بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
روحانيون در دورترين نقطه معزز شدند. همه جااحترام و قدرشناسى بود كه نثار آنان مى شد. بروجردى توان خود را براى ناخدايى اين كشتى از زواياى گوناگون به اثبات رساند. گر چه دانش او هم بسان ديگر دانشوران سقف داشت اما سقفى بس بلند.خود گفته بود: [پا به عرصه هر دانشى كه گذاشتم تا صاحب نظر در آن دانش نشدم يا برون نگذاشتم .ازاوان طلبگى بر كتابهايى كه فرا مى گرفتم حاشيه مى زدم واكنون از آن حاشيه ها بهره مى برم]. در فقه :برخى براين پندار بودند كه براى افتاء نيازى به تتبع و تحقيق و كاوش در كتب روائى و متون فقهى گذشته حتى قرآن نيست . وسائل حدائق و... ما را بس است . برخى هم مقلد بودند نه مجتهد. برخى هم چنان اصول را تلنبار كرده بودند و مسائل كلامى و فلسفى را در آن آميخته بودند كه نمى شد راه به جايى برد و نقبى به روشنائى زد.احتياط هم آفتى بود عظيم كه بسان پيچك برانظار فقهى عالمان پيچيده بود و هر روزنى را براى رشد و تنفس بر بسته بود. تنفس در چنين فضايى محال بود،ازاين روى ركود علمى بلايى شده بود دامنگير. دانش در حوزه مرده بود. كسى را ياراى ابراز نظر نبود كه مشكل بود و راه پر پيچ و خم . شاگردان و طالبان علم پير شده بودند و آموزش هدف حوزه محل زندگى بود نه تحصيل و گذراز مرحله تحصيل و عرضه اندوخته ها. حوزه براى برگيرى توشه راه انتخاب نشده بود كه خود مقصد بود! بروجردى اين طلسم را شكست و راه جديدى را دراستنباط گشود: به اعماق تاريخ برگشت . روايات را كه ازائمه اطهار صادر شده است ناظر بر فتاواى عالمان اهل سنت و فقه حاكم آن عصر دانست،ازاين روى محيط صدور هر روايتى را مورد مطالعه قرار داد و به چند و چون آن پرداخت .اين نوع تتبع موضع گيرى ائمه را در قبال هر موضوع و حكمى به روشنى مى نمود. انظار عالمان گذشته هاى دور واما نزديك به عصرائمه را بغچه سر بسته اى مى دانست كه سينه به سينه دست بدست در بستر تاريخ سير كرده است . بى آن كه تصرف و جابه جائى در آن صورت گرفته باشد.از آن جا كه متن فتواى اين گروه از عالمان متن روايات بود به نظراو اجماعى كه در بين اين گروه از عالمان رواج داشت راهگشا بود و مفيد فايده . بااين روش واطلاعات عميقى كه از قرآن داشت حكم رااز ژرفاى متون بيرون مى كشيد مثل غواصى چيره دست و كار كشته .اين روش به شاگردان منتقل شد. جو تحصيلى دگرگون شد. ديگر حوزه ها هم مجذوب اين سبك اطمينان بخش شدند. طلاب براى فراگيرى به قم شتافتند. حوزه قم از نظر كمى و كيفى باليد.در رجال : دراين فن سبكى بديت داشت . با طبقه بندى رجال راويان را مورد نقد و بررسى قرار داد و به رجال پژوهان باارائه كميت و كيفيت روايات هرراوى شناساند كه كدام راوى سخنش ارزشمنداست و كدام راوى پايگاهى براى سخنش نمى توان قائل شد. بااين روش سره از ناسره افتادگيها مرسل و نامرسل مشتركات طبقات و... مشخص شد. دراصول :بروجردى بااين كه دراين فن تسلط فوق العاده اى داشت نه خود و نه شاگردان را دراين وادى سرگردان نگه نمى داشت . گاهى دراستنباط حكم شرع ازاين دانش مدد مى گرفت . تمام تلاش را در تتبع عميق و فهم حكم شرع از قرآن و روايات به كار مى گرفت . او در فكر ساختن و پى ريزى كاخ بلند فقه بود نه در فكر سرگرمى و فضل فروشى و نه اين كه از بى دردى به تدريس پناه آورده باشد.عمر بر باد ده نبود بلكه از لحظه لحظه عمر خود و شاگردان در راه شناخت معارف بهره مى برد.