دريچهاى به فرهنگ رفتار
تلاش حوزويان در صحنههاى گونه گون اجتماعى، پس از پيروزى انقلاب اسلامى به اوج خود رسيد. روحانيت در سياست، مديريت، اجرا، قضاوت، فرهنگ و تمامى امورى كه به گونهاى با مسؤوليتهاى حوزوى پيوند دارد، نقش آفرين شد و اكنون پر تلاش بر اين كار است.پيروزى در اين ميدانها، افزون بر آشنايى با نوع كار و تعهّد عملى در انجام آن، شناخت فرهنگ موجود جامعه و به كارگيرى شايستگيهاى رفتارى را، در برخوردها مىطلبد.
نگهداشت آداب و اخلاق نيكو براى روحانيون كه با مردم و جامعه در پيوندند و با مردم سر و كار دارند، ضرور است و هر گز نبايد از نظر پنهان بماند؛ چه اينان، به منظور هدايتهاى فكرى و معنوى و نشر رهنمودهاى دينى، همواره، نيازمند به خط ارتباط و حضور در متن جامعهاند.
بى ترديد، اين مسؤوليت آموزشى و پرورشى، يعنى همه مسؤوليت و رسالت
حوزه و حوزويان، جز در سايه ايجاد و حفظ پايگاه و ارتباط مردمى اين نهاد و برخاستگان آن انجام نمىيابد و از آن طرف، بروز ارزشهاى اخلاقى در رفتار، به حفظ اين پايگاه پر سابقه حوزه، كمك شايانى مىكند. همان سان كه به دريافت تجربى و عقلى و نيز رهنمود وحى مىدانيم كه: آميختگى رفتارهاى اجتماعى به ناشايستها و ناآراستگى برخوردار به فضايل و آداب، در گسيختگى و تباه شدن مدار ارتباط و فرو افتادن به انزواى محيطى و اجتماعى، نقش بسيار دارد:
فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظاً غليظ القلب لا نفضوا من حولك. (1)
پس بسبب رحمتى از خدا با آنان نرمى كردى و اگر تند خويى سخت دل بودى، البته از دورت مىپراكندند.
برخاستهاى از حوزه، كه پس از ساليانى تحصيل، تحقيق و تهذيب پا به عرصه اجتماع مىنهد، چگونه زيستن او در ميان جمع، برخوردها، رفتار، گفتار و همه كنشهاى فردى و جمعى او، بيشترين تأثير را در ميزان پيروزيش دارد.
رسالت ترويج دين در جامعه تنها به انجام مراسم، تشكيل همايشها و سخنرانيهاى دينى و نشر آثار فكرى، خلاصه نمىشود، بلكه به نمايش گذاردن زندگى سالم دينى و رفت و آمد پذيرفته و خوشايند، در پرتو نگهداشت آداب و اخلاق اسلامى، كاراترين شيوه در اين امر است:
امام صادق(ع)مىفرمايد:
«كونوا دعاة بغير السنتكم، ليروا منكم الورع و الاجتهاد و الصّلاة و الخير، فانّ ذلك داعية(2).»
به غير زبان، مردمان را به دين بخوانيد، تا در عمل، از شما پارسايى و دين خواهى و نماز و نيكو كارى ببينند، چه اين خود، دعوت به دين است.
به نيكى با مردمان زيستن، با فكر و فرهنگ آنان آشنا بودن، قهر وكين و مهر و پيوندشان را در زندگى دانستن، با فكر و فرهنگ آنان را شناختن، گام آغاز اين دعوت است و نخستين قدم براى برانگيختن حساسيتهاى دينى آنان:
يا أيها المدثّر. قم فانذر. و ربّك فكبّر. و ثيابك فطهر و الرّجز فاهجر، و لا تمنن تستكثر.3
هان، اى جامه بر خود پيچيده! بر خيز و بيم ده و پروردگارت را بزرگ خوان و جامه ات را پاكيزه گردان و پليدى را دور كن و از سر بسيار بينى منّت منه.
چهره تافتهاى جدا بافته از مردمان به خود گرفتن، با عالم و آدم بى ارتباط بودن، نظر به گريبان دوختن، نه سنّت دين است و نه آيين تبليغ، بلكه پيرايهاى سنگين و تيره بر چهره دين است.
در شريعت اسلام، نه انزوا پسنديده است و نه از جمع بودن و نگه نداشتن آداب. آن نخست گريز از مسؤوليت است و رها گذاردن جامعه براى تاختن پليد سيرتان و اين ديگر، ستيزى است به جهل و نا خواسته با شخصيّت انسانى مردمان، رنجاندن و رماندن آنان و در نهايت، باز ماندن از انجام رسالت خويش.
آميزش با مردم نقطه آغاز براى فرخوانى مردمان به داشتن زندگى دينى است. نشر آموختهها، افشاندن بذر انديشه و حفظ سلامت معنوى و تفكّر دينى در جامعه از اين نقطه آغاز مىشود و به همين نقطه نيز پايان مىيابد.
به گواه قرآن، سيره رفتارى انبيا و رسولان، بويژه پيامبر اسلام(ص)، اين بود كه پيوسته در ميان جمع و اجتماع بودند. چنان مىزيستند كه مردمان و آن گونه كارهاى لازم زندگى را انجام مىدادند كه ديگران، بى هيچ فرق و برآوردن نيازهاى بشرى خود. به مانند آنان در كوچه و بازار حضور داشتند، داد و ستد مىكردند، به دشت و مزرعه مىرفتند و...
بدين سبب، مشركان كه مىپنداشتند رسول خدا بايد از تمامى اين امور، به دور باشد، نه در جمع ديده شود، نه در اجتماع كار كند، نه بخرد و نه بخورد، به انكار ريشخند مىگفتند:
مال هذا الرّسول ياكل الطّعام و يمشى فى الأسواق(4).
اين چه فرستادهاى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟
يا بر اين پندار بودند كه اگر هم خوراك و نياز مادى دارد، بايد از راه معمول و جداى از مردمان باشد:
أو يلقى اليه كنز أوتكون له جنّة يأكل منها(5).