بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مشهور بين اعاظم فقهاى اماميه حرمت ازدواج دائم يا كتابيه است. بااين حركت به همه صاحب نظران درسى عميق آموخت و آن اين كه : در اعلام راى و نظر بايد زمان و مكان و شرايط موجود مورد مطالعه قرار بگيرد. به صرف اين كه از حيث تحقيق و تتبع مطلب براى خودمان تمام شد بايسته نيست بى در نظر گرفتن شرايط زمانى و مكانى حكم صادر كرد كه اين چه بسا به ضرر جامعه اسلامى تمام مى شود .
هوشيارى دراتخاذ مواضع سياسى
زياد ديده و شنيده ايم كه افراد بدون اين كه عمق قضايا و مسائل و جريانات سياسى عصر خويش را درك كنند و صرفا به خاطر چند شعار جذاب كه از گروه و دسته اى شنيده اند وارد معركه شده اند و در سلك گروه يا جريانى در آمده اند و دو آتشه به دفاع از جريان مورد علاقه پرداخته اند و پس از مدتى با خسرانى عظيم و بهره بردارى از موقعيت و شخصيت آنان به گوشه عزلت خزيده اند و براى هميشه حيثيت و جايگاه اجتماعى خود رااز دست داده اند. بروجردى براى آن كه در بند نامرئى باندهاى سياسى عصر خويش گرفتار نيايد تا حد وسواس مراقب بود. در نهضت مشروطه بااين كه استاد مورد علاقه اش آخوند خراسانى در ميدان مبارزه قرار گرفته بود و در راس روحانيون مشروطه خواه بود، امااو كه گويا به فراست دريافته بود اين مبارزه بااين شكل و بخصوص بااختلافى كه علما با يكديگر دارند فرجام خوشى ندارد انزوا گزيد و مشغول تتبع و تحقيق شد. روزى استاد نام ايشان را مى شنود. سؤال مى كند مگر آقا حسين اين جا هستند من فكر مى كردم رفته اند ايران ! مرحوم بروجردى ضمن نصحيت به فدائيان اسلام درباره نهضت مشروطه مى گويد:[... ما تحولات زيادى در عمرمان ديده ايم : جريان مشروطيت و... ديديم كه كارها چگونه و به كجا ختم شد].همچنين در قضيه نفت در هيچ جناحى قرار نگرفت و هوشيارانه مى گفت : من در قضايايى كه وارد نباشم و آغاز و پايان آن را ندانم و نتوانم پيش بينى كنم وارد نمى شوم .اين قضيه ملى شدن نفت را نمى دانم چيست چه خواهد شد و آينده در دست چه كسى خواهد بود.البته روحانيت به هيچ وجه نبايد با اين حركت مخالفت كند كه اگر بااين حركت مردمى مخالفت كند واين حركت ناكام بماند در تاريخ ايران ضبط مى شود كه : روحانيت سبب اين كار شد، لذا به آقاى بهبهانى و علماى تهران نوشتم : مخالفت نكنند .البته اين بدان معنى نيست كه روحانيان به بهانه اين كه از فرجام كار آگاه نيستيم درامور سياسى دخالت نكنند. آنچه مقصوداين سخن است : بدون مطالعه و دقت در مسائل سياسى نبايداظهارنظر كرد و يا وارد دسته جناحى شد كه ديده ايم : بسيارى به خاطر ناآگاهى واز سر ناشيگرى سرنا رااز سر گشادش ساز كرده اند .مخالفت با تقسمى اراضى شاهانهفرش خانه اش رنگ و رو رفته بود. لباسها كهنه . گاهى پارگى جامعه را محجوبانه مى پوشاند. خرج منزلش بسيار پايين در حد قشر پايين جامعه . بين مخارج منزل و مخارج بيرونى تفكيك شده بود: مخارج منزل از اجاره ملك بروجرد و مخارج بيرونى از بيت المال تامين مى شد. فرزندان او در مضيقه بودند و بايد با آنچه ازارث مادر نصيبشان مى شد روزگار بگذرانند.كاله جوش ماست شش سيرگوشت در شبانه روز نان تهيه شده از آرد ملك بروجرد و...اركان اصلى موادغذائى زعيم مسلمين را تشكيل مى داد.در عين حال با تقسيم اراضى مخالف بود.چرا؟او كه درد فقر را چشيده بود واز نزديك با زندگى رقت انگيز كشاورزان زحمت كش اما گرسنه آشنا بود. آيا با خوانين بود؟اگر: خوانين بود بايد چشم داشتى مى داشت كه در زندگى او نشانى از همسفرگى با خانها و تيول داران نمى شد جست .او كه در مقابل اشك يتيم و مادر يتيمان گرسنه از قوت و غذا مى افتاد و رعشه در بدنش مى افتاد و يا سخاوتمندانه ملك بروجردش را براى اداره فقرا و كمك و نان مردم بروجرد كه دچار مشكل شده بود مى فروخت چطور مى توانست طرفدار خوانين باشد؟ آيا بروجردى نمى دانست خوانين و ملكداران عامل شوربختى كشاورزان بى پناه هستند. آيا نشنيده بود كه خوانين با كشاورزان محروم و زحمت كش اما گرسنه و برهنه بسان حويانان رفتار مى كنند؟آيا داغ گرسنگى و بيچارگى را در پيشانى پابرهنگان آفتاب سوخته روستاها نديده بود؟ آيا نمى دانست كه قسمت اعظم كشتزارهاى كشور در تملك 450 خانواده بود كه بعضى آنان معروف به داشتن 300 پارچه ده بودند و مطابق يك برآورد تنها 37 خانواده صاحب 000.19 ده، يعنى 14% دهات را در تملك داشتند و تنها 5 درصد زمينهاى قابل كشت متعلق به دهقانانى بود كه روى آن كار مى كردند.آيا نمى دانست قسمت اعظم املاك آذربايجان و زنجان از آن مجتهدى و قسمت اعظم املاك اصفهان از آن صارم الدوله و برادرانش بود؟آيا نمى دانست صارم الدوله به تنهايى 50 آبادى داشت و بقيه زمينهاى اصفهان نيز متعلق به خانهاى بختيارى مانند: صمصام اسعد سردار بهادر ابوالقاسم بختيار بود كه تقريبا 120 كيلومتر در 120 كيلومتر وسعت داشت ؟ آيا نمى دانست در شيراز بخش عظيمى از زمينهاى متعلق به خانواده قوام حكمت مزارعى و يا خانهاى قشقائى بود و در اراك اولاد آقا محسن عراقى و خانواده هاى بيات و مستوفى قسمت اعظم اراضى را در مالكيت خود داشتند ( اقتصاد بدون نفت نوشته انور خامه اى شركت انتشار .19 - 20) وقس على هذا فعلل و تعفلل ! پرواضح است از آن دسته فقيهانى نبود كه چشم بسته و بدون مطالعه اطراف و جوانب قضايا بزرگ زمين داران را كه با زد و بند و عرق جبين و كديمين و نابودى زندگى و هستى كشاورزان به زمينهاى وسيعى دست يافته بودند مالك على الاطلاق بداند و مهر مشروعيت به مالكيت آنان بزند و تلاش خالصانه و صادقانه را براى كوتاه كردن دست چنين مالكانى را نامشروع بداند. از فقيه زيرك و همه جانبه نگرى چون بروجردى اين قضيه بعيد مى نماد! آنچه ما مى فهميم واز زندگى پرثمر بروجردى استفاده مى كنيم اين كه : بروجردى با تقسيم اراضى شاهانه مخالف بود!تقسيم اراضى كه بعدها تشت رسوائيش از بام فروافتاد. تقسيم ارضى كه دست كهنه وارثان و بله قربان گويان دربارهاى قديم را كه براى رژيم آمريكاى پهلوى كارائى نداشتند و به ابزارهاى زنگ زده اى تبديل شده بودند كوتاه كرد ( البته نه همه جا و همه كس بسيارى ازاينان هم با تبصرهائى استثنا شدند) و دست ستاره بدوشان كه در ارتش جاى پا باز كرده بودند و خطر كودتااز طرف آنان مى رفت گشود. به زمين مشغولشان كرد تا فيلشان هواى هندوستان نكند. جلال آل احمد دراين باره مى نويسد:[ هر چه زمين تخت و آباد بوده به اسم خالصه پخش كرده اند ميان سرهنگ سرتيپ هاى بازنشسته . مى دانى كه . تا به جاى اين كه بنشينند تهران و خيال كودتا را بكنند پنبه بكارند. مى بينى كه و چه پنبه اى و چه گندم و هندوانه اى روح آدمى شاد مى شود].(نفرين زمين .254) اما كشاورزان و دهقانان اين قربانيان هميشه تاريخ بدبختراز هميشه فوج فوج بسان لشكر شكست خورده راهى كوره پزخانه ها شدند و يا به شغلهاى كاذب روى آوردند. هدف اين نبود كه كشاورزان بينوا به نوايى برسند. هدف اين بود كه بشود روستائى را مهار كرد: با فقر و مذلت و گردآورى آنان در حواشى شهرها.وافزون بر آن در دنيايى كه نظام ارباب رعيتى از هم گسسته بود بتوان سر بلند كرد كه : بله ما هم به سوى دروازه هاى تمدن در حركتيم ! هيچ چيز كم نداريم .همه مردم در رفاه كامل زندگى مى كنند!بروجردى مى دانست كه دستگاه حسن نيت ندارد و جابه جائى مهره ها و ستاندن املاك بى حد و حصراز گروهى و واگذارى آن به گروهى ديگر و هياهوى تبليغاتى راه انداختن اين زخم كهنه راالتيام نمى بخشد و رعيت به سپيده دم رهائى نخواهد رسيد مگر دگرگونى عميق رخ دهد،از اين روى در جواب شاه كه به ايشان پيام مى دهد: