبود. شخصى تقويمى چاپ مى كند و عكس آن بزرگوار را روى جلد آن به چاپ مى رساند.اين شخصى براى كارى كه داشته بود خدمت آيه الله مى رسد. گويا تقويم را به گونه اى در دست مى گيرد يا صورتى پيش مى آيد كه ايشان متوجه چاپ عكس خود در تقويم مى شوند. دراين هنگام به آن شخص مى فرمايند :[خيال مى كنى مى توانى بااين كارها مرا بازى بدهى خيراين طور نيست]. ايشان در ميان عموم طبقات محبوبيت داشت . خارج و داخل شيعه و سنى همه و همه به اواحترام مى گذاشتند.اين محبوبيت مخصوصا در زمان فوتشان نمايانتر بود. نقل مى كنند: هنگامى كه خبر رحلت آن بزرگوار از طريق راديواعلام مى شود داروخانه دارى در پيش مشتريان كه در بين آنان خانم بى حجابى هم بوده است حرف نامربوطى مى زند. زن بى حجاب وقتى كه توهين به مرجع شيعيان را مى شوند به شدت ناراحت مى شود و با لنگ كفش به دهان داروخانه دار مى زند كه دهان داروخانه دار مجروح مى شود. از آن روى كه آيه الله بروجردى اهل تظاهر نبود كارها و خدمات ايشان مخصوصا فعاليتها واقدامات سياسى واجتماعى ايشان معرفى نمى گشت و خوداز آن ممانعت مى كرد. شايد برخى از حوادث سياسى كه در آن زمان اتفاق افتاده وايشان در آنها نقشى داشته واكنون مقدارى مبهم هستند به همين خاطر باشد.ايشان در فتوا دادن نيز محتاط بودند. يادم هست : يك خانواده اى در هواپيمااز بين رفته بودند و تقدم و تاخر فوت آنان معلوم نبود. باى ارث و ميراث اينان سوال شده بود كه چگونه است ؟ در ميراث غرقا و مهدوم عليهم حكم روشن است . حال آيااين جا هم مثل آن جاست يا نه ؟ به من فرمودند كه : روايات باب را براى ايشان بخوانم . پس از آن كه خواندم و بررسى شد عرض كردم : آقا! حكم اين افراد روشن است .اينان ملحق به همان غرقا و مهدوم عليهم مى باشند. به من فرمودند :[چرا تسرع در فتوا دادن مى كنيد؟] نظرشان اين بود كه : با جزم فتوا ندهيد بلكه جنبه هاى احتياط را مراعات كنيد.نسبت به مسائل سياسى واجتماعى نيز بسيار هوشيار و مواظبت بودند.يادم هست : بنابر فتواى ايشان ازدواج دائم بااهل كتاب (برخلاف مشهور) مجاز بود. را در آن زمان شاه تصميم داشت با دخترى ايتاليايى ازدواج دائم بكند. دستگاه عده اى را در چند نوبت براى استفتاء نزد آيه الله بروجردى فرستاده بودند.البته هدف خود را نمى گفتند بلكه به صورت عادى و براى گرفتن استفتاء آمد و رفت مى كردند. آيه الله بروجردى از قضيه مطلع شده بودند و فهميده بودند كه رژيم مى خواهد با گرفتن اين فتوا مدركى داشته باشد براى كار شاه . آقا روايات باب را دوباره بررسى كردنداما نظرشان همان جواز نكاح دائم با كتابى شد. ولى از آن جايى كه ازدواج رئيس مملكت اسلامى را با يك غيرمسلمان به صلاح جامعه اسلامى نمى دانستند و مفاسد و پيامدهاى ناگوار آن را به روشنى مى ديدند در پاسخ استفتاء آنان فتواى خود را ننوشتند بلكه نوشتند: [مشهور بين اعاظم فقها اماميه حرمت ازدواج دائم با كتابيه است]. حوزه :از مهمترين بعد شخصيت آيه الله بروجردى مرتبه عرفانى و معرفتى ايشان است . لطفا دراين مقوله صحبت بفرماييد. استاد: مرتبه عرفانى و معرفتى ايشان بسيار عالى بود.