امام صادق (ع) از دیدگاه مورخان و محدثان نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

امام صادق (ع) از دیدگاه مورخان و محدثان - نسخه متنی

محمد حسین مظفر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام صادق (ع) از ديدگاه مورخان و محدثان

شخصيت امام صادق (ع) همچون اجداد بزرگوارش اگر چه تنها متعلق به شيعه نبوده بلكه مربوط به كل جهان انسانيت است و خاورشناسان غير مسلمان نيز به مطالعه ابعاد مختلف زندگى و شخصيت اين امام بزرگوار پرداخته‏اند، ليكن با كمال تأسف آنان زندگانى امام را تنها از زاويه ديد محدود مادى نگريسته‏اند!

شناخت چهره واقعى امام و بررسى حيات پر بار و مملو از اسرار اين پيشواى بر حق در تمام ابعاد آن فقط در صلاحيت علما و دانشمندانى است كه از هرگونه تنگ نظرى و غرض ورزى و كوردلى بدورند، و ما در اين فصل شخصيت برجسته امام صادق (ع) را از ديدگاه بعضى مورخان، محدثان، تراجم نگاران مسلمان، حاكمان و سلطه گران وقت و حتى زنادقه و ملاحده عصر، نظاره مى‏كنيم .

هدف از گردآورى و ارائه اين اسناد آن است كه اجمالاً معلوم شود برخى نويسندگان مغرب زمين و همفكران شرقى شان چگونه وقتى امام و شخصيت ملكوتى او را با عينك ماديت صرف نگريسته‏اند دچار لغزشهاى غير قابل گذشت شده و آنجا كه نتوانسته‏اند آن همه معارف و دانشهاى امام را منكر شوند او را شاگرد مع الواسطه بطلميوس معرفى كرده‏اند. 1

اينك نظرات گوناگون برخى دانشمندان و نويسندگان جهان اسلام درباره شخصيت بى مثال ششمين پيشواى معصوم شيعه:

«حافظ محمد شمس الدين دمشقى» معروف به ذهبى 673 - 748 ق. در كتاب «ميزان الاعتدال»، ج 1، ص 192:

«ابو عبدالله جعفر بن محمد بن على بن الحسين هاشمى، امامى بزرگوار و نيكمردى صادق و داراى شأن و مقامى بس والا بوده است.»

«حافظ ابوزكريا محى الدين بن شرف الدين نووى» در گذشته به سال 676 ق. در كتاب «تهذيب الاسماء و الصفات»، ج 1، ص 149:

«روايان و محدثان مشهورى مانند محمد بن اسحاق، يحيى انصارى، مالك، ابن جريح، شعبه، يحيى قطان و سفيانها و ديگران از امام صادق (ع) روايت كرده‏اند و جملگى بر امامت، سياست و جلالت شأن او متفق القول بوده‏اند. عمروبن مقدام مى‏گفته: من هر وقت به جعفر بن محمد (ع) نظر مى‏انداختم مى‏دانستم كه او از نسل و ذريه پيغمبران است.»

«احمد بن محمد» مشهور به ابن خلكان متوفى به سال 681 ق. در «وفيات الاعيان»، ج 1، ص 327:

«... او يكى از امامان دوازده گانه بر مذهب اماميه است و از سادات اهل بيت بوده و به صادق ملقب گشته است، چون هميشه راستگو بوده است و فضائل و مناقب او مشهورتر از آن است كه ذكر شود. از جمله شاگردان امام، جابربن حيان صوفى طرطوسى است. او كتابى در يكهزار برگ و مشتمل بر پانصد رساله از رساله‏هاى علمى امام‏تأليف كرده است . امام صادق (ع) پس از وفات، در گورستان بقيع كنار قبر پدرش حضرت محمد باقر (ع) به خاك سپرده شد؛ همان مقبره‏اى كه جدش امام سجاد و عموى جدش سبط اكبر، حسن بن على عليهم السلام هم در آنجا مدفونند، چه آرامگاه مقدس و شريفى.»

«شبلنجى مؤمن مصرى» متولد 1250 ق. در «نورالابصار»، ص 131:

«فضائل و صفات پسنديده امام صادق (ع) آن اندازه فراوان است كه تحت هيچ محاسبه عادى در نمى‏آيد و نويسنده هر قدر هوشيار و چيره دست باشد از عهده بررسى و قلمفرسائى درباره آنها بر نمى‏آيد.»

