يادآورشديم:سيّد دراوان ورود به مصر جذب شعارهاى گروه ماسونى شد وبه آن گروه پيوست.وپس از چندى پى به ماهيت آن گروه برد وفاصله گرفت وبه قولى اخراج شد. اين پيوستن وگسستن سوژه اى شد براى دشمنان كنيه توز و وابسته به استعمار سيّد. قلمها وزبانها به كار افتاد وجغدآسا در كوى وبرزن عليه سيّد نغمه شوم سردادند. بسيارى از اين جيره خواران استعمار اشاره نكرده اند كه انگيزه پيوستن به گروه ماسونى وعامل گسستن از آن چه بود؟ هر كسى كه اندك آشنايى با تفكر وآمال سيّد داشته باشد و روح نا آرام او را درك كرده باشد به خوبى مى تواند در اين باره قضاوت كند كه سيّد به هيچ دسته وگروهى بستگى نداشت. او به آزادى ورهايى انسانها از قيد وبند استبداد واستعمار مى انديشيد وبراى تحقق اين امر هر راهى رامى آزمود. از جمله فراماسونرى را.ولى وقتى ديد اين گروه خانه زاد استعمار است عليه آن قدبر افراشت.خودى مى گويد:(نخستين چيزى كه مرا تشويق كرد كه در بناء آزاديخواهان شركت كنم همان عنوان بزرگ: آزادى مساوات و برادرى بود كه مقصود منفعت عالم انسانى است كه در پشت سر آن براى نابود كردن ستمكاران كوشش مى نمايد تابنياد عدالت حقيقى رااستوار سازند. با اين وصف همّت به كار وعزت نفس واخلاق پاك وكوچك شمردن مرگ در برابر ستمكاران رافراماسون به من نشان مى دهد… اين تعريف فراماسون مرا راضى ساخت درجرگه فراموش خانه داخل شوم)141اگر گفته شود: بعيد است سيّد به اهداف واقعى اين جمعيت آگاهى نداشته باشد.مى گوييم همان گونه كه سيّد به ارشاد وهدايت شاهان واجراى اصول اصلاحى خود از طريق آنان اميدوار بود نسبت به اعضاى اين مجمع نيز يك چنين اميدى داشت احمد امين مى نويسد:(بسيارى از مردم بلندپايه وبزرگ وارد اين مجمع شده بودند وسيّد چون مى خواست افكار اصلاحيش رابه آنها برساند وارد اين جمع شد. وشايد آزادى گفتار در اين مجمع وجود داشت؟ ولى سيّد با شناخت آن مجمع با خطبه هاى متوالى آن را هدف قرار داد…)142به هر حال سيّد عضو آن محفل شد امّا وقتى كه يكى از اعضاء در سخنرانى خود گفت:(ما در سياست دخالت نمى كنيم)سيّد بر آشفت وگفت: (چگونه ممكن است در برنامه گروهى آزادى برابر ى وبرادرى قيد شده باشد ولى كسى حق نداشته باشد براى كسب آزادى وحقوق خويش صدايش رابلند كند.)مخزومى مين ويسد: روزى سيّد در اين انجمن بحث از سياست رابه ميان كشيد. ديگران انتقاد كردند. يكى از آنان گفت:(فراماسون در سياست دخالت نمى كند. واز كيد حكومت واقدامات او مجمع بايد محفوظ باشد.)سيد در پاسخ گفت:(منتظرم درمصر چيزهاى عجيب وغريب بشنوم. نمى توانم تصّور كنم كه وهم وترس در استخوانهاى انجمن فراماسون نفوذ كرده باشد. هرگاه فراماسون در سياست جهانى دخالت ندارد چرا تشكيلات آزادى از اوست. هر گاه آلات وابزار بنّايى رادر دست دارد چرا براى نابود كردن اساس كهنه وبالا بردن معالم آزادى حقيقى وبرادرى صحيح به كار برده نشود. واگر كاخهاى ظلم وتجاوز كوبيده نشود در آن صورت نبايد در دست احرار كلنگ ونه تبرى باشد ونه در بناى آنها زاويه قائمه اى وجود داشته باشد.)143سيّد شديداً از اين جمعيت وبرنامه هاى آن انتقاد مى كند.مال دوستى ورياست طلبى اعضاى آن را نكوهش مى كند. آنان راعامل اروپا واستعمار مى خواند واز اهداف شوم آنان پرده بر مى دارد.با اين حال آيا مى توان گفت: سيد عامل بيگانه بوده است.محمود محمود در كتاب تاريخ روابط سياسى ايران وانگليس 144 تقى زاده در كتاب سيد جمال الدين 145 نوشته اند: سيّد در محفل ماسونى داخل بوده ودر آن جا برضّد انگليس حرف زده است. ابراهيم صفايى كه دشمنى اش با سيّد روشن است به اخراج او از محفل ماسونيه وانتشار لوايحى از سوى سيّد عليه انگليس اعتراف كرده است.146