وضعيت موجود - ارزیابی حوزه های قدیم و جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارزیابی حوزه های قدیم و جدید - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همواره ميان وظايف ساده و سازماندهى غير پيچيده، ارتباطى تنگاتنگ است و در نقطه مقابل، وقتى كه تكاليف و مسؤوليتهاى يك مجموعه، سنگين‏تر و دشوارتر شد، ضرورت برنامه ريزى، تقسيم كار، اعمال مديريت و... كه تماماً نمودهاى سازمان پيچيده‏اند، آشكارتر نمايان تر مى‏گردند.

در ابتداى تاريخ تشكيل حوزه‏ها تا مدت زمانى مديد و طولانى، روحانيت با جوامع كوچك و محدود در تماس بود. جوامعى كه با جامعه‏هاى اوليه، مشابهتهاى فراوانى داشت، به دور از پيچيدگى و آميخته با بساطت و سادگى. اما توسعه فعاليتهاى اجتماعى، ايجاب مى‏كرد كه نهاد حوزه نيز، تغييرات جدى پيدا كند و در فرم ساختار، دگرگونى كيفى بيابد، امّا متأسفانه اين روند صورت نگرفت و روحانيت در بخشهاى متفاوت از حوزه وظايف خويش، به تغييرات اجتماعى بذل توجه ننمود.

حاصل جريان فوق، آن شد كه حوزه، با سازمانى خرد و كوچك، عهده دار مسؤوليتهاى بزرگ گرديد. عدم تناسب ميان حوزه وظايف با سازمان مديريت، ناهماهنگيها و دشواريهاى سختى را در پيشاپيش حوزه نهاد و يكى از عمده‏ترين آن، فقدان سيستم ارتباطات و اطلاعات كارآمد بود.

مجموعه‏هاى كارآ، به دو مسأله اساسى نيازمندند:

1. اطلاعات قوى و توانمندى كه حوادث مرتبط را از خارج و داخل مجموعه گرد آورد و به آن، سازمان دهد.

2. ارتباطاتى فعال ميان بخشهاى مجموعه و خارج از مجموعه در اين مقام، بايستى اعتراف كرد بدوى بودن سازمان حوزه، موجب شد كه هيچ يك صورت نگيرد و نهاد روحانيت، با حداقل ميزان اطلاعات و ارتباطات، روز مرّگى كند. به عنوان نمونه، اين كه حوزه‏هاى كوچك و بزرگ، چه قابليتهايى را دارند، در چه زمينه‏هايى قوت و ضعف دارند، تجارب آموزشى اساتيد و مدارس چيست و چگونه مى‏توان از آن بهره گرفت، با چه مجامعى مى‏توان ارتباط يافت و با آنان مبادلات علمى - فرهنگى داشت و صدها مسأله

ديگر در هيچ نهادى از سازمان حوزه، مورد پيگيرى و توجه نبودند.

نتيجه فقدان اطلاعات و ارتباطات كار آمد، آن بود كه هر حوزه‏اى (و بهتر بگوئيم هر مدرسه‏اى) در حصار خويش قرار داشت و آنگونه عمل مى‏كرد كه آنرا مناسب مى‏انگاشت، بدون آن كه از تجارب ديگران، كسب اطلاعى كند و يا اگر چنان قصدى را داشت، امكان دستيابى به نتيجه و اخذ تجربه‏ها را داشته باشد. محصول چنان روندى، هماهنگى مطلق در آموزش، تحقيق، تبليغ و مسؤوليتهاى ديگر حوزه‏ها بود. آفتى كه امكانات مالى و انسانى رابه گونه‏اى مداوم، هدر داد و بازدهى مناسب را، از حوزه‏هاى دينى دريغ داشت.

.5 ثبات گرايى: قداست عالمان و مرجع دينى، موجب آن مى‏شد كه با روشها و شيوه‏هاى آنان نيز، همچنان رفتار شود. انديشه تغيير و تبديل در سيستمهايى كه گذشتگان ساخته و پرداخته بودند، مسموع و مقبول نبود. ره چنان رو كه رهروان رفتند، شعارى همگان پسند بود و اين پندار عام، سبب آن مى‏شد كه تأمل در شيوه‏هاى نو، با اقبال مواجه نگردد، بلكه نوعى نقد و طعن را نيز به همراه داشته باشد.

بسيارى از سنتّهاى معمول، به پشتوانه سابقه تاريخى، ماندگار مانده‏اند و هيچ كس را ياراى تغيير و درهم ريزى آن، نبوده و نيست. به عنوان نمونه در شيوه اخذ وجوهات و توزيع شهريه، شايد بتوان ادعا كرد كه از زمان شيخ انصارى و يا حداقل از دوره سيد بوالحسن اصفهانى تا كنون، هيچ تغييرى نكرده است. موارد و مسايل ديگر، نيز مشابه اين مورد است. ترس از تغيير و دگرگونى، تقريباً در تمامى زعماى حوزه و مؤثرّان نهاد روحانيت، به عنوان خصلتى تقريبا بدون استثنا، در آمده بود. همگان به آن عادت كرده بودند كه آن چنان كه تربيت شده‏اند، به پرورش ديگران بپردازند. نوآورى و ابتكار در متدها و سنتها، امرى غير متعارف بود. حتى استفاده از ابزارهاى نو چون استفاده از بلند گو (در درسهاى پر جمعيت) نوار كاست ومسايلى از اين قبيل، در دهه اخير متداول گرديد و گذشتگان، ورود اين گونه ابزارها را به حوزه درس و بحث، نوعى تجمل گرايى ومخالف شؤون حوزه تلقى مى‏كردند! درخور توجه است كه يكى از اساتيد بزرگوار معاصر كه مدتهادر مقابل ضبط شدن دروس، مقاومت مى‏كردند، پس از مدتى، با حسرت از اين نكته ياد مى‏كردند كه دروسى را عرضه كرده‏اند كه ضبط نشده وفرصت تجديد آن نيست//.

