سيد جمال مبارزه گسترده با استعمار گران را ازاصلى ترين ومهمترين تكاليف مسلمانان جهان مى دانست. وبر اين باور بود: همه مسلمانان بايد در حدّ امكان واستطاعت با استعمار گران مبارزه كنند. مانع بر سر راه آنان ايجاد كنند. تنها در اين صورت است كه به وظيفه دينى وملّى خود عمل كرده اند.او معتقد بود: مبارزه با استعمار به حكم حاكم نيازى ندارد. قانون طبيعت وشريعت الهى به دفاع از خود ووطن حكم مى كند. مرگ در راه طرد ونفى آن مجاز وحتّى واجب است هر صاحب انديشه اى رابه اتخاذ تدابير لازم در برابر مكر حيله گران وپرهيز از ارواح شرير وناپاكى كه به اشكال گوناگون در مى آيند وامى دارد.سيّد چهره خائنان به كشور را كه هر آن امكان دارد مرام به خاطر نشناختن آنان به چاه ويلى كه حفر كرده اند فروا فتند واستعمار گران به اهداف شوم خود برسند اين گونه مى نماياند: (مقصود از خائن تنها كسى نيست كه كشورش رابه نقد ويا به بهاى كم ويا زياد به دشمن تسليم كند. ونيز خائن تنها كسى نيست كه پاى دشمنان رادر سرزمينهاى اسلامى باز كند. بلكه كسى كه تواناباشد از نفوذ بيگانگان در كشور جلو گيرى كند ويا به هر وسيله كه شده ضربتى بر پيكر اجنبى وارد آورد ولى از اين كار امتناع مى ورزد در هر لباسى كه باشد وبه هر صورتى كه جلوه كند او نيز خائن است. كسى كه به اظهار يك راٌى ويا اجراى يك تدبير به منظور سست كردن حركات دشمن قادر باشدودر آن كوتاهى كند خائن است. آدمى كه توان مبارزه ندارد ولى مى تواند مبارزان راراهنمايى كند اگر دراين زمينه سهل انگارى كند او نيز خائن است.)19سيّد دائره شمول(خائن) را وسيع مى گيرد و كسانى را كه به صحنه مبارزه وارد نمى شوند وكار امروزرابه فردا مى سپرند واز مكر دشمنان وخنثى كردن توطئه هاى آنان تغافل مى كنند نيز خائن مى داند. او با تحليلى واقع گرايانه وبراساس قانون طبيعى وقتى ظلم استعمار گران انگليس را از حدّ فزون مى بيند وكاسه صبر مردم رالبريز موقع رابراى حركت واعتراض حتى اعلان نارضايتى از اين وضع مناسب مى داند:(اينك ديگر اعمال دولت انگليس وتجاوز او به حقوق عثمانيها ومسلمانان اسباب دل تنگى مسلمانان رافراهم آورده است. ستم انگليس ديگر غير قابل تحمل است. از اين رو بعيد نيست كه دلها به خشم آمده وصبرها لبريز گشته ومرز بنديها فرو پاشد.)20وقتى دشمن خارجى برملتى مسلط بشود درمرحله اول به تحقير آن مى پردازد وخود رابزرگ و قدرتمند وخلل ناپذير جلوه مى دهد ومردم رفته رفته باور مى كنند كه كارى از آنان ساخته نيست و عده اى مفلوك در دستان قدرتمند دشمن گرفتارند. سيّد براى جرأت بخشيدن به مردم مسلمان كه اين چنين سرنوشتى پيدا كرده اند و از توانايى خود وضعف دشمن غافلند مى گويد: (انگليس سرابى بيش نيست. ابر آن خشكيده وشمشير آن زنگ زده است و مسلمانان توان پيروزى دارند.) سيّد مى گويد: (اگر دشمن مال وجان خود را براى پيروزى به چيزى كه در دست او نيست به خطرى اندازد چرا شما در حفظ ونگهدارى آنچه كه مال شماست جرأت وشهامت به خرج نمى دهيد.)سيّد جمال توانست با سخنان فوق وامثال آن روح تازه اى در كالبد نيمه مرده مسلمانان جهان بدمد. به گونه اى كه در اندك زمان نهضتهايى عليه استعمار در گوشه وكنار كشورهاى اسلامى از جمله :مصر سودان ايران هند و… به وجود آمد.
مبارزه با استعمار
سيّد جمال الدّين براى مبارزه با استعمار تلاش وسيع وهمه جانبه اى را آغاز كرد. تبليغ تعليم ديدار وملاقات با رجال سياسى ومذهبى جهان اسلام و… در اين تلاش سترگ ترسيم عزّت واقتدار مسلمانان در گذشته وانحطاط وعقب ماندگى آنان درآن عصر طرح اتحاد جهان اسلام دعوت به جهاد تقويت بنيه علمى وفنى مسلمانان تبيين چهره حقيقى اسلام تشديد رقابتهاى دول استعمارگر استمداد از عالمان دينى مبارزه با غربزدگان و… در رأس برنامه هاى وى بود. در اين بخش به برخى از اصولى كه در راه احياى آنها تلاش بسيار كرد اشاره مى كنيم:1.جهاد وپيكار: اسلام دين جهاد ومبارزه است. مبارزه با ستم وستمگران فساد وتباهى چپاول وغارتگرى از ويژگيهاى اين مكتب است. سيّد بر اين اصل بسيار تاكيد مى كرد. به كسانى كه به تعاليم اسلامى رنگ مسالمت جويى وساز شكارى مى دادند سخت مى تاخت. او عزّت وذلّت اوج وسقوط مسلمانان را درگرو جهاد مى دانست و ذلّت ونكبت وادبار را در فراموشى آن.او با مقايسه اسلام ومسيحيت ويادآورى اين نكته كه بنيان مسيحيت بر مسالمت است وبنيان اسلام بر جهاد ومبارزه اظهار شگفتى مى كند كه چرا مسلمانان نسبت به اين فريضه وتهيه ساز وبرگ جنگى از مسيحيان عقب افتاده اند:(اساس ديانت اسلاميه بر قاعده غلبه وقهاريت است واظهار شوكت وتعميم سطوت وفتح ممالك وتوسعه مسالك وجهاد فى سبيل اللّه واعلاء كلمة اللّه واستيصال مذاهب سايرين ونسخ شرايع آخرين و امر به معروف ونهى از منكر وسياست مخالفين واضداد وقلع وقمع مواد كفرو ارتداد … [با جهاد ومبارزه بدست مى آيد])21به نظر او با توجه به فراوانى آيات جهاد در قرآن كريم مسلمانان بايد نخستين ملت عالم در پيكار باشندواز لحاظ عِدّه وعُدّه بر تر نه اين كه عقب مانده ترين ملتها!سخنان سيّد واستشهاد او به قرآن مسلمانان را عليه استعمارگران برانگيخت. مسلمانان سكوت را شكستندولب به اعتراض گشودند. استعمار گران وحشت زده به فكر چاره افتادند. چاره كاررادر اين دانستند كه بر آن اصلى كه اين بيدارى راموجب گشته مهر بطلان زنند. قلم بمزدان وعلماى دست نشانده رابه كار گرفتند وآنان نيز چنين نظر دادند:(جهاد در صورت عدم توازن ميان نيروى مسلمانها ونيروى استعمارگر كارى بيهوده ومايه اتلاف جان ومال است وتا وقتى كه دشمنان از اقامه نماز واداى فرايض جلوگيرى نكرده اند مملكت نبايد محيط جنگ وآشوب گردد.)22مولوى كرامت به نمايندگى از سوى انجمن ادبى مسلمانان كلكته اعلام كرد: هند دار الاسلام است واز اين روى جهاد برضّد انگلستان جايز نيست.23 اين انجمن قطعنا مه اى رانيز در حرمت جهاد مسلمانان با انگلستان صادر كرد.24سرسيد احمد خان چندين مقاله در حرمت جهاد با انگلستان نوشت25 واعلان كرد:(جهاد در صورتى مجاز است كه ظلم باشد ويا مسلمانان از اجراى فرايض دينى منع شوند وچون انگليسيها اين آزادى را تضمين كرده اند جايى براى جهاد باقى نمى ماند.)26