تراژدي كربلا: جامعه‏شناسي گفتمان شيعي - تراژدی کربلا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تراژدی کربلا - نسخه متنی

بهروز رفیعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تراژدي كربلا: جامعه‏شناسي گفتمان شيعي

بهروز رفيعي

مردم‏شناسان، برآن‏اند كه فرهنگ عامه (فولكور) مجموعه‏اي از آداب و رسوم و سنّت‏هاي موروثي ريشه‏دار و كهن در ميان مردم است كه به سادگي و آساني دگرگوني نمي‏پذيرد؛ و چنانچه در آنها تغيير و تحوّلي روي دهد، ويژگي‏ها و معاني و مفاهيم و رنگ و بوي مردمي آنها دست نخورده مي‏ماند؛ به ويژه اگر اين فرهنگ عامه از آداب و رسوم ديني و ملي و اجتماعي باشد.

يكي از مهم‏ترين فرهنگ‏هاي عامه در عراق و ايران، مراسم عزاداري حسيني است كه گذشته از جنبه‏ي ديني، داراي بعد اجتماعي و سياسي و فولكوريكي است كه در جهان عرب و اسلام بي‏همتاست.

اين كتاب، در پي ريزكاوي در اين آداب و رسوم و فرهنگ عامه‏ي عاشورايي است و با عنايت به تحليل‏هاي مردم‏شناختي اجتماعي مي‏كوشد به اهميت اجتماعي و سياسي و فرهنگي اين مراسم و آداب و رسوم و ارتباط آنها با عاشورا و ميزان اصالت ديني آنها، با تكيه بر فرهنگ عاشورا در عراق بپردازد.

نگارنده، براي نيل به اين هدف، از تحقيقات ميداني و كتابخانه‏اي بهره گرفته است و گرچه گاه در خلال پژوهش به ايران و هند و پاكستان و لبنان گريز مي‏زند، اما گستره‏ي جغرافيايي تحقيق او عراق و به ويژه شهرهاي مذهبي آن و بالاخص كاظمين است و با آن‏كه نگارنده آغاز عزاداري حسيني را از قرن هفتم ميلادي مي‏داند و به وجود برخي آداب و رسوم عزاداري در سده‏هاي نخستين اسلام اشاره مي‏كند، اما تأكيد كتاب بيش‏تر بر يكصدسال اخير است.

مطالب كتاب در قالب يك مقدمه، هفت فصل و يك خاتمه تنظيم و تحرير شده است.

فصل يكم: مروري تاريخي

فصل دوم: تراژدي كربلا، مراسم اشك و آه

فصل سوم: عوامل مؤثر در تحول و پيشرفت مراسم عزاي حسيني

فصل چهارم: اهميت ديني و اجتماعي و سياسي شهرهاي مقدس

فصل پنجم: جامعه‏شناسي گفتمان شيعي در عزاي حسيني2

فصل ششم: ويژگي‏هاي فولكلوريك مراسم عزاي حسيني

فصل هفتم: عزاي حسيني، تلاش براي بهره‏وري و تخريب

فصل يكم: مروري تاريخي

1. امامت و خلافت و قدرت و تحول حركت‏هاي اجتماعي در اسلام: اسلام از آغاز، دعوتي ديني و حركتي اجتماعي و سياسي و فرهنگي بود و پيامبر اكرم(ص)، گذشته از تحكيم و تثبيت توحيد و اجراي شريعت، در پي تحقق عدالت و كاهش فاصله‏هاي طبقاتي در جامعه بود. اين امر از يك سو، به چالش اسلام با طبقه‏ي اشرافي و قدرتمند مكه انجاميد و از سوي ديگر، موجب شد مردم گروه گروه به اسلام درآيند و اين دين غلبه يابد؛ اما باز هم نزاعي پنهان وجود داشت كه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)، در اموري چون جانشيني آن حضرت خود را نشان داد.

گروهي از صحابه معتقد بودند كه پيامبر اكرم(ص) علي(ع) را به جانشيني پس از خود برگزيده و در ماجراي غدير خم بر اين امر تصريح كرده است. اينان كساني‏اند كه پس از اين شيعه‏ي علي(ع) خوانده شدند. نخستين حركت ديني ـ سياسي كه پرچم مخالفت را در طول تاريخ بلند اسلام برافراشت، از اين گروه زاده شد. اهل‏سنت، اصل حديث غدير را مي‏پذيرد؛ اما مفهوم آن را مودت مي‏دانند نه خلافت، و مي‏گويند جانشين رسول خدا(ص) بايد از قريشيان انتخاب شود.

پيش از تشييع پيكر رسول خدا(ص)، مهاجران و انصار در سقيفه گرد آمدند و بينشان بر سر تعيين خليفه‏ي مسلمانان نزاع درگرفت و سرانجام به تأسيس دولت جديد انجاميد.

از اين تاريخ، درگيري ميان امامت و سياست ـ به قول ابن‏قتيبه ـ آغاز شد. اين درگيري با انتخاب ابوبكر آغاز شد و با شهادت علي ابن ابي‏طالب(ع) دوره‏ي خلفاي راشد به سر آمد.

در مطالعه‏ي رويدادهاي تاريخ اسلام، از منظر تاريخ انتقادي و مردم‏شناسي سياسي، با دو مفهوم اساسي روبه‏رو مي‏شويم: خلافت و امامت. خليفه به اعمال قدرتي مي‏پردازد كه دنيايي است و حاصل رأي و شوراست. اما امام مسؤوليتي ديني و دنيوي دارد كه ناشي از انتصاب و نص صريح نبوي است.

پيامبر اكرم(ص) هم نبي بود و هم رهبر و هدايتگر امّت، و قول و فعل او به پيدايش سنت نبوي انجاميد كه ملاك و معيار و ارزش و نمونه‏اي است كه مسلمانان را هادي و راهبر است. پس از رحلت آن بزرگوار، استمرار رهبري امت اقتضا مي‏كرد كه مسئله‏ي خلافت و امامت مطرح شود؛ البته در تاريخ اسلام، هرگز رهبري چونان رسول خدا(ص) پديد نيامده و قدرت و حكومت هميشه ناسوتي و دنيامدار بوده است.

امام علي(ع) به دلايلي چند، خلافت ابوبكر و عمر را برتافت و بر حق از دست‏رفته‏ي خويش ديده فروبست؛ اما خلافت عثمان از نوع دگر بود؛ با اين حال امام بردباري كرد. خلافت عثمان سراسر بدعت و بيداد بود؛ در نتيجه مسلمانان برآشفتند و بر او شوريدند و كار به قتل او و انتخاب امام انجاميد. قتل عثمان از جنبه‏ي اجتماعي و سياسي و فكري، مرحله‏ي تازه‏اي در تاريخ اسلام گشود و از اختلافات ژرفي كه وحدت مسلمانان را تهديد مي‏كرد پرده برگرفت.

