موضعگيريها - جهان اسلام در عصر میرزا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهان اسلام در عصر میرزا - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استعمار غرب مى كوشيد كه براى حفظ و گسترش سوداگرى و فزونخوعهى بورژوازى سسياستگران و چهره هاى سرشناس كشورهاى واپس مانده جهان . از جمله كشورهاى اسلامى مانند : [آزادى برابرى و برادرى] بفريبد. استعمار دراين راه كامياب نيز بود زيرا تاريخ گواهى مى دهد كه در آغازاوج استعمار بورژ وازى غرب نخستين سفيرايران دراروپا مانند: عسكرخانه ارومى ميرزاابوالحسن ايلچى و ميرزاصالح شيرازى يكى پس از ديگرى و به كسانى در جرگه فرامانسونگرى انگليس درآمدند وانگليس را[ ولايت آزادى] ناميدند بى آن كه با صداقت بگويند كه بين آزادى مورد درخواست فراماسونيگرى با آنچه ايرانيان آن روزگار درمى يافتند و يا 24.بدان نيازها داشتند چه تفاوتى وجود داشته است .

لژهاى فراماسونيگرى در جهان اسلام يكى پس از ديگرى پا گرفت . در ميان تركان عثمانى انجمنهاى گوناگونى در نقاظ مختلف پديد آمد واشخاص متعددى را به خود جذب كرد.

در مصر نخست از سوى سازمان مركزى فرانسه انجمنى تشكيل شد و رو به گسترش نهاد. قطبهاى استعمارى به يك نوع رقابت در تشكيل لژهاى فراماسونيگرى پرداخته بودند. پس از سالهاى 1300 ه.ق . كوششهاى فراماسونيگرى در راستاى آرمانهاى انگليسيها گسترش يافت تا جايى كه شخص اول كشور مصر خديو توفيق فراماسون بود.

فراماسونيگرى در عراق نخست در شهر بندرى بصره كه ايادى استعمار در سر راه خود به هندوستان و...از آنجا عبور مى كردند پا گرفت . برخى ازانجمنها دراين شهر بيش از هفتصد عضو داشتند.

لژ فراماسونيگرى در بيروت نيز پا گرفته بود در سوريه نيزانجمنى داشت كه

بسيارى از رجال و مهره هاى سياسى عضو بودند. فلسطين تونس الجزاير هند واندونزى نيزاين موهبت استعمارى بى نصيب نمانده بودند.

درايران اطلاعات مربوط به فراماسونيگرى نخست توسط فارسى زبانان عضو لژ هندوستان به ايران راه يافت و به تدريج ردپاى لژها درايران فراوان شد.اعضاى فراماسون از منصبها و مقامهاى گوناگون بودند از دربارين گرفته تا برخى تجار روشنفكران و...

عسكرخان افشارارومى ميرزاابوالحسن خان ايلچى ميرزا صالح شيرازى كازورنى بنيانگذار چاپ درايران و عهده دار روزنامه عده اى از سرشناسان ايرانى شاهزادگان قاجار نمايندگان سياسى و... عضواين لژها بودند. ميرزا ملكم خان ناظم الدوله خود فراموشخانه بنا نهاد. مجمع آدميت نيز دنباله همين گرايشها را پى گرفت 26 .

ميرزا ملكم خان ارمنى الاصل و تحصيل كرده غرب كه بيشترين هم او مصروف تاسيس مجمع شبه ماسونى شد مى نويسد:

[من به اروپا رفتم و در آن جا در نظامهاى مذهبى اجتماعى و سياسى غرب به مطالعه پرداختم . ماهيت فرقه هاى مختلف مسيحيت و سازمان محافل سرى و فراماسونرى را شناختم و معتقد شدم كه بايد عقل عملى اروپا را با عقل مذهبى آسيا تلفيق داد] 27 .

ميرزاملكم در پى تجديد سازمان سياسى واقتصادى كشور بر طبق نمونه هاى اروپايى بود. هدف نهايى اواخذ تمدن اروپايى بى تصرف ايرانى بود.اصلاحاتى كه بر آنها تكيه داشت ملهم ازاروپاى قرن 19 بود.

ملكم گويا عقايد مثبتى نداشته است . دراساس به همه مذاهب به يك چشم مى نگريسته و به هر حال معتقد بوده است كه : مذاهب بايد توسط دين ساختگى انسانيت و فرد آدمى همچنانكه انقلاب فرانسه اعلان كرده است لغو شود. به نظر وى دشمن ترين اشخاص براى نظم مملكت و تربيت ملت و آزادى آنها طايفه علماء واكابر فناتيك اند...

فتحعلى آخوندزاده دوست ملكم خان به سبب عقايدى كه اظهار كرده بود تكفير شد... روزى ملكم خان به وى اندرز داد كه : براى منهدم ساختن عقايد مسلمانان (كه آخوندزاده در پى آن بود) به شيوه هاى دقيق ترى دست يازد واز جمله آشكار و بى ثمر خوددارى كند 28 .

اين گونه روشنفكران واهل قلم و بيان براى آشنايى و گرايش ملت مسلمان به غرب خيلى كوشيدند و پلى شدند بسيار عريض و محكم تا استعمار نواز آن عبور كند و در قلمرواسلام نفوذ يابد.