با تدبير وارائه درس پرمحتوى و شيرين چنان در شاگردان شوق و ذوق ايجاد كرده بود كه براى فرا رسيدن ساعت درس لحظه شمارى مى كردند.شاگرد را پرتكاپو بار مى آورد. شاگرد بعداز مدتى فراگيرى در خود قوه استنباط مى يافت . ازامام خمينى نقل مى كنند كه گفته بودند: [طلبه اى كه مقدمات و سطح را خوب طى كرده باشد و داراى استعداد باشد دو يا سه ماه در درس آيه الله بروجردى شركت كند مجتهد مى شود و مى توان همين روش را در ديگرابواب مسائل فقهى به كار گيرد]. طلاب از سر درگمى نجات پيدا كردند واحساس حياتى نو در آنان پديدار گشت . او در عرصه فقه به آنچه شيعه عرضه كرده بود بسنده نمى كرد. هر درى را كه امكان بهره ورى از آن مى رفت مى زد بى تعصب كور. در طول مطالعات فقهى و روائى خود آنچنان به اقوال عامه مسلط شده بود كه همگان حتى دانشمندان آنان را به اعجاب و تحسين واداشته بود:[ آيه الله بروجردى بر اقوال عامه فوق العاده مسلط بود. نه تنها بر فتاوى واقوال ائمه اربعه آنان تسلط داشت كه بر نظريات صحابه و ديگر فقهاى آنان چون : اوزراعى ثورى ليث و... محيط بود.اختلاف نظرهايى كه در يك مساله داشتند مى دانست .اين تسلط به طورى بود كه : برخى از فقهاى اهل سنت در ملاقات باايشان آن مرحوم رااز خودشان براقوال و نظريات علماى عامه مسلطتر مى ديدند]! اين فرازاز زندگى بروجردى بايد شديدا پاس داشته شود و همه گاه از آن مراقبت به عمل آيد تا جهل و بى مايگى سايه شوم خود را بر حوزه ها نگستراند. جمود يكسونگرى احتياط زدگى تقليد و پيروى كوركورانه از بزرگان آفاتى است خطرناك و بنيان برافكن و جهل آفرين كه بايد با تمام توان به پيروى از بروجردى بزرگ والگو گرفتن از روش فقهى ايشان دست رد به سينه آنها زد. تقليد و تعصب ناروا و غيرمنطقى روى اقوال بزرگان و مبارزه با هر نظرگاه نو توان علمى رااز حوزه مى گيرد ازاين روى بروجردى با حفظ احترام بزرگان و تاكيد براين امر باانظار آنان نقادانه برخورد مى كرد. راه سخت است و صعب العبور امااگر به فرداى حوزه ها دل بسته ايم و در فكر شكوفايى هر چه بيشتر آن هستيم بايد دشنه تعصب رااز دست متعصبين گرفت و عرصه را بر آنان تنگ گرفت تا گل انديشه بشكفد.
واقع نگرى
جمودانديشى در حوزه فقه از لشكر مغول براى جامعه انسانى زيانبارتراست .آنان كه اوضاع واحوال جامعه را نمى شناسند واز دگرگونيها بى خبرند و گويى كه در قرنها پيش زندگى مى كنند نبايد در مقام افتا برآيند و چرخ زندگى را در تارهاى عنكبوتى انظار خويش به بند بكشانند. انظار آنان كه مى پندارند فقيه بايد كار خود را بكند و كارى نداشته باشد كه نظر فتواى او چه نقش اجتماعى مى آفريند سم مهلك است . طرز تفكر وانديشه نو بروجردى كه ازاسلام ناب نشات گرفته است بايد براى حركتى پايدار و محكم و مبارزه جدى باانديشه هاى واپس گرا الگو قرار بگيرد.او به جوانب بود واز جمود و جمودگرايان در گريز. او به جوانب و تنشهاى اجتماعى فتوا به دقت مى انديشيد. وقتى بخشى از منازل مسكونى را براى وسعت خيابان چهار مردان قم خراب كرده بودند برخى از مقدسان سطحى نگر و به دوراز نبض زندگى و گريزان از واقعيتهاى موجود به مخالفت برخاسته بودند و حتى از آن خيابان واز روى خانه هاى خراب شده عبور نمى كردند. مرحوم بروجردى براى مبارزه بااين انديشه غير واقعيتگرا و به دورازاوضاع اجتماعى شخصا از آن خيابان عبور كرده و گفته بود: