آسان گيرى جلوه اى ديگر از عشق به مردم - مرجعیت و شایستگی های اخلاقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرجعیت و شایستگی های اخلاقی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بسيار اتفاق مى افتاد كه براى برآوردن نياز نيازمندان خود را به زحمت مى انداخت.

در نيازهاى پيش پا افتاده و خانوادگى نيازمندان نيز خود كمك مى كرد.34

امام خمينى بزرگترين مرجع تقليد با آن بلندى مقام و عظمت اجتماعى همواره خود

را طلبه اى بيش نمى دانست. براى احترام به مردم عادى بارها خود را به خطر و دشواريهاى سخت انداخت. بر بوسيدن دست و بازوى رزمندگان افتخار مى كرد. در تمام عمرش هرگز نشانى از عجب و تكبر در او نيافتند. خطاب به نمايندگان مجلس مى گفت:

(... اينها (مهاجران جنگ) بنده هاى خدا هستند و از ما از من افضلند و محتمل است از شما هم افضل باشند چرا به فكر آنها نباشيم).35

آسان گيرى جلوه اى ديگر از عشق به مردم

از ديگر آثار علاقه مندى به مردم و سوز مردمى داشتن آسان گيرى براى آنان در فتواهاست. مرجع مردم دوست مذاق شريعت را كه بر سهولت و سماحتِ نسبت به بندگان خدا بنا گذاشته شده است به درستى رعايت مى كند و سعى دارد كه شريعت سهله را با آسانترين شكل تشريح كند و احكام آن را مطابق توان و شرايط نوع مردم بيان دارد. فراتر از عسر و حرج سهولت نوعيّه و عامّه مردم را در نظر بگيرد و نه فقط سهولت و عسر شخصيه را تا مطابق مدلولِ آيات و رواياتى كه در اين زمينه رسيده عمل كرده باشد:

(يُريد بكم اليسر و لا يريد بكم العسر36) (يريد اللّه ان يخفّف عنكم.37) (ايها الناس دين اللّه يسر38) (ان هذا الدين متين فاوغلوا فيه برفق39) (والمحمديّه السهله....40) (الرفق رأس الحكمة...).41

بنابراين شايسته نيست كه مفتى دراستنباط احكام سخت گير و پراحتياط باشد در حدى كه سبب دشوارى و تكلّف براى مقلدين گردد. بلكه بايددر فهم آيات و روايات و اِعمالِ اصول و مبانى استنباطى توجه كافى به اصل و قاعده سهولت داشته باشد. بسيارى از مراجع بزرگِ شيعه اين اصل را رعايت مى كردند و در خيلى از ابواب فقهى و احكام شرعى به اين اصل اعتمادكرده و استدلال مى كردند.

مرحوم محقق اردبيلى با آن تيزبينى و قداست وتقوا بارها اين قاعده عام را مبناى فتوا

قرار داد و بسيارى از فتاواى خود را برآن مبتنى كرد.42

مرجع تقليدهمواره يك چشم به مبانى وادله دارد و يك چشم به وضع و حال مكلفينى كه مى خواهند به اين احكام عمل كنند. توجه دارد كه فلسفه تشريح احكام براى آسانيِ كارِ مردم و تسهيلِ زندگيِ مكلفين است ونبايد چندان در پيچ و خم تضييق قرار گيرد كه فلسفه تشريع ناديده گرفته شود. فتواهاى پيچيده و احتياطهاى نابجا اضافه بر مشكل آفرينى چه بسا زمينه تنفّر و روگردانيِ برخى را از عمل به احكام الهى سبب گردد.

مفتى چون خود را وقف مردم كرده و توجه به وضع و حال آنان دارد احكام شرعى و راه حلهاى آن را چنان عرضه مى كند كه با واقعيّات زندگيِ مردم و گروههاى گوناگون بسازد; چه آنان كه از ابزار كافى و امكانات زندگى براى عمل بر وظايف شرعى برخوردارندو چه آنان كه در مضيقه هاى گوناگون و شرايط دشوار به سر مى برند.

فقيه بزرگوار مرحوم صاحب جواهر نيز احتياطها و سخت گيريهاى غير لازم را در افتاء نمى پسنديد و ضمن اين كه خود در استنباط توجه به اصل سمحه و سهله داشت در آخر عمر كه فقيه بزرگ شيعه شيخ انصارى را پس از خود براى مرجعيت معرفى كرد به وى وصيت نمود:

(قلّل من احتياطك فأنَّ الشريعة سمحةٌ سهلة)43

از احتياطهاى خود بكاه زيرا دين اسلام شريعت آسان است.

