پایگاه های جهاد و اجتهاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پایگاه های جهاد و اجتهاد - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پايگاههاى جهاد و اجتهاد:

مدرسه حقانى‏

حوزه: لطفاً از تاريخچه مدرسه و تحولانى كه در آن پيش آمده است، صحبت كنيد؟

# مدرسه منتظرية (حقّانى) در سال 1378 ه. ق. 34 سال قبل، توسط مرحوم حاج على حقّانى به همكارى مرد خيّر ديگرى و با نفقه و مباشرت خود او در حوزه علميه قم، واقع در پل آهنچى، به نام مدرسه «المنتظر» بنيان گرديد.

اين مدرسه، به منظور تربيت ونيل طلاب به مقام اجتهاد تأسيس شده و داراى 72 حجره، 8 مدرس و مخزن كتابخانه و سالن مطالعه و مسجد و چند حمّام و آشپزخانه است. طبقه اوّل مدرسه را وقتى مى‏ساختيم و هنوز نيمه كاره بود، روزه آقاى حاج احمد، پيشكار مرحوم آية الله العظمى بروجردى، رضوان الله تعالى عليه، بعد از اتمام درس خارج فقه، در مسجد اعظم، كه بنده نيز در آن شركت مى‏كردم، نزد اين جانب آمد و اظهار داشت:

آقا (مرحوم آية الله بروجردى) مايل است از مدرسه ديدار نمايند.

خيلى خوشحال شدم. فوراً به مدرسه آمدم.

مرحوم ابوى را خبر دادم. همان موقع فرستادم كه مرحوم آية الله حاج سيد احمد زنجانى تشريف بياورند و در موقع تشرف فرمايى مرحوم آية الله العظمى بروجردى، در مدرسه باشند.

ايشان بلافاصله به مدرسه آمدند.از اين طرف هم، مرحوم آية الله العظمى بروجردى به مدرسه تشريف آوردند.

ايشان از بنيان اين مدرسه بسيار شادمان شدند و مرتب مرحوم پدرم را تشويق مى‏فرمودند.

سؤال از كيفيت ساخت و برنامه كار آينده مى‏نمودند. در آخر سخنانشان فرمودند:

«من نيز در پيشرفت كار ساختمان و پيشرفت برنامه، شما را يارى خواهم كرد.»

متأسفانه بيش از يك سال نگذشت كه آن بزرگوار، دارفانى را وداع كردند و از بركات وجودى ايشان بى بهره مانديم.

پس از اتمام كار ساختمان مدرسه، پذيرش طلاب، براى اسكان و تحصيل، آغاز شد. در ابتدا، طلاب به گونه آزاد پذيرفته مى‏شدند و در حجرات اسكان داده مى‏شدند.

بعد از مدتى به اين انديشه افتاديم كه بايد طلبه را طبق برنامه خاصى پذيرفت. براى اين مهمّ، تصميم قطعى گرفتيم. اين فكر در زمانى بود كه هيچ مدرسه‏اى در حوزه علميه قم، برنامه منظمى نداشت. من شنيدم مرحوم شهيد دكتر بهشتى با همكارى مرحوم آية الله ربانى شيرازى (ره) در يكى از مدارس قم، برنامه مختصرى دارند. از اين روى، در پى اين موضوع، به مدرسه دين و دانش، واقع در خيابان باجك، مقابل مخابرات، رفتم. در آن زمان شهيد دكتر بهشتى، مدير آن مدرسه بود. با ايشان ديدار كردم. وقت ملاقات و بحث درباره موضوع، به منزل ايشان موكول شد. در نشستى كه در منزل، خدمت ايشان بودم، جريان بنيان مدرسه را توسط ابوى، به اطلاع ايشان رساندم و گفتم: ما آماده‏ايم كه در مدرسه برنامه منظم درسى پى ريزى كنيم.

ايشان خيلى خوشحال شدند و تشويق فرمودند. اظهار داشتند:

«اوّلين گام، در شروع تنظيم و تدوين برنامه درسى، اين است كه هيأت مديره‏اى باشد كه كارهاى بعدى را انجام دهد.» گفتند:

«چه كسانى را براى هيأت مديره بر مى‏گزينيد؟»

من اندكى فكر كردم و چند نفر از بزرگان حوزه را پيشنهاد كردم.

ايشان به جز يكى از اين آقايان، كه فرمودند: با او نمى‏شود كنار آمد، بقّيه را پذيرفتند. افراد مورد نظر عبارت بودند از: حضرت آية الله مشكينى، حضرت آية الله حائرى تهرانى، مرحوم دكتر بهشتى و بنده.

هيأت مديره، مركب از چهار نفر تشكيل شد.

مرحوم شهيد دكتر بهشتى، اساسنامه برنامه 16 ساله‏را، تا حد صاحب نظر شدن محصلان مدرسه، پيشنهاد كردند كه عبارت بود از: سه

سال دوره مقدمات، پنج سال دوره سطح، شش سال دوره خارج فقه و اصول و دو سال دوره تخصّص در رشته‏هاى مختلف اسلامى از قبيل: فقه، اصول، فلسفه، حديث، تفسير و...

در ابتدا، برنامه با مديريّت خود من انجام مى‏گرفت و بعد از آن، از وجود حضرات علمأ: ميرزا محمد مجتهد شبسترى و آقاى شيخ زاده استفاده گرديد.

از سال 1347 ش. به بعد، با مديريت شهيد مرحوم حجة الاسلام آقاى قدّوسى، رضوان الله تعالى عليه، ادامه يافت.

مخارج مدرسه، از طريق مرحوم حضرت آية الله العظمى ميلانى، رضوان الله تعالى عليه، و در اواخر با كمك حضرت امام، رحمة الله عليه، تأمين مى‏شد.

دستگاه طاغوت، نسبت به كيفيّت تربيت طلاب، در اين مدرسه، حساسيت خاصى داشت. البته اين حساسيت نيز بى حساب نبود؛ زيرا اساتيد مبرّز مدرسه، كه در پيش برد انقلاب و اداره نظام سهم به سزائى داشتند و دارند، در تربيت طلاب انقلابى و پرخاشگر سعى و تلاش فوق العاده داشتند. مى‏توان به جرأت گفت: مهد انقلاب و پايگاه اصلى مخالفت با طاغوت و ساواك بود و از اين مدرسه انديشه‏هاى انقلابى به ديگر مدارس... سرايت مى‏كرد.

اين سخن را رئيس شهربانى وقت، كامكار ملعون، كه براى يافتن عكس امام و متوقف كردن فعاليت ضد دستگاه، به مدرسه هجوم آورده بود به زبان آورد. وى گفت:

«شما در اين جا داريد چريك تربيت مى‏كنيد و ما يك روزى در اين طويله را مى‏بنديم! »

به دنبال همين جريانها وفشارها بود كه بنده دستگير و در قزل قلعه زندانى و شكنجه شدم

به هر حال برنامه مدرسه با مديريّت مرحوم شهيد قدوسى، تا پيروزى انقلاب اسلامى ادامه يافت. در دوران پس از انقلاب اسلامى ادامه يافت. در دوران پس از انقلاب برنامه مدرسه متوقف گرديد. بعد از مدتى دوباره به فكر ادامه برنامه‏هاى مدرسه افتادم. با مرحوم شهيد قدوسى تلفنى تماس گرفتم اين در زمانى بود كه ايشان از طرف امام راحل، رضوان الله تعالى عليه، به عنوان دادستان كل انقلاب تعيين شده بودند.