«دميرى محمد بن موسى» 742 - 808 ق. در كتاب «حيوة الحيوان»، ج 1، ص 279:

«ابن قتيبه در ادب الكاتب مى‏نويسد: كتاب جفر كه جعفر بن محمد آن را نوشته، تمام مايحتاج انسانها و همه دانشهاى بشرى را تا روز قيامت در بر دارد، «ابوالعلاء» در اشاره به همين كتاب سروده است:




  • لقد عجبوا لآل البيت لما
    فمرآة المنجم و هى صغرى‏
    تريه كل عامرة وقفر



  • اتاهم علمهم فى جلد جفر
    تريه كل عامرة وقفر
    تريه كل عامرة وقفر



مردم در شگفتند كه چگونه دانشهاى اهل بيت

در جلد جفر گردآمده است !

آئينه منجم و ستاره‏شناس با آن حجم كوچكش‏

هر جاى خراب و آباد را به او نشان مى‏دهد.»

«محمد بن على صبان شافعى» در كتاب» «اسعاف الراغبين» چاپ شده در حاشيه «نورالابصار»، ص 208:

«امام جعفر بن محمد (ع) پيشوائى بوده بزرگوار و مستجاب الدعوه. هرگاه از خداوند چيزى درخواست مى‏كرد، تا سخنش پايان نيافته حاجتش را برآورده مى‏ديد.»

«ابوالمواهب عبدالوهاب شافعى مصرى» معروف به شعرانى در «لواقح الانوار»:

«امام صادق (ع) هر موقع به درگاه الهى دست بلند مى‏كرد و عرض حاجت مى‏نمود و مى‏گفت: خدايا! من نيازى چنين و چنان دارم، هنوز دعايش به پايان نرسيده، خداوند حاجت او را بر مى‏آورد.»

«سبط ابن جوزى ابومظفر شمس الدين »واعظ مشهور حنفى 582 - 654 ق. در كتاب «تذكرة خواص الامة»:

«علماى تاريخ و اهل سيره نوشته‏اند: امام صادق (ع) هميشه به عبادت و بندگى خدا و نيايش به درگاه الهى روزگار مى‏گذرانيد و از جاه‏طلبى و دنيادارى رويگردان بود و از جمله مكارم اخلاق او چيزى است كه «زمخشرى» در كتاب «ربيع الابرار» از «شقراوى» نقل كرده است. وى مى‏گويد: به روزگار منصور عباسى به همه مردم از بيت المال سهم و عطائى مى‏دادند و من به علت نداشتن واسطه و معرف در كنار خانه امام صادق (ع) نوميدانه ايستاده بودم. وقتى امام از خانه بيرون آمد حاجت خويش به او باز گفتم. امام به خانه برگشت و براى من هديه و عطائى آورد و فرمود: اى شقراوى! كار نيك و عمل نيكو از هر كس سر زند خوب و پسنديده است، ولى از توبهتر؛ چون با ما نسبت و خويشى دارى. و كار قبيح و عمل زشت از همه كس زشت و ناپسند است ؛ليكن از تو زشت‏تر و ناپسندتر، زيرا به ما منسوبى.

شقراوى از بستگان امام بوده و متأسفانه اعتياد به مى‏خوارگى و بدمستى داشته است و ازنشانه‏هاى بزرگوارى امام آنكه او را از صله و احسان خويش محروم نساخت و با كنايه به پند و اندرزش پرداخت و راستى كه اين از اخلاق انبيا است.»

«محمد بن طلحه شافعى كمال الدين» متوفى به سال 654 ق. در كتاب «مطالب السؤل»، ص 81:

«امام صادق (ع) از بزرگان و سروران اهل بيت و داراى دانشهاى بسيار بوده است. هميشه با عبادت ونيايش روزگار مى‏گذارند و براى اوقات فراغتش اوراد و اذكارى ويژه داشت. او مردى زاهد بود و قرآن بسيار تلاوت مى‏كرد و به هنگام خواندن قرآن در آيه‏هاى آن دقت و تفكر مى‏نمود و از اقيانوس بيكران دانشهاى آن، گوهرهاى گرانبها و ارزنده بيرون مى‏كشيد و رازهاى نهان كشف مى‏نمود. امام اوقات خود را تقسيم مى‏كرد و نفس خود را به محاسبه مى‏كشيد. رؤيت او انسان را به ياد آخرت مى‏انداخت و سخنان دلنوازش شنونده را نسبت به دنيا بى رغبت مى‏كرد. پيروى از راه و روش او آدمى را به بهشت رهنمون مى‏شد و سيماى نورانى‏اش نشانگر آن بود كه او از ذريه رسول خدا است. كردار و رفتارش با صراحت تمام، دليل بر آن بود كه او از خاندان رسالت است. فضائل و مناقبش فوق العاده و بيش از حد و حصر بوده است و نويسندگان تيزهوش و زبردست هم ازشمارش همه آنها عاجز و ناتوان هستند.»