چون با امام علي(ع) بيعت شد، چالش‏هاي قبيله‏اي ريشه‏دار دوباره به سرعت جان گرفت كه اوج آن در درگيري امام(ع) با معاويه تجلي كرد و به بروز نخستين جنگ داخلي در اسلام و پيدايش گروهي افراطي به نام خوارج انجاميد كه سرانجام امام را به قتل رساندند. معاويه از اين موقعيت استفاده كرد و مركز خلافت را از كوفه به شام منتقل نمود و خود را خليفه‏ي مسلمانان خواند و خلافت را ارثي كرد و اهل‏بيت را از امامت دور داشت. از آن تاريخ ميان دين و سياست، و جامعه و دولت در اسلام فاصله افتاد و حتي تابع قدرت شد و امويان زمام امور مسلمانان را به دست گرفتند.

در سال 132ه··.ق./750م. عباسيان به نام شيعه و با ياري آنان، امويان را از حكومت بركنار و با همان روش‏هاي نابكارانه‏ي امويان، حكومت را قبضه كردند و ديري نپاييد كه كار را بر شيعيان تنگ و سخت كردند. ابوالفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين نام شماري از علويان را كه به دست عباسيان به شهادت رسيدند آورده است. هر چه بيداد بر آل علي(ع) فزوني مي‏گرفت، علاقه‏ي مردم به آنان بيش‏تر مي‏شد. تراكم ظلم و استبداد اندك‏اندك، تبديل به عامل فعّالي براي رشد عقايد شيعي و تبلور آن در مكتب امام صادق(ع) شد. مكتبي كه موجب شد، نخستين رويكرد علمي و فلسفي عرب پديد آيد و فقيهان بزرگي چون: مالك، ابوحنيفه، احمد بن حنبل و شافعي، مستقيم يا غيرمستقيم، در آن تربيت شوند. اين مكتب توانست دانشمندان بنامي چون هشام بن حكم را بار آورد و باب اجتهاد را گشوده دارد. در اين دوران، مذاهب چهارگانه‏ي فقه اهل سنت شكل گرفت و عباسيان خود را اهل سنت و جماعت و هواداران اهل‏بيت را «شيعه‏ي علي» خواندند.

در آغاز قرن چهارم هجري، مكتب اسماعيليه پديد آمد كه فقهي كمابيش مبتني بر مكتب اهل‏بيت داشتند. اينان دارالحكمه‏ي قاهره را بنا نهادند. اسماعيليه تنها فرقه‏ي انشعابي در شيعه نبود؛ چرا كه در قرن سوم هجري و در زمان امام يازدهم(ع) و آغاز غيبت امام دوازدهم، بنابر نقل نوبختي، شيعه به بيش از 30 فرقه تقسيم مي‏شد. در نيمه‏ي دوم قرن دهم ميلادي شمار شيعيان عراق فزوني يافت و با روي كار آمدن آل‏بويه، بر اهميت شيعه افزوده شد؛ چنان‏كه مشهور است كه آل‏بويه نخستين بنيان‏گذاران حكومت شيعي در تاريخ‏اند.

در همين دوره بود كه عضدالدوله ضريح بزرگي بر مزار امام علي(ع) و ضريحي هم بر مزار امام حسين(ع) بنا نهاد. در اين دوره، تفكر شيعي شروع به رشد و تحول كرد و برخي از مراسم و شعاير حسيني برپا مي‏شد كه جنبه‏ي سياسي و تبليغي عليه عباسيان داشت. مي‏توان گفت درست در همين دوران است كه شيعيان در شهرهاي مقدس عراق، براي خاك‏سپاري مردگان آداب و رسومي پديد آوردند كه به سنت‏هايي پايدار تبديل شد. در اين دوره عالمان بزرگ شيعي چون شيخ مفيد و شريف رضي و سيدمرتضي و شيخ طوسي پرورش يافتند و حوزه‏ي نجف اشرف تأسيس شد. پس از علامه حلي، مكتب شيعه با حركتي عقل‏گرا روبه‏رو شد و دو فرقه‏ي اخباري و اصولي (نقلي و عقلي) پديد آمدند. در زمان صفويان گرايش عقلي در ايران پيروزي جزئي به دست آورد؛ اما در عراق تنور درگيري ميان اهل نقل و عقل داغ بود و بر كل نيروهاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي، مؤثر افتاد. شاه اسماعيل صفوي مذهب شيعه را در ايران رسمي كرد، در حالي كه اكثر ايرانيان روزگار او سني بودند. او چون بر عراق دست يافت با اهل سنت بدرفتاري كرد و قبر برخي از بزرگان آنان را تخريب نمود و سب خلفاي سه‏گانه را وسيله‏ي تبليغات سياسي قرار داد و از برگزاري مراسم عزاي حسيني براي جلب ايرانيان به تشيع استفاده كرد. در اين ايام شمار بسياري از دانشمندان شيعه از لبنان و عراق به ايران دعوت شدند تا به ترويج تشيع بپردازند. صفويان در عين حال تشيع را به انقلابي خاموش تبديل كردند.

عثمانيان هم سياست استبدادي را عليه شيعه پيش گرفتند و از اهل‏سنّت حمايت كردند و كار به جايي رسيد كه هزاران شيعه را در نواحي حلب در سوريه كشتند، تا اين‏كه نادرشاه آمد و تلاش كرد فرقه‏هاي اسلامي را به هم نزديك كند. او مي‏خواست شيعه را به عنوان مذهب فقهي پنجمي در كنار چهار مذهب فقهي اهل سنت قرار دهد. وي تشيع را «مذهب جعفري» ناميد و تجمعي از عالمان شيعه و سني در شهر نجف تشكيل داد. اين تجمع در 22 شوال 1156ه··.ق. با حضور نادرشاه برپا شد و در آن، پس از بحث‏هاي فراوان، توافق‏نامه‏اي ميان علما به تصويب رسيد كه داراي پنج ماده بود. به هر حال، تلاش نادرشاه پيروزمندانه نبود، چون تفاهم و نزديكي حاصل شده، سطحي و نظري بود.

2. پيدايش و گسترش عزاداري حسيني: بنا به گفته‏ي ابن‏قتيبه، شعار «يا لثارات الحسين» را مختار ثقفي مطرح كرد. او نخستين كسي است كه به مناسبت روز عاشورا، در منزل خود در شهر كوفه مجلس يادبود برپا كرد. در مجموع هدف از اين مجالس، تحريك مردم براي جنگ عليه امويان و خون‏خواهي حسين(ع) بود. دينوري يادآور شده است كه اين مجالس براي سوگواري شهادت شهيدان كربلا و در كنار مزار آنان برگزار مي‏شد. شيعيان از قرن سوم، در ماه محرم در منزل امامان(ع) به نوحه‏سرايي مي‏پرداختند و نوحه‏گراني كه «نائح» خوانده مي‏شدند و شعر محزون مي‏خواندند در اين دوران پديد آمدند. رفته‏رفته نوحه‏گري به مقتل‏خواني از روي مقتل الحسين ابن‏نما و ابن‏طاووس تبديل شد. گاه نوحه‏خواني به درگيري ميان شيعه و سني مي‏انجاميد. مقتل‏خواني در عاشورا رفته‏رفته به صورت عادت مرسوم درآمده بود؛ از اين‏رو مستنصر عباسي به جمال‏الدين بن جوزي در سال 460 دستور مي‏دهد در مقام محتسب، مردم را از مقتل‏خواني در عاشورا بازدارد. هم‏چنين از همان آغاز، كربلا زيارتگاه و محل تجمع مسلمانان شد؛ لذا متوكل عباسي دستور داد قبر امام را محو كنند و مردم را تهديد كرد كه به زيارت آن حضرت نروند كه جان و مالشان در امان نخواهد بود.

گرچه عزاداري حسيني، با سخت‏گيري امويان و عباسيان عليه شيعيان همراه بود، اما در زمان آل‏بويه، موازنه‏ي قوا به نفع شيعه دگرگون شد و معزالدوله اولين كسي بود كه عزاداري را به صورت مراسم سالانه در بغداد برپا كرد. در عاشوراي 353ه··.ق./933م. براي نخستين‏بار، در بغداد مجالس بي‏مانندي در عزاي حسيني برپا و بازارها بسته شد و عزاداران در خيابان‏ها عزاداري كردند و مردم سياه پوشيدند و يقه چاك كردند و به زيارت قبر امام(ع) رفتند. دوران آل‏بويه در عراق از مهم‏ترين دوران رشد و تحول شعاير و مراسم ديني و به ويژه عاشورايي بود. اين مراسم خشم اهل سنّت را برانگيخت. آنان اين امور را بدعت، و روز عاشورا را عيد خواندند و جشن گرفتند و عامه‏ي مردم با اشاره‏ي عالمان سني به عزاداران حمله كردند و امويان را ستودند و در وصف يزيد كتاب نوشتند.

با به قدرت رسيدن سلجوقيان، وضع شيعيان بد شد؛ چه آنان عليه شيعه و معتزله و صوفيان و اشاعره اعلان جنگ كردند. شيعه جرئت نكرد مراسم عزا برپا كند. تا زمان صفويان وضع بدين منوال و به زيان شيعه بود؛ چون صفويه به حكومت رسيدند، اوضاع تغيير كرد. آنان از مراسم عزا به عنوان سلاح سياسي و تبليغاتي استفاده كردند و آن را گسترش دادند.

در زمان عثمانيان، عرصه بر شيعه تنگ آمد و در 22 نيسان 1802، وهابيان به كربلا تافتند و كشتند و سوزاندند و ويران كردند و بردند. اينان بارگاه حسين را ويران كردند و اموال آن را ربودند و هزار نفر را به خاك و خون كشيدند و دو سال بعد قصد نجف كردند؛ اما مردم پايداري كردند و شهر و مرقد امام را به گونه‏اي معجزه‏آسا نجات دادند. اين يورش‏ها بر شيعيان و مراسم عزاداري آنها تأثير ژرفي نهاد و ادبيات عاشورا را به شدت متأثر كرد؛ چنان‏كه برخي از شاعران، اين واقعه را كربلاي دوم خواندند. شيعيان دو سال بعد، از آنان انتقام گرفتند و ملك عبدالعزيز را به قتل رساندند.

داودپاشا حاكم عثماني عراق، بيش از ديگر تركان بر شيعه سخت گرفت و آنها را از برپايي عزاداري بازداشت. او معتقد بود عزاداري، ابزار تبليغاتي دولت ايران عليه عثماني است. با روي كار آمدن علي‏رضا در بغداد، شيعه در انجام مراسم آزادي تمام يافت و مجالس عزا به راه انداخت و علي‏رضا هم در آنها شركت كرد.

در خلال قرن 19 ميلادي، هم‏زمان با گسترش مجالس عزا، دسته‏هاي عزاداري هم پديد آمد. يكي از نخستين اين هيأت‏ها و دسته‏ها، دسته‏هاي سينه‏زني بود كه براي نخستين‏بار در كاظمين به راه افتاد. مدحت‏پاشا، با صدور اعلاميه‏اي حركت دسته‏هاي عزاداري را ممنوع و برپايي عزاداري را جرم خواند. او پس از اين دست از سخت‏گيري برداشت و مردم را آزاد گذاشت.

در آغاز قرن بيستم، عزاداري در عراق گسترش و ژرفا يافت و رنگ مردمي و فولكلوري به خود گرفت و در كنار مجالس تعزيه، دسته‏هاي سينه‏زني و زنجيرزني هم پديد آمد. در نيمه‏ي دوم قرن نوزدهم، شيعيان عراق به تأسيس حسينيه روي آوردند. نخستين حسينيه، با نام حسينيه‏ي حيدري در كاظمين ساخته شد. حسينيه‏ها رفته‏رفته، متحوّل و پيشرفته و به نهادهاي اجتماعي و فرهنگي تبديل شدند و كارشان، تنها برپايي عزاداري نبود.

پس از آن‏كه انگليس عراق را اشغال كرد، از بزرگ‏داشت واقعه‏ي عاشورا و برگزاري مراسم عزاداري حمايت كرد، كه به سپاس‏گزاري رسمي عالمان شيعه از انگليس انجاميد. پس از تشكيل حكومت ملي در عراق در 1921، دولت روز عاشورا را تعطيل رسمي اعلام كرد، اما رفته‏رفته با اين مراسم مخالفت كرد تا در عاشوراي 1927 ميان عزاداران و عوامل حكومتي در صحن كاظميه درگيريِ منجر به قتل روي داد و در 1928 دولت عزاداري را ممنوع كرد.

ملك فيصل اول به مراسم عزاداري عنايت داشت و به عزاداران براي اين مراسم كمك مالي مي‏كرد و خود در آن شركت مي‏جست. در 1932 دولت به هيأت‏هاي عزاداري سخت گرفت و در 1935 در دوره‏ي وزارت ياسين هاشمي به شدّت از برگزاري مراسم عزا جلوگيري شد. در دهه‏ي پنجاه دولت بر سخت‏گيري خود افزود و هيأت‏ها را مجبور كرد از پليس اجازه‏نامه بگيرند. در اواخر حكومت سلطنتي در عراق، مراسم عزاداري ديگر جنبه‏ي سياسي خود را از دست داد. در پايان دهه‏ي شصت و آغاز دهه‏ي هفتاد، اين مراسم به شكلي چشم‏گير رشد كرد و دگرگون شد. در سال 1968 راديو عراق مراسم عزاداري را پخش كرد. در آغاز دهه‏ي هفتاد در كنار جنبش شيعي، از يك‏سو، و مشكلات سياسي و اقتصادي از سوي ديگر، مراسم عزاداري به اوج خود رسيد و حكومت براي حلّ مشكلات، 60000 ايراني را از عراق اخراج كرد و با اعمال فشار بر شاعران و مداحان و نوحه‏گران، كوشيد مراسم را از بار اجتماعي و سياسي تهي كند. در 1975 از برپايي مراسم در نجف جلوگيري شد و دو سال بعد مردم دست به تظاهرات زدند و شعار دادند كه در پي آن شماري از مردم كشته و زخمي و زنداني و اعدام شدند. سرانجام با آغاز جنگ عراق و ايران در 1980 برگزاري هر گونه مراسم عزاداري حسيني در عراق ممنوع شد.

فصل دوم: فاجعه‏ي كربلا، مراسم اشك و آه

1. كربلا، نخستين تراژدي در اسلام: موضوع اصلي مراسم عزاداري، بزرگ‏داشت شهادت نوه‏ي رسول خدا(ص) و فرزند فاطمه و علي ـ عليهماالسلام ـ است كه در عاشوراي 61 هجري برابر با دهم تشرين 680 ميلادي پس از قيام عليه يزيد به شهادت رسيد. معاويه براي اولين‏بار در جهان اسلام خلافت را به حكومت موروثي تبديل كرد. چون يزيد به خلافت رسيد از امام حسين(ع) بيعت خواست، اما امام(ع) خواست او را نپذيرفت و به شهر مكه رفت و چهارماه در آنجا ماند. عده‏اي به امام نامه نوشتند و از او خواستند خلافت را بپذيرد. امام مسلم بن عقيل را براي بررسي اوضاع به كوفه فرستاد. او براي امام از مردم بيعت گرفت. امام با شماري از اهل‏بيت خود راهيِ كوفه شد و به هشدار محمد بن حنفيه و عبدالله بن عمر و فررزق و مرد اعرابي توجه نكرد و به راه خود ادامه داد تا اين‏كه حر بن يزيد رياحي او را از راه بازداشت. امام سرانجام به نقطه‏ي بلندي رسيد كه به آن كربلا مي‏گفتند. هنوز دو روز از رسيدن امام به كربلا نگذشته بود كه عبيدالله زياد، عمر سعد را در رأس سپاهي نزد حضرت فرستاد تا براي يزيد از او بيعت بگيرد يا با او بجنگد.

با آن‏كه امام مي‏دانست تعداد يارانش از 72 نفر بيش‏تر نيست و لشكر بني‏اميه بيش از 33 هزار نفر است، شهادت را بر زندگي زيرفرمان يزيد برگزيد و بيعت با او را رد كرد.

2. مراسم عزاداري حسيني: عزاداري پديده‏اي ديني است، در قرآن واژه‏ي تعزيه و عزاداري نيامده، اما در احاديث آمده است. از ديد مردم‏شناسي اين مراسم معاني و اهداف ديني واجتماعي و فولكلوريك خاصي دارد. در عراق مراسم عزاداري در مسجد و حسينيه و خانه‏ي بزرگان و اغنيا برپا مي‏شود و معمولاً ده روز پي در پي طول مي‏كشد. محور سخن در اين مجالس ماجراي كربلاست كه به صورت سخنراني و مرثيه‏خواني عرضه مي‏شود. اين مراسم با بر منبر نشستن سخنران و صلوات مردم آغاز مي‏شود. در عراق زنان مجالس سوگواري جداگانه‏اي دارند كه خطيب و نوحه‏گر آن هم زن است و كمابيش مانند مجالس مردان است.

در دهه‏ي اول محرم، هيأت‏هاي عزاداري برپا مي‏شود و هر محله و منطقه‏اي براي خود هيأتي دارد. محل فعاليت هيأت‏ها مسجد، حسينيه، تكيه و خانه‏هاي بزرگ است و از عزاداران پذيرايي مي‏شود. اين هيأت‏ها با سينه‏زني، زنجيرزني و قمه‏زني عزاداري مي‏كنند. هر هيأت، خطيب و نوحه‏گر و رييس و... خاصي دارد و دسته‏هاي سينه‏زني و زنجيرزني و قمه‏زني آداب و اشعار و مراثي ويژه‏اي دارند. در پيشاپيش دسته‏هاي عزاداري بيرق‏هاي بزرگ و رنگارنگي حركت مي‏كنند. برخي افراد زره مي‏پوشند و كلاه‏خود مي‏گذارند و شمشير برمي‏گيرند و اسب سوار مي‏شوند و شبيه‏خواني مي‏كنند و كساني هم در شمايل شهداي كربلا ظاهر مي‏شوند. در آخر دسته، تعدادي تابوت چوبي حمل مي‏شود و در پي آنها كودكاني كه با طناب بسته شده‏اند حركت مي‏كنند تا يادآور شهيدان و اسيران كربلا باشند. هيأت‏ها در روز عاشورا به تعزيه‏خواني و شبيه‏خواني‏هاي گسترده‏اي مي‏پردازند. در روز اربعين هم مراسم عزاداري و زيارت برگزار مي‏شود.

مراسم عزاداري حسيني در ايران، تركيه، پاكستان، هند، لبنان، مصر، كشورهاي عرب حوزه‏ي خليج فارس و برخي كشورهاي شمال افريقا هم برپا مي‏شود؛ اما آداب و رسوم و فولكلور آنها گاه به هم نمي‏ماند.

فصل سوم: عوامل مؤثر در تحول و گسترش مراسم عزاداري حسيني در عراق

عزاداري حسيني تا پيش از جنگ دوم جهاني، محدود به مجالسي بود كه هيأت‏هاي كوچك در محرم و صفر برپا مي‏كردند. در آن دوران هيأت‏هاي عزاداري از رشد و اهميت و قدرت كنوني برخوردار نبودند و جنبه‏ي اجتماعي و سياسي چنداني نداشتند. آن مايه كه اين هيأتها و مراسم در دهه‏ي شصت و هفتاد قرن بيستم ميلادي رشد كردند، در خلال يك قرن رشد نكردند. اما علل اين رشد و تحول چيست؟

1. روابط اجتماعي و اقتصادي و سياسي در عراق در دوران معاصر: از زمان جنگ جهاني اول تا نيمه‏ي دهه‏ي پنجم قرن بيستم، تحولات اجتماعي و اقتصادي در عراق بسيار كند بود و توليدات كشاورزي از 29% در سال 1953 به 21% در سال 1963 كاهش يافت. دولت عثماني در اواخر قرن 19 همه‏ي زمين‏هاي غيروقفي را دولتي اعلام كرد تا مشمول پرداخت ماليات شوند؛ كارگزاران عثماني به روستاها و عشاير هيچ توجهي نداشتند. اصلاحات ارضي مدحت پاشا هم سرانجام به شكست انجاميد. در سال 1932 ميلادي كارشناسان انگليسي طرحي پيشنهاد كردند كه به موجب آن زمين‏داران بزرگي در عراق پديد آمدند و عشاير و روستاييان فاقد ملك شدند. اين وضعيّت به خصوص در جنوب و مركز عراق به مهاجرت روستاييان و عشاير به شهرها انجاميد. سختي‏ها و رنج‏هاي مردم اين دوره در اشعار عاشورايي آنها تجلّي كرده است.

2. مهاجرت از روستاها به شهرها و تأثير آن بر عزاداري حسيني: از پيامدهاي آنچه گذشت، هجرت به شهرها بود كه پس از جنگ جهاني دوم، به مشكلي براي عراق تبديل شد. در پي اين مهاجرت‏ها و كاهش توليد در بخش كشاورزي، عراق از صادركننده به واردكننده‏ي اين محصولات تبديل شد و بيكاري در آن افزايش يافت، چنان‏كه در 1927م، 53% نيروي كار كشاورزي بيكار بود. سطح زندگي مهاجران و روستاييان به شدت تنزّل يافت، به طوري كه درآمد سالانه‏ي هر روستايي در 1958 تنها 32 دينار عراقي بود. اجراي قانون اصلاحات ارضي تنها 20% زمين‏ها را در اختيار كشاورزان خرد قرار داد. اين اوضاع پس از انقلاب چهارده تموز 1958 بدتر شد. اين مشكلات به روي‏آوردن مردم به زيارت عتبات و شركت در مراسم ديني كمك كرد.

3. پراكندگي قبايل عرب و استقرار آنها در عراق: فتوحات اسلامي در 639 ميلادي موجب شد قبايل عربي فراواني از جمله قيس و تغلب وارد عراق شوند. پس از سقوط بغداد به دست مأموران هم، قبايلي از مركز جزيرة‏العرب به عراق روي آوردند. قبايل فراواني شهرنشين شدند و نسبت قبايل و بدويان و عشاير صحرانشين در كل جمعيت عراق كاهش يافت. امروزه سه قبيله‏ي تميم و شمر و عنزه را مي‏بينيم كه از عربستان و عراق مهاجرت كردند و در مجموع، بافت جمعيتي عراق دچار تحول شد. دولت‏هاي عراق كوشيدند بدويان و عشاير مهاجر را سكونت دهند و به كشاورزي وادارند؛ اما چندان موفق نبودند.

4. عشاير عراق و شعاير و مراسم ديني: تغيير زندگي قبايل عرب و سكونت آنها در شهرها و روستاها و اشتغال به كشاورزي در تغيير ارزش‏ها و اخلاق و آداب و رسوم آنها نيز مؤثر افتاد.

از مهم‏ترين تحوّلات زندگي عشاير، گرايش آنها از تسنن به تشيع است؛ از آنهاست: قبايل بنوتميم، خزاعل، زبير، كعب، ربيعه. بررسي‏هاي مردم‏شناختي نشان داده است كه صحرانشينان و عشاير چندان در قيد مراسم و آداب ديني نيستند و حتي نماز نمي‏گذارند و روزه نمي‏دارند و از دين جز خدا و رسول نمي‏شناسند. همين سستي و بي‏بنيادي عقايد است كه بدويان سنّيِ بريده از زندگي عشايري را تشيّع‏پذير كرد؛ البته وجود شهرهاي مقدس در عراق و پويايي حيات فكري شيعه و زحمات اهل منبر و نمايندگان بزرگان ديني در گرايش اينان به تشيّع بسيار دخيل بوده است.

فصل چهارم: اهميت ديني و اجتماعي و سياسي شهرهاي مقدس عراق

در اين فصل ضمن اشاره به تاريخ تأسيس برخي از شهرهاي عراق، چون بصره و بغداد، به شهرهاي زيارتي نجف و كربلا و كاظمين پرداخته مي‏شود و از موقعيت جغرافيايي سياسي، علمي، مذهبي و اقتصادي آنها ياد مي‏شود؛ سپس از نقش ديني و جايگاه اجتماعي رجال دين در عراق سخن مي‏رود.

فصل پنجم: جامعه‏شناسي زبان عامه در عزاي حسيني

1. دوستي، شفاعت، و نجات دادن: يكي از عوامل اصلي تحول و گسترش مراسم عزاي حسيني در عراق، اعتقاد به شفاعت و نجات الهي است. شفاعت حسين در دعاها و زيارت‏ها و برخي احاديث آمده است و چنان است كه گويي شهادت امام حسين(ع) موجب شده است كه آن حضرت در قيامت شفيع شيعيان شود. از سويي انقلاب امام حسين(ع) موجب شده است كه آن حضرت نقش منجي پيدا كند و نه‏تنها شيعه و امت كه بشر را نجات دهد؛ و اين‏ها همه به خواست و مشيت الهي و لطف او بوده و رسول خدا از وقوع آنها خبر داده است. انديشه‏ي شفاعت و نجات بشر در مسيحيّت و در مورد عيسي(ع) نيز مطرح است و برخي شرق‏شناسان به گمان خود براي اين باورِ شيعي و مسيحي آبشخور واحد يافته‏اند. اين افكار در اشعار و ادبيات راه يافته و موجب شده است در شيعه به مفهوم عاميانه‏ي آن، ميان امام حسين(ع) و مسيح(ع) ارتباط و شباهت‏هايي وجود داشته باشد.

