بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ديپلمات انگليسى مى نويسد: [دولت بريتانيا قادراست كه بااندك كوشش تمام ايران را دچار شورش سازد.سلسله قاجار در جميع نقاط مملكت فاقد و جاهلت ملى است كه انگلستان مى تواند به سهولت آتشى در تمام ايران برافروخته سازد ولى محدود ساختن دامنه اين آتش سوزى خارج از قدرت او خواهد بود] 12 . [شكست نظامى ايران در جنگ با روسيه در نواحى قفقاز عباس ميرزا و اطرافيانش را به فكر نوسازى نظام لشكرى و تجديد سازمان ارتش ايران باالگوى اروپايى انداخت . در آغاز افسران فرانسوى سپاه منظم ايران را آموزش دادند و سپس افسرانگليسى اتريشى وايتاليائى مسؤوليت (و گاه رياست ) آن را بر عهده گرفتند و يا به طريقى بااين ارگانها همكارى مى كردند. در عصر قاجار دستگاهى ادارى دولتى با گرايش آشكار آماده پذيرش سازمانهاى جديد به سبك اروپايى گرديد] 13 .
2. وضعيت اقتصادى
از سالها پيش وضع اقتصادى جوماع اسلامى روبه ضعف گذاره بود. سياستهاى استعمارى از يك طرف و سوءتدبير سلاطين از طرف ديگر صدمات جبران ناذيرى بر وضع مالى مسلمانان زده بود. متاسفانه حكام در پى اين نبودند كه وضع معيشتى مردم را سامان بخشند تا هم بر درآمد خود بيفزايند و هم رعيتا را به نوايى برسانند.از ثروت موجود هر چه مى توانستند برمى داشتند و توجهى هم به آينده نداشتاند. روزبه روز اقتصاد ضعيف مسلمان به بيگانه وابسته تر مى شد.حكام در بلاداسلامى ازهر گونه دريافت ماليات واعمال روشهاى اقتصادى آزاد بودند. رشوه و باج دهيهاو باج خواهيهاى گوناگونى رواج داشت . ناامنى و هرج و مرج (دزدان و راه زنان و...)امنيت اقتصادى را سلب كرده واطمينان به توليد و سرمايه گذارى رااز مردم گرفته بود.گذشته ازاينها بلادها و مصائب طبيعى نيز گاهى زيانبارتر مى شدند و تدبيرى هم براى كمك به آسيب ديدگان و جبران خسارتها به كار گرفته نمى شد. بحران اقتصادى عثمانى در حدى بود كه برخى آن را عامل فرپاشى امپراطورى شمرده اند:[عوامل اصلى زوال و فروپاشى امراطورى عثمانى تورم پول رايج آن و تورم نيروى انسانى غلامان دربارى پادشاه بود. تورم پول رايج آن باعث ايجاد يك بحران اقتصادى گرديد و نتيجه آن ايجاد نارضايتى و بى نظمى در بين مستخدمين دولتى بود كه دريافتند پول رايج آنها قدرت خريد خود رااز دست داده است] 14 ساير بخشهاى اقتصادى نيز رونق نداشت . هيچ يك از تحولات سياسى و نظامى توانست وضع مالى مردم را روبه راه سازد. بلادى كه تحت سلطع عثمانى نيز بودند وضعى بهتراز مركز نداشتند و گاه ياوضاع آنها وخيم تر بود. سوريه و لبنان به عنوان سه استان (دمشق حلب و بيروت ) زير سلطه عثمانى بودند. كارهاى اين استانها و ولايات را فرمانروايان ترك بر عهده داشتند. دراين نواحى فئودالها حاكم بودند. فئودالهاى عرب و سرمايه داران بزرگ بر بهترين زمينها چنگ انداخته بودند. وضع اقتصادى مردم برحانى بود. جماعت رعيت به سختى روزگار مى گذراند.اين دشواريها باعث شده بود كه مسلمانان به كشورهاى بيگانه و دوردست كوچ كنند. درالجزاير سطح زندگى مردم كاهش مداوم داشت . مشكلات روزبه روز افزايش مى يافت . منابع كشاورزى روبه نابودى بود. كشاورزان ازاراضى خود رانده مى شدند. راههاى مفديترى براى تامين معاش مردم گشوده شد. استعمار فرانسه پس ازاشغال نظامى الجزاير در صدد تصرف اراضى و ديگر منابع اقتصادى برآمد. روستائيان بى زمين تبديل به سهم بران بى اختيار مى شدند.اختيارداران اقتصادى عمدتا حكام وابسته و مهاجرين بيگانه بودند.انيان بودند كه نوع كشت و برداشت و تجارت محصولات را معين مى كردند. روزه به روز وضع معيشتى مردم دگرگون مى شد و نان روزانه خود را به دشوارى به دست مى آوردند. درآمد سرانه اغلب مردم الجزاير در حد بسيار پايينى بود.اختلاف طبقاتى فاحشى بر جامعه حكم فرما بود. درآمد يك شهروند الجزايرى با يك فرانسوى مهاجر تفاوت فاحشى داشت .مصر بااين كه دوران شكوفايى اقتصادى را تجربه كرده بود اما وامهاى بيش از حد حكام اين كشوراز بانكهاى خارجى سرانجام به ورشكستگى دولت مصر در سال 1876 م . و تاسيس صندوق وام منجر شد.از طريق اين صندوق انگليس و فرانسه توانستد درآمد و فعاليتهاى دولت مصر را زيرنظر و منترل خود داشته باشند.