«شهاب الدين احمد هيثمى مكى» معروف به «ابن حجر» در «الصواعق المحرقه»:

«مردم آن اندازه از جعفر بن محمد (ع) علم و دانش اندوخته و نقل كرده‏اند كه آوازه آنها شهرها را پر كرده و محموله كاروانهارا تشكيل مى‏داده است و محدثان همچون بازرگانان، آن علوم و دانشها را به اينجا و آنجا به ارمغان مى‏برده‏اند.»

«سليمان قندوزى» در كتاب «ينابيع الموده»، ص 380:

«ابو عبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) از ائمه اهل بيت و از سادات و بزرگان ايشان بوده و در «طبقات صوفيه» آمده است: جعفر صادق (ع) در عصر خود بر همه سادات اهل بيت تقدم و پيشى داشته و داراى علم و دانش بيكران بوده است. او نسبت به دنيا بى رغبت و از شهوات و هوى‏ها به طور جدى به دور و مردى حكيم و انسانى كامل بوده است.»

«حافظ ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهانى» متوفى به سال 430 ق. در كتاب «حلية الاولياء»:

«... و از آن جمله است امام بحق، ناطق و پيشواى برجسته ولايق ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) كه همواره به عبادت و بندگى خدا روزگار مى‏گذرانيده و داراى مقام خشيت از پروردگار خويش بوده است. او بر كنار از هرگونه قيل و قال بى ثمر و رويگردان از رياست‏طلبى وجاه پرستى، زندگى مى‏كرده است...»

«نورالدين على بن محمد» معروف به «ابن صباغ مالكى» 786 - 855 ق. در كتاب «الفصول المهمه»:

«امام در ميان برادرانش تنها وصى و جانشين پدر گرديد و به امامت و پيشوائى شيعه رسيد و بر تمام سادات اهل بيت تقدم و پيشى جست. او شرافت نسب و جلالت حسب را يكجا داشت و دانشهاى گوناگوى از وى منقول است و حتى سالهاى سال كالاى (برخى) قافله‏ها را علوم جعفرى تشكيل مى‏داده و آوازه شهرتش همه نقاط جهان آن روز را فرا گرفته بود و به طور خلاصه فضائل و مناقب ابى عبدالله (ع) فراوان و شكوه و جلالش در حد كمال بوده است و سيل منقبتهايش به هر سو روان و مجالس بزرگان وسرشناسان با ذكر نام و بزرگى وبزرگواريهاى او عطرآگين بوده است».

«محمد امين بغدادى سويدى» در «سبائك الذهب»، ص 72:

«از امام صادق (ع) وصى و جانشين پدرش امام محمد باقر (ع) علوم و دانشهائى منقول است كه نظير آنها از ديگران نقل نشده است. او در دانش حديث از پيشوايان و امامان مى‏باشد.»

«نسابه» مشهور به «جمال الدين احمد بن على داودى حسنى» متوفى به سال 828 ق. در كتاب «عمدة الطالب»، ص 184:

«... او را كانون شرف و منبع فضيلت دانسته‏اند. مناقب او زبانزد همگان بوده و عوام و خواص به جلالت شأن و ارجمندى مقام او معترف بوده‏اند منصور دوانيقى چندين بار قصد ريختن خون او كرد، ليكن خداوند امام را از گزند و آسيب آن شخص پست و سفاك نگه داشت.»

