ضعف و وابستگى - جهان اسلام در عصر میرزا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهان اسلام در عصر میرزا - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ اين پادشاه بازيچه ماست كه آورده در كابل به تخت نشانده ايم .اين عمل بدون ترديد يكى از شاهكارهاى سياسى فرمانرواى كل هندوستان است كه يكى از

متنفذين بومى را در ظاهر به روى تخت نشانده تا جلوى فريادهاى سكنه را بگيرد در حالى كه قدرت و نفوط حقيقى در دست عمال انگليس است] 5 .

البته افغانهااين ذلت را تحمل نكردند و عليه قشون انگليس و دست نشانده هايش قيام كردند و بسيارى از آنان رااز دم تيغ گذراندند و تفرقه افكنيها و توطئه هاى انگليس چاره ساز نشد ناگزيرافغان را رها كرد.

درايران خانواده قاجار اين سرزمين را ملك مطلق خود مى پنداشتند و مردم را غلام زرخريد. حكومت برايالات براساس هدايا بين افراد تقسيم مى شدند.اساسا بنيان سلسله قاجار بر ظلم استوار شده بود.

[آقا محمدخان بنيانگذاراين سلسله براى آن كه سلطنت از خاندان او ربوده نشود تمام روسا واقوام خود را كه مى توانستند مدعى سلطنت باشند به قتل رسانيد] 6 .

اين خاندان عليه مردم بودند و تسليم بى چون و چراى بيگانه .

در برابر مردم مظلوم قلدرى مى كردند و در برابر بيگانگاه قدرتمند كرنش .

حكامى كه بر بلادايران حكومت مى كردند نوعا ازاوضاع مردم و چگونگى اداره كشور اطلاع نداشتند. براساس رابطه و خريد پست حاكميت به اين مقام رسيده بودند نه لياقت و كاردانى . رشوه بسان موريانه در پيكره حاكميت نفوذ پيدا كرده بود. نظارتى بر كار حكام و كارگزاران نبود. رعيت زير دست و پاى قلدران دربار از هستى ساقط مى شداما فريادرسى نبود و آهى از سينه اى بر نمى خاست .

حكام گويى زمين و مردم را خريده بودند. هيچ مسووليتى در برابر مردم نمى شناختند.

كشور تنهااز ظلم و ستم و حرص و طمع درباريان لطمه نمى بيند بلكه از آنچه نسبت به مردم مضايقه مى كنند نيز صدمه مى بيند. مقدار مخارج براى كارهاى عام المنفعه مثل : حقوق لشكريان تاسيسگاههاى عمومى ساختمان پلها و مرمت جاده هااز طرف خزانه سلطنتى مقرر مى گردد.اين وجوه نيز هيچ وقت به مصرف نمى رسد بلكه مقدار كمى از آن جان به سلامت مى برد و بقيه در بين راه پخش

مى گردد و به جيب مسوولين امور مى رود. شاه از جريان امراطلاع ندارد و يااز كشف آن ناتوان است 7 .

رشوه واختلاس از ديرباز بسان غده چركينى بر پيشانى كارگزاران و كارمندان دولت ايران تهوع آور و آزاردهنده بوده است . دراين عصر نيز از مناصب والقاب بلند و بالا گرفته تا عناوين كوچك و حتى براى كارهاى بى اهميت تنها رشوه كارساز و راه گشا بود.

صدها شاهزارده خودكامه و مهره هاى دربار قاجار بر ولايات كشور ايران حكومت مى كردند و در جمع مال و منال و رسيدن به جاه و جلال در رقابت بودند. هر يك بر كشتار و ستم فزونتر خود فخر مى كرد. مشاغل كشورى به فروش مى رسيد هركس پيشكشى بيشترى مى داد منصب برترى را به جنگ مى آورد. مردم به برندگان حراج مشاغل فروخته مى شدند. هر حاكمى بايد (در مدت يكسال ) چند برابر آنچه را باج داده بود از دسترنج رعيت بيچاره به دست مى آورد.

اين گونه بود كه در مدت سلطنت قاجار ملت ايران سراشيبى تندانحطاط و فساد راپيمود. بويژه در دوران ناصرى كه رشد رقابتهاى خانماسوز و دولتهاى انگليس و روس به منظور تسلط و نفوذ خود برايران فشار و نابسامانى را دو چندان كرده بود.

