نقد حوزه نجف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد حوزه نجف - نسخه متنی

محمد جواد مغنیه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد حوزه نجف

محمد جواد مغنيه

در ايّام پيشين دانشورى در صدر مجلس جاى گرفت . رقيب او پرسشى كرد و او گفت : نمى دانم . هماوردش زبان به اعتراض گشود كه اگر نمى دانى چرا در صدر مى نشينى ؟ مرد دانشور پاسخ داد: واى بر تو! اين جايگاه مكان كسى است كه چيزهايى مى داند و چيزهايى را نمى داند. اما آن كه همه چيز را مى داند كه مكان ندارد!

همچنين افلاطون مى گويد:

حقيقت فوق بر هر واقعيتّى چون نجف و غير آن منطبق است ... بسيارى از مشايخ و پژوهندگان مخلص و فهيم آن حوزه مسائل را درك مى كنند و اين نكته را مى دانند كه نجف احتياج به اصلاح عاجلى دارد كه آن را به سوى پيشرفت وتعالى سوق دهد... در پاسخ خواسته هاى اينان ملاحظات و نقدهاى ذيل را مى نگارم . هر چند به مذاق آنان كه تمجيد دروغين رابر كلام حق و درست ترجيح مى دهند ناخوشايند بيايد.

1 نجف دانشگاه اسلامى است نه مركزى قومى و وابسته به اقليّت فكرى خاص . نجف در عمر هزار ساله خويش در خدمت به اسلام و نشر آموزه هاى قرآن و سنّت كوشيده است . ديانت را از جمود مصون داشته و آن را در برابر شمشيرهاى افراخته بدعتها و نيز شك و ترديدهاى آشوب آفرين حفاظت كرده است . نجف خردهاى بزرگ و انديشه هاى گرانبار خويش را در خدمت به اسلام و مسلمانان به كار گرفته است . با وجود اين بيشتر مسلمانان و يا حداقل جمعى فراوان از آنان نجف را فقط به عنوان مركز شيعه وتشيّع مى شناسند. گمان مى ورزند: نجف پايگاه و مركزى است براى تعصب فرقه اى و مذهبى يك گروه دينى عليه ديگر فرق اسلامى . اسف انگيزتر آنكه مشاهده مى كنيم كه برخى از شهرهاى مسلمان ويا پايگاههاى دينى و مذهبى نامى از نجف نشيده اند ويا اسمى شنيده اند ولى راجع به آن هيچ نمى دانند.

سرّ مطلب آن است كه نجف در عزلت مى زيد. نجف به سكوت خود را پايبند مى دارد. در لاك خود فرو رفته و پيرامون خويش با هيچ يك از ابزار نشر سخنى و پيامى را ارائه نمى كند.

نه راديويى دارد كه به مسائل و شؤون نجف بپردازد نه روزنامه كثير الانتشارى دارد ( تا از آن طريق خود را معرّفى كند ) و نه گروهى اعزامى را سامان مى دهد كه به نقاط مختلف سفر كنند و پيرامون حوزهء نجف سخن بگويند و اهداف آن را باز گشايند و مردمان را به حقيقت نجف و چگونگى عملكرد آن آگاه بسازند. با اين كه مى دانيم كه تبليغ اسلام است .( و از سوى ديگر ) امكانات براى اين تبليغ آماده است و يا حداقل مى توان در راستاى آن امكانات را فراهم آورد.

2 رياست حوزهء دينى نجف خط و مرز مشخّصى و نظام معيّنى ندارد كه رياست و مرجعيّت كبرا خود را ملتزم بدان بداند. بلكه هر كس كه رياست را بر عهده مى گيرد براى خود نظام و شيوه اى مستقل دارد و شايد بتوان گفت : نظام و سيستم (اداره ء حوزه نجف ) آميزه اى است ( از افكار و خواسته هاى ) حاشيه نشينان و مستشاران مرجع . و در ميان آنان كسانى

را مى توان ديد كه پيگيران معاشند و نه طالبان دانش و مبلّغان توحيد. همّت اوّل و آخر آنان اين است كه در پيش مرجع و پشت سراو به رقابت با يكديگر بپردازند به زهد و قداست تظاهر كنند تا بتوانند او را بفريبند و پس از دستيابى به اطمينان و اعتماد او جيب خود را پر كنند و خود را شادمان و شاداب سازند.

