حوزه :ازاين كه قبول زحمت فرموديد و مصاحبه با ما را پذيرفتند متشكريم . لطفاابتدااز چگونگى آشناى خود با آيه الله بروجردى و نقشى كه در بيت ايشان داشتيد براى مابنويسد.استاد: من و آقاى اخوى ايشان را قبل از آمدن به قم مى شناختيم ! زيرا مرحوم پدرم با آيه الله بروجردى ازاصفهان آشنائى نزديك داشتند. وقتى كه ما براى تحصيل به قم آمده بوديم و حضرت آيه الله بروجردى هنوز در بروجرد بودند مرحوم پدرم توصيه مى كردند: برويد بروجرد واز خدمت ايشان استفاده كنيد. به خاطراين آشنايى قبلى از همان ابتداى ورود آيه الله بروجردى به قم در درس آن بزرگوار شركت كرديم .البته خودمان را معرفى نكرديم و تا زمانى كه مرحوم پدرم به قم آمدند و آقا براى ديدن ايشان تشريف آوردند خدمت آقا رسيديم .از آن به بعد لطف آن بزرگوار به ما بيشتر شد.از كسانى بوديم كه در هيات استفتاءايشان شركت مى كرديم . به خاطر همان آشنائى با پدرمان واعتمادى كه به خود ما داشتند بسيارى از اسرار را كه حتى نزديكان ايشان از آن آگاه نبودند با ما در ميان مى گذاشتند. ما نيز چون از مطلب روز به اندازه آگاهى داشيتم برخى از مطالب را كه به نظرمان لازم مى آمد باايشان در ميان مى گذاشتيم . به عنوان مثال شايع بود كه : همسر نخست وزير وقت بهائى است . به همين خاطرايشان از پذيرفتن او براى ملاقات خوددارى مى نمود. تااين كه پس از تلاشهائى بسيار ايشان موافقت كرده بودند.يادم هست : شب آن روزى كه قرار بود ملاقات صورت بگيرد در روزنامه خواندم :[ به دستور نخست وزير در تهران خانه زن تاسيس مى شود]. خبر روزنامه را نوشتم . آخرهاى شب كه شد بردم بيت آقا و دادم به مشهدى اسماعيل و گفتم :اين نوشته را به آقا بدهيد. صبح زود قبل از طلوع آفتاب كسى از طرف ايشان آمد دنبال من . خدمتشان رفتم . ديدم : خيلى ناراحتند.فرمودند: نيايد. نيايد.منظورشان نخست وزير بود. آقا بسيار ناراحت بودند. بعضى هم ناراحت شده بودند كه چرا من با رساندن اين خبر به آقا سبب ناراحتى معظم له شده ام .عرض كردم : آقا اگر بناست اين قدر عصبانى شويد من ديگر براى حضرت عالى چيزى نمى نويسم . فرمودند: آقا! من عمرم را كرده ام . )منظورشان اين بود كه : نبايد به راحتى من مطالب از من مكتوم بماند). فرمودند: آخراين شخص دارد مى آيد. بااين وضع چگونه او را بپذيرم .بنابراين شد كه : وقتى نخست وزير آمد آقا به شدت به اواعتراض كند و نارضايتى خود راازاين عمل اعلان نمايد.فرمود: پس تو هم اين جا باش . پذيرفتم نخست وزير آمد. خيلى مودب نشست . پس ازاحوالپرسى و تعارفات معمول راجع به كارهايى كه دولت درخوزستان كرده بود گزارش داد. آيه الله بروجردى تا آخر جلسه به او بى اعتنائى كردند حتى صورتشان را هم ازاو برگردانده بودند. صحبتهاى نخست وزير كه تمام شد ايشان با عصبانيت فرمودند: [ خانه زن ديگر چيست ؟] نخست وزير وقتى اين عصبانيت و آن بى اعتنائى را ديد به كلى منكر اصل قضيه شد.از همان وقت مساله به فراموشى سپرده شد. خلاصه اين جور مسائل را من و آقاى اخوى به آيه الله بروجردى مى گفتيم .ايشان هم ترتيب اثر مى دادند. بعدها همين مواضع ضد دربار موجب شد كه مرا به مشكين شهر تبعيد كردند. همچنين در حل و فصل مسائل ديگر نيز من و برادرم دخالت مى كرديم . حوزه : در زمينه فضائل اخلاقى و معنوى ايشان چنانچه مطالبى به ياد داريد بفرماييد.استاد: در مدتى كه من خدمت ايشان بودم بحق مى توانم بگوييم : غير از معنويت خوبى و فضيلت درايشان چيزى نديدم . با رها به ايشان عرض كردم : غصه من ازاين است كه : جناب عالى با اين مقام اثباتى كه داريد چرا مقام ثبوتى شما براى ديگران معلوم نشده است .نمى خواهم بگويم :ايشان بى نظير بود ولى كم نظير بود.در هر صورت فضائل معنوى واخلاق ايشان بسياراست از جمله :
