قرن چهارم هجرى قرن گسترش علوم و تمدن اسلامى بود. قرنى كه متكلمان به مكتبهاى خود شكل داده بودند. پايه هاى مذاهب فقهى ريخته شده و مردم در پيروى از فقيهان دسته بندى شده بودند. در مراكز علمى شيعه هر چند قديمين: (ابن ابى عقيل و ابن جنيد اسكافى) به تفكر عقلانى و كاربرد عقل در كلام و فقه معتقد بودند و آراء خود را تبيين و تشريح كرده بودند ولى تفكر حاكم در كلام وفقه با اهل حديث بود. در ميان اهل تسنّن نيز مكتب معتزله و اشاعره ميدان دار بودند.در اواخر همين قرن عالم فرزانه متكلم برجسته و فقيه توانمند شيخ مفيد با گرايشهاى عقلى ظهور كرد. آثارى وى كه در برگيرنده پاسخ به اشكالات ومسائل نوپيدا در حوزه تشيّع است و همچنين مناظرات او با نحله هاى فرقه هاى گوناگون و ردّ نظرگاههاى عالمان شيعى در برخى از مسائل نمايانگر وجه علمى اوست.معاصران وى از فرقه هاى مختلف با نظرگاههاى متفاوت بر مرتبت علمى وى اتفاق دارند از جمله: يافعى مى نويسد:(او سرآمد همگان در كلام فقه و مناظره بود. با هر مكتبى و هر صاحب عقيده اى با عظمت و بزرگوارى مناظره مى كرد). 1ابن نديم مى نويسد:(در عصر ما رياست علماى شيعه با اوست. او در دانش اعتقادات فقه اخبار و معارف دينى شيعه پشرو همگان است. او فردى بسيار هوشمند است و دركى نافذ دارد).2ابن جوزى مى گويد:(او بزرگ شيعه بود. عالم و مصنّف مذهبى آنان سيد مرتضى از شاگردان اوست. او در خانه خويش مجلس مناظره و گفتگوى علمى داشت كه همه دانشمندان در آن حاضر مى شدند).3شيخ طوسى وى را رئيس مذهب شيعه و استاد همگان در علم كلام و فقه مى داند.4علاّمه حلى نيز از او به بزرگى و عظمت ياد مى كند و مى نويسد: هر كس پس از وى آمده از آثار و شيوه اش در كلام بهره گرفته است.5حاج ميرزا حسين نورى مؤلّف مستدرك الوسائل معتقد است: در كتابهاى اعتقادى كمتر دليل و بحثى در امامت است كه ريشه آن در كتابهاى شيخ مفيد يافت نشود.6از گفتار رجال شناسان معاصرين و غير معاصرين شاگردان و غير شاگردان شيعه و غير شيعه به دست مى آيد كه مفيد در عصر خويش سرآمد همگان در كلام و فقه و ديگر علوم بوده است.بيانى گيرا دركى نافذ و خلقى پيامبرگونه داشته است. در احتجاج و مناظره با خصم بى مانند بوده و با هر كس به مناظره مى پرداخته او را مغلوب مى ساخته است. ويژگيها و برجستگيهاى بسيارى را براى او برشمرده اند. از اين روى اكنون كه هزارمين سال درگذشت اوست شايسته است محققان و نويسندگان به احياى آثار وى دست يازند و مقاله و رساله هايى درباره ابعاد وجودى اين وجود شريف بنگارند.آنچه ما در اين نوشتار در پى آنيم نگاهى به جايگاه عقل در معارف اسلامى در انديشه اين عالم برجسته است. ولى پيش از آن كه به اصل بحث بپردازيم يادآورى نكته اى را لازم مى دانيم:
جايگاه عقل در فرهنگ اسلامى
در مكتب حيات بخش اسلام عقل جايگاه ويژه اى دارد. قرآن كريم آيات بسيارى را به عقل اختصاص داده است و ازمردم مى خواهد كه از انديشه به ايمان برسند.علامه طباطبايى مى نويسد:(اگر كتاب الهى را تفحص كامل كرده و در آياتش دقّت كنيد خواهيد ديد شايد بيش از سيصد آيه هست كه مردم را به تفكّر تذكّر و تعقّل دعوت كرده است. و يا به پيامبر(ص) استدلالى را براى اثبات حقّى و يا از بين بردن باطلى مى آموزد... خداوند در قرآن حتّى در يك آيه بندگان خود را امر نفرموده كه نفهميده به خدا و يا هر چيزى كه از جانب اوست ايمان آورند و يا راهى را كوركورانه بپيمايند. حتى قوانين و احكامى كه براى بندگان خود وضع كرده و عقل بشرى به تفصيل ملاكهاى آن را درك نمى كند... علّت آورده است.)7كوتاه سخن اين كه آيات قرآنى باواژه هاى گوناگون از قبيل: تفكّر لبّ نُهى فقه شعور بصيرت درايت ذكر و... از عقل ستايش كرده و به كارگيرى آن را تشويق مى كند. و با بهره گيرى از حجّت عقلى در اثبات معارف اسلامى8 و طلب برهان عقلى از مخالفان9 و تبيين لغزشگاههاى عقل10 بر اعتبار و حجيّت آن صحّه مى گذارد.در روايات مأثوره از ائمه معصومين(ع) به عقل به اندازه اى ارزش و اهميت داده شده كه در هيچ مكتب و مسلكى نمونه ندارد. اصول كافى و بحارالانوار نخستين باب را با روايات عقل شروع مى كنند. رواياتى كه در آن دو كتاب و كتابهاى ديگر حديثى آمده بيسار است.از باب نمونه: امام صادق (ع) پس از آن كه از عقل ستايش مى كند به كاربرد آن در مسائل اعتقادى اشاره مى فرمايد:(انسانها در پرتو عقل آفريدگار خود را شناخته اند و دانسته اند كه آنان آفريده خداوند و تحت تدبير اويند و خداوند باقى و آنان فانى اند. و از راه ديدن آسمان و زمين خورشيد و ماه شب و روز به استدلال عقلى پرداخته و بروجود آفريدگار مدبّر ازلى و ابدى استدلال مى نمايند. و به كمك عقل نيك را از بد بازشناخته و مى دانند كه نادانى مايه ظلمت و دانايى عامل نور است. اين است دلالت و راهنمايى عقل...)11