ميرزاابوالحسن ايلچى شيرازى ديده ها و آزموده هاى اروپايى خود را با حيرت و شگفتى به نام[ حيرت نامه سفر نگاشت واز دانش و پيشرفت فرنگ بسيار نوشت ].

سلطان الواعظين در[ سفرنامه و سياحتنامه] خود از عادات و رسوم محلى و مذهبى پيروان مذاهب شيوه حكومت و سياست شهرسازى پزشكى آزاديهاى سياسى و مطبوعاتى و... به گونه اى ستايش آميز گزارش كرد.

آقااحمد كرمانشاهى كه سابقه تحصيلات طولانى حوزوى نيز داشت در كتاب :[ مرآت الاحوال جهان نما]از تمدن و نوآوريهاى فرنگ داد سخن داد واز هر چه به انگليس پيوند مى خورد ستايش كرد.

عبدالله شوشترى در كتاب پرآوازه[ تحفه العالم] از جهان غرب و دانش آن ديار نوشت . با زبانى ساده و ستايش آميز فارسى زبانان را كه در معرض هجوم فرنگ بودند با پيشرفت غرب آشنا ساخت . 29

اين آقايان به درستى غرب را درك نكردند و به چهره استعمارى آن نپرداختند.از دانش و كارشناسى كه آنان به طور گسترده سخن گفتند اما ماهيت آن را درست روشن نساختند. در آن مقطع حساس مردم ميهن خود را راهنمايى نكردند و به مردم عقب مانده خود راه چاره را ننمودند.

به كمك چنين عواملى بود كه رويه استعمارى تمدن مى كوشيدند تا بر امور مادى انديشه فرهنگ و شيوه هاى زندگى مردم عقب مانده لگام بزند. هرگاه غرب در مورداعمال استعمارى مورد سئوال قرار مى گرفت بى درنگ نمونه هايى از رويه

سودمند و مثبت تمدن غرب مانند: دانش صنعت نوسازى نظم ماشين و دمكراسى و ديگر عناوين كلى و مبهم را به ميان مى كشيد و بر جنبه هاى ديگر سرپوش مى گذارد و تحت عنوان : گسترش تمدن و يا عمران آبادى فعاليت مى كرد.

موضعگيريها

دراين زمينه كه ملت مسلمان با هجوم همه جانبه غرب و خطرى كه ايجاد شده بود چگونه بايد برخورد كند ديدگاهها و موضعگيريها تفاوت داشت . برخى صددر صد منفى بودند و برخى كاملا علاقه مند و پذيرا. دراين ميان بودند كسانى كه سنجيده واز روى آگاهى برخورد مى كردند. يكى از نويسندگان آن زمان مى نويسد:

...اسلام در دست مسلمانان [ متجدد] و[ مرتجع] ستمديده شد. متجدد عقيده دارد: مسلمانان خاور زمين بايدازاروپا تقليد كنند واز عقايد پوسيده خود صرف نظر نمايند و چنانكه در علم شيمى يك ماده ديگر مذاب مى گردد و هويت خود رااز دست مى دهد مسلمان نيز بايد چنان در عقايد وافكاراروپا فرو رود كه شخصيت خود رااز دست داده به رنگ اروپا در آيد. وانسان دراين راه هرگز موفق نمى شود مگر آن كه عقايد گذشتگان و نياكانش را فراموش كرده واعتراف كند كه آنهاافراد مرتجع و كوتاه فكر بودند.

مرتجع عقيده دارد كه : مسلمان هرگز نبايد راهى را جز روشن گذشتگان خود بپيمايد و هماهنگى در ميان اصول اسلامى و قوانين اروپا برقرار كند زيرا قوانين اروپا و تمدن آنها كفراست و زندگى اجتماعى مسلمين نبايد همانند كفار باشد 30 .

غربگرايان را مى رفتند و مرتجعان نيز با تعصب و تكفير فقط نفى و طرد را پى گرفتند.اين دو واكنش متضاد محكوم و مضر بود زيرا در زمانى كه هجوم بى وقفه و غيرقابل كنترل انديشه غربى افكار مسلمانان را متزلزل مى ساخت و دانشهاى معمول نظام آموزشى مرسوم وضع سياسى و اقتصادى و خلاصه فرهنگ واخلاق مسلمانان را تهديد مى كرد چنين برخوردهاى افراطى واز سر ضعف يا تعصب راهى

به پيش نمى برد. آنان كه چشمان خود را بر واقعيات بسته و خود را به تغافل مى زدند و سر در گريبان كوشش نمى كردند ضررشان كمتراز دسته ديگر نبود.

گروه غرب گرا با مشاهده وضع جديد غرب آن را پذيرا شدند و پيروى از آن را توصيه مى كردند بدون آن كه قائل به تفكيك جنبه هاى استعمارى از جنبه هاى علمى تكنولوژى آن باشند.

تقليد همه جانبه بدون هيچ گونه ملاك و ضابطه خاص بى هويتى تفكيك دين از سياست ليبراليسم تفاهم و تسليم در برابر غرب الگوگيرى از غرب و... ويژگيهاى اين گروه بود.

/ 12