آثار و نيز عادت به آن شيوه تحصيلى، موجب شده كه دعوت به تغيير و اصلاح متون درسى، با نوعى بدبينى مواجه شود و مناديان اصلاح، سنّت شكن و درهم ريزنده نظم و نظام حوزه، به حساب آيند. كسانى كه متون درسى خاصى را خوانده‏اند و به تدريس آن، پرداخته‏اند، دعوت به تغيير و اصلاح را، منافى با گذشته خويش و گذشته حوزه، مى‏پندارند و از اين موضع، به دفاعى سرسختانه از متون موجود، مى‏پردازند. اينان، از اين نكته غفلت دارند كه دعوت به تغيير و اصلاح، بدون بازآموزى از تجارب گذشته مطرح نبوده و نيست و بى ترديد، متون درسى گذشته و تجارب مدرّسان آن نقشى استوار و اساسى در ايجاد و تكامل متون درسى نو خواهد داشت.

در مقوله نظام و مديريت حوزه نيز، آفت حفظ وضعيت موجود نمايان است. دلهره تغيير، چنان عام و گسترده است كه بسيارى به وضع ناقص موجود رضايت داده‏اند و آن را بر تحولات لازم و ضرورى در نظام حوزه ارجح دانسته‏اند. مكالمه و بحث با گروههايى از هوا خواهان عدم تغيير در شرايط موجود، اين نكته را آشكار مى‏سازد كه استدلال عمده آنان. در ترس و نگرانى نهفته است. هرگونه تغيير، بويژه در ابعاد اساسى و گسترده، براى آنان دلهره زاست و بنياد ترس و هراس، چنان در رگ و ريشه آنان ره يافته كه انديشه تحول در مبانى مديريت نظام حوزه، كارى نابخردانه و متهوّرانه تلقى گرديده است. اينان، اين گونه حركات را به خامى و شور جوانى، باز گردادنده‏اند و دعوت اصلاح نهاد مديريت را، شورشى بى فرجام انگاشته‏اند.

آفات عمده روحيه محافظه كارى و ثبات گرايى كه به برخى از مصاديق آن اشاره شد، ايجاب مى‏كندكه در حوزه‏ها، روح تحول و تنوع و ابتكار تبليغ شود. به جاى آن كه به متبحّران در متون درسى كهن، شيوه‏هاى تبليغ و تحقيق ديرين و... بها داده شود،از همگان دعوت شود كه موضوعات، متون، روشها و شيوه‏هاى نو را عرضه كنند و براى طرحهاى نو، امتيازاتى در خور و شايسته، در نظر بگيرند. تغيير در جهت‏گيرى، مى‏تواند روحيه عامّ و شامل تصلّب به گذشته را، به روح نو گرائى و ابتكار رهنمون سازد و در پرتوى آن، حوزه‏هاى دينى با چرخ متحرك زمان و جامعه، هماهنگ گردد.

وضعيت موجود

حوره‏هاى جديد، در دوره فترتى قرار دارند. پاره‏اى از امتيازات گذشته حوزه‏ها در محافل حوزوى جديد، كمرنگ شده‏اند. قناعت و پارسايى كه وصف ممتاز روحانيت بود، اينك برج و باروى آن در هم ريخته و آثار انهدام و كهنگى در اين شأن رفيع، نمايان و آشكار گرديده است. گر چه بخشهايى در خور توجه، از طلاب علوم دينى، مشكل معيشت دارند؛ امّا در ميان همان اكثريت محروم، شيفتگى به زندگى شايسته و مرفّه، كم و بيش، نمايان است. موج رفاه خواهى و تجمل گرايى، نهاد روحانيت را نيز، متأثر ساخته و حوزه‏ها را به هماهنگى با كاراوان زندگى نوين فرا خوانده است.

مشكل ديگر حوزه‏هاى معاصر، كمرنگ شدن عشق و شيفتگى به آموزش و تدريس است. اساتيد و دانش پژوهان، عمدتاً، در حدّ متوسط، به درس و آموزش، اشتغال دارند.

متأسفانه با توجه به كم بود آمار و بهتر بگوييم: فقدان آمار و سنجش در حوزه، نمى‏توان رقم دقيقى را از ميزان ساعات اشتغال درسى در طول سال عرضه كرد.

البته اشتغالات جنبى فرهنگى اجتماعى حوزويان پس از انقلاب اسلامى و نقش فعال بسيارى از آنان در جبهه‏ها( زمان جنگ تحميلى)، نهادهاى انقلاب، دانشگاهها و... در اين مسأله نقش داشته كه نبايد ناديده انگاشت.

/ 9