«ابو الفتح محمد بن ابى القاسم شهرستانى» متوفى به سال 548 ق. در «ملل و نحل»، ج 1، ص 166:

«او در حكمت و علوم ادبى و دينى تبحر داشته و فوق‏العاده زاهد و پرهيزگار بوده است. در مدينه سكونت داشت و شيعيان و هوادارانش و ديگران از وجود پر فيض او بهره مى‏بردند و توشه علمى بر مى‏گرفتند. امام صادق (ع) شاگردان ممتاز و برجسته‏اى تربيت كرده و علوم و اسرارى به آنها تعليم داده است. او بعداً به عراق آمد و مدتها در آنجا بسر برد و هرگز به فكر رياست و حكومت از آنگونه كه طالبان دنيا و شيفتگان مظاهر فريباى جهان گذرا براى رسيدن به آن دست و پا مى‏شكنند، نيفتاد و در موضوع خلافت و براى به دست آوردن آن (كه به صورت سلطنت و حكومت طاغوتى درآمده بود) با احدى به نبرد برنخاست؛ زيرا آن كس كه در اقيانوس زلال معرفت شناور است كى به جويبارى كثيف و گنديده رغبت و علاقه نشان مى‏دهد؟! و آنكه بر بلنداى قله حقيقت دست يافته چگونه ممكن است به پستى تن در دهد، و كسى كه با پروردگار خويش مأنوس گردد، بى شك از اهل دنيا مى‏گريزد؛اما آن كس كه با غير خدا انس گيرد و به جز او دل بيندد، نگرانيهاى خاطر، او را از پاى درآورد.»

«يافعى ابو محمد عبدالله بن سعد يمانى» متوفى به سال 767 ق. در «مرآة الجنان»، ج 1، ص 304:

«در اين سال (سنه 148 ق.) مولى و سرور جليل القدر، ذريه پيامبر اطهر، چكيده جوانمردى و خلاصه انسانيت، ابوعبدالله جعفر صادق (ع) رخت از اين جهان بر بست و در آرامگاه بقيع كنار مراقد پدرش، باقرالعلوم و نيايش امام سجاد و عموى جدش حسن مجتبى عليهم السلام به خاك سپرده شد؛ چه آرامگاه مقدس و چه مزار و بارگاه شكوهمندى! او لقب صادق يافت چون هرگز لب به دروغ و خلاف حقيقت نگشود و در دانشهاى توحيدى و غير آن سخنانى بس والا و گرانقدر فرمود و از شاگردان بزرگ و معروف او جابربن حيان است. او كتابى هزار برگى نوشته كه محتوى پانصد رساله از رساله‏هاى علمى امام مى‏باشد.»

«محمد بن على بن بابويه قمى» مشهور به «شيخ صدوق» متوفى به سال 381 ق. در كتاب «امالى»:

«محمد بن زياد گويد: شنيدم كه مالك بن انس مى‏گفت: من، جعفر بن محمد (ع) را هميشه روزه‏دار و در حال ذكر خدا مى‏ديدم. براستى كه او از عابدان بزرگ و از زاهدان با حقيقت و با عظمت بود. مدام در خشيت الهى بسر مى‏برد و حديث فراوان مى‏دانست و مردى بود خوش مجلس و جلساتش، پر فايده و سودمند. هرگاه از رسول خدا مطلبى نقل مى‏كرد، رنگ رخسارش گاهى سبز و گاهى زرد مى‏شد، طوريكه آن كس كه او را نمى‏شناخت از اين وضع وحشتزده مى‏شد. من يك سال در خدمت او حج گزاردم؛ هنگامى كه پس از پوشيدن لباس احرام مى‏خواست تلبيه (لبيك) گويد صدا در گلويش قطع مى‏شد و حالى پيدا مى‏كرد كه نزديك مى‏شد از مركبش پائين افتد.

مالك بن انس 2: اى فرزند رسول خدا! چرا لبيك نمى‏فرمائيد؟

امام صادق (ع): اى ابن عامر (مالك)! چگونه جسارت كنم و بگويم «لبيك اللهم لبيك» و بيم آن دارم كه در پاسخ بشنوم كه نه لبيك و نه سعديك.»

باز شيخ صدوق 3 از سليمان بن داود معروف به «ابن شاذكونى»، و او از «حفص بن غياث» نقل كرده كه به هنگام روايت مى‏گفته است: حديث كرد مرا بهترين جعفرها و على بن غراب نيز مى‏گفته است: حديث كرد مرا جعفر بن محمد صادق (ع) كه از سوى خدا سخن مى‏گويد و جز راست و صدق بر زبان نمى‏آورد.