2. مراسم اشك و اندوه گروهي: گريه بر حسين(ع)، نقش بزرگي در شفاعت و رهايي دارد و حتي يكي از شروط طلب شفاعت است. اين مسئله در ادبيات عاشورا بازتاب گسترده دارد.

ماجراي كربلا بر قلب عراقيان نقش بسته و عواطف آنها را جريحه‏دار كرده است. در ضرب‏المثلي گفته مي‏شود: «چون اشك شيعه رقيق است». گريه از واجبات شرعي يا اركان شيعه نيست بلكه پديده و نشانه‏اي از عشق به امام حسين(ع) است. گريه و عزاداري بر اموات و شهيدان ريشه‏ي غيراسلامي دارد و حتي برخي گمان مي‏كنند اين مقولات از مسيحيت وارد اسلام شده است. برخي هم مراسم حسيني را با مراسم عزاي سومريان و آكاديان براي بازگشت اله تموز به زندگي مقايسه كرده‏اند.

3. چشم به راه اميد: استمرار مراسم عزاي حسيني به گونه‏اي، ابراز اميد و چشم به راه امام غايب و منجي عالم بودن است. اين مهم به خوبي در ادبيات عاشورا تجلي كرده است و مردم هم‏چنان‏كه به زيارت امام حسين(ع) مي‏روند، به زيارت سرداب مقدس در سامراء هم مشرّف مي‏شوند.

4. اعتراض و احتجاج: كربلا و ماجراي شهادت امام(ع) هميشه الهام‏بخش انقلاب بوده و به قيام عليه بيداد فراخوانده است. چنان‏كه گاه مراسم عزاي حسيني فرصت مناسبي براي اعتراض عليه حكومت بوده است. اين جنبه‏ي عزاداري حسيني هم، در ادبيات عاشورايي به خوبي منعكس شده است. در اواخر دهه‏ي شصت مجالس عزا به وضوح جنبه‏ي سياسي گرفت و رفته رفته به تظاهرات مردمي تبديل شد و در پي آن شماري از شاعران و نوحه‏گران هيأت‏هاي عزاداري در 1967 دست‏گير و بسياري هم تهديد شدند؛ اما دولت كاري از پيش نبرد و وجه سياسي و انقلابي مراسم روز به روز قوي‏تر مي‏شد.

در شب عاشوراي 1388 ق / 1968م پس از شكست اعراب از اسراييل، دسته‏هاي عزاداري به شكلي بديع به تظاهرات سياسي تبديل شد. اكثر شركت‏كنندگان در اين مراسم جوانان بودند. حتي ماركسيست‏ها هم اين مراسم را ابزار كار و راه اعتراض مناسبي يافتند؛ لذا عزاداري آنها را عزاي كمونيست‏ها مي‏ناميدند. يكي از عوامل مهم و برانگيزنده‏ي عراقيان عليه اشغالگران انگليسي، عزاي حسيني و روحيه‏ي شهادت‏طلبي بود.

در واقع حادثه‏ي كربلا، صرف رويداد تاريخي نيست، بلكه انقلابي ديني و سياسي است و داراي ابعاد فلسفي و مفاهيم و ارزش‏ها و سنت‏هاي انسانيِ والايي است.

حديث كربلا و عاشورا در شعر و نقاشي و داستان و نمايش‏نامه و رساله‏هاي دانشگاهي عراقيان راه يافت و در آنها تأثير بسزا نهاد، و به آنها هويتي خاص بخشيد و در آنها خون شهيدان رمز حق و حقيقت و حق‏خواهي شد و ادبيات مشتركي آفريد كه در آن همه با ستم بني‏اميه و استبداد و استعمار صهيونيسم مخالفت مي‏كنند.

فصل ششم: ويژگي‏هاي فولكلوريك عزاداري حسيني

1. هيأت‏ها و دسته‏هاي عزاداري: اين هيأت‏ها به مثابه شعاير و مراسمي فولكلوري، جزئي از جامعه و حاكي از جنبه‏هاي گوناگون است. اين مراسم به طور سالانه برگزار مي‏شود و متأثر از انديشه و عقايد شيعه است و تا شيعه باقي است اين مراسم هم وجود دارد و استمرار آن ناشي از جرقه‏هاي انقلابي در انديشه‏ي شيعه است. درست است كه اين مراسم انقلاب نيست، اما يادآوري راز و رمز انقلابي عاشوراست و از آن‏جا كه اين هيأت‏ها معنا و منشأ فولكوريك دارند، داراي ويژگي‏ها و صفات مردمي و روحيه‏ي جمعي‏اند؛ لذا بايد حفظ شوند؛ چرا كه فولكور بيان‏كننده‏ي هويت است. از سوي ديگر، بايد حق اين هيأت‏ها ادا شود و از شايبه‏ها و افق‏هاي تنگ رهايي يابد و به گونه‏اي درخور و سازوار با مقتضيات زمان درآيد.

2. تعزيه و شبيه‏خواني و فلسفه‏ي ديني و ويژگي‏هاي فولكلوريك: اصل تعزيه به شهادت امام حسين(ع) بازمي‏گردد و پيشينه‏ي كهن دارد و با همه‏ي تحوّلي كه در آن رخ داده بسياري از ويژگي‏ها و ابعاد تاريخي و جنبه‏هاي فولكوريك آن محفوظ مانده است. درست است كه تعزيه و شبيه‏خواني گونه‏اي تئاتر است، اما از تئاتر به مفهوم كلاسيك و جديد آن متأثر نبوده و كاملاً برخاسته از فرهنگ و تمدن شرقي شيعي است.

تعزيه داراي ويژگي اطلاع‏رساني و تربيتي و اخلاقي و ارشادي است كه به گونه‏اي ساده و عوام‏فهم و با زبان مردم اجرا مي‏شود و مي‏توان آن را نخستين نمايش‏نامه در جهان اسلام و عرب دانست.

اين نمايش‏نامه با آمدن مسلم به كوفه و شهادت او آغاز مي‏شود و آن‏گاه همه‏ي وقايع عاشورا در آن به نمايش درمي‏آيد و با شهادت امام حسين(ع) به اوج مي‏رسد و با هجوم بني‏اميه به خيمه‏گاه و سوختن اهل‏بيت پايان مي‏پذيرد.

اين پديده‏ي نمايشي به وقايع تاريخي با ابعاد ديني مي‏پردازد، اما بيش از آن‏كه بر حقايق تاريخي متكي باشد، بر برداشت عمومي و مردمي از آن وقايع متكي است. چنان‏كه برخي از رويدادها به گونه‏اي كاملاً خلاف واقع به نمايش گذاشته مي‏شود.

