بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
از مرحوم آية الله غروى، كه از اساتيد برجسته حوزه آمل بودهاند، نقل شده است كه: ايشان در بعد از شهريور 20، حتى از گفتن صرف مير نيز امتناعى نداشت(13).»روابط عاطفى و ريشه دار ميان اساتيد و شاگردان، فضايى روحانى و كم نظير را پديد مىآورد. شيفتگى شاگردان به استادان گذشته و حال خويش، رعايت آداب شاگردى در برخورد با آنان، حضور استاد در صحنه زندگى و جزئيات روز مرّه فعاليت شاگرد و... تماما نشانه هايى از بقا و رشد حق شناسى در دانش پژوهان علوم دينى بود. رابطهاى كه محدود به زمان نياز شاگرد نبود. در كادر حقوقو ادارى، قرار نداشت، والاتر از محاسبات بازرگانى بود. در عمق ناپيداى روابط انسانى جاى داشت و روايات شكوه ارتباط انسان با انسان بود. موارد پيشين، گوشهاى از نكات ممتاز تاريخ حوزه است، امّا نبايستى اين بيت را، تمام قصيده انگاشت. خصلت انسان و مجامعى كه پرورى است. ما پسنديده اوست، آميختگى حسن و خطاست؛ امّا ويژگى آدمى، خطا پوشى و مطلق پرورى است. ما پسنديدهتر مىداريم كه جنبههاى حسن و خصايل ستوده، عرضه شود و از آن، اعماض مىكنيم. مدّاحى و ستايشگرى در جان و روانمان، ره يافته و گريز از اين سرشت استوار، كارى ساده و آسان نيست.با اين مقدمه، اشارهاى به نقد احوال حوزههاى كهن صورت مىگيرد. اين نقد هرگز به معناى نفى تلاشها و استواريها نيست، بلكه كند كاو روشهايى است كه در عدم توفيق شايسته و بايسته حوزههاى قديم، تأثيرى اساسى داشتهاند. در حوزه قديم، نكات نقد آميز نيز، اندك نبودند، نمونه هايى از اين موارد را، در مباحث ذيل مىتوانيد بيابيد:1. اتكا به كار فردى: كارهاى جمعى و گروهى در حوزههاى قديم، به ندرت معمول بودند. معدود كسانى چون عيّاشى، علامه مجلسى و... بودند كه به گونهاى از كار جمعى غافل نبودند، گر چه در آن موارد نيز، عمدتا استفاده از دستياران براى تحقيق و تتبع بود و نه كار گروهى خالص. تكيه بر كار فردى، دو آفت عمده براى حوزهها داشت.مشكل اولين آن، ابترماندن و هدر رفتن بسيارى از تتبعات و تحقيقات نيمه تمامى بود كه با در گذشت صاحب اثر، نصيب طوفان حوادث مىشد و گاه از آن، حتى خاطرهاى نيز بر جاى نمىماند. در نقطه مقابل، حسن كارهاى گروهى آن است كه به فرد خاص، وابسته نيست و در امتداد ايّام و تا زمان احساس نياز، قابل پيگيرى است.آفت دومى كه از اين شيوه بر مىخاست، پيدايش روحيهاى خاص و نامطلوب در ميان حوزويان بود. اتكا به فردى، نوعى خود بينى و غرور شخصى را به همراه داشت. نويسندگان و محققان، در چارچوب خويشتن خويش گرفتار بودند. از آن، خط گرفته و بر گرد آن، طواف داشتند. انظار ديگران را نيز، از روزنه ديد خويش دريافتند و به نقد و ردّ آن، پرداختند.پيدايش روحيه اخير، مختص به عالم تحقيق نبود، به مرور در ميان حضور اجتماعى نيز، آثارى را بر جاى مىنهاد. احساس اطمينان به قول و فعل خويش و يأس و نااميدى از تأثير معاونت و همكارى ديگران، به خصيصهاى گسترده وشامل مبدّل مىشد كه تربيت حوزوى، به تك روى وگريز از مقررات كارهاى جمعى بينجامد.2. نقص سيستم گزينش: در حوزهها، مقولهاى بنام گزينش دانشجوى علوم دينى، چندان شناخته شده نبود. معدود مدارس و متوليان حوزههاى دينى بودند، در امر انتخاب طلبه، دقت و توجهى مبذول مىداشتند. نقل شده است كه: «اعيان زادهاى به قصد طلبه گرى در مدرسه سپهسالار، خدمت شهيد مدرس آمد و مدرس او را نپذيرفت و در توضيح رفتار خويش: از وى پرسيد: مجموعا بسته وباز كردن اين دكمهها چقدر از شما وقت مىگيرد؟آن جوان گفت مجموعاً ده دقيقه. مدرس فرمود: كسى كه قبا پوشيدنش ده دقيقه وقت ببرد به درد طلبگى نمىخورد(14).»عنايتهاى فوق، به ندرت معمول بودند. روال عمومى در حوزههاى دينى، جذب مطلق بود. هر كس مىتوانست در هر سن و سال، با هر ميزان بهره هوشى و با هر گونه سابقه و پيشينه، در جمع طالبان علوم دينى درآيد و كسوت و شمايل آنان را قالب خويش كند. استاد بزرگوار دكتر جعفر شهيدى، كه از پروردگان حوزههاى دينى است، حكايتى شيرين و در خور توجه دارند:«در مدرسه ما مردى بود به نام مشهدى على كه ماهى دو دينار حقوق داشت و بايد مدرسه را نظافت كند و به علاوه حوض مدرسه را دو روز يك بار از چاه عميق مدرسه پر كند. كارى پر زحمت بود. طالبان علم، ماهى سه دينار شهريه داشتند... بارى دو دينار كم بود و مهمتر از آن، آب كشيدن از چاه چهل ذرعى. شب خوابيديم و صبح برخاستيم ديديم مشهدى على، كلاه را به عمامه تبديل كرده آشيخ على شده جامع المقدماتى هم زير بغل دارد. دو دينار هم به سه دينار رسيد و شگفتر اين كه مشهدى على سابق و آشيخ على لاحق را ديدم كه در مجالس، با كسانى چون شيخ غلامحسين اردبيلى و يا حاج سيد محمود شاهرودى، معامله اكفأ مىكرد(15).»نمونه فوق، منحصر به فرد و انگشت شمار نبود. عدد در خور توجهى از ساكنان حوزههاى دينى، كسانى بودند كه به واسطه ضعف بهره هوشى و توانايى عقلانى، و بال حوزهها بودند. نه مراجع دينى، قدرت و توانايى طرد آنان را داشتند (چون مسايل بيشمارى را در پى داشت) و نه اميد بهره دهى و ثمر بخشى در بقاى آنان در حوزهها بود بدين ترتيب، مخارج بيت المال مسلمين و اعتبار و آبروى حوزههاى دينى، وقف هزينه عدم سيستم گزينش شد و در برابر واقعيت موجود، هيچ كس راتوانايى مقابله و درگيرى نبود. هر مرجع دينى كه به اقتدار مىرسيد، در برابر اين لشگر غير مفيد، ناتوان بود و جز سر تسليم، چارهاى نداشت.3. ضعف بينش سياسى: دورى حوزههاى دينى از صحنه سياست و قدرت، موجب شد كه عالمان و طالبان فهم دين در گذشته ايام، وسواسى در فهم مسايل سياسى