راه نجات ايران ازاين خطرهاى جدى و مقاومت در برابراين هجومها اصلاحات همه جانبه و پيمودن راه ترقى بود كه هرگزانجام نگرفت و كسى به فكر بهبهود وضع مردم واصلاح و توسعه كشور نيفتاد. به جاى آن جهالت و رشوه خوارى و فساداخلاقى رجال دربارو تشكيلات فاسد داراى سايه وحشت و نكبت را بر همه گسترده بود.در آن شرايط بين المللى اگر حوادثى به نفع ايران در جهان پيش نمى آمد امروز وضع ايران غيراز اين بود كه هست .

ضعف و وابستگى

حكام و درباريانى كه بر ممالك اسلامى حكم مى راندند نوعا بازيچه عمال بيگانه بود. عمده ترين تصميمات سياسى و كشورى باالقاء مستشاران خارجى انجام

مى شد. برخى از سلاطين مهره هاى بى ارده اى بودند در دست خارجيان ضعف و دشوارى سردمداران ممالك اسلامى را وادار مى كرد كه آماده هر گونه همكارى با دشمن باشيد.

سيد جمال الدين اسدآبادى در ترسيم وضع مسلمانان واداره نظانهاى آنان مى نويسد:

[جوامع اسلامى مورد تاخت و تاز بيگانه قرار گرفته واموالشان غارت شده و بيگانگان ب راغلب كشورهاى اين جامعه هستند و سرزمينهاى آنان را قطعه قطعه در ميان خود تقسيم مى كنند. به سخنان آنان گوش نمى كنند و به دستور آنان توجه نمى نمايند. چنان ذليل و خوار گشتاه اند كه پادشاهان وامراى باقى مانده اين امت صبح خود را با مصائب شروع مى كنند و روز خويش را با رنج و مشقت به شب مى رسانند.ترس از بيگانگان بر وجود آنان مستولى شده و ياس بيش ازاميد بر روح آنان غلبه كرده است]. 8

راه نفوذ بيگانگان دراين عصر هماره شده بود.استعمار در تمام شوون اجتماعى مسلمانان زهر خود را چكانده و بذرش راافشانده بود. كشورهاى اسلامى در سايه گرفتاريهاى نظامى مرزى و داخلى آماده هرگونه همكارى با بيگانگان بودند.

ضعف و ناتوانى امپراطورى عثمانى را مورد طعم دشمنان قرار داده بود.از هر سوى دنيا دشمنانش با چشم خيانت و توطئه به او مى نگريستند و منتظر فرصت بودند. در يك دوره طولانى فرمانروايى بسيارى از ممالك اسلامى در دست تركان عثمانى بود.اينان ازنظر نظامى سلاح و تاكتيم ول اروپايى را به كار مى بردند و دنباله رو كنان بودند. به علت غرورى كه داشتند واقعيتهاى اوضاع سياسى واجتماعى سرزمينهاى اسلامى را درك نمى كردند.اخبار نوعااز فيلتر صدراعظمها و درباريان چاپلوس اروپاييان در ممالك اسلامى مقاومت چندانى از خود نشان ندهند .

اين ملت مسلمان بودند كه در برخى كشورها پس از نااميدى از دستگاه حاكمه خودجوش دست به مقاومت مى زدند كه نوعا يااز طرف حكام كمك نمى شدند و

چه بسيار كه سركوب نيز مى گشتند.

خديوهاى مصر فرمان چندانى ازامپراطورى نمى بردند و جان و دلشان به سوى غرب بود. رشوه ها و تطميعهاى سرمايه داران غربى آنان را جذب خود كرده بود. مردم ليبى تونس الجزاير فلسطين و ديگر مناطق خود در مقابل دشمن قرار گرفته و نسبت به نفوذ غرب و وابستگى به بيگانگان معترض شدند.

دراين ميان وابستگى كشورهايى مانند شبه قاره هند به بيگانه روشن تر و رسمى تر بود. مسلمانان اين منطقه وسيع مانند شهروندان انگليسى از حكام دست نشانده اطاعت مى كردند و بدون دخالت موثر در سرنوشت خود روزگار مى گذراندند.انگليس در تجاوزهاى نظامى خود به ممالك اسلامى و سركوب مقاومتهاى آنان از سربازان هندى استفاده مى كرد. در برخى ازاين تجاوزات اين مسلمان بيچاره بود كه بايد براى منابع بيگانه بردار مسلمان خود را سركوب كند.

