برخى بر اين نظرند كه سيّد به ميل واختيار جرگه فراما سونى را ترك كرده وبرخى خلاف اين رامى گويند و به اخراج سيّد معتقدند.148جمعيت ماسونيه با اين اميّد كه در سيّد نفوذ واز موقعيت او در جهان اسلام بهره بردارى نمايد عضويت سيّد راپذيرفت. اما وقتى كه ديد تيرش به سنگ خورده است و سيّد بى پرده در داخل وخارج از اين جمعيت انتقاد مى كند به اخراج سيّد نظر داد. ولى از انعكاس آن در ميان آزاديخواهان ومليّون مصر كه سيّد راخوب مى شناختند وحشت داشت وآن رالطمه بزرگى به حيثيت فراماسون مى دانست. از سوى ديگر رك گويى وانتقاد صريح او از انگليس بنيانگذار اين جمعيت وجود او راغير قابل تحمل كرده بود. از اين روى جمعيت فراماسونى افشارگريهاى سيّد راخيانت نام نهاد طبق اساسنامه خود به ترورشخصيت وى دست زد واو را منكر خدا خواند149 و در تاريخ 1296 هجرى قمرى مطابق با1879 ميلادى به اين بهانه اخراجش كردند.اين جمعيت با اين تاكتيك مى خواست هم حيثيت دينى واجتماعى سيّد رااز بين ببرد وهم وانمود كند كه از شرائط عضويت در اين حزب اعتقاد به خداست.150فرانك لاسل نماينده سياسى انگليس در مصر طّى نامه اى به وزير امور خارجه انگليس ساليسبورى مى نويسد:(جمال الدّين ظاهراً مردى است صاحب ذوق وقريحه سرشار وداراى قدرت عظيمى در نطق وبيان مى باشد به طورى كه در مدّت كمى موفّق گرديد عدّه زيادى راتحت تاثير ونفوذ كلام خود قرار بدهد. سال گذشته در برانگيختن احساسات مردم عليه اروپاييان مخصوصاً بيشتر برضّد انگليسيها كه نسبت به آنها احساس كينه وتنفّر در دل مى كند فعاليت زيادى به خرج داد. اخيراً از لژفراماسونها كه در آن جاعضوبود براى اين كه علناً منكر خدا بود اخراج گرديد.)151سيّد پس از اخراج كتابى در نقد وبررسى اين جمعيت به نام:(ماسون ) مى نويسد وبه شاگردش شيخ محمّد عبده مى سپارد تابه چاپ برساند. امّا متاسفانه پس از تبعيد سيّد هنگام دستگيرى محمد عبده اين كتاب را يكى از اعضاى نظميه همراه يكى از عكسهاى سيّد با خود مى برد.152ديگر تهمتهايى كه به سيّد زده اند نيز چنين است همه بى پايه واساس. سيّد جمال در جبهه هاى گوناگون به ستيز بر خاسته پرواضح است كه دشمن نيز در مقابل به لجن پراكنى بپردازد. قاجار رامقتضح كرد. نقشه هاى ضد انسانى استعمار رايكى پس از ديگرى از پرده برون انداخت. دستگاههاى جاسوسى رابه بازى گرفت. ماديگرايى رامايه شوم بختى ملل جهان دانست ودين را تنها راه سعادت. چنين فردى خيلى واضح است كه چه تيرهاى زهرآگينى به سويش پرتاب خواهد شد. با اين همه دسيسه ونيرنگ بازهم چهره سيّد چون آفتاب مى درخشد وروشنايى مى بخشد شگفت آور است وبى شك از خلوص آن مرد بزرگ مايه مى گيرد. روحش شاد وراهش پررهرو باد.