ايشان گفتند:« خود شما مثل سابق برنامه مدرسه را ادامه دهيد. من ديگر فرصت اداره مدرسه را ندارم. اگر مايل باشيد از برخى طلاب مدرسه نيز كمك بگيريد و بنده هم آماده همكارى هستم.»

چند نفر را اسم بردند كه آنان مى‏توانند با شما همكارى نمايند. آنان افرادى بودند كه من از قبل با آنان آشنايى داشتم؛ از اين روى

موافقت كردم. برنامه مدرسه كما فى السابق ادامه پيدا كرد.

پس از چند سال، روزى به مدرسه رفتم، ديدم طلاب مدرسه افراد هستند. به نظر من عده‏اى از آنان براى طلبگى صلاحيت نداشتند. بيشتر طلاب مدرسه را برادران افغانى تشكيل مى‏دادند كه حدود چهل يا پنجاه نفر بودند.

علاوه بر اين، متصديان مدرسه، با شوراى مديريت حوزه همكارى نمى‏كردند.

من عقيده داشته و دارم كه بايد براى طلاب خارجى مدارس خاصى وجود داشته باشد، گر چه آنان نيز همانند طلاب ايرانى، طلبه و محترمند. از اين روى به اين آقايان گفتم: ما انقلاب كرده‏ايم و روستاها، قرأ و شهرستانهاى ايران، به روحانب لايق و تحصيل كرده نياز دارد و اين مدرسه، مخصوص طلاب ايرانى است. براى طلاب خارجى، مدارس مخصوصى وجود دارد كه در آن جا مى‏توانند تحصيل كنند.

معتقد بودم و هستم كه همكارى با شوراى مديريت حوزه امرى است لازم و بايد صميمانه همكارى لازم را بنماييم.

اين نواقص را به آقاى محمد رضا طباطبايى، از طلاب قديمى مدرسه، كه مسؤوليت اصلى مدرسه بر عهده ايشان بود در تماس تلفنى گفتم و نارضايتى خويش را از نحوه ادامه مدرسه به اطلاع ايشان رساندم.

در همين زمان، متوجه شدم كه غير از ايشان، آقاى شيخ حسن ابراهيمى، كه وى هم از طلاب قديمى مدرسه بود، در امور مدرسه با ايشان همكارى مى‏كند. طلاب افغانى نيز، با توصيه ايشان به مدرسه راه پيداكرده بودند. پس از مشاهده اين نواقص، به آقاى محمد رضا طباطبائى گفتم: بايد خودم نظارت كامل بر جريان مدرسه و پذيرش طلاب داشته باشم. تا افراد ناشايست و ناباب و احياناً منحرف و از گورهكهاى چپى يا راستى، وارد مدرسه نشوند.

نبايد به مدرسه بياييد و دخالت در امور مدرسه داشته باشيد! بالاخره ناچار شدند با من همكارى كنند. البته مخفى نماند قبل از اين، از دور بر برنامه‏ها و امور جارى مدرسه نظارت داشتم. مهمتر، اطمينان كامل به حضرت حجة الاسلام شهيد قدوسى داشتم؛ از اين روى، كمتر در امور مدرسه دخالت مى‏كردم.

امّاپس از مشاهده اداره غير صحيح و مشى نادرست اداره كنندگان، ناچار شدم دخالت كنم وگرنه هوس اداره مدرسه را نداشتم، بلكه صرفا، براى جلوگيرى از وضع نابسامان مدرسه مصمم بر دخالت مستقيم شدم.

ورود طلاب و برنامه مدرسه را با امتحان
ورودى و مصاحبه حضورى به دقت كنترل مى‏كردم. كتابخانه عمومى مدرسه، كه مدتى بود فعاليت نداشت، به جريان انداختم و كتابهاى نفيس و فراوانى براى آن تهيه كردم.

هفته‏اى يك جلسه برگزار و مطالب لازم در آن جلسه مطرح و تصويب و به اجرأ گذارده مى‏شد.

اين روش، ظاهراً، با سليقه آقايان تنافى داشت و تصميم به رفتن، اسباب و امكانات مدرسه را به مدرسه‏اى ديگر منتقل كردند.

صندلى، يخچال، فتوكپى، زيلوهاى 72 حجره، كتابهاى كتابخانه عمومى مدرسه، كه در حدود سه هزار جلد مى‏شد و... شبانه از ساعت 11 تا 2 بعد از نصف شب، با يك برنامه طرح شده و هماهنگ و دقيق از مدرسه خارج و آنها را مصادره نمودند. تمامى اثاثيه رابه مدرسه شهيدين منتقل كردند.

به اين ترتيب، براى اوّلين بار، در طول هزار و چهار صد سال دوره اسلام، در بطن حوزه، به يك مدرسه علوم دينى شبيخون زدند و به قداست آن تجاوز و اهانت كردند. به مهد انقلاب بودن آن حرمتى نگذاشتند.

مدرسه‏اى كه قبل از انقلاب، ساليان متمادى براى تربيت طلاب انقلابى و ضد طاغوت زحمت كشيده بود. شاهد بر اين گفتار، طلاب انقلابى و فعّالى است كه پس از انقلاب در اداره نهادهاى انقلاب، نقش عظيمى داشته و دارند. اساتيد اين مدرسه، از مجريان اصلى و دلسوزان جامعه انقلابى ايران بوده و هستند.

انتظار اين بود كه پس از انقلاب، نسبت به اين مدرسه كه تمام امكاناتش را در اختيار انقلاب و پيشرفت آن گذارده است تفقد كنند كه متأسفانه چنين نشد، بلكه برخى حرمت آن را زير پا گذاردند و در حقيقت به انقلاب اهانت نمودند.

به هر حال، ما پس از اين واقعه، با همكارى شوراى محترم مديريت حوزه، مدرسه را از نو سامان داديم. و بحمد الله الآن با آرامش كامل، برنامه‏هاى مدرسه، هماهنگ با برنامه‏هاى شوراى مديريت شوراى مديريت حوزه، ادامه دارد.

در اين لا به لا، حقايق تلخ و شيرين زيادى وجود دارد كه براى طلانى نشدن مطلب، بيان آن‏ها را به فرصت‏هاى ديگر موكول مى‏كنيم.

حوزه: كيفيت پذيرش طلاب، چگونه و بر چه اساسى بود/

# قبل از انقلاب، پذيرش طلاب، به طور مستقل با مراجعه داوطلبين به مدرسه انجام مى‏گرفت.

داوطلبين، حداقل بايد داراى مدرك سوم

راهنمائى مى‏بودند كه با امتحان ورودى و آزمايش هوش، پذيرفته مى‏شدند. علاوه، مصاحبه حضورى براى آگاهى دقيق از وضع خانوادگى، استعداد، احراز سلامت جسمى و روانى، آگاهى از انگيزه و هدف در انتخاب علوم دينى و ورود به سلك روحانيت، احراز عدم وابستگى به گروههاى منحرف و... انجام مى‏شد. پس از اين آزمايشها و آگاهيها، داوطلب بايد تضمينى از سوى دو نفر از بزرگان و اساتيد معروف حوزه جهت تأييد جهات اخلاقى بياورد، پس از پذيرش، تا سه ماه نيز، به طور موقت و آزمايشى مشغول به درس مى‏شد. در اين مدت، بر آورد مى‏شد كه آيا استعداد كافى براى تحصيل علوم دينى و روحانى شدن دارد يا خير؟ اگر نداشت، عذرش خواسته مى‏شد.

حوزه: بفرمائيد كه افراد پذيرفته شده، چه مدتى تحت پوشش مدرسه مى‏بايست باشند؟

# قبل از انقلاب، برنامه شانزده سال بود كه طبق اين برنامه، افراد مى‏بايست، تا حد صاحب نظر شدن، تحت برنامه باشند.

پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح، يعنى هشت سال، اگر در روستا شهرستانى نيازبه تبليغ بود، اعزام مى‏شدند.

طلابى كه دوره‏هاى مدرسه را مى‏گذراندند و در درس خارج شركت مى‏كردند، پنجشنبه‏ها ياداشتهاى آنان، توسط استادشان بررسى مى‏شد و مدرسه در جريان كار آنان، از اين طريق، قرار مى‏گرفت، ولى پس از انقلاب و همكارى با شوراى مديريت، برنامه مدرسه تغيير يافته است.

حضرت آية الله حاج آقا فاضل لنكرانى از من خواستند كه برنامه مدرسه و كيفيت آن با برنامه تدوينى حوزه ومدارس ديگر هماهنگ باشد. از اين روى، مقرر شد كه طلاب طبق برنامه شوراى مديريت، تا شش سال تحت پوشش مدرسه قرار بگيرند. در اين مدت، دو جلد شرح لمعه را بايد به اتمام برسانند و سپس در امتحان عمومى حوزه شركت كنند و به گونه آزاد، به تحصيل در حوزه ادامه دهند.

حوزه: چه علوم و موضوعاتى در مدرسه تدريس مى‏شود و متون آنها چيست؟

# قبل از انقلاب، موادّ درسى مدرسه عبارت بود از: صرف، نحو، منطق، معانى بيان، علم اصول، فقه، فلسفه، علم كلام و عقايد اسلامى.

كتابهاى مربوط به اين دروس عبارت بودند از امثله، صرف مير، تصريف، عوامل فى النحو (عوامل ملا محسن) هدايه، صمديه، منطق كبرى

از جامع المقدمات و كتاب سيوطى، حاشيه ملا عبدالله، منطق مظفّر، مغنى باب اوّل و باب رابع،

مختصر المعانى، معالم الاصول، لمعتين، رسائل، مكاسب، كفايتين، شرح تجريد، عقايد الاماميه و بدايه و نهايه.

مرحوم علامه طباطبايى، دو كتاب: بدايه و نهايه را به تقاضاى مرحوم شهيد قدوسى، براى تدريس فلسفه در اين مدرسه نوشت‏

ند. پس از انقلاب نيز، همين كتابها با مختصر تغييرى، مثلا به جاى «مغنى» «تهذيب المغنى» و نظير آن در برنامه آموزشى قرار گرفت.

حوزه: آيا برنامه‏هاى جنبى ديگرى در برنامه آموزشى مدرسه گنجانده‏ايد؟ اين برنامه‏ها چه نقشى در تحول و ترقى محصلين ايفا كرده است؟

# قبل از انقلاب، در برنامه مدرسه دروس جنبى زيادى وجود داشت، از قبيل: زبان انگليسى، محاوره عربى، آيين نگارش، علوم طبيعى، تاريخ اسلام، عقايد، اخلاق، قرائت و تجويد قرآن.

قرائت و تجويد، توسط استادان مجرّب در اين فنّ، مثل مرحوم شيخ قدرت الله قارائى تدريس مى‏شد و هم اكنون نيز، اين درس ادامه دارد و برادر عزيزمان آقاى شهيدى عهده دار اين درس مى‏باشند.

آيين نگارش، قبل از انقلاب توسط آقاى آية اللهى، از دبيران مجرّب قم، تدريس مى‏شد و بعد از انقلاب، مدتى متوقف شد، ولى اكنون، به خاطر نياز شديد طلاب به اين درس، در برنامه مدرسه گنجانده شده است.

درسهاى علوم طبيعى، زبان انگليسى، تاريخ اسلام و محاوره عربى پس از انقلاب، به خاطر تراكم دروس تدريس آنها به گونه تخصصى در مدارس تحت پوشش آموزشى و پرورش و برخى از نهادهاى حوزوى، در برنامه مدرسه گنجانده نشد.

بدون ترديد، اين برنامه‏هاى جنبى اگر خوب اجرا گردد و طلاب با آن به خوبى آشنا شوند، در آمادگى طلاب و پاسخ گوئى به نيازهاى جامعه و گفتگو با طبقه روشنفكر، دانشجو و... بسيار مؤثر است و در ارشاد و هدايت جامعه سهم به سزايى دارد.

حوزه: چنانچه در انتخاب متون درسى و روش تدريس، ابتكار با شيوه مخصوصى داريد بيان كنيد/

# سعى ما بر آن است و به اساتيد محترم مدرسه نيز تأكيد مى‏كنيم، حتى المقدور دروس: صرف، نحو، منطق و... را به صورت دسته بندى و بر روى تخته سياه، به طريق سمعى و بصرى به محصلان آموزش دهند و به

دانشجويان توصيه نمايند درس را، حتماً، از پيش مطالعه كرده باشند. ضمناً حدود ده دقيقه قبل از درس يا بعد از آن، و يا ساعات فوق العاده‏اى براى پرسش و پاسخ و كار بر روى درس اختصاص دهند. امتحان هفتگى، از متون درسى كه در طى هفته خوانده شده، توسط استاد، جز برنامه‏هاى اصلى مدرسه است. نمرات آن با امتحان نيمه سال تحصيلى جمع بندى مى‏شود و معدل نيمه سال را تشكيل مى‏دهد.

حوزه: مدرسه، نسبت به معيشت و شهريه محصلان چه تعهداتى دارد؟

# مدرسه از همان ابتداى تأسيس، مبلغى به عنوان كمك هزينه تحصيلى به طلاب پرداخت مى‏نمايد. منتهى اين شهريه قبل از انقلاب، طبق قرار داد مكتوب بين طلاب و مرحوم شهيد قدّوسى بود كه ضمانت تحصيلى طلاب در آن قيد شده بود. مبلغ اعطايى به طلاب مختلف بود. آن زمان، سطح آن به دو هزار تومان مى‏رسيد و اجاره منزل متأهلين نيز، علاوه بر شهريه، پرداخت مى‏گوديد.

بعد از انقلاب نيز، از طريق حوزه و مراجع عظام، شهريه براى طلاب مجرد و معيل مقرر شده است: به مجردان حدود يك هزار و پانصد تا دو هزار تومان و افراد معيل سه تا چهار هزار تومان ضمناً، مدرسه، يك نوبت غذاى گرم به طلاب مى‏دهد كه مقدار كمى از هزينه آن را خود طلاب مى‏پردازند و بيشتر آن از مدرسه و توسط افراد خيّر تأمين مى‏گردد.(البته اين برنامه قبل از انقلاب هم بود) شوراى مديريت حوزه در اين امور هيچ گونه دخالتى ندارد.

حوزه: ارتباط مدرسه، با مركز مديريت حوزه علميه قم، در چه حدّ است/

# همان گونه كه اشاره شد، من مايل بودم با حوزه و شوراى محترم مديريت مديريت همكارى نزديك داشته باشم. يكى از علل اختلاف من با چند تن از محصلين، اين مدرسه، كه بعد از انقلاب، مدتى اداره مدرسه به عهده آنان بود، اين بود كه آنان نمى‏خواستند با شوراى مديريت حوزه همكارى كنند و من بدان علاقه‏مند بودم.

ارتباط مدرسه با شوراى محترم مديريت حوزه، در حدود پذيرش طلاب است.

طلاب پس از پذيرش در شورا و امتحان و نام نويسى و تشكيل پرونده، به مدارس معرفى مى‏شوند. بعد از معرفى، مدرسه اين اندازه اختيار دارد كه از معرفى شدگان، افراد را گزينش كند.

مخارج گوناگون مدرسه، از قبيل: حقوق

پرسنلى، اساتيد و برخى از مخارج متفرقه ضرورى توسط شورا تأمين مى‏گردد كه بدين وسيله از شوراى محترم مديريت تشكر مى‏كنم.

ولى انتظارات ما از شوراى محترم مديريت حوزه، بيش از اينهاست. ما با صداقت كامل و نيّت پاك و جدّيت زياد به امر تربيت طلاب مشغول هستيم. آنان نيز بايد با سعه صدر به ما پاسخ دهند.

كسانى كه در رأس مسؤوليت مديريت بخش مدارس قرار مى‏گيرند، بايد افراد با تجربه باشند و به جاى اصلاح و ايجاد نظم، ايجاد بى نظمى ننمايد. بايد برنامه‏ها و امور محوله و برخورد با مدارس و مسؤولان آن سيستماتيك باشد. يعنى هر كسى مسؤوليتى قبول مى‏كند برنامه جديد و افكار تجربه نشده، كه در جائى پياده نگرديده است، ارائه ندهد و تجربه‏هاى غير مفيد، دوباره تجربه نگردد كه باعث هرج و مرج و بى نظمى مى‏شود.

طلاب و اساتيد، از حوزه و مسؤولان محترم حوزه، بخصوص شوراى مديريت حوزه، انتظار دارند كه كارى كنند كه برنامه جديد و افكار تجربه نشده، كه در جائى پياده نگرديده است، ارائه ندهد و تجربه‏هاى غير مفيد، دوباره تجربه نگردد كه باعث هرج و مرج و بى نظمى مى‏شود.

طلاب و اساتيد، ازحوزه و مسؤولان محترم حوزه،بخصوص شوراى مديريت حوزه، انتظار دارند كه كارى كنند كه برنامه‏هاى حوزه و مدارس روبه كمال‏و اتقان در حركت باشند و مدارس را با مديريتى صحيح و با استفاده از مديران باتجربه و مدبر اداره كنند. آمادگى و استعداد طلاب رادرك كنند و به تربيت آنان اهميت بدهند؛ زيرا مسأله تربيت طلاب، يعنى تربيت رهبران جامعه.

ضرورى است براى اين سرمايه عظيم و ارزشمند، و كيفيت دروس و مقدار آن و كتب درسى و كيفيت تدريس و... سعى و تلاش مناسب انجام گيرد.

بايد دست مديران لايق، با هوش و فعال در انجام برنامه‏ها باز گذارده شود. اين مديران، يار و ياور و بازوى اجرايى قوى شوراى محترم مديريت حوزه هستند. ممكن است گفته شود برخى از مديران، كارهايى بر خلاف مقررات واقعى و حقيقى تربيت طلاب و نقايص ديگرى مربوط به اداره امور مالى و كيفيت انتخاب استاد دارند. در عين حال، كه برخى از اين ايرادها را مى‏پذيرم، معتقدم: بعد از بررسى و تحقق و حتى برگزارى كلاسهاى تخصصى براى تربيت مديران لايق، اگر ديدند مدير يا مديرانى ايده آل نيست، بدون تأمل آنان را كنار بگذارند و افراد لايقى را جايگزين نمايند. نه اينكه به بهانه اين كه برخى از مدارس، داراى مديران لايقى نيستند، همه چيز را در انحصار خود در آورند و خود را به زحمت بيفكنند ومسير حقيقى و واقعى اداره مدارس را منحرف سازند.

اخيراً بخش مديريت مدارس، به مسئولان مدارس فشار آورده كه نبايد دو درس پشت سر هم قرار بگيرد. و در اين بسيار جدى است! در حالى كه گاهى ضرورت اقتضا مى‏كند كه دو

درس پى در پى تدريس شود. استاد واقعاً از عهده درس به خوبى بر مى‏آيد و طلاب نيز به اين امر رضايت دارند واز طرفى بعضى اساتيد متبحّر، وقت ديگرى ندارند.

مىفرمايند استاد ديگرى برگزينيد. مگر انتخاب استادى كه بتوان پاسخ كار آسانى است؟ ‏

چه بسا استاد منتخب و يا استادى را كه از طرف بخش مديريت مدارس معرّفى شده است، طلاب از جهت بيان و روش و شيوه تدريس نمى‏پسندند، گر چه سواد كافى براى تدريس دارد و حتى امتحان نيز از ناحيه شورا از او به عمل آمده است.

از طرفى، ساعات آغازين روز، از صبح تا ظهر، ذهن آماده‏تر براى پذيرش مطالب است و هر چه به طرف ظهر و بعد از ظهرپيش مى‏رود وقت چندان مناسبى براى تدريس نيست. در تمام مراكز علمى دنيا، درسها، با فاصله ده دقيقه تا يك ربع، پشت سر هم قرار مى‏گيرد. در ايران خودمان مراكز فرهنگى، اعم از ابتدايى، متوسطه دانشگاهها، قبل از ظهر و بعد از ظهر، با فاصله اندك، درسها پشت سر هم قرار مى‏گيرند و هرگز از اين جهت اشكالى نبوده است.

علاوه بر اين، لازم است روابط بين مديريت بخش مدارس با مديران مدارس و طلاب هرچه قوى‏تر گردد. اين رابطه از طرف مديران وقتى تحقق مى‏يابد كه احساس كنند برنامه‏ها روبه كمال و اداره مديريت بخش مدارس قوى‏تر از پيش مى‏باشد. و از سوى مسؤولان مديريت بخش مدارس نيز، وقتى رابطه قوى مى‏گردد كه آنان احساس كنند كه مديران در تربيت طلاب جديت فوق العاده دارند. متأسفانه اين روند در حال حاضر بسيار كند پيش مى‏رود.

يك طرفه نمى‏خواهم قضاوت كنم و مدعى نيستم مديران مدارس ايده آل هستند و هيچ تخلفى ندارند، بلكه مى‏گويم اگر تخلف آنان به حدّى است كه ثابت مى‏كند لايق نيستند، مدير ديگرى انتخاب كنند و اگر در مديريت بخش مدارس نيز ظعفى وجود دارد آن را بر طرف نمايند.

خداى ناكرده اين مطالب، حمل بر قصد سؤ و يا بى ادبى و يا غرض ورزى نشود. من فرد فرد اعضاى شوراى مديريت حوزه را مى‏شناسم. همه آنان افراد خوشنام و از بزرگان حوزه و اساتيد عظام مى‏باشند. حتى برادر عزيزمان حجة الاسلام حاج آقا فيض را مى‏شناسم و او را از افراد شايسته مى‏دانم و ساير افراد نيز. لكن اين حقيقت تلخ را، كه محصوص و ملموس مى‏باشد، نمى‏توان كتمان كرد كه بعد از فوت مرحوم حجة الاسلام و المسلمين حاج آقاى ضيائى، رضوان الله تعالى عليه، روند پيشرفت برنامه‏ها در مدارس حوزه علميه قم، قوس نزولى

مى‏پيمايد و مديريت صحيح اعمال نمى‏گردد. بارزترين مشخصه آن اين است كه مديريت بخش مدارس، نتوانسته طلاب اين مدارس را به خود جلب نمايد. اكثر آنان از وضع مديريت بخش مدارس ناراضى هستند. مى‏توانند آمار گويا از اين وضعيت تهيه كنند. گر چه جداً ما سعى مى‏كنيم طلاب را به برنامه فعلى خوش بين سازيم. موردى نيز پيش نيامده كه خداى ناكرده در مخالفت با برنامه‏هاى شوراى محترم مديريت حوزه، كلامى و يا مطلبى، حتى به صورت كنايه، ابراز داريم، بلكه هميشه از برنامه‏هاى شورا نزد طلاب سخن گفته و حمايت كرده‏ايم و آنها را به مرحله اجرأ گذارده‏ايم، ولى با وجود اين، جدايى و تفرقه متأسفانه پيش آمده است.

از جمله نواقصى كه در برنامه‏هاى فعلى ديده مى‏شود اين است كه: شورا دستور داده است: طلاب بايد تمام كتاب مختصر را، كه مشتمل بر دوره معانى وبيان است، در يك سال بخوانند و اين عملاً مشكل است و نيز مقرر داشته‏اند كه: تمام كتاب هاشيه ملا عبدالله را، به اضافه صناعات خمسه كتاب المنطق را، در يك سال بخوانند و اين نيز عملاً غير ممكن است و تجربه سالها غير ممكن بودن آن را ثابت كرده است. يا تمام كردن يك جلد شرح لمعه، در يك سال تحصيلى، مشكل است. زيرا در هر روز، بيش از دو درس از شرح لمعه، همراه با دروس جنبى نمى‏شود فرا گرفت و در اين صورت نيز، يك جلد شرح لمعه به طور كامل ‏.

از جمله مشكلات موجود كه اسباب نارضايتى برخى از طلاب گرديده است، قطع شهريه كسانى است كه در سال سوم و پايين‏تر، در امتحان شورا نمره قبولى را نياورده‏اند. اين در حالى است كه اطلاع دارم، در بين آنان طلاب خوب، با هوش و جدى وجود دارد و امتحان هفتگى و نيم سال اوّل و دوم مدرسه نمره خوب آورده‏اند. اوراق امتحانى موجود در مدرسه، بهترين دليل اين مدعاست. نمى‏گويم در امتحان شورا ردّ نشده‏اند، گر چه نحوه سؤال و تصحيح و غيره آن، در برخى از موارد قابل تأمل است؛ لكن سخن اصلى اين است كه: چرا شهريه اين آقايان را چند ماهى قطع كردند، به طورى كه عده‏اى آواره شدند و درس و بحث را رها كردن و رفتند و عده‏اى به عسرت و با تأسف مى‏گويم: به «تكدى» افتاده‏اند. باور كنيد عده‏اى از آنان بعد از سه چهار سال تحصيل، متأهل شده و كرايه منزل مى‏پردازند و در تأمين ابتدائى‏ترين مخارج اداره زندگى خويش، فوق العاده به زحمت افتاده‏اند. فرض گرفته‏اند و براى اداى آن مشكلات روبه‏رو شده‏اند. حتى من طلبه نيز، چند نفر از همين طلاب را به مقدار شهريه مقررى كه دريافت

مى‏داشتند، ماهانه قرض دادم و تا كنون در پرداخت آن قدرت نيافته‏اند. اين عده نه راه برگشت دارند و نه قدرت بر ادامه تحصيل. راه برگشت ندارند؛ زيرا از دبيرستان و محل تحصيل خود باز مانده و بريده شده‏اند. از اين طرف راه به سوى تحصيل علوم اسلامى نيز بر روى آنان بسته شده است. اينان چه بكنند و به كجا پناه ببرند؟

آيا صحيح اين نبود كه آنان را در مى‏يافتند و از آنان تفقد مى‏كردند و در ضمن، بررسى كامل مى‏نمودند كه آيا واقعاً اينان استعداد تحصيل علوم اسلامى دارند يا نه؟ اگر استعداد ندارند آن گاه با دلجويى عذر آنان را مى‏خواستند واگر استعداد تحصيل دارند، آنان را تشويق به درس و پى‏گيرى آن مى‏نمودند. نه اين كه مختصر وجهى كه به آنان پرداخت مى‏شد قطع نمايند. ظاهراً اين اشتباه تا حدودى جبران شده است، لكن اثرات روحى آن هنوز باقى است. نظير اين نابسامانيها زياد است كه بايد در فرصت ديگرى از آن سخن گفت.

نهاد ديگرى كه مدرسه با آن رابطه نزديك و تنگاتنگ داشته است، بخصوص در مدت هشت سال دفاع مقدس، تيپ 83 امام صادق(ع) بوده است. در زمان جنگ و نبرد، هر وقت از ناحيه تيپ به مدرسه اطلاع مى‏شد كه جبهه‏هاى نبرد حق عليه باطل، نياز به اعزام طلبه براى تبليغ يا هماهنگى نيروها و يا حتى نيروى رزمى دارد، بلافاصله اقدام به مسلح نمودن طلاب مى‏نموديم. به عنوان نمونه:

هنگامى كه از طرف حكومت خائن عراق، با كمك آمريكاى جهانخوار به نيروهاى موجود در شبه جزيره فاو، شبانه حمله شده بود و نياز شديد به اعزام طلاب به جبهه وجود داشت، يادم نمى‏رود كه ماه مبارك رمضان بود و مدرسه برنامه‏هاى از قبل تعيين شده داشت ومحصلين نيز اشتغال به تحصيل داشتندكه شبانه باتلفن خبر دادندكه نيازشديد به اعزام نيروهاى دوره ديده تخصصى طلاب در جنوب است. فرداى آن شب، جريان به اطلاع طلاب عزيز مدرسه رسيد؛ از اين روى، تمام درسهاى مدرسه متوقف گرديد و حدود نود نفر، با شتاب، درعرض مدت بسيار كم، توسط مسؤولان محترم از جمله مسؤول تيپ 83 امام صادق(ع) سازماندهى وبه جبهه‏ها اعزام گرديدند. از اين نمونه‏ها بسيار داريم.

