امام صادق (ع) از ديدگاه مورخان و محدثان
شخصيت امام صادق (ع) همچون اجداد بزرگوارش اگر چه تنها متعلق به شيعه نبوده بلكه مربوط به كل جهان انسانيت است و خاورشناسان غير مسلمان نيز به مطالعه ابعاد مختلف زندگى و شخصيت اين امام بزرگوار پرداختهاند، ليكن با كمال تأسف آنان زندگانى امام را تنها از زاويه ديد محدود مادى نگريستهاند!شناخت چهره واقعى امام و بررسى حيات پر بار و مملو از اسرار اين پيشواى بر حق در تمام ابعاد آن فقط در صلاحيت علما و دانشمندانى است كه از هرگونه تنگ نظرى و غرض ورزى و كوردلى بدورند، و ما در اين فصل شخصيت برجسته امام صادق (ع) را از ديدگاه بعضى مورخان، محدثان، تراجم نگاران مسلمان، حاكمان و سلطه گران وقت و حتى زنادقه و ملاحده عصر، نظاره مىكنيم .هدف از گردآورى و ارائه اين اسناد آن است كه اجمالاً معلوم شود برخى نويسندگان مغرب زمين و همفكران شرقى شان چگونه وقتى امام و شخصيت ملكوتى او را با عينك ماديت صرف نگريستهاند دچار لغزشهاى غير قابل گذشت شده و آنجا كه نتوانستهاند آن همه معارف و دانشهاى امام را منكر شوند او را شاگرد مع الواسطه بطلميوس معرفى كردهاند. 1اينك نظرات گوناگون برخى دانشمندان و نويسندگان جهان اسلام درباره شخصيت بى مثال ششمين پيشواى معصوم شيعه:«حافظ محمد شمس الدين دمشقى» معروف به ذهبى 673 - 748 ق. در كتاب «ميزان الاعتدال»، ج 1، ص 192: «ابو عبدالله جعفر بن محمد بن على بن الحسين هاشمى، امامى بزرگوار و نيكمردى صادق و داراى شأن و مقامى بس والا بوده است.» «حافظ ابوزكريا محى الدين بن شرف الدين نووى» در گذشته به سال 676 ق. در كتاب «تهذيب الاسماء و الصفات»، ج 1، ص 149:«روايان و محدثان مشهورى مانند محمد بن اسحاق، يحيى انصارى، مالك، ابن جريح، شعبه، يحيى قطان و سفيانها و ديگران از امام صادق (ع) روايت كردهاند و جملگى بر امامت، سياست و جلالت شأن او متفق القول بودهاند. عمروبن مقدام مىگفته: من هر وقت به جعفر بن محمد (ع) نظر مىانداختم مىدانستم كه او از نسل و ذريه پيغمبران است.» «احمد بن محمد» مشهور به ابن خلكان متوفى به سال 681 ق. در «وفيات الاعيان»، ج 1، ص 327:«... او يكى از امامان دوازده گانه بر مذهب اماميه است و از سادات اهل بيت بوده و به صادق ملقب گشته است، چون هميشه راستگو بوده است و فضائل و مناقب او مشهورتر از آن است كه ذكر شود. از جمله شاگردان امام، جابربن حيان صوفى طرطوسى است. او كتابى در يكهزار برگ و مشتمل بر پانصد رساله از رسالههاى علمى امامتأليف كرده است . امام صادق (ع) پس از وفات، در گورستان بقيع كنار قبر پدرش حضرت محمد باقر (ع) به خاك سپرده شد؛ همان مقبرهاى كه جدش امام سجاد و عموى جدش سبط اكبر، حسن بن على عليهم السلام هم در آنجا مدفونند، چه آرامگاه مقدس و شريفى.» «شبلنجى مؤمن مصرى» متولد 1250 ق. در «نورالابصار»، ص 131:«فضائل و صفات پسنديده امام صادق (ع) آن اندازه فراوان است كه تحت هيچ محاسبه عادى در نمىآيد و نويسنده هر قدر هوشيار و چيره دست باشد از عهده بررسى و قلمفرسائى درباره آنها بر نمىآيد.»«دميرى محمد بن موسى» 742 - 808 ق. در كتاب «حيوة الحيوان»، ج 1، ص 279:«ابن قتيبه در ادب الكاتب مىنويسد: كتاب جفر كه جعفر بن محمد آن را نوشته، تمام مايحتاج انسانها و همه دانشهاى بشرى را تا روز قيامت در بر دارد، «ابوالعلاء» در اشاره به همين كتاب سروده است:
لقد عجبوا لآل البيت لما
فمرآة المنجم و هى صغرى
تريه كل عامرة وقفر
اتاهم علمهم فى جلد جفر
تريه كل عامرة وقفر
تريه كل عامرة وقفر
1- مراجعه به كتاب مغز متفكر جهان شيعه و بررسى اجمالى صفحات آن اين ادعا را بوضوح تمام ثابت مىكند. متأسفانه از اين كتاب به عنوان كتابى خوب جهت شناخت امام صادق (ع) نام برده مىشود و تاكنون چندين بار چاپ شده است؛ اما ما در حسن نيست گردآورندگان آن و اصولاً در صلاحيت مركز مطالعات اسلامى استراسبورگ حرفها داريم. «مترجم». 2- مالك بن انس مدنى پايهگذار نخستين مذهب از مذاهب چهارگانه اهل سنت است كه به مذهب مالكى معروف مىباشد و بيشتر اهل حجاز بر اين مذهبند. او از جمله شاگردان امام جعفر صادق (ع) مىباشد. 3- شيخ جليل القدر و صاحب تصنيفات گرانبهائى بالغ بر 300 جلد. او در سال 352 ق. وارد بغداد شد و بزرگان شيعه از خرمن دانش او توشهها گرفتند و روايتها شنيدند. او در رى بدرود حيات گفته است. 4- نعمان بن ثابت مشهور به ابوحنيفه مؤسس دومين مذهب از مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت است. او در جلسات درسى امام صادق (ع) حاضر مىشده و دو سال تمام در نزد امام براى تعلم زانو زده و اين جمله از اوست كه گفته است: »لولا السنتان لهلك النعمان». 5- نگاه كنيد به مناقب، ج 4، ص 255 و 275 ؛ كشف الغمه، ج 2، ص 421؛ اثبات الوصيه مسعودى؛ خرائج و جرائج و اصول كافى، ج 1، ص 475. 6- فاطر /32. 7- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 383، چاپ بيروت. 8- مناقب، ج 4، ص 250.صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق (ع)، محمد حسين مظفر، مترجم سيد علوى / ص 75- 84.