مبارزه با استعمار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبارزه با استعمار - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وزير جنگ(هرنيگتن) از شيخ محمد عبده مى پرسد:

( آيا مصريان خشنود نيستند كه در امن وامان وراحت زير سلطه انگليس زندگى كنند؟ زيرا بى شكّ اين وضع از تسلّط تركان عثمانى وغير آنها بهتر است بويژه اين كه نادانى در تمام مصر حكومت مى كند و بيشترشان فرق حكومت بيگانه رابا حكومت مصرى نمى دانند.)98

شيخ محمّد عبده در پاسخ مى گويد:

(مصريان نيز مانند انگليسيان كشور خود رادوست مى دارند واز روزگار محمد على پاشا علوم ومعارف در مصر نيز پراكنده شده وهر يك از آنها به قدرهمت خود نصيبى يافته اند وهيچ ده مصر از خواننده ونويسنده اى كه روز نامه اى تازى بخوانند وآن رابه ديگران برسانندخالى نيست وبيزارى از بيگانه اى كه در زادگاه انسان رخنه كند از طبيعت انسان است. گذشته از اين تعاليمى كه اسلام مى دهد باروش ناپسنديده شما سخت مخالف است.)99

استعمار انگلستان پس از آن كه از اين مذاكرات به نتيجه اى دست نيافت با يك زدوبند سياسى با دولت فرانسه وفشار بر خوانندگان اين جريده آن را به تعطيلى كشاند.

سيّد افزون بر مقالاتى كه در عروة مى نگاشت مقالاتى نيز به نشريه ابونظاره براى نشر مى داد. با فراريان سياسى مصرى نيز محشور ومصاحب بوده است.100

سيّد در اعتراض به فعاليتهاى انگلستان در مصر چند نامه تهديد آميز به نماينده سياسى ونظامى انگليس ارسال مى كند.

ادوارد مالت نماينده سياسى انگلستان در قاهره در تاريخ 22 ماى1883طّى نامه محرمانه شماره174 به وزيرا امور خارجه چنين گزارش مى دهد:

(عالى جنابا با ارسال رونوشت دو فقره نامه هاى بدون امضاء كه خطاب به سر اولين وود واين جانب مى باشد( دائربا اين كه اتحاديه ميهن پرستان مصر به انگليسيها وقت مى دهد كه حداكثر تا24 او گوست امسال مصر را تخليه نموده واهالى رابه حال خود بگذارند تا مقدرات خويش رابه دست خودشان بگيرند.) اشعار مى دارد نظير اين نامه براى شريف پاشا وخديو مصر نيز فرستاده شده با فرق اين كه در نامه هاى آنها آنان رابه ترور نيز تهديد كرده اند. از قرار معلوم اين نامه ها از فرانسه مى رسد وبعيد نيست كه آن نامه ها به وسيله يك نفر افغانى به نام جمال الدّين نوشته شده باشد…)101

در ادامه شخص مذكور مى خواهد كه از پليس فرانسه درباره فعاليتهاى سيّد جمال كسب اطلاع كنند ويا او را به وسيله ايادى خود زير نظر بگيرند.

انگلستان به اين پيشنهاد جامه عمل مى پوشاند. وزارت خارجه انگليس از سفارت انگليس درپاريس مى خواهد كه فعاليتهاى سيّد راتحت نظر بگيرد ودرباره فعاليتهاى او گزارش نمايد. سفارت نيز با همكارى پليس فرانسه گزارش رادرباره سيّد وفعاليتهاى وى تهيه مى كند وبراى وزير امور خارجه ارسال مى دارد.102

4.در روسيه: چون مجّله عروة الوثقى تعطيل شد سيد جمال الدين به دعوت ناصر الدين شاه به ايران آمد. در اين سفر شاه ودرباريان به گرمى از او استقبال كردند ولى به زودى خطر او را براى موقعيت خود دريافتند واز در بى مهرى در آمدند وغير مستقيم سيّد راواداشتند تابه روسيه برود.103سيّد به روسيه رفت سيّد در روزنامه هاى روسيه مقالاتى عليه انگليس نوشت وبه شدّت از سياست انگليس انتقاد كرد.

انگليس در روسيه نيز عليه سيّد وارد عمل شد. سفير انگليس در روسيه به وزير امور خارجه انگلستان نوشت:

(ميرزا محمود خان سفير ايران در روسيه امروز نزد من آمد وبه طور خيلى محرمانه… به من گفت: شيخ جمال الدّين درحال حاضر در ايران است ودر آن جا شيطنت ومفسده هاى خود راادامه مى دهد. ميرزامحمود خان كاملاً يقين داشت موقعى كه شيخ در روسيه بود با آقاى زينوويف چندين مرتبه تماس گرفته وروابطى با او بر قرار نموده است… ميرزامحمود خان يقين دارد كه شيخ همان كسى است كه تلگراف بسيار تحريك آميز رااز تفليس به تهران مخابره نمود كه در آن تلگراف موضوع يك جلد كتاب مقدس (انجيل) به فارسى به وسيله سرهنرى ولف به شاه رابا آب وتاب بيان نموده ومردم ايران راطورى عليه شاه برانگيخت كه منجر به فرار سفير دولت امپراطورى انگلستان از تهران پايتخت ايران به تبريز گرديد.)104

5.در تهران: سيّد كه عدم موفقيت

خود رادر برانگيختن روسيه عليه انگليس احساس كرد واز سوى ديگر گذرنامه اش از سوى گنسولگرى ايران تجديد نمى شد راهى اروپا شد. ولى در بين راه در مونيخ آلمان با ناصر الدين شاه وهمراهان اوكه از سفر فرنگ بر مى گشتند بر خورد كرد. شاه از او خواست كه به ايران باز گردد واز گذشته ها عذر خواست به او وعده دادكه وسائل كار اصلاحى او را فراهم آورد. سيّد نخست در خواست او را ردكرد ولى سرانجام باصلاح ديدبرخى از دوستان آن راپذيرفت.

باور ودسيدبه تهران بسيارى از دانشمندان وبزرگان درگردا وجمع شدند وسيد نيز از اصلاحات سخن مى گفت. شاه در آغاز از اين مطالب اظهار رضايت مى كرد. امّا بر اثر وسوسه هاى در باريان بويژه صدر اعظم انگليسى وتوطئه سفير جديد انگليس كه سيّد رابه خوبى مى شناخت وضع دگرگون شد وراٌى شاه عوض شد.از اين روى از سيد خواست كه از ايران برود. سيّد به حضرت عبدالعظيم پناه بردو اصول اصلاحى خود را در آن جا تعقيب كرد. بسيارى از مردم اهل علم و… در اطراف سيّد گردآمدند. در باريان از اين وضع احساس خطر كردند واو رابه بدترين وضع از ايران اخراج كردند.105

/ 18