در همين راستا متجاوز از بيست نفر از طلاب عزيز مدرسه، پس از انقلاب، در دوران جنگ تحميلى به مقام رفيع شهادت نائل آمدند كه خداوند همه آنان را در مقام قرب خويش پاداش فراوان عطا فرمايد. آمين يا رب العالمين.

از ديگر نهادهايى كه مدرسه با آن در ارتباط بوده است. دفتر محترم تبليغات اسلامى حوزه

علميه قم مى‏باشد. در موارد متعددى، به هنگام اعزام طلاب به جبهه‏هاى نور عليه ظلمت، مدرسه با آن نهاد، همكارى نزديك داشته است.

و نيز با دفتر پشتيبانى جبهه و جنگ، مستقر در مدرسه فيضيه قم، كه از طرف شوراى محترم مديريت حوزه علميه قم تعيين گرديده بود، در طول جنگ تحميلى همكارى لازم برقرار بوده است.

حوزه: ويژگيهاى يك مدرسه علميه نمونه و موفق به نظر حضرت عالى چيست؟

# اگر مدرسه علميه‏اى، در متن حوزه علميه قم و يا ساير حوزه‏ها در سراسر ايران، توانسته باشد با تلاش و سخت كوشى، در اثر عوامل مناسب، طلاب فعّال، كه همه شرايط روحانيت نمونه را در جامعه داشته و منشأ خدمات به اسلام و انقلاب اسلامى باشد و بتواند در آينده، ارشاد و هدايت جامعه اسلامى را به عهده بگيرد، تحويل دهد و فارغ التحصيلان آن داراى اخلاق اسلامى و تقواى نگهدارنده از گناهان و لغزشها باشند و به عنوان «الگو و اسوه حسنه» براى امت اسلامى، بخصوص ايرانيان نجيب و بزرگوار و بالاخص حوزه‏هاى حوزه‏هاى علميه مطرح باشند، اين مدرسه را مدرسه موفق و نمونه ناميم.

حوزه: عوامل رسيدن به يك مدرسه نمونه و موفق چيست و موانع آن كدام است؟

# عوامل رسيدن به يك مدرسه نمونه و موفق عبارتند از:

.1 داشتن مديريتى قوى و با تجربه و دلسوز و پركار. معناى مديريت قوى و پركار اين نيست كه حتماً هميشه خودش عملاًاشتغال به كار داشته باشد، بلكه عوامل مؤثر در پيشرفت امور تحصيل محصلان را خوب هماهنگ نمايد و افراد دلسوز را به عنوان پرسنل انتخاب و در اجراى برنامه‏ها نظارت كامل داشته باشد.

.2 داشتن معاونين و پرسنل قوى پركار و لايق و با فضل‏

3.گزينش طلاب بايد بسيار حساب شده و اساسى باشد، به گونه‏اى كه با هدف رهبرى روحانيت در جامعه متناسب باشد. در گزينش طلاب نيز، علاوه بر امتحان كتبى، مصاحبه حضورى دقيق روانكاوانه انجام گيرد. استعدادها و هنرها و جنبه‏هاى مختلف جهت آمادگى براى طلبه بودن احراز گردد. در دوران تحصيل نه زياد بايد رفاه طلبه را فراهم كرد و نه زياد سخت گرفت. بايد طلاب داراى طبعى عالى و بلند و خانوادگى اصيل بوده باشند و به اصطلاح روايات ائمه(ع)، «منبت سؤ»

خاستگاه بد نداشته باشند.

خلاصه در گزينش بايد استعداد و جهاتى كه براى رهبرى جامعه لازم است، مراعات گردد. البته اين بدان معنى نيست كه همه طلاب براى رهبرى جامعه مستعد باشند و از طلاب نيز انتظار رهبر شدن را داشته باشيم. ولى بالاخره بايد رهبر جامعه اسلامى از ميان همين طلاب براى آينده اسلام برگزيده شود.

حتى به نظر مى‏رسد لازم است يك عده از روان شناسان با تجربه و فعال و دلسوز مسلمان و آگاه به هدف روانكاوى و روان‏شناسى، روى روحيات افرادى كه به عنوان طلبه وارد حوزه مى‏گردند مطالعات دقيقى انجام دهند و ويژگيهاى آنان را دقيقاً كاوش كنند و از آن آگاهى يابند و مطابق استعدادهاى شناخته شده در افراد آنان را هدايت نمايند.

اين امر، براى آينده روحانيت و پيشرفت جامعه و جلب رضايت مردم و توسعه فقه و فقاهت اهميت اساسى دارد.

.4 بايد محيط برخورد اخلاقى و جوّ حاكم بر محيط درس و بحث، مناسب با هدف تربيتى طلاب باشد.

.5 انتخاب استاد برجسته و مسلط و متّقى و رابطه نزديك با او، مى‏تواند بسيار كار ساز و مؤثر باشد.

.6 دوره‏هاى آموزشى براى طلاب در جهت چگونگى يادگيرى، كيفيت برخورد با استاد و مسؤولان مدرسه، شيوه مطالعه دروس اصلى و غير اصلى، دانستن آداب شركت در كلاس و كلاس دارى، روش مباحثه و نحوه برخورد عملى باديگران و...همه اينها از عوامل لازم در پيشبرد اهداف بلند اسلامى و حوزوى است.

.7 از همه مهمتر، اگر بخواهيم براى حوزه‏ها و در نتيجه براى جوامع اسلامى در ايران و سراسر جهان افراد مبرّز از قبيل: استاد، مرجع تقليد، فيلسوف، مورّخ، محدّث، مفسّر، جامعه شناس، مبلغ، روان شناس و از همه بالاتر رهبر جامع الشرايط براى تصدى مقام رهبرى و ولايت امر تربيت كنيم، بايد روش فعلى تحصيل در حوزه تغيير زير بنايى پيدا كند.

به نظر من، روش موجود در حوزه و شوراى مديريت حوزه علميه قم، در رابطه با تحصيل طلاب و كيفيت آن در مدارس و نحوه امتحان و غير آن بر بنيان ديگر پايه ريزى شود.