«رشيدالدين محمد بن على مازندرانى» معروف به «ابن شهر آشوب»، شيخ الشيعه و فقيه برجسته طايفه جعفريه، شاعر و سخنور و نويسنده در كتاب«مناقب»:

«از انس نقل شده كه وى مى‏گفته است: شخصيتى با فضيلت‏تر از جعفربن محمد (ع) را هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و از خاطره احدى نگذشته است. او دانش بسيار داشت و فوق العاده عابد و پرستشگر و پرهيزگار و خداترس بود.»

شيخ صدوق در مجلس هشتاد و يك از «امالى» چنين اضافه مى‏كند:

«... به خدا سوگند، او هر موقع لب به سخن مى‏گشود جز راست نمى‏گفت و ابوحنيفه 4 در پاسخ اينكه فقيه‏ترين مردم كيست؟، پاسخ داد: جعفر بن محمد (ع). و مى‏گفت: هنگامى كه منصور عباسى او را به عراق احضار كرد كسى را نزد من فرستاد و پيغام داد كه ما گرفتار جعفر بن محمد (ع) شده‏ايم؛ چندين مسئله مشكل از مسائل فقهى آماده كن تا او را بيازمائى. و من چهل مسئله از سخت‏ترين مسائل را فراهم كردم و در حيره نزد منصور رفتم. سپس جعفر صادق (ع) را به مجلس آوردند، منصور مرا به او معرفى كرد.

امام: او را مى‏شناسم.

منصور خطاب به ابوحنيفه: مسائل خود را مطرح كن و هر چه مى‏خواهى از ابى عبدالله سؤال كن.

ابو حنيفه گويد: من مسئله‏ها را يكى يكى عنوان مى‏كردم و امام پاسخ هر يك را بيدرنگ مى‏فرمود و شرح مى‏داد كه نظر شما چنين است، نظر فقهاى مدينه چنان است و نظر ما هم اين است؛ گاهى با شما موافقيم و گاهى با فقهاى مدينه و گاهى هم نظر ما مخالف نظر هر دو است .

آيا آن كس كه به همه آراء و نظرات فقهى مسلط و از موارد اختلاف كاملاً آگاه است، فقيه‏ترين و دانشمندترين نيست؟!»

منصور عباسى اين دشمن سرسخت امام صادق (ع) كه از تمايل و علاقه مردم نسبت به اهل بيت رنج مى‏برده و از توجه و گرايش مسلمين به خاندان عصمت و به شخص امام به سبب علم و تقوايش، ناراحت بوده و اين علاقه و توجه را آشوب نام مى‏گذاشته است، گاهى با اينهمه بغض و كين، حق را به زبان مى‏آورده و مى‏گفته است: اين شخصيت بزرگ كه همچون استخوانى در گلوى من گير كرده داناترين مردم زمان خويش است .

و در مورد يگر گفته است: هميشه در ميان اهل بيت آگاهانى از اسرار و رازهاى غيبى وجود داشته‏اند و جعفر بن محمد (عليه السلام) در عصر ما يگانه شخصيتى است از اهل بيت كه از اسرار نهان جهان و رازهاى الهى مطلع و باصطلاح محدث است .

روزى در حضور خود امام و درباره شخصيت او چنين اظهار داشت: ما از درياى فضل و دانش لايزال شما جرعه مى‏نوشيم و به مقام والايتان تقرب مى‏جوئيم و شما چيزهائى را در جهان مشاهد مى‏كنيد كه ما از ديدن آنها عاجزيم. نور وجود شما تاريكيها و تيرگيها را روشن ساخته و دست و اراده گره گشاى شما، مشكلات را از سر راه انسانها بر مى‏دارد. ما زير سايه پر بركت شما زنده‏ايم و از اقيانوس ژرف جود و كرم و سخاى شما بهره‏ور.

يك روز خطاب به پيشكار خود ربيع گفت: حق بنى فاطمه را جز نادانان و بى خردان كسى منكر نمى‏شود و نسبت به مقام و منزلت ايشان جز اشخاص پست و بى مقدار كسى بى احترامى نمى‏كند.5

اسماعيل نواده ابن عباس مى‏گويد: «روزى نزد ابوجعفر منصور آمد، ديدم آنقدر گريسته كه موى ريش از سرشك چشمش خيس شده است و پيش از آنكه من لب به سخن بگشايم گفت: مى‏دانى چه مصيبتى عظيم بر شما خاندان وارد گرديده است؟

گفت: چه مصيبتى ؟

گفت: سرور آنان و دانشمندترينشان و بازمانده نيكانشان از دنيا رفت.