اين نمايش و شبيه‏خواني، بيش از آن‏كه بر ادبيات نمايش‏نامه‏نويسي متكي باشد مبتني بر زندگي مردم است و تأثيري ژرف در آنها دارد؛ و گاه چنان مي‏شود كه تماشاكننده از شدت تأثير در نمايش شركت مي‏جويد و كار جنبه گروهي به خود مي‏گيرد و بازيگر و تماشاچي هر دو در اندوه و تأثر شديد فرو مي‏روند.

3. جامعه‏شناسي شعر عاميانه در عراق: الف) شعر عاميانه و گرايش به نوحه‏سرايي حزين: ميان شعر با شعر عاميانه و موسيقي ارتباطي هست. شعر عاميانه بيش از آن كه در بند زيبايي و هنر باشد، متأثر از اوضاع اجتماعي است؛ لذا هم‏زمان و هم‏گام با تحولات اجتماعي دگرگون مي‏شود. شاعرانِ شعر عاميانه اغلب شاعر حرفه‏اي نيستند و تحصيلات جديد ندارند؛ اما با فرهنگ عامه آشنايند، شاعر شعر عاميانه همان «وريث» يا مداح است كه در خيابان‏ها مي‏گردد و شعرش را براي مردم مي‏خواند. اهميت شعر و شاعر عاميانه در آن است كه وقايع اجتماعي و رفتار بشري و درگيري‏هاي مردمي ميان خير و شر را بازگو مي‏كند و از تكلّف و تصنّع شاعرانه هم مي‏پرهيزد.

شعر حسيني گونه‏اي از شعر عاميانه است كه بيش از يك قرن از ابداع آن مي‏گذرد. شاعران در اين شعرها براي قصيده‏ي واحد، از چند وزن شعري استفاده مي‏كنند. شاعران، اين نوع شعر را تنها براي عزاي حسيني به كار نمي‏برند، بلكه براي بيان مقاصد سياسي و اجتماعي هم از آنها استفاده مي‏كنند. شعر عاميانه و موسيقي عراق بر يكديگر اثر متقابل داشته است.

پس از انقلاب 14 تموز 1958 تحولاتي در مضامين سياسي و ديني شعر عاميانه‏ي حسيني رخ داد.

ب) شعر عاميانه حسيني و جنبش جهاد انقلاب بيستم: عراق تا جنگ جهاني اول جزئي از دولت عثماني بود، عثمانيان نسبت به شيعيان نگرشي خصمانه و تبعيض‏آميز داشتند و نمي‏گذاشتند آنها در مدارس رسمي عثماني تحصيل كنند؛ از اين رو شيعيان در مدارس ديني و مساجد به طور سنتي درس مي‏خواندند و در دوران دست‏اندازي انگليس بر عراق، علماي شيعه برخلاف عالمان اهل‏سنت در مقابل دشمن ايستادند و جهاد كردند و خود در رأس مبارزه قرار گرفتند؛ اما به هدف‏هاي اصلي خود دست نيافتند و انگليس در 11 آذار 1917 بغداد را تصرف كرد. در اثر مجاهدت‏هاي مرجعيّت شيعه به زودي نخستين حزب سياسي عراق با عنوان «جمعيت نهضت اسلامي» به وجود آمد كه داراي دو شاخه‏ي سياسي و نظامي بود و پس از آن با فاصله‏اي اندك «حزب سري نجف» تأسيس شد و سپس «جمعيت اسلامي» در كربلا پاگرفت و در 1919 «جمعيت پاسداران استقلال» در بغداد پديد آمد. مجتهد بزرگ، محمدتقي شيرازي رهبري مبارزه را به عهده گرفت و فعاليت‏هاي سياسي گسترده‏اي صورت داد. در اين هنگام خطيبان و واعظان و شاعران عليه اشغالگران فعاليت مي‏كردند و مردم را تهييج مي‏نمودند. باري با آن‏كه انقلاب بيستم پيروز نشد، مدرسه‏اي شد كه وطن‏پرستي و مجاهدت را به عراقيان آموخت و آنان ياد داد كه از سرزمين و دين و عربيت خود دفاع كنند. اين انقلاب، متأثر از نهضت حسيني بود و در ادبيات عاشورايي عراق انعكاس يافت.

فصل هفتم: عزاداري حسيني، تلاش‏هايي براي بهره‏گيري و تخريب

1. اقدامات سودجويانه: مراسم عزاداري حسيني، مانند هر پديده‏ي مردمي و فولكلوريك ديگر، دستخوش سوءاستفاده‏ي غرض‏ورزان و هواپرستان شد. چنان‏كه حركت‏هاي ملي و نيروهاي سياسي كوشيدند تا آن مايه كه مي‏توانند از اين مراسم به نفع خود بهره‏برداري كنند. حكومت‏هاي عراق هم مي‏كوشند در هيأت‏هاي عزاداري نفوذ كرده، به موقع از فعاليت‏هاي سياسي آنها با خبر شوند و آنها را خنثي كنند. نخستين اقدام نفوذي را نماينده‏ي سياسي شبه‏جزيره‏ي انگليس انجام داده و هدفش مقابله با افكار ماركسيستي بود. او در 1949م به پليس مخفي عراق نوشت كه از نفوذ در مراسم عزاداري حسيني استفاده شود. از ديگر اهداف شبه‏جزيره‏ي انگليس، دخالت غيرمستقيم در اين مراسم و اجراي هدف‏هاي سياسي خود و استمالت از سران قوم و عوام‏فريبي بود. حزب‏هاي سياسي هم كوشيدند از مراسم دهه‏ي عاشورا براي عملي كردن هدف‏هاي خود سوءاستفاده كنند. اين كار به خصوص در ميان كمونيست‏ها رواج بسيار داشت و گاه در مقالاتشان به وضوح عنوان مي‏شد. نوع ديگري از سوءاستفاده، در رفتار رياكاران و كساني كه از راه دين در پي دنيايند، ديده مي‏شود كه با نذر و خرج و برپايي مجلس سعي مي‏كنند در ميان مردم به نام و ناني برسند. برخي هم از مراسم سوءاستفاده اقتصادي مي‏كنند.