اين مرتبه از مهمترين بعد شخصيت ايشان بود. آيه الله بروجردى از كسانى بود كه حقيقت حق را درك كرده و يافته بود. عرفاتش از عرفانش خالص قرآنى و توحيدى الهام گرفته بود واز تعطيل و تشبيه منزه بود.ازاحاديث شريفه و نهج البلاغه وادعيه صحيفه كامله و ساير دعوات ماثوره از پيغمبراعظم (ص ) واهل البيت ( ع ) مانند: دعاى كميل عرفه ابوحمزه و... بهره مى گرفت . از دعاهايى كه از مضامين بلند عرفانى و حقايق توحيدى و اخلاقى و تربيتى آنها جهت تكميل معارف و تهذيب اخلاق و صفاى روح مى توان كمك گرفت بهره مى برد.اثراين گونه عرفان ازاخلاق و رفتار ايشان مشهود بود. سير و سلوك ايشان كاملا شرعى و در محدوده رياضات شرعيه بود.انجام فرائض نوافل انواع عبادات خلوص نيت دعاها ذكرها فكر و محاسبه نفس تاسف برگذشته خوف از حال و آينده انجام مستحبات و ترك مكروهات برنامه هاى سير سلوكى ايشان بود. دراين راه معتقد به ارشادات شرعى بودند. غيراز تعاليم ماثوره و شرعيه را معتبر نمى شمردند. در عرفان و خداشناسى و سير و سلوك هيچ خط و حرفى را معتبر نمى شناختند و برنامه هاى به اصطلاح عرفانى متصوفه و غلوآميز را شديدا تخطئه مى كردند. به حفظ حريم توحيد و نفى شرك اهميت بسيار مى دادند .خلاصه : در عرفان و سير و سلوك همان خط و راه مستقيم بزرگان اصحاب و علماء مانند: شيخ طوسى علامه مجلسى و ساير فقهاء و محدثين عاليقدر را يگانه خط نجات مى دانستند. در عين حال با نگرش وسيعى كه داشتند دوراز تحجر و تقدس مابيهاى عوام پسند بودند.افكار صوفيانه واعمال و حالاتى را كه چه بسا برخى نادانان براى پيروان طريقت فضيلت و كرامت اخلاقى و نشانه اعراض از دنيا و صفاى باطن مى شمردند مردود مى دانستند.اسلام ناب محمدى (ص ) را خالى از رهبانيت و بى تفاوتى مى شمردند .مواظب بودند كه در بيان ربط عالم و ماسوى الله به خداوند از ارشادات واصطلاحات قرآن خارج شود و در تعبيرهاى مانند: حلق و خالق و مخلوق از آن تبعيت كنند.اصطلاحات قرآن خارج شوند و در تعبيرهايى مانند: خلق و خالق و مخلوق از آن تبعيت كنند.اصطلاحات عرفانى و مصطلح در متصوفه را بر زبان نمى آوردند. خصوصا فرقه يا حزب مزدور بهائيت مواضع منفى بسيار محكم و قاطع داشتند. خلاصه : آن فقيه عظيم و عظيم فقهاء دراسلام و راه مكتب اهل بيت ( ع ) ذوب شده بود. مى توان گفت : تجسمى از تسليم خالص به شرع در همه ابعاد و جوانب آن بود. زبان حالش اين بود:
آنچه نه از شرع بر آرد علم
ورمنم آن حرف در آن كش قلم
ورمنم آن حرف در آن كش قلم
ورمنم آن حرف در آن كش قلم
تو به اين جمال خوبى چه به طور جلوه آيى
ارنى بگو به آن كسى كه بگفت لن ترانى
ارنى بگو به آن كسى كه بگفت لن ترانى
ارنى بگو به آن كسى كه بگفت لن ترانى