زهد و معنويت
در زمينه زهدايشان بايد عرض كنم : آن بزرگوار دينارى از وجوهات استفاده نمى كردند. تمامى مخارج داخلى خود رااز درآمد ملك شخصى خود كه در بروجرد داشتند استفاده مى كردند. حتى آب حوض منزل رااز پول شخصى تهيه مى كردند. يك وقتى من به ايشان عرض كردم : در نزديك منزل شما نانوايى سنگكى است و نان بسيار خوبى مى پزد. شماازاين نان استفاده كنيد. فرمود: من به همين نانى كه از آرد ملك خودم تهيه مى كنم قانع هستم .اين در حالى بود كه نان آرد خودشان مرغوبيتى نداشت .آقاى حاج شيخ قوام كه الان امام جماعت مسجد صفائيه هستند گفتند: آيه الله بروجردى با خانواده و نوكرها به وشنوه آمده بودند. من شاهد بودم كه مصرف گوشت ايشان در روز تنها ده سير بود. خلاصه :ايشان در زندگى خيلى با قناعت بود. حتى از زندگى معمولى هم كمتر بود. آن بزرگوار به ما دنيا خيلى بى توجه بود. پول گرفتن برايش خيلى سخت بود ولى پول دادن آسان .اگر كسى از باب وجوهات و غيره صدهزار تومان براى ايشان مى آورد مى گفت :[ يغفركم الله] واگر كسى مبلغ بسيار كمى به ايشان مى داد باز مى گفت[ يغفركم الله] براى ايشان كم و زياد تفاوتى نمى كرد. گاهى اوقات وقت شهريه مى شد ولى پولى در دست نبود. به ايشان مى گفتند: شما هم مانند بعضى از مراجع بزرگ به برخى از تجار بنويسيد تا پولى بفرستند.آن مرحوم در پاسخ مى فرمود[ خدا هست] اتفاقا هم درست مى شد. جنبه هاى معنوى ايشان اصلا قابل توصيف نيست . نماز جماعت راايشان نسبتا طولانى مى خواندند ولى وقتى خودشان فرادا مى خواندند به مراتب طولانى تر و مفصل تر بود.من خودم شاهد بودم كه : چراغ را خاموش مى كردند و نماز مى خواندند.يا رسم ايشان اين بود كه : هر روز به هنگام شروع درس خطبه نسبتا مفصلى مى خواندند آنچنان به حمد و ستايش خداوند مى پرداختند و جملات را بر زبان مى آوردند كه بدن مى لرزيد.ادب رعايت ادب نمونه بودند حتى در مقام اشكال عملى به ديگران ادب خاصى داشتند.اگر مى خواست به سخن كسى اشكال بكند ابتدا نقاط مثبت آن شخصيت را بر مى شمرد وازاو تجليل مى كرد سپس انتقادش را مى گفت . در نقد و بررسى انظارافراد ذره اى به شخصيت افراد لطمه وارد نمى شد.نمونه هايى در خاطرم هست براى شما عرض مى كنم : 1. در مبحث صلوه به مرحوم آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى اشكال داشتند.ابتدا شروع كردند به تحليل از كتاب صلاه ايشان و فرمودند: من تاكنون كتابى به اين كم لفظى و پرمعنايى نديده ايم . آنگاه اشكال خودشان را مطرح نمودند. 2. مرحوم حاج شيخ عباس قمى درباره روايتى نظرى داده بودند. عده اى از آيه الله بروجردى از صحت و سقم اين نظر سوال كردند. ايشان ابتدا زحمات شيخ عباس قمى را مفصل بيان كردند آنگاه نظر خود را بيان كردند.3. يا به هنگام اشكال بر نظرى از نظرات شيخ طوسى رحمه الله عليه در مقام اعتذار بر مى آمدند و مى فرمودند: مرحوم شيخ طوسى بااين همه تاليفاتى كه داشته مقدار وقتى كه براى اين موضوع صرف نموده بسيار اندك بوده است لذااين نظر را داده است .
