مرجع كل - مرجع کل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرجع کل - نسخه متنی

مهدی قرقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرجع كل

كندوكاو در زندگى بروجردى صرفا ديروزى نيست، بلكه امروزى و فردايى نيز هست . پرداختن به زندگى اين متفكر و فقيه بزرگ شايد بتواند مدداندكى براى برخى از حقيقت پژوهان نسل نو باشد.

نسل نو براى پيمودن راههاى پرفراز و نشيب و زدودن رادعها و عايقها نياز شديد به گذشته پرتجربه دارد.

گذشتگان افت و خيز داشته اند گه بر فراز بوده اند و گه بر فرود.

نسل نو اگر آهنگ آن دارد كه همه گاه بر فراز باشد بايد عوامل فراز و فرود را موشكافانه بشناسد و دستورالعمل زندگى پرمخاطره خويش سازد.

اين شرط زندگى است . مگر بخواهد خطر نكند و در لاك خود فرو رود و پيشرفت و عدم پيشرفت براى او يكسان باشد!

و براين باور باشد: خدا درست خواهد كرد و ياامام زمان ( عج ) بايد بيايد زمام را در دست بگيرد وگرنه هر حركتى قبل از قيام آن بزرگوار نافرجام خواهد بود!

زمانه براين مدار نمى چرخد. آنان كه مايلند براين مدار بچرخد محكوم به زوال و نيستى هستند، چه بخواهند و چه نخواهند. نمى شود تغيير داد قضا را.

دراين چرخ هميشه دوار آنان كه آهنگ حركت و پويش نداشته باشند از مدار زندگى به سرعت تمام به دور خواهندافتاد.

كدام ملت و كدام آيين را سراغ داريد كه بى پويش و حركت جان گرفته باشد و در كاروان بى ترحم زندگى در حركت !

اسلام وامت پيرو هم بر همين نسق است تافته جدا بافته نيست . بستانى را ماند كه آن به آن بايد بر آن آب تازه فشاند نا نپژمرد و عطر و عبيرش زايل نشود.

عربهاى فقير و گرسنه و بى سليح كه روز روشن را در ديدگان امپرطوران و زر پرستان زورمند شب ساختند و پنجه در پنجه قدرتهاى بزرگ افكندند و آيين تازه خود را در جهان شمول ساختند مگر غيراز اين بود كه طبق قانون حاكم بر هستى حركت كردند؟ تنها درستى راه و عقيده كافى نيست . بايد پيشانى را در برابر قانون حاكم بر هستى به خاك ساييد واز مدار آن خارج نشد.

اسلام آيين جاودانه است و براى هميشه تاريخ برنامه دارد،اما چگونه ؟

عصر عصر تكنيك است و صنعت و آن به آن جهانن در حال دگرگونى بايد با كدام انديشه به اسلام مراجعه كرد و دستورات و فرامين آن را به بشراين عصر عرضه كرد؟

باانديشه قرن حجر؟

اسلام كهنه نمى شود.انديشه و تفكر مراجعه كنندگان به آن چطور؟

آيا يك فكر بودى و عقب مانده همان برداشت راازاسلام دارد كه يك فكر مترقى و آشناى به دانشهاى روز؟انصاف بدهيد.

آيا پتك انقلاب به ما نفهماند كه با پروبال گذشته هاى دور نمى شود در آسمان فقه به پرواز درآمد و براى مشكلات امروز زمينيان چاره اى انديشيد؟

اگر چاره اى براى معضلاتمان نينديشيم چاره خواهندانديشيد!

باغبان به اميداين كه باغبانهاى گذشته بستان را آبيارى كرده اند و بنشيند و دست روى دست بگذارد واز حسن سليقه باغبانهاى گذشته سخن بگويد جز باغى خشك و بى حاصل دستاوردى نخواهد داشت . چنين است سرنوشت آنان كه نان گذشته اسلام را مى خورند.

البته نان گذشته را خوردن شايدبراى مدتى به ذائقه خوش آيد اما كم دوام خواهد بود و گلوگير. آنان كه به گذشته نازيدند نتوانستند براى مدتى دراز در ناز بزيند.

فقيهى كه امروز چيزى جز سخن از گذشته ندارد كه عرضه كند و دست نياز به گذشتگان گر چه موفق در عصر خود دراز كرده است و درمان درد پيكر رنجور و بى تپش كنونى جامعه را كه منتظر طبيبى حاذق و آشناى به دردامروزين اوست از آنان مى طلبد چگونه توقع دارد زمانه او را پذيرا باشد و در صدد نشاندش !

زمانه بنا ندارد كه با فقيهان نسازد و رام آنان نشود بلكه دستها خالى است و در برابر زمانه چموش و سركش ابزار وافزار رام كننده نيست از اين روى زمان در كف اختيار آنان نخواهد بود.

شايد بگويند:اسلام داراى دستورات مشخصى است كه ديروز وامروز ندارد و برداشت فقيهان گذشته امروز هم به كار آيد، زيرا سرچشمه وقتى يكى بود بين آنچه ديروز و زبان برگفته اند و آنچه امروزيان بر مى گيرند زياد فاصله نيست پس مى شود با نظرات گذشتگان و برداشتهاى آنان ازاسلام امروز همه جامعه رااداره كرد! بله اسلام جاودانه است و داراى ارزشها واصول ثابت اما بى شك بااندك تدبر در كتاب و سنت و برنامه هاى زمان پيامبر(ص ) و على ( ع ) به دست خواهيم آورد كه : براى اداره زندگى مردمان هر دوره اى مناسب آن دوره قوانين و برنامه هاى خاصى وجود دارد و يا يك چوب نمى شود هم عصر شتر را راند و هم عصر ماشين را.

ما به زندگانى بزرگان از جمله دراين شماره آيه الله بروجردى از اين زاويه مى نگريم كه براى راه پرسنگلاخ خودالگو برگيريم ازاين روى شاخه هايى ازاين درخت پرثمر را در بوته بررسى مى نهيم كه امروز هم مطرح است .اينك بروجردى در صفحه تاريخ :

نياز جامعه به او

جامعه اسلامى به بروجردى نياز داشت . بروجردى خود را به وسيله اعوان وانصار و مريدان واطرافيان حرفه اى و ناآگاه بر جامعه تحميل نكرد. رساله به اطراف واكناف نفرستاد بل حواريون در كوى و برزن فرياد زدند:




  • آب زنيد راه را همين كه نگار مى رسد
    راه دهيد يار را آن مه ده چهار را
    باغ سلام مى كند سر و قيام مى كند
    سبزه پياده مى رود غنچه سوارمى رسد



  • مژده دهيد باغ را بوى بهارمى رسد
    كز رخ نوربخش او نور نثار مى رسد
    سبزه پياده مى رود غنچه سوارمى رسد
    سبزه پياده مى رود غنچه سوارمى رسد



قديسان از عيساى زمان سخن گفتند و چهره او را براى مردمان زجر كشيده تازيانه استبداد را چشيده و زيربار تحقير فرومانده ترسيم كردند.

رشحه حيات بود. زمين دوباره روييد. باران رحمت غبار غم زدود. همه جا را خرمى فرا گرفت .

روحانيون در قعر غربت مى زيستند. همه جا پر بوداز كنايه و سرزنش .

مردان مرداين هميشه رويشگاه مردان به داس بى داداستبداد درو شده بودند و بازماندگان اين دشت خون گرفتار طوفانهاى سهمگين .

زمام اختياراز دستها به در رفته بود. زمام دراختيار باد بود. زندگى نكبت بار بود و غم افزا.

آنان كه اندك غيرتى داشتند مرگ را به مراتب گواراتر مى ديدنداز آن زندگى ذلت بار.

عرصه بر روحانيون يعين فريادگران بيدارى تنگ شده بود. در كوى و برزن حيثيت آنان درامان نبود. در سفر و حضر تحقير بود كه بر آنان يورش مى برد.اسيرانى بودند وامانده از سپاه شكست خورده . مشروعه خواهان بردار بودند و مشروطه خواهان در عزلت غمين .

جنگليها سر برده . فرياد قهرمان بيدارى در كوير خراسان در گلو خفه .

آه چه غم فراگيرى . چه اندوه جانكاهى . چه سرزمين بلازده اى . چه خزان ديرگذرى . حائرى بزرگ در خاك خفته بود. فرزندان معنوى او دربدر.از ترس شحنه غدار روزها بدر بيغوله ها و شبها در كنج حجره نمور زانوى غم در بغل گرفته بودند.

همه جا سياهى بود و سايه سنگين ديواستبداد.

اين جا بود كه قديسان زجر كشيده و زخم ديده بر آن شدند كه بروجردى را كه از هر حيث شايستگى نجات اين كشتى گرفتار در جنگ طوفان را داشت براريكه تدريس بنشانند و جامعه زعامت حوزه و مسلمين را بر قامتش بپوشانند.

بروجردى سريع درخشيد. بزرگان در درس او شركت كردند. طلاب چون پروانه بر گردش جمع شدند. صيت شهرتش همه جا را فرگ گرفت از مرزها گذشت . قم جان گرفت و به خود تكانى داد و غباراز تن زدود. مردمان ازاين شهر و ديگر ديار براى ديدار و عرض ادب به قم كوچيدند. طلاب تشويق شدند و دست به كار تحقيق و تتبع و تبليغ .

همه جا را عطراسلام فرا گرفت . نسيم دل انگيزاين عطر حياتبخش از مرزها گذشت : پاكستان عربستان مصر عراق حتى آلمان و آمريكا!

حوزه ها عزت يافتند. بزرگان اسلام در حوزه اهل تسنن بر نوشته زعيم حوزه بوسه

زدهد. علامه محمدتقى قمى مى گويد:

[ هرگاه نامه آيه الله بروجردى را براى شيخ عبدالمجيد سليم رئيس جامع الازهر مى بردم ايشان بلند مى شدند و نامه را مى گرفتند و مى بوسيدند آنگاه مى نشستند].

/ 7