گفتم: آن كيست؟

گفت: جعفر بن محمد (ع) را مى‏گويم.

گفتم: خداوند به شما صبر عطا كند و بر عمر شما بيفزايد.

آنگاه منصور گفت: جعفر صادق (ع) در حقيقت از مصاديق بارز و بر حق اين آيه است: «ثم أَورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا». 7 راستى كه او برگزيده خدا بود و در اعمال خير پيشقدم.» 8

ملاحده و زنادقه عصر امام صادق (ع) نيز با اينكه با اسلام و مسلمين و به طور كلى با دين، دشمنى و خصومت آشكار داشته‏اند، ولى گاهى در بزرگداشت امام و اقرار به فضل و دانش آن حضرت، ره انصاف پيش مى‏گرفتند و او را با ملكات قدسى و صفات برجسته روحانى ممتاز دانسته و زبان به ستايش او مى‏گشودند.

روزى «ابن مقفع» با گروهى از همكيشانش در مسجد الحرام دور هم نشسته بودند و امام هم در مسجد حضور داشت. ابن مقفع ضمن اشاره به مردمى كه دور كعبه طواف مى‏كردند، گفت: «در ميان اين جمعيت، تنها كسى كه شايسته عنوان انسان است همين پير مرد مى‏باشد(يعنى جعفر بن محمد (ع).»

«ابن ابى العوجاء»: «او اصلا از سنخ بشر عادى نيست و اگر يك روحانى در دنيا باشد كه هرگاه بخواهد به صورت آدمى در مى‏آيد و هر موقع كه بخواهد به شكل فرشتگان ظاهر مى‏گردد، همين مرد است، (يعنى جعفر بن محمد (ع).»

گاهى ابن ابى العوجاء به عنوان آزمايش و يا ايجاد شك و ترديد در دل مسلمانان ساده و كم اطلاع، سؤالاتى از شيعيان مى‏پرسيد و آنان از وى مهلت مى‏خواستند كه پاسخهاى خود را بعداً به او بدهند و وقتى كه جواب تهيه كرده و به او مى‏گفتند، و او هم پاسخها را مى‏پسنديد مى‏گفت: اين جواب از حجاز آمده (يعنى از سوى جعفربن محمد (ع).8

اين بود شمه‏اى از نقطه نظرهاى برخى مورخان، محدثان، اهل سيره، تراجم نگاران و حتى برخى حاكمان و زنادقه عصر كه به منزله قطره‏اى است از درياى بيكران فضائل امام صادق (ع).

1- مراجعه به كتاب مغز متفكر جهان شيعه و بررسى اجمالى صفحات آن اين ادعا را بوضوح تمام ثابت مى‏كند. متأسفانه از اين كتاب به عنوان كتابى خوب جهت شناخت امام صادق (ع) نام برده مى‏شود و تاكنون چندين بار چاپ شده است؛ اما ما در حسن نيست گردآورندگان آن و اصولاً در صلاحيت مركز مطالعات اسلامى استراسبورگ حرفها داريم. «مترجم».

2- مالك بن انس مدنى پايه‏گذار نخستين مذهب از مذاهب چهارگانه اهل سنت است كه به مذهب مالكى معروف مى‏باشد و بيشتر اهل حجاز بر اين مذهبند. او از جمله شاگردان امام جعفر صادق (ع) مى‏باشد.

3- شيخ جليل القدر و صاحب تصنيفات گرانبهائى بالغ بر 300 جلد. او در سال 352 ق. وارد بغداد شد و بزرگان شيعه از خرمن دانش او توشه‏ها گرفتند و روايتها شنيدند. او در رى بدرود حيات گفته است.

4- نعمان بن ثابت مشهور به ابوحنيفه مؤسس دومين مذهب از مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت است. او در جلسات درسى امام صادق (ع) حاضر مى‏شده و دو سال تمام در نزد امام براى تعلم زانو زده و اين جمله از اوست كه گفته است: »لولا السنتان لهلك النعمان».

5- نگاه كنيد به مناقب، ج 4، ص 255 و 275 ؛ كشف الغمه، ج 2، ص 421؛ اثبات الوصيه مسعودى؛ خرائج و جرائج و اصول كافى، ج 1، ص 475.

6- فاطر /32.

7- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 383، چاپ بيروت.

8- مناقب، ج 4، ص 250.

صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق (ع)، محمد حسين مظفر، مترجم سيد علوى / ص 75- 84.

/ 1