مشورت و رايزنى

تبادل نظر و بهره ورى از پرتو افكار ديگران در معارف دينى بسيار تأكيد شده و از ارزش والايى برخوردار است. بويژه در مسائل مهم و پردامنه كه با همفكرى نتيجه بهترى حاصل مى شود.

از اين روى شايسته است كه مرجع تقليد در امر خطير فتوا خود را از تبادل نظر و

مشورتِ با صالحان و اهل خبره بى نياز نداند. مشورت با آنان كه در مسائل اجتماعى سياسى فرهنگى و علمى تجربه دارند و بر فضاى خارج از حوزه هاى علميه آشناهستند. مرجع بايد به اين گونه افراد ميدان بدهد به آنان نزديك شود و از نظرياتشان به نحو احسن بهره مند گردد.

اشتغالات سنگين مرجعيت ممكن است مرجع را از تجربه ها و دانش ديگران غافل سازد و نتواند در جريان افكار قرار گيرد. از اين روى بايد اطرافيان افراد عاقل و اطراف مرجع را دلسوز با تجربه و آشناى به نيازهاى روز باشند تاجريان را به تبادل نظر با اهل نظر و دانش سوق دهند.

از آن گذشته تجربه نشان داده است كه شخصيتهاى برجسته همين كه روى كار مى آيند وعنوانى پيدا مى كنند آن پذيرايى و شنوايى پيشين را ندارند وخود را نيازمند تجربه و دانش ديگران نمى دانند. در صورتى كه مشورت با افراد شايسته حتى در كارهاى شخصى ميزان خطا را كم مى كند تا چه رسد در مسائل دينى كه مربوط به يك ملّت مى شود. خداوند به هر انديشه نورى داده كه اگر اين افكار با هم گرد آيند افق بيشترى را روشن مى كنند. تجربه زندگيِ آدمى نشان داده است كه مشورت كنندگان و پند پذيران احتمال لغزش و اشتباهشان كمتر بوده است.

همان گونه كه تمركز نيروهاى مادى منشأ اثر قوى ترى مى شود تمركز نيروهاى فكرى نيز نتيجه بهتر و صحيح ترى مى دهد.

بنابراين آن كه در مسند فتوا و مرجعيت قرار گرفته بايد از اين زمينه هاى مثبت استفاده كند و از استبدادو پافشارى بر رأى خود بپرهيزد. مفتى بايداز انتقاد و اعتراض استقبال بكند و از نقد ديگران دلتنگ نشود.

دريـاى فـراوان نـشـود تيـره بـه سـيـل عارف كه برنجد تنك آب است هنوز لازمه زعامت علمى و مرجعيت دريا دلى و بردبارى است. چنانكه همواره حلم با علم در فرهنگ دينى همراه آمده است. بردبارى وسيله شكوفايى و به فعليت رسيدن

دانش آدمى است. اميرالمؤمنين(ع) در اوصاف پارسايان چند مورد از درآميختگى و اتحاد علم و حلمِ آنان سخن گفته است:

(... واما النهار فحلماء علماء... يمزج الحلم بالعلم...)44

پارسايان در روز بردبارانى دانايند علم را با حلم در آميخته.

مرجعِ دينى مى داند كه لازمه حيات جمعى ومقتضاى ساختمانِ طبيعى آدميان بويژه طبيعت اين مقام حساس حلم و بردبارى است.

به عبارت ديگر حلم وسعه صدراز لوازم كار مفتى و مرجع تقليداست.

در سايه چنين فضيلتى است كه شور و مشورت و نظرخواهى از افراد خبره و خيرخواه و بهره مندى از نقدها و انتقادها و دقتِ كافى در نظرها و پيشنهادها از شيوه هاى معمول و مستمر مرجعِ تقليد مى گردد و تنها به رأى خود بسنده نمى كند به فرموده على(ع):

(العاقل من اتهم رأيه ولم يثق بكل ما تُسوِّلُ لَهُ نفسه).45

خردمند كسى است كه رأى خود رامتهم كند و به هرچه نفسش در نظر او آراسته جلوه داده اعتماد نكند.

(اضربوا بعض الرأى ببعض يتولد منهُ الصواب امخضوا الرأى مخض السقاء يُنتج سديد الآراء).46

آراء و نظريّات را با يكديگر بسنجيد تا نتيجه صواب از آن برگيريد. رأيها را با يكديگر برخورد دهيد و در جنبش آوريد تا رأى محكم و درست آشكار گردد.

البته از گذشته در فقه و سيره فقهاء افكار ونظريّات ديگران ارزش ويژه اى داشته و نظر اكثريت با احترام نگريسته مى شده است اهميت (اجماع) و (شهرت) در فقه ريشه در همين موضوع دارد.

/ 8