2. اقدامات اصلاحي: برخي از آنچه كه در مراسم عزاي حسيني صورت مي‏گيرد؛ با روح و حقيقت اسلام و انقلاب حسيني ناسازگار است و مجتهدان و مصلحان خواستار زدودن دامن عزاي حسيني از اين لكه‏هاي ناهمرنگ‏اند؛ كارهايي چون قمه‏زني و خودآزاري با وسايل گوناگون. اين دست كارها، معمولاً با اغراض شخصي صورت مي‏گيرد و هميشه به زيان دين است. از دهه‏ي سوم قرن بيستم، حركت اصلاحي در مراسم دهه‏ي عاشورا در عراق شكل گرفت و كساني چون محمدرضا مظفر با ايجاد مدرسه‏اي براي آموزش خطيب و واعظ، كوشيدند مراسم را از بدعت‏ها بپيرايند؛ اما برخي از اهل منبر و نوحه‏گران كه اين اقدامات را با اهداف خود هم‏ساز نمي‏ديدند با آن مخالفت مي‏كردند و گاه در مجله‏ي «العلم» مقالاتي عليه اين بدعت‏هاي ناروا نگاشته و در آنها مدعي شدند كه علما از ترس عامه‏ي مردم بر اين مراسم صحه مي‏نهند؛ از اين گذشته، مطالب كذب و خرافه‏هاي گوناگوني هم در متن ماجراي كربلا وارد كرده‏اند. اقدامات اصلاحي عالمان بزرگ، گاه با مخالفت شديد عوام روبرو مي‏شد؛ چنان‏كه سيدمحسن امين را به كفر و الحاد متهم كردند، و كار به جايي كشيد كه مخالفان اصلاح خود را «علويان» و اصلاح‏گران را «حزب امويان» مي‏خواندند. شماري از مراجع تقليد، چون سيدابوالحسن اصفهاني خودآزاري و قمه‏زني و استفاده از آلات لهو و لعب را در مراسم عزاي حسيني حرام دانستند. محمدحسين نائيني هم اين اعمال را در صورتي روا دانست كه زياني در پي نداشته باشد. بيست نفر از مراجع و مجتهدان، از جمله محمدحسين كاشف‏الغطاء، سيدمحسن حكيم، سيدابوالقاسم خوئي هم ديدگاه او را تأييد كردند و اين امر موجب شد عوام و برخي اهل منبر بر سيدمحسن امين و هواداران مصلح او بشورند و آنها را ملحد بخوانند و كار به آنجا انجاميد كه مردم در مراسم پس از نوشيدن آب مي‏گفتند: «آب بنوش و امين را لعن كن». محسن امين ديدگاه‏هاي خود را در كتابي با عنوان رسالة التنزيه في اعمال الشبيه مطرح كرد كه كتاب‏هاي فراواني عليه او نوشته شد. اين روند به ايران هم كشيده شد و بازتاب‏هاي گوناگوني در ميان علما و مراجع پديد آورد.

3. تلاش براي مخدوش و تخريب كردن: از مطالعه‏ي تاريخ عزاداري حسيني برمي‏آيد كه برخي از مراسم و اعمال عجيب و غريب فعلي را به آن افزوده‏اند؛ مثلاً قمه‏زني را آذربايجان‏هاي تركيه و زنجيرزني را هندي‏ها بدان افزودند و تعزيه و شبيه‏خواني را آل‏بويه رواج دادند و بسياري از داستان‏هاي اساطيري و خرافات را ايراني‏ها وارد فرهنگ عاشورا كردند. برخي از مطالب كاملاً كذب و حتي نامعقول را در كتاب‏هايي چون ينابيع المودة، الصواعق الحرفة، مقاتل الحسين و روضة الشهداء مي‏توان يافت.

تحريف‏ها و دخل و تصرف‏هاي فراواني كه در اين واقعه رخ داده، بيشتر براي گرمي مجلس و بازار وعظ و خطابه بوده است و بسياري از آنها دون شأن امام بوده، بي‏ادبي به محضر اوست؛ و برخي از آنها ربطي به ماجراي عاشورا ندارد و گويندگان و شاعران آنها را به مناسبت‏ها و تشابهات لفظي در منابر و تكايا آورده‏اند و در ميان مردم رواج يافته است. گاه مطالبي ديده مي‏شود كه به لحاظ تاريخي كذب محض و زاده‏ي خيال ذهن‏هاي بيمار است و به راستي موجب هتك حرمت مقدسات و وهن دين مي‏شود.

با آن كه اين كتاب به لحاظ عنوان در فارسي و عربي كمتر نمونه دارد، اما مطالب و مندرجات آن در آثار فارسي و عربي فراوان آمده است. نگارنده در ريشه‏يابي موضوعات، كوتاه آمده و گاه (در بيشتر موارد) مطالب كتاب به مراسم عزاداري و بازتاب‏هاي گوناگون آن ربطي ندارد و يا لااقل نگارنده بدان نپرداخته است.

نمونه‏اش مطالب فصل سوم و ششم است. در فصل سوم به راستي از هيچ عاملي كه موجب تحول و پيشرفت مراسم عزاداري حسيني شود ياد نشده است! اين اثر بيشتر جنبه‏ي تاريخي دارد، تا جامعه‏شناسي يا مردم‏شناسي؛ و نمي‏توان آن را از آثار جامعه‏شناختي و مردم‏شناختي در حوزه‏ي ادبيات عاشورايي دانست.

هم‏چنين نگارنده به جنبه‏هاي فولكلور مراسم عزاداري حسيني چندان كه بايد نپرداخته است و از اين جهت نيز اثرش كم‏مايه است.

نگارنده با روشي غيرعلمي همه‏ي داستان‏هايي كه شهيد عبدالحسين دستغيب در كتاب داستان‏هاي شگفت‏انگيز آورده است خرافه مي‏داند و غافل است كه اين ماجراها عموما تجربه‏ي شخصي و غيرقابل نفي و اثبات علمي است.

نكته‏ي ديگري خطاهاي فاحش تاريخي اين كتاب است كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

در صفحه‏ي 60 و 138 روضه‏خوان را «روز خون» آورده است، در صفحه‏ي 95 گفته است: ليلا، همسر امام حسين(ع) و از همراهان آن جناب در كربلا بوده است.

در همان صفحه آورده است كه رباب دختر امام حسين(ع) بوده است، در صفحه‏ي 143، نقالي شاهنامه‏خوان‏ها درباره‏ي قتل سياوش را با عزاداري حسين مقايسه مي‏كند و مي‏گويد مباني اجتماعي و روان‏شناختي واحدي دارند و اين از آن متأثر است.


1 عنوان كتاب تراجيديا كربلا: سوسيولوجيا الخطاب الشيعي، از انتشارات دارالساقي در بيروت به سال 1999م چاپ شده است. نويسنده‏ي كتاب دكتر ابراهيم حيدري، متخصص فلسفه و استاد جامعه‏شناسي است.

2. در صفحه‏ي 307 به جاي شيعي، شعبي آمده است.

/ 1