اجتناب از تملق و چاپلوسى
ايشان اگر درباره كسى سخن مى گفت هيچ گاه افراط و تفريط نمى كرد. هم خودش تملق نمى كرد و هم از تملق ديگران خوشش نمى آمد.به عنوان مثال : آقايى كه فرد ملائى بود و در تعبير خواب هم وارد گفت : كسى خواب ديده است : [تمام صفحات قرآن از بين رفته است و تنها يك صفحه مانده است]. من تعبير كرده ام :[ آن صفحه باقى مانده جناب عالى هستيد]! مرحوم آيه الله بروجردى بسيار ناراحت شدند به طورى كه با آن آقا دعوا كردند و فرمودند :[چرااين حرفها را مى زنيد].يا شاعرى درباره اميرالمومنين ( ع ) شعرى گفته بود و چند بيتى هم درباره آيه الله بروجردى سروده بود. سروده اش را آورده بود خدمت ايشان . روش آيه الله بروجردى اين بود كه : به شاعرانى كه براى ائمه ( ع ) شعر مى گفتند صله مى دادند.اين آقا شعرش را كه خواند آيه الله بروجردى به او صله ندادند. بااين كه براى اميرالمومنين ( ع ) شعر خوبى گفته بود. چند بار خدمتشان عرض كردم :ايشان شعر خوبى گفته اند. آقا با عصبانيت فرمودند: اين دروغها چيست كه درباره من گفته است . كجا من گفتم اينها را بگويد . عرض كردم : شما فقط براى شعرالمومنين ( ع ) صله بدهيد چون انصافا شعر خوبى است .خلاصه با زحمت زياد ايشان را قانع كرديم كه به اين آقا هم صله اى بدهند.خيلى دراين امور دقت داشتند كه تعبيرها هيچ وقت خلافت واقع نباشد.يادم هست : يك وقتى من و آقاى اخوى به همراه ايشان در داخل حياط نشسته بوديم . خدمتكار آمد گفت : عده اى از مردم آمده اند خدمت شما برسند.آقا فرمودند: من حال ندارم خسته ام .عرض كردم : بروند بگويند: آقا مسرور شدند و سلام رساندند. ولى الان نمى توانند بيايند.آقا فرمود: مسرور نشدم كه بگويند مسرور شدم ! حوزه : لطفا درباره جنبه هاى علمى ايشان توضيح بفرماييد.استاد: بايد عرض كنم :ايشان از نظر علمى فرد جامعى بودند. در فقه اصول تفسير رجال تاريخ فلسفه و... صاحب نظر بودند.تسلط ايشان براقوال عامه فوق العاده بود. به همين خاطر هم استنباطهاى خوبى داشتند. در فلسفه تبحر كامل داشتند.