بدهى ملى به قدرى بود كه 5.7 ميليون ليره از 5.9 ميليون ليره بودجه سال 1877م . حكومت مصر صرف بازپرداخت وامها و سود آنها شد. اين وامها كه نوعا خرج خود دربار و خديوهاى مصر مى شد تاثير نامطلوبى بر زندگى مردم گذاشت .اكثر خديوهاى مصرى مردانى اسراف كار بودند و سرمايه كشور را در راه كامرانى وكارهاى بيهوده بر باد مى دادند. روزى كه اسماعيل خديو بر سر كار آمد (17891863م ) مصر 3 ميليون جنيه بدهكارى داشت و روزى كه مرد 100 ميليون . 15 كانال سوئز كه با رنج مردم حفر شدامتياز سهام آن توسط خديو مصر به بهاى اندك به انگليس و فرانسه واگذار شد. در هند سرزمينهاى اسلامى مانند ساير بلاد منبع عمده مواد خام كارخانه هاى انگليس و بازار مصرف كالاهاى آن كشور بود.استعمار سعى در نابودى صنايع دستى و توليدات هندى داشت . كار عمده كمپانى هند تضعيف صتايع و وارج كالاهاى انگليسى بود.هندى كه خود سالهاى سال صادر كننده بود اكنون مصرف كننده مى شد. هزاران زن و مد هندى كه در صنايع خود مشغول كار بودند روزبه روز بيكار شده و ياناگزير در كارخانه هاى كمپانى مشغول به كار مى شدند.فقر و گرسنگى بسيارى از صنعتگران بومى را آزار مى داد. يكى از ايادى انگليس مى نويسد:[در تاريخ بازرگانى چنين تيره روزى و فقرى بى نظير مى باشد. استخوانهاى بافندگان پنبه سراسر دشتهاى هند را پوشانده و سفيد كرده است] 16 . دراين ميان فشار بر مسلمانان شبه قاره هند بيش ازاقوام ديگر بود. تعيين ماليتهاى سنگين در زمنيه ارزيابى اجاره بها زمين داران مسلمان را به نابودى كشاند. ماليتهايى كه بر موقوفات بسته شد و دشواريهايى كه براى درآمدهاى وقفى پيش آمد موجب كاهش درآمد مساجد و اخلال در وضع آموزش و نگهدارى مدارس شد. دارالحرب اعلام شدن هند نشانگر محروميت و وضع رنج آور مسلمان بود زير براين اساس اعلام شد كه مسلمانان براى رهايى از ظلم و بيداد ترك وطن بكنند. 17 گذشته از دسيسه هاى سوءاستعمارى كه برحان اقصادى را شدت مى بخشيد قحطيها و آفات طبيعى نيز براين بحران مى افزود :[در سال 1861 م . در هند قحطى عظيمى رخ داد. بيش از 5.8 در صد مردم تلف شدند. در سال 1876 م گ نيز قحطى مهيب ديگرى رخ داد و دو سال طول كشيد حدود ده ميليزن نفر تلف شدند. در سالهاى 1896 م . نيز قحطيهاى فاجعه آميزى رخ داد] 18 .درايران فقر و تنگ دستى مردم را به خاك سياه نشانده بود. دوره قاجار بويژه زمان ناصرالدين شاه سرشاراز قرضه هاى غير ضرورى و كمرشكن بود.امتيازات منابع مملكت با شرايط نازل به خارجيان اعطا مى شد:پس از برقرارى مشروطه تدوين كنندگان قانون اساسى به شرط قرضه خارجيان توجهى نكردند زيرا فكر نمى كردندايران از زير 19.باراستقراضهاى دوران قاجار رهايى يابد و روزى به خارجيان قرض بدهد.علت اين نابسامانيهاى شاهان و درباريان بودند. عيش و نوش اسراف و تبذيراركان نظام را فرو ريخت . ولخرجى درباريان حكام و خوانين و صاحبان مشاغل پيروى از دربار مى كوشيدند جيب خود را پر كنند و به فراخور حال خود حرمسرا و دربار تشكيل بدهند هر روز بر بحران اقتصادى كشور مى افزود. دراين ميان وظيفه ملت تنها پرداخت ماليتهاى سنگين بود. وصول اين مالياتها به مصادره اموال بيشتر شباهت داشت تااخذ مالياتاضافه بر بلاهايى كه حكام خودخواه بر سر مردم مى ريختند عوامل طبيعى نيز گاهى بيداد مى كرد:در 75 سال ( از 1237 تا 1310 ه.ق .) تقريبا 65 بار و با وطاعون حمله كرد و صدها هزار نفر را كشت و ميليونها نفر را آوراه و نابسامان كرد..... قحطى يكى ديگراز مصيبتهايى بود كه آن هم چند سال مردم را گرفتار كرد. كشتار قحطيها بيش از كشتار وبا و طاعون برآورد گرديده است 20 . اين آفات علاوه بر آن كه از تعداد مردم مى كاست به بنيه اقتصادى جامعه نيز صدمه وارد مى كرد. اين عوامل طبيعى و آن سياستهاى نادرست حكام باعث مى شد كه هر ساله دهها هزار نفرايرانى و غيرايرانى براى پيدا كردن كار روانه كشورهاى ديگر بويژه روسيه شوند. 21پيمانهاى ننگ آور وامتياز دهيهاى زيانبخش نيز آفت ديگرى بود كه اقتصاد ملى را تهديد مى كرد. دراين ميان اگرافرادى ماننداميركبير پيدا مى شدند كه به فكراصلاح وضع اقتصادى و عمران كشور مى افتادند يا ميدان عمل نمى يافتند و يااقداماتشان ناتمام و ناپدار مى ماند. درباريان هم كه هيچ گاه به استقبال دردسر براى اصلاح و آبادانى كشور نمى رفتند.