استبداد و خودكامگى باعث شده بود كه حكام بلاداسلامى پشتيبانى مالى رااز دست بدهند وازاتكاء و به نيروى مردمى محروم باشنداز اين روى ناگزير براى بقاى سلطه خود بيش از پيش به بيگانگان روى مى آوردند و وسيله نفوذ و سلطه آنان را فراهم مى كردند. درايران ضعف و وابستگى در همه مناصب حكومتى نفوذ كرده بود.

اين كشور از يكسو در مشاه خاطره تلخ درگيرى با همسايه متجاوزش را به ياد مى آورد واز سوى ديگر در جنوب با بيگانگان غربى روبه رو بود.

صاحبان تاج و تخت براى بقاى خود آماده سركوب هرگونه حركت داخلى و امتياز به بيگانگان بود.از بيگانگان كمك مى گرفتند. قراردادهاى ننگين و وطن فروشانه هر روز بسته مى شد.اين دست و دل بازيها آنچنان بى حساب و كتاب پيش مى رفتت كه عصر قاجار به عصرامتيازدهى نام گرفته است .

جان و دل درباريان و رجال سياسى در پى غرب بود. كسانى كه در غرب زيسته بودند يا مسافرتهايى به اروپا داشتند و يا توسط بنيادهاى سياسى غرب با آن جا آشنايى پيدا كرده بودند به گونه اى شيفته و دلباخته غرب بودند كه چشم بسته همه

سفارشات غربى را پذيرا مى شدند. اينان بيشترين سهم را در هموارسازى راه نفوذ غرب در سرنوشت سياسى كشورهاى اسلامى داشتند. چنانكه درايران هر گاه فرستادگان غربى به دربار مى آمدند دربار خود را در برابر آنها شيفته و نيازمند نشان مى داد. عكس العمل عباس ميرزا در برابر ژوبر فرستاده ناپلئون در خور درنگ و تامل است :

9. ...نمى دانم اين قدرتى كه شما را بر ما مسلط كره چيست ؟

شاهزاده عباس ميرزا باافكار تجدد خواهانه اى كه داشت مى خواست كشورايران را به سوى تمدن و تجدد طبق اصول و روشهاى اروپايى سوق داده و وضع ادارات و نظام واردات آذربايجان را به صورت نظام و ادارات كشورهاى مترقى دنيا آورد.او فرمان داد تا مترجمين زبردست به ترجمه رسالات و كتب مختلف اروپايى كه 10 .درباره نظام اروپايى واوضاع ادارى آن جا نوشته شده مشغول گردند.

دراين زمان بود كه ارتش توسط فرانسويان وانگليسيان نوسازى شد. دانشجويان ديگرى راهى اروپا شدند و كتابهايى در زمينه دانش و تمدن اروپا ترجمه شد. نمايندگان انگليس بااستقبالهاى باشكوه در دربار ايران روبه رو مى شدند و دراين ماموريتهاى با كاميابى بى كم وكاست برمى گستند. دربارايران و حكام بلاد براى دسترسى به منصبهاى حكومتب و تهيه هزينه برخى مسافرتها نيازمند به بيگانه بودند. نوعا در مقابل دادن امتياز يا عقد قراردادى به اين خواسته ها دست مى يافتند!

شاه و رجال سياسى در تقريب به بيگانگان تا سرحدرقابت و حسادت پيش رفته بودند.

دوران ناصرالدين شاه ابله و هوسباز دوران عهدنامه هاى ننگين بود.

براى راضى نگاه داشتن دو رقيب شرق و غرب و حفظ تاج و تخت شاهنشاهى پيوسته عهدنامه هاى جفتى به رسم هديه تقديم مى داشتند تا تقرب حاصل شود.

دوران ناصرالدين شاه زمان وحدت استعمار خارجى واستبداد داخلى عليه ملت بودازاين روى پايگاه مردمى حكومت به هيچ رسيده بود و بسياراحساس تزلزل مى كرد 11 .

/ 12