از شاگردان ممتاز جهانگيرخان در اصفهان بوده اند. گفته مى شد. در فلسفه بعداز مرحوم سبزوارى تا آن زمان كسى مانند مرحوم كمپانى و آيه الله بروجردى نيامده است . شعرهاى منظومه را به خوبى حفظ داشتند. در جال اجتهاد مى كردند و تنها به نقل نظر ديگران اكتفا نمى كردند. دراصول صاحب مبنى بودند. در مسائلى مانند مفهوم ترتب و... ميانى جديد داشتند. علاوه براين كه در مسائل اصول نيز مانند فقه ريشه يابى مى كردند. در مساله[ طلب واراده] بحث مى كردند كه از كجا و چگونه اين مساله وارد علم اصول شده است و مناسبت آن بااين علم چيست . با توجه به همين ابتكارات و تحقيقات دقيق بود كه مرحوم امام خمينى رحمه الله عليه اصول ايشان را مى نوشت و در علت نوشتن مى فرمودند: [چون دراصول زحمت كشيده اند و مطالبى دارند كه نمى خواهم ضايع بشود].از جهت ادبيات خيلى دقيق بودند. تا همين اواخر اشعار سيوطى را در حفظ داشتند.يادم هست : نماز جمعه ايشان را تقرير كرده بودم خدمتشان دادم . بعداز مطالعه فرمودند:[يك اشتباه ادبى داريد و آن اين كه اسم علمى را باالف و لام نوشته ايد].و آنچه را هم خوانده بود خيلى دقيق و خوب خوانده بود.از همان اوان تحصيل بر كتابهايى كه خوانده بود به صورت تحقيقى واجتهادى حاشيه زده بودند.نكته ديگر جنبه تتبع و تحقيق آيه الله بروجردى بود. هرگاه به نقل قول و نظريه اى برخورد مى كرد تا حدامكان به جستجو مى پرداخت تا مصدراوليه آن را به دست آورد.به عنوان مثال : مفتاح الكرامه در نقل اقوال نسبتا كتاب معتبر و جامعه است ولى ايشان به نقل صاحب الكرامه اكتفاء نمى كرد و نظريه را حتى الامكان از مصدراوليه اش نقل مى نمود. به خاطر همين روحيه تحقيق و تتبعى كه در آيه الله بروجردى بود گاه مى شداستفتائى كه ما براساس نظر خودايشان جوابش را تنظيم كرده بوديم وقتى به ايشان مى داديم نظريه مخالف مى دادند و مى فرمودند: [ انا فى كل يوم رجل].
اشتياق به دانش
آن بزرگوار از مذاكره علمى و مطالعه هيچ گاه خسته نمى شد. يادم هست :ايشان گاهى اوقات از كارهاى روزانه و مراجعات به شدت خسته مى شدند به طورى كه مراجعات را نمى پذيرفتند و به استراحت مى پرداختند. در همين حال اگرازايشان مطلبى را سوال مى كرديم فورا بر مى خاستند و مى نشستند و به پاسخ و مذاكره مى پرداختند.به ايشان عرض مى كرديم : آقا! شماالان فرموديد: خسته ام بايداستراحت كنم . پاسخ مى دادند :[من از كارهاى علمى خسته نمى شوم]. گاهى اوقات اظهار تاسف مى كردند كه من وقتى در بروجرد بودم فراغت مطالعه و تحقيق داشتم ولى اين جا همه اش گفتارامورى شده ام كه مرااز تحقيق واداشته است .
تشويق فضلاى مستعد
نسبت به طلبه هايى كه اهل تلاش و كوشش بودند اظهار علاقه مى كردند و آنان را مورد تشويق قرار مى دادند. يادم هست : يكى از طلبه هاى فاضل كه درامتحانات موفق بود خدمت ايشان مقدارى سهم امام آورده بود.من عرض كردم : آقاايشان از طلبه هاى خوب هستند. پول آقا تمام رابه خود اين اقا برگرداند به مناسبتى از خوبى امتحان اين آقا گفتم .ايشان مجددا به آن طلبه پول دادند. باز به مناسبتى گوشه اى ازامتحان ايشان را گفتم . آن مرحوم براى بار سوم نيز به ايشان پول دادند.اين چنين افراد بااستعداد و خوب را مود تشويق قرار مى دادند. حوزه : در زمينه موضع سياسى ايشان اگر مطالبى داريد بفرماييد. استاد: مرحوم آيه الله بروجردى در برابر شاه از موضع قدرت برخورد مى كردند. من شاهد برخوردهاى ايشان با شاه بودم . آن مرحوم در برخورد با شاه بين او و ديگران تفاوتى نمى گذاشت .از باب نمونه :از سفر خوزستان بر مى گشت به راه آهن قم كه رسيده بود براى ملاقات با آيه الله بروجردى توقف كرده بود. آيه الله بروجردى خبر رسيد كه شاه خواهان ملاقات با شماست . ايشان در كمال بى اعتنايى فرمودند: [حتما مى خواهد همانطور كه چند تا عكس با زنش دراين مسافرت گرفته است بيايد با من هم عكس بگيرد].نمونه ديگر: ثريا زن شاه حرف نامربوطى گفته بودازاين روى ايشان به عنوان تحقير فرمودند: [ اين زنيكه لر چه مى گويد]. اين نوع برخورد را آيه الله بروجردى با رضاخان هم داشت .من در يك ملاقاتى كه ايشان با شاه داشت وقتى ديدم خيلى عادى مثل برخورد با ساير مردم بااو رفتار كرد بعد به ايشان عرض كردم :اين برخورد شما ارادات ما را به شمار بيشتر كرد.فرمودند : من با پدرش كه قدرتمندترازاين بود و آن وقتها من هم اين قدرت را نداشتم همين طور برخورد مى كردم اين كه جاى خود دارد.در توضيح فرمود : من از سفر حج كه بر مى گشتم براى زيارت به عتبات رفتم . آيات نجف جمع شدند و به من فرمودند: اوضاع درايران چگونه است ؟ آيا مى شود عليه رضاخان كارى كرد؟در هر صورت مطالب آن جلسه لو رفته بود. وقتى به مرزايران وارد شدم دستگيرم كردند و به تهران آوردند و در پادگان بازداشتم كردند. رضاخان آمد با من ملاقات كند. براى هر دوى ما نيمكت گذاشتند. نشستيم . من براى اين كه بفهمانم تحت تاثير قدرت و مقام او قرار نگرفته ام دستم را گذاشتم روى لبه نيمكت و به آن تكيه دادم .او حرفهايش را زد و مطالبى رد و بدل شد .يك وقتى به اقبال نخست وزير فرموده بودند: [پدرش بى سواد بود ولى يك مقدار شعور داشت امااين (محمدرضا پهلوى ) شعور هم ندارد و چيزى ملتفت نمى شود]. همين سابقه مخالفت آيه الله بروجردى با رضاخان بود كه در مرتبه اول وقتى ازايشان دعوت مى شود به قم تشريف بياورند برخى مخالفت مى كنند و مى گويند:اگر آيه الله بروجردى به قم بيايد چون رضاخان با ايشان مخالف است براى حوزه قم مزاحمت ايجاد مى كند واين به صلاح نيستعلاوه براين آيه الله بروجردى در برابر خلاف كاريهاى شاه مى ايستاد و دستگاه نيز از ايشان حساب مى بردند.مرحوم آيه الله حاج آقا حسين قمى خواسته هايى داشتند و براى تحقق خواسته هاى خود در حضتر عبدالعظيم اقامت كرده بودند. شاه و سهيلى نخست وزير وقت به خواسته هاى ايشان توجهى نمى كردند تااين كه آيه الله بروجردى از بروجرد تلگراف مى زنند و تهديد مى كنند.يكى از مقامات مى گويد:اگر تهديد خود را عملى سازد تمام لرستان پشت سراو قيام خواهند كردازاين روى مجبور مى شوند به خواسته هاى مرحوم آيه الله حاج آقا حسين قمى ترتيب اثر بدهند.نمونه ديگراز موضع گيرى آيه الله بروجردى در برابر دستگاه قضيه ولايت عهدى خواهر شاه بود كه مى خواستند در مجلس مؤسسان آن را به تصويب برسانند.امام خمينى با آيه الله گلپايگانى به مرحوم پدرم گفتند: شما مساله را با آيه الله بروجردى در ميان بگذاريد زيرا شايع كرده اند كه : آيه الله بروجردى بااين امر موافق است . نامه اى به آيه الله بروجردى نوشته شد و حضرات :امام خمينى و آيه الله گلپايگانى امضاء كردند.ايشان در پاسخ مخالفت شديد و صريح خود را بااين امراعلان كردند. در نتيجه اين كار خلاف علمى نشد. همچنين در جريان اصلاح ارضى شاه حضرت آيه الله بروجردى جلسه تشكيل دادند.امام خمينى و آيه الله گلپايگانى و عده اى ديگر حضور داشتند. دراين جلسه مطالبى مطرح شد. در نتيجه ايشان نامه نوشتند و مخالفت خود رااعلان كردند و مساله متوقف شد.مورد ديگر: شاه مى خواست با يك زن ايتاليائى ازدواج كند. براى اين موضوع احتياج به موافقت آيه الله بروجردى بود. خيلى تلاش شد كه ايشان فتوا به جوازازدواج دائم با غير مسلمان بدهد. يادم هست : آيه الله بروجردى حتى ازدواج موقت را نيز فتوا ندادند. بااين كه حداقل ازدواج موقت بااهل كتاب بلااشكال است . گر چه آيه الله بروجردى چه دائم و چه موقت را بلااشكال مى دانستند. شايداين عدم فتوا به جوازازدواج با غيرمسلمان به اين خاطر بود كه : در آن شرايط اين ازدواج را بخصوص براى شاه به صلاح مسلمين نمى دانستند. گر چه مستقيما از طرف دربار اين استفتاء صورت نگرفته بود اما در عين حال فتواى خود را كه جايز مى دانستند ننوشتند بلكه مرقوم فرمودند :[علماى اماميه ازدواج دائم با كتابيه را جايز نمى دانند]. حوزه : در پايان اگر مطالبى درباره آيه الله بروجردى داريد و براى ما و خوانندگان عزيز مفيد مى دانيد بفرمائيد. استاد: مطلبى است در رابطه با تبليغ . آيه الله بروجردى به امر تبليغ زياد توجه داشتند خصوصا در خارج از كشور كشورهاى غربى را شنيده ايد ولى نكته جالب اين كه :ايشان از حسن رابطه سعوديها با ايران استفاده كردند و براى ساخت يك بناى تبليغى در مدينه منوره اقدام نمودند و حجه الاسلام آقاى سيد محمدتقى طالقانى را براى همين منظور به مدينه فرستادند. مقدمات كار هم شروع شد. خودم عكس قاى سيدمحمدتقى طالقانى را ديدم كه در حال بردن گل بود. متاسفانه چون اين خبر توسط شخص ناآگاهى در نجف پخش شد كه : بله ما (شيعيان ) مى خواهيم با ساختن اين مكان در مدينه چنين و چنان كنيم . سعوديها متوجه و مانع ادامه كار شدند.
احترام به اهل بيت
مطلب ديگر كه در خاتمه لازم است بگوييم شدت احترام آيه الله بروجردى به اهل بيت است .مرحوم آيه الله بروجردى به خاندان اهل بيت خيلى احترام مى گذاشتند. يادم هست : يكى وقتى عده اى از مردم براى ديدارايشان آمده بودند. فردى در ميان آنان گفت : براى سلامتى امام زمان ( عج ) و آيه الله بروجردى صلوات .ايشان با عصبانيت فرمودند: [ اين شخص راازاين جا بيرون كنيد. چرااسم مرا در كناراسم امام زمان ( عج ) آورده است]. يااين كه شاه عربستان به ايران آمد و براى آيه الله بروجردى هدايايى فرستاده ( البته ايشان جز قرآنها و مقدارى از پرده كعبه مابقى را رد كردند) و در ضمن درخواست ملاقات باايشن را كرد ولى آيه الله بروجردى پاسخ رد دادند. درباره علت اين امر مى فرمود : [اين شخص اگر بيايد قم و به زيارت معصومه ( ع ) نرود توهين به آن حضرت خواهد بود و من چنين امرى را به هيچ وجه تحمل نمى كنم]. حوزه :ازاين كه مصدع اوقات شريف شديم ما را ببخشيد. استاد: متشكرم .