3 اموال فراوانى از شهرهاى شيعه به عنوان خمس و زكات به نجف منتقل مى شود.

رئيس حوزه هر گونه كه بخواهد تصرف مى كند. كسى از او نمى پرسد كه چه مقدار و در كجا صرف شده اند؟ ما در پاكدامنى و امانت آنان شك نداريم . همچنين در توانمندى ايشان در تدوين حلّ مشكلات علمى و جواب درس استفتائات و سؤالاتى كه روز و شب به سويشان مى آيد. ولى عدالت و توانمندى علمى مسأله اى است ومديريت و نظام دهى نكته اى ديگر. تفاوت ميان آن و همانند تفاوت ميان قواى قضائيه و نيروهاى انتظامى است . دانشور دانش را گسترش مى دهد و در جان شاگردان نهال ملكه اجتهاد را غرس مى كند و آنان را بر تحقيق و آزمون تمرين و ممارست مى دهد; امّا مديريّت واجرا زمينه ها و قلمرو خاص خود را مى طلبد همچنين استحكام بخشيدن بنياد يك دانشگاه چه در ابعاد داخلى و چه قلمرو خارجى توانايى ويژه را برمى تابد. بنابراين بديهى است كه اين مسائل بايستى به آگاهان توانمند احاله شود. زيرا هيچ ربط و پيوندى ميان قدرت علمى و توانايى اجرايى نيست .

البتّه نكتهء ياد شده با اين راه همساز است كه مرجع دينى كسانى را كه توانايى اجرايى اين مهم را دارند برگزيند. آنان با ژرفكاوى و امانت امور را بر عهده گيرند حسابرسى كارها را انجام دهند و به او ارائه كنند و مرجع دينى در تدريس و فتوا خودرا ممحّض كند. حتى اگر وى خبرويّت و توانايى كامل مديريتى داشته باشد در عين حال او نمى تواند دو مسأله عمده يعنى تدريس و مديريت دانشگاهى را كه هزاران دانش پژوه دارد همزمان برعهده گيرد.

4 دانش . پژوه به خود واگذار

مى شود هر چه بخواهد مى آموزد. در هر حلقهء درسى كه تمايل پيدا كند حضور مى يابد بدون امتحان بدون ناظر و بدون هر چيز ديگر ( كه به نقد و بررسى كار او بپردازد ). به همين جهت ادعاهاى دروغين و القاب دهن پركن فراوانند و رداى علم و دانش را كسانى بر تن كرده اند كه هيچ ارتباط سببى و يا نسبى با آن ندارند.

ملاحظات فوق نقد شتابزده اى است كه به مناسبت بدان اشارت كردم . افراد گوناگونى از اهل فضيلت ودرك و اخلاص من را ترغيب كرده اند كه كتاب ويژه اى در زمينهء اوضاع نجف بنگارم و راهى باز گويم كه بتواند نجف را از تقليدهاى موروثى كه نسل بعداز نسل فرا گرفته اند رها كند. استدلال آنان چنين بود كه چنين نوشته اى گر چه دستاورد و ثمرهء آن در آينده اى نزديك به دست نيايد ولى آثارى نيك در آينده بر جاى خواهد نهاد. به زودى تلاش خواهم ورزيد ( و از خداوند توفيق آن را خواهانم ) كه به چنان كارى اقدام كنم . گرچه به خوبى آگاهم كه چنان نوشته اى فرياد و نالهء آنان كه فضاى نجف را مسموم كرده اند و صفاى آن را آلوده اند بر مى انگيزاند. اما من مبناى معروف خويش را دارم كه اگر در مقوله اى يقين پيدا كنم به < قيل و قال > اعتنايى نخواهم داشت .

زيرا خويشتن را از مخلص ترين شاگردان نجف مى شمرم و نهايت آرزوى من است كه نجف پيوسته پيشتاز سواران ( دانش و فضيلت ) باشد و چرا چنان تمانايى نكنم كه اگر نجف نبود من چيزى نبودم كه به ياد آيد ( فلولا هالم اك شيئاً مذكوراً )

/ 1