البته اين تغيير اساسى و زير بنايى، بدان معنى نيست كه از فقه سنتى وطريق اجتهاد متداول در حوزه‏ها دست برداريم، چنانكه برخى از روشنفكران چنين زمزمه‏اى، بخصوص در محيط دانشگاهها و مراكز علمى عالى به راه انداخته‏اند. زيرا فقه ما براى استنباط و اجتهاد پويا براى هر زمان كافى است و مى‏تواند پاسخ گوى نيازهاى هر دوره‏اى از دورانهاى

تحول اجتماعى، سياسى، علمى و پيشرفت تكنيك باشد. تنها رمز آن در كيفيت اجتهاد و استنباط از منابع غنى فقه؛ كتاب، سنت، اجتماع و عقل مى‏باشد. هر چه نارسائى است از نحوه استنباط و برخورد ما با منابع اوليه موجود است نه در خود فقه و فقاهت و منابع غنى آن

به نظر من، كه تجربه بيش از سى سال در امر تربيت طلاب در مدرسه و تدوين برنامه و اجراى آن دارم، بهتر است كيفيت برنامه‏هاى موجود در حوزه علميه قم به اين ترتيب اصلاح گردد.

يك برنامه هيجده تا بيست ساله(مدت آن در مرحله عمل ممكن است تغيير و تبديل يابد) براى رسيدن به مرحله صاحب نظر شدن و مقام اجتهاد با دقت بيشترى تنظيم و تدوين گردد.

اين برنامه، مشتمل بر دوره: مقدمات، سطح، خارج و دوره‏هاى تخصصى در رشته‏هاى گوناگون است كه با گذراندن مراتب آن، پايان نامه رسمى از سوى حوزه به واجدين شرايط اعطا گردد.

در اثنأ اين برنامه، دوره نه ساله‏اى معين شود كه بعد از گذراندن آن، طلابى كه شرايط لازم را براى تبليغ دارند، براى برآوردن نيازهاى تبليغى كوتاه مدت دهات و شهرستانها، اعزام گردند. اساسى‏ترين راه براى اجراى اين برنامه، اين است كه: ابتدا ده مدرسه در اختيارتحقق اين هدف قرار بگيرد وبراى اجراى برنامه تمام امكانات بسيج شوند. مثلا در حدود صد و پنجاه نفر از طلاب در هر يك از مدارس، با قيد تعهّد و ضمانت در اجراى اين برنامه و ادامه آن تامرحله صاحب نظر شدن پذيرفته شوند و تا هيجده سال حداقل در مدرسه يا تحت اشراف برنامه مدرسه ادامه تحصيل دهند و امكانات كافى نيز در اختيار مدرسه و مسؤوليت اداره آن با مدير مسؤل مدرسه و همكارى حوزه و شوراى محترم مديريت حوزه باشد.

نخستين ثمره بارز اين برنامه بعد از بيست سال اين خواهد بود كه حداقل هزار و پانصد نفر مجتهد؛ استاد، مبلغ، محدث، مورّخ و...در حوزه علميه قم پرورش خواهد يافت وهزار و پانصد كتاب به عنوان پايان نامه تحصيلى در رشته‏هاى مختلف علمى، فقهى، اصولى، تاريخى، اجتماعى، اقتصادى و... از سوى افراد متخصص فن و كار شناسان اسلامى از حوزه علميه قم منتشر خواهد شد و پاسخ نيازهاى بى شمارى از مشكلات ومعضلات جامعه اسلامى خواهد بود.

البته به شرط آن كه برنامه با كيفيت عالى وبا توجه به اهداف فوق، به مورد اجرا گذشته شود و در طى مراحل آن، سعه صدر،كه لازمه هر كارمهمى است، مبذول گردد. نا گفته نماند كه نمونه اين برنامه را قبل از انقلاب در طول

سى و سه سال در مدرسه منتظريه(حقّانى) به تجربه گذاشته شده است. اين برنامه با وجود مشكلات عديده‏اى، كه هر طرح نو با آن مواجه است، تجربه بسيار موفقى بوده است.

در مدرسه طلبه هايى بودند كه دوره خارج را در حوزه تحت نظر اساتيد مجرب حوزه مى‏گذراندند و مرحوم شهيد قدوسى با افرادى كه در اين مرحله(دوره خارج) تحت برنامه مدرسه قرار دادهايى داشتند، به اين نحو عمل مى‏كرد كه آنان در بيرون مدرسه در مراكز تحقيقاتى و كتابخانه‏ها كار تحقيق را پى بگيرند و نتايج آن را با ايشان در ميان بگذارند. اين انجام گرفت و پيشرفت خوبى نياز داشت كه با اوج انقلاب برخورد كرد و متوقف ماند. در اين برنامه پيشنهادى نيز بايد به تمام ابعاد نيازمنديهاى طلاب تحت برنامه رسيدگى گردد و حتى با آنان قرار دادهايى منعقد نمايند كه اگر در راستاى تأمين اهداف حوزه گام بردارند، جنبه‏هاى رفاهى ومادى و آينده آنان نيز به خوبى تأمين خواهد شد.

امّا با اين وضعى كه هم اكنون در حوزه‏هاى علميه و مدارس، از جمله حوزه علميه قم حاكم است، با اين همه صرف بودجه و صرف وقت و عمر، نتيجه چندانى ندارد. متأسفانه به جاى كيفيت، بر كميّت طلاب و روحانيون افزوده گرديده است، به گونه‏اى كه اكثريت آنان نيز به مصرف گرايى روى آورده‏اند تا توليد.

زيرا طلبه در همين مدرسه ما، سه سال و شش سال درس مى‏خواند، امتحان مى‏دهد پس از امتحان در شورا، واردحوزه مى‏گردد ودر حوزه، نه مربّى خاصى وجود دارد كه طلبه زير نظر او باشد و نه رسيدگى درستى انجام مى‏گيرد كه طلبه چگونه از اوقات گرانمايه خويش استفاده مى‏كند. گر چه براى اين كه شهريه بيشترى بگيرند در امتحان حوزه شركت مى‏كنند، امّا اين امتحان اولاً، صورى است، نه عميق و كار ساز و ثانياً، نيازهاى آينده جامعه‏اى را، كه با سرعت شگفت انگيزى به پيش مى‏رود و ثانيه‏ها در تغيير و تحول آن نقش دارد، برآورده نمى‏سازد. خلاصه: برنامه آزاد حوزه مجتهد پرور نيست و بيشتر تضييع عمرو اوقات ارزشمند نيروهاست. همه اين زيانهايى كه مى‏بينم بر اثر نبودن برنامه منظم و هدفدار مى‏باشد. آيا مى‏توان از درختى كه خاك مناسب ندارد، به موقع آب داده نمى‏شود، باغبان به آن رسيدگى مستمر ندارد، آب و هواى محيط آن چندان متناسب با رشد آن نيست انسان انتظار رشد و ترقى وميوه سالم و شيرين از آن داشته باشد؟

مسلماً نه.

از بزرگان حوزه، مراجع عظام، شوراى محترم مديريت حوزه، مديران مدارس، دست اندر كاران نظام و مقام معظم رهبرى تقاضامندم اين

پيشنهاد را مطالعه كنند اگر طلاح دانستند و آن را كار ساز و مناسب با اهداف روحانيت تشخيص دادند، گر چه از سوى يك طلبه دلسوز و با تجربه ارائه گرديده، بپذيرند، تا از هدر رفتن بيش از اين سرمايه‏هاى عظيم جلوگيرى به عمل آيد.

در پرتو برنامه‏هاى منظم، حوزه بايد با فعاليت سنجيده و سريع، در طريق بهبود وضع تحصيلى خويش برآيد تا در آينده نه چندان دور، بتواند گره‏هاى علمى، دينى و عملى نظام اسلامى را با تربيت متخصصان اسلامى بر آورده سازد. باتلاش خود، نظام اسلامى برآورده سازد. با تلاش خود، نظام اسلامى را مستحكم و استوار نمايد، تا ساير مسلمانان وبلاد ديگر اسلامى نمونه نظام اسلامى را هر چه كاملتر و عميق‏تر و مطابق با مقتضيات زمان و پيشرفت علوم و تكنيك ببينند و در مقام الگوگيرى از آن برآيند. و از طريق به جهانيان نشان بدهند كه اسلام، عملاً، مى‏تواند پاسخ گوى مشكلات و نيازمنديهاى جامعه كنونى باشد.

در جلسه‏اى معاون مركز صندوق پس انداز بانك ملى ايران، صريحاً گفت:

«ما مشكلات بانكى فراوان داريم كه تا كنون حلّ نشده باقى مانده‏اند و حوزه علميه قم بايد به آنها پاسخ بگويد. مردم مى‏گويند قرض هايى كه بانك به مردم مى‏دهد و با نرخ 18% و... و ساير اعمال، همه‏اش ربوى است و حتى بهره پرداختى بانك به سپرده‏هاى بانكى نيز از نظر شرعى مورد اشكال و شبه است. مى‏پرسند آيا مردم مى‏توانند در سود پرداختى صندوق پس انداز تصرف كنند. آيا اين سود حلال است يا نه و نظير اين سؤلات كه بايد براى پاسخ گويى به آنها، متخصصان اسلام از حوزه دامن همت به كمر زده وبه آنها جواب دهند.»

حوزه: چنانچه خاطرات آموزنده‏اى از دوران مديريّت خود داريد، بيان كنيد؟

# سال 1345 شمسى دوران بسيار سختى براى مدرسه ومحصلان و مجريان برنامه‏ها بود. ساواك در آن دوران، نسبت به مدرسه حساسيّت خاصى پيدا كرده بود. يك روز بعد از ظهر، طبق معمول همه روزه، وارد مدرسه شدم. ديدم جريان عادّى نيست. مأمورين شهربانى و اطلاعات و ساواك دم در مدرسه ايستاده و تمام حجره‏ها را در كنترل گرفته‏اند. اوّل خيابان اراك، رو به روى كوچه منتهى به مدرسه نيز، ماشينهاى پليس، كه داخل آنها كماندوها بودند، مستقر بودند. خواستم وارد مدرسه شوم جلوم را گرفتند.

گفتند: شما كه هستيد؟

گفتم: من متولى و مدير و مسؤل مدرسه، حسين حقانى، هستم. بنده را به كامكار، رئيس

اطلاعات شهربانى آن روز، كه در دستش دستگاه بيسيم بود، معرّفى كردند.

گفتم: چرا به مدرسه وارد شده‏ايد؟ چه مى‏خواهيد؟

كامكار ملعون گفت: طلاب اين مدرسه عليه حكومت و شاه مملكت فعاليّت دارند.

گفت: شما داريد چريك تربيت مى‏كنيد.

گفتم: اينان سربازان امام زمان(عج) هستند.

گفت: نه اينها چريكهايى هستند كه شما آنان را تربيت مى‏كنيد و ما روزى در اين طويله را مى‏بنديم.

چشمش به عكس بزرگ حضرت امام افتاد كه بالاى در بزرگ مسجد نصب شده بود.

گفت: اين عكس دليل ادعاى ماست.

نردبان آوردند خواستند عكس را پايين بياورند كه عده‏اى از طلاب، خواستند از اين كار جلوگيرى كنند كه با عكس العمل شديد مأموران شهربانى مواجه شدند. يكى از مأموران، چندين سيلى به يكى از طلاب زد. و بالاخره عكس را پائين آوردند و با خود بردند.

در پى اين جريان بود كه بعد از گذشت چند روز، مرا در نزديك منزل دستگير و بعد از بازجوئى و شكنجه و آزار، به زندان قزل قلعه بردند و حدود 2 ماهى در آنجا بودم و سپس آزاد شدم. اين خاطره حقير بود از آن دوران كه نشانگرفعّاليّت ضد طاغوتى اين مدرسه در قبل از انقلاب است.

حوزه: اگر رهنمود خاصى براى طلاب داريد، بفرماييد/

# توصيه من به طلاب عزيز همه مدارس و ساير طلاب محترم اين است كه: مملكت اسلامى ايران، پس ازانقلاب با قبل از انقلاب فرق بسيار دارد.

اينك در سراسر ايران، حكومتى به نام اسلام و حوزه و روحانيّت تأسيس گرديده و طبيعتاً وظائف ما دراين زمان و اين حكومت غير از وظايف قبل از انقلاب است؛ زيرا در رأس اين انقلاب، روحانيّت شيعه قرار دارد و ما بايد نه تنها پشتيبان اين انقلاب و نظام اسلامى باشيم، بلكه بايد از جهات علمى و عملى مجهزتر از سابق باشيم. علاوه بر اين، انتظارات مردم و جهان نيز از ما بيشتر است.

بايد توجّه داشته باشيم كه مردم عادّى با عينك قوى ما را نظاره مى‏كنند و تمام اعمال و رفتار ما را تحت نظر دارند. كوچكترين عمل بد ما بزرگترين آثار سؤ را در جامعه در پى دارد و بهترين عمل ما نيز، بالاترين اثر مثبت رابه جاى مى‏گذارد. بايد از تجمل گرايى و توجّه به

ماديات و رفاه بيش از حد، روى گردان باشيم كه عكس العمل منفى برروى دين و ايمان و عمل مردم مى‏گذارد.

علاوه بر اين، بايد طلاب عزيز به اقتضاى زمان، آگاهى بيشترى در رابطه با علوم روز و تكنيك و پيشرفت داشته باشند و در رابطه با علوم روز و تكنيك وپيشرفت داشته باشند ودر احراز مقام عالى تحصيلى، كه همان نيل به صاحب نظر شدن است، لحظه‏اى غافل نباشند كه هر چه تحصيل طلاب در سطح پائين‏ترى باشد به همان اندازه در جامعه تأثير كمترى خواهند داشت. امروز، ميدان كار بازار، خيابان، مدارس فرهنگى، حتّى بالاترين مراكز علمى كشور، از قبيل: دانشگاههاو مراكز عالى تربيتى به روى طلاب و روحانيون گشوده است و مى‏توان معلومات خود را در آن جا ارائه بدهند. مسلّماً چنين تقاضايى، كه در حدّ بالا و عالى است، پاسخ در حد بالائى لازم دارد. بايد به علوم اسلامى: فقه، اصول، فلسفه، علوم قرآن، تاريخ اسلام، عقايد و كلام اسلامى و غير آن مجهّز شويم، تا بتوانيم اسلام را به عنوان دين پويا و توانا و قادر به اداره‏امور جوامع بشرى معرّفى نماييم.

والسلام‏

/ 1