بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
با حساسيت فراوان مسلمانان رااز تقليد كوركورانه غرب بر حذر مى داشت وپيروى از آداب ورسوم وسنتهاى آنان رابه دليل عموم انطباق با خصوصيات ملل شرق باعث ضعف وناتوانى ونفوذ بيگانگان مى خواند ومعتقد بود:( هر ملتى كه اخلاق ورفتار وتمدن ملتهاى ديگر رابدون توجه به خصوصيات قوى خود تقليد كند طبعاً در ميان وحدت آن ملّت روزنه كوچكى وراهى براى دخول دشمنان به ميان آنان باز مى شود.)37درباره آن دسته از روشنفكران كه علوم ومعارف جديد را از روى تقليد محض وبا خود باختگى وارد كشورشان مى كنند مى گويد:(بقّيه آن اجتماع را از هم مى پاشند وآخرين رابطه آنان رابه هم ازبين ميبرند… با توسعه اين فرهنگ وتمدّن در ميان ملّت خويش مانند درى مى شوند كه بتوان از آن داخل شد وصفوف فشرده ملّت رابا آن تعاليم از هم جدا مى كنند تاميدان وسيعى براى دخول بيگانگان ميان آنان ايجاد شود.)38سيّد مبارزه با غربزدگان را براى حفظ موجوديت فرهنگى سياسى وهويت مستقّل جوامع اسلامى ضرورى مى دانست.مخالفت سيّد با سرسيد احمدخان وانديشه هاى التقاطى او در اين راستا صورت مى گرفت. او به اين نتيجه رسيده اند كه تنها انگيزه اى كه مسلمانان راوامى دارد تا از دين وسرزمين ومنابع وشرف انسانى خود دفاع كنند اعتقادات دينى آنان است. از اين روى طريق استعمار فرهنگى وغربزدگان درصدد سستى آن بر آمدند:(جستجو در خصايل ملتها انگليسيها رابه اين امر رهنمون كرد كه زندگى مسلمانان وابسته به پيوند دينى است و تا آن هنگام كه اعتقاد به اسلام وغيرت دينى در ميان مسلمانان حكمفرما باشد انگليسيها هيچ گاه از دست آنان راحت وآسايش نخواهند داشت. گروهى از مسلمانان رابه خدمت گرفتند كه در هند از آنان به نيچريها ودهريها ياد مى شد. انگليسيها آنان رابه جهت فساد عقايد مسلمانان وتوهين به پيوندهاى تعصب دينى به همكارى انتخاب كردند تا آتش غيرت دينى مسلمانان را شايد بدان وسيله فرو نشانند وجوامع اسلامى رامتلاشى ووحدت آنها پراكنده سازند واين گروه رابه تاسيس يك مدرسه بزرگ در(عليگر) ويك جريده جهت پخش اين اباطيل همراهى كردند تاسستى در عقيده در ميان مردم رواج يابد و رشته ها مودّت ميان مسلمانان گسيخته گردد تا در نتيجه انگليسيها به اهداف شوم خود بدون مانع دسترسى پيدا كنند.)394. مبارزه با ترس ويأس: ترس ويأس ذلت وزبونى رادر پى دارد. آن روز مسلمانان قدرت قاهرجهان بودند كه ترس ويأس رابا تيغ شجاعت واميّد به مذبح برده و بر ترس غلبه كرده ونوميدى را از خود دور كرده بودند. امروز نيز چاره درد در همين جاست .سيد جمال الدين آن را شرط فلاح وقيد حيات مى داند وهمواره از مسلمانان مى خواهد كه با غلبه بر آن دو همانند مسلمانان نخستين در مقابل استعمار بايستند.40سيّد مقاله اسطوره رادر عروة الوثقى در اين راستا مى نويسد كه خلاصه آن بدين قرار است:بيرون شهر استخر پرستشگاهى بودكه مسافران شب از ترس تاريكى به درون آن پناه مى بردند.ولى هر كس كه درون آن مى روفت به طرزى مرموزى درمى گذشت. كم كم همه مسافران از يان پرستشگاه ترسيدند وهيچ كس پرواى آن نداشت كه شب رادر آن جا بگذراند. تاسرانجام مردى كه از زندگى بيزار وخسته شده بود ولى اراده اى نيرومند داشت به درون پرستشگاه رفت صداهاى سهمگين وهراس انگيز از هر گوشه وكنار برخاست كه او را به مرگ تهديد مى كرد. ولى مرد نترسيد وفرياد زد: پيش آييد كه از زندگى خسته شده ام. با همين فرياد يك باره صداى انفجارى برخاست وطلسم پرستشگاه شكسته شد واز شكاف ديوارهايش گنجينه هاى معبد پيش پاى مرد فرو ريخت. بدنيسان آشكار شد آنچه مسافران رامى كشته ترس ازخطرى موهوم بوده است… بريتاناى كبير چنين پرستشگاهى بزرگ است كه گمراهان چون از تاريكى سياهى بترسند بدرون آن پناه مى برند وآن گاه اوهام هراس انگيز ايشان رااز پاى در مى آورد. مى ترسم روزى مردى كه ازندگى نوميد شده ولى همتى استوار دارد به درون اين پرستشگاه برود ويك باره در آن فرياد نوميدى بر آورد پس ديوارها بشكافد واين طلسم اعظم بشكند.41ونيز مقاله اى مستقّل درباره ترس وپيامدهاى زيانبار آن مى نويسد واز مسلمانان بويژه عالمان دينى مى خواهد كه ترس از دشمن راكنار گذاشته وبه وظيفه ومسوّوليت خود عمل نمايند.425.تقويت بينه علمى وفنى مسلمانان:سيّد جمال علوم وفنون وپيشرفت آن رامايه برترى وسيادت دارندگان آن مى دانست ومعتقد بود كه ملّت به علم زنده مى شود.از اين روى به تجهيز مسلمانان به علوم وفنون جديد در ابعاد گوناگون عنايت ويژه اى داشت. وآن راسدّى در مقابل رخنه دشمنان از نظر فرهنگى سياسى نظامى واقتصادى به شمار مى آورد.على رغم پندار برخى از مسلمانان متعصب كه علم رابه شرقى وغربى يا اسلامى وغير اسلامى تقسيم مى كردند آن را ميراثى مى ديد كه از شرق به غرب واز غرب به شرق واز اين تمدن به آن تمدن واز اين كشور به آن كشور در حال حركت است. اين بذر در هر سرزمين مساعدى به برگ وبار مى نشيند. بنابر اين هيچ مذهب ونژادى نمى تواند ادّعاى